طحانی پس از ۳۵ سال همچنان فدایی مکتب خمینی
تاریخ انتشار: ۲۳ خرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۱۴۵۹۲۷
به گزارش پارس نیوز،
مهمان امشب برنامه ماه عسل میزبان معصومه آباد نویسنده کتاب من زنده ام و مهدی طحانی نویسنده سرباز کوچ امام و شخصیت مصاحبه معروف با زن هندی بود.
معصومه اباد فرزند خانواده ای ده نفره در ابادان بود و هیچ گاه فکر نمی کرد جنگ شود. سوم دبیرستان بود که عراق به ایران حمله کرد و اولین شهید آبادان یعنی صالحی که رئیس اموزش و پرورش ابادان بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آباد در ان زمان در خانه برادرش در تهران برای وضع حمل همسرش بود.
اولین مکانی که در آبادان ویران شد مدرسه اش بود.
آباد به ابادان بازگشت و خود را به مهندس باتمانگلیچ در آبادان رساند و به منطقه اعزام.
شد.
معصومه آباد از اقدام عراقیها برای تفتیشش گفت و این که او فریاد زد که کسی به او نزدیک نشود.
سه روز قبل از ما فاطمه ناهیدی در خرمشهر اسیر شده بود. شمسی بهرامی و حلیمه آزموده نیز عضو هلال احمر بودند به اسارت عراقی ها در آمدند.
ما هر چقدر به عراقی ها می گفتیم که عضو هلال احمر هستیم و لباس هایمان را نشان می دادیم باور نمی کردند و ما را اسیر کردند.
در ادامه برنامه دو مهمان به برنامه اضاه شدند که مهدی طحانی یکی ارز انها بود که با وجود سن پایین تر در اسارت با اباد بودند و به آباد روحیه می دادند.
اباد در ادامه گفت طحانی و بسیاری از اسرا به خاطر ما و دفاع از ما خانم ها در اسارت شکنجه های زیادی شدند.
آباد گفت طحانی در شرایطی که نیروهای عراقی روی سر ما بودند که در مصاحبه با صلیب سرخ جهانی هر چه ان ها به ما گفته اند بگوییم اما طحانیان انگشتانش را بالا گرفت و به نشانه هشدار گفت من هر چه امامم بگوید می گو یم و عمل می کنم.
طحانی در ادامه برنامه گفت ما به دنبال پیروی از امام و ولایت فقیه بودیم برای این امر از اردستان به جبهه رفتم و سنم را تغییر دادم.
در طول دوره اموزشی خود را ثابت کردم و نشان دادم حتی اگر سنم پایین است اما لیاقت های زیادی دارم و فرماندهان نیز این مسئله را تایید کردند و در جبهه ماندم.
طحانی از پشت پرده حضور مصاحبه شونده هندی گفت و این که او استاد زبان فارسی دانشگاه دهلی نو بوده است و چون در عراق بود او را برای مصاحبه اوردند.
مهمان دیگر برنامه بیان کرد که فرمانده اردوگاه چون تجربه سخنان و کلام طحانیان را داشت و از او خواست کناری بنشیند و حرفی نزند اما وقت مصاحبه ناصره مصاحبه کننده هندی که مصاحبه هایش تمام شد خواست بیرون برود که ناگهان چشمانش متوجه هیبت چشمان مهدی شد و با او مصاحبه کرد.
او ادامه داد: مهدی برای این که مفاتیح به خواهران در اردوگاه برساند اقدام کرد اما عراقی ها متوجه می شوند و افسر ۱۳۰ کیلویی عراقی روی شانه و سینه او می نشیند و او را شکنجه می کند تا صدای ناله و درد او را خواهران بشنوند اما او صدایی از خود بروز نمی دهد.
در ادامه برنامه کلیپی از سخنان ناصره زن هندی با گذشت این همه سال از ان مصاحبه پخش می شود و از غرور ایرانی طحانی در قبال عراقی ها در آن زمان می گوید. و در ادامه دیدار زن هندی با اسرای ان فیلم و مهدی طحانی پخش شد.
در ادامه برنامه طحانی گفت ناصره زن هندی در دیدارمان در ایران از میان همه اسرا تنها مرا شناخت و به من گفت کتابت را خوانده ام اما از مصاحبه بسیار کم گذاشتی، مصاحبه ای که زندگی مرا سیاه کرد. من در جامعه جهانی اعتباری داشتم و هر جا می توانستم بروم و عرض اندام کنم اما با ان مصاحبه زندگی ام به هم ریخت و وضعیت بدی برایم روی داد. تو باید در کتابت در چاپ بعدی تجدید نظر کنی و به این مصاحبه مطالب بیشتر ی اختصاص دهی.
آباد در ادامه از دعای مادرش گفت و ان این که مادرش گفته بود خدایا دخترم را زنده برگردان و از سهم پسرانم به تو می دهم. که پس از ان اباد برمیگردد و برادرس که همراه و هم بازی او بوده به شهادت می رسد.
علیخانی در پایان گفت آباد تخصص زایمان دارد و بیش از ۲۳۷۰ نوزاد را به دنیا اورده که بسیاری از انان فرزندان ازادگانی بودند که در ان اردوگاه اسیر بودند. همچنین فرزند مهدی طحانی نیز به دست معصومه آباد متولد شد.
انتهای پیام/
منبع: پارس نیوز
کلیدواژه: مصاحبه خانواده جنگ عراق ایران مدرسه هلال احمر ارز صلیب سرخ ولایت فقیه پشت پرده جامعه بازی زایمان نوزاد جنگ صلیب سرخ مصاحبه نوزاد ولایت فقیه پارس پارس نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.parsnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارس نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۱۴۵۹۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مرور یک تجاوز شیمیایی
واکنش عراق در حلبچه بیش از آنکه به قوای زمینی این کشور متکی باشد، به نیروی هوایی اتکا داشت. عراق با اطمینان از حمایتهای جهانی، روش دیگری را برای مقابله با ایران برگزید. بمباران وسیع شیمیایی مردم عراق در حلبچه، کشتاری دهشتناک که در نهایت شگفتی، در روزهای نخست پس از حادثه هیچگونه حس هم دردی و عواطف انسانی و تبلیغاتی جهان را برنینگیخت!
به گزارش ایسنا، استراتژی تعقیب متجاوز در جبهه شمالی بر این اساس طراحیشده بود که با پیشروی در شمال سلیمانیه، در منطقه عمومی ماووت، هدفهای پیشبینیشده تحقق یابد، لیکن بروز مشکلاتی در آن منطقه که عمدتاً ناشی از موانع طبیعی بود، طراحان نظامی را به این نتیجه رساند که محور حلبچه را جایگزین محور ماووت کنند.
با توجه به این نکته که تصرف حلبچه خود هدف مستقلی بود، ضمن اینکه گامی بهسوی مرکز استان نیز محسوب میشد؛ بر این اساس، عملیات حلبچه (والفجر ۱۰) با طراحی و فرماندهی سپاه پاسداران، در سه محور و در چهار مرحله (از تاریخ ۱۳۶۶/۱۲/۲۳) اجرا شد.
ابتدا با تلاش طاقتفرسای مهندسی، ارتفاعات سخت گذر، مناسب عبور شد، سپس عملیات آغاز گردید. در این عملیات رزمندگان موفق شدند با استفاده از غفلت دشمن، ارتفاعات مرزی را پست سر گذرانند و شهرهای بیاره، طویله، دوجیله، خرمال و حلبچه را تصرف کنند.
بهاینترتیب مقدمات تصرف سد دربندیخان و نیز انسداد جاده مهم سلیمانیه فراهم آمد. پیشبینی میشد که تصرف این منطقه وسیع، نیروهای احتیاط دور ارتش عراق را از جنوب راهی شمال کند و در این زمین، همچون زمین شلمچه و فاو، آسیب فراوانی به ارتش عراق وارد آید؛ لیکن سرفرماندهی ارتش عراق حاضر نشد برای بازپسگیری منطقه حلبچه، یگانهایی را که در جنوب آماده نگهداشته بود، وارد عملیات کند بلکه برای مقابله با رزمندگان، به سلاحهای کشتارجمعی متوسل شد و صرفاً یگانها و نیروهای منطقهای خود را وارد نبرد کرد که آنها نیز کاری از پیش نبردند.
بهعبارتدیگر، واکنش عراق در حلبچه بیش از آنکه به قوای زمینی این کشور متکی باشد، به نیروی هوایی اتکا داشت. عراق با اطمینان از حمایتهای جهانی، روش دیگری را برای مقابله با ایران برگزید. بمباران وسیع شیمیایی مردم عراق در حلبچه، کشتاری دهشتناک که در نهایت شگفتی، در روزهای نخست پس از حادثه هیچگونه حس هم دردی و عواطف انسانی و تبلیغاتی جهان را برنینگیخت!
در نیم روز ۱۳۶۶/۱۲/۲۶درحالیکه انبوه مردم حلبچه خانه و کاشانه خود را بهقصد ایران ترک میکردند، به دستور حکومت عراق، نیروی هوایی این کشور، مردم منطقه و خصوصاً روستای انب را هدف بمباران شیمیایی قرار داد که براثر آن حدود ۵۰۰۰ نفر کرد عراقی به شهادت رسیدند.
اسدالله احمدی؛ راوی نیروی زمینی سپاه که حدود یک ساعت پس از شروع بمبارانها به این منطقه آمده بود، مشاهدات خود را اینگونه نوشته است:
«بهاتفاق برادر علیرضا ایزدی؛ راوی قرارگاه فتح جهت مشاهده نتیجه بمباران، به منطقه مذکور رفتیم. شهر و جادههای منتهی به آن بمبارانشده و محل اصابت بمبها به قطر ۷، ۸ متر و به عمق حدود ۲ متر، حفرههایی ایجاد کرده بود.
مقدار زیادی البسه و لحاف و تشک و وسایل زندگی روی جاده ریخته بود. در نزدیکی یک خودرو نظامی عراقی که در حال سوختن بود، به جنازه ۴ نفر که ۲ نفرشان زن بودند و یک نفرشان پسر جوان حدود ۱۴، ۱۵ ساله و یک دختربچه ۶، ۷ ساله برخوردیم.
در سال ۱۹۸۸ م (۱۳۶۷ ش) آمریکاییها چشمان خود را بر روی حلبچه بستند زیرا صدام دشمن ایران بود. ولی او الآن دشمن خودشان است و آنها شهر من (حلبچه) را بهانه قرار دادهاند. احساس تلخ، گزنده و ناخوشایندی به ما دست داده است.
یکی از جنازهها متعلق به دختری بود که از سینه به بالای بدنش وجود نداشت. جنازه دیگر مربوط به یک زن، یک پسرک جوان و یک کودک بود که در حاشیه جاده افتاده بودند.
در این حال صدایی حواس بنده را متوجه جنازه نزدیک مان کرد. با دقت، ولی با شک و تردید خمشده و بار دیگر منتظر شنیدن صدایی شدم. بار دیگر صدایی ضعیف به گوشم رسید. متوجه شدم کودک زنده است. درصدد برآمدیم تا بهگونهای به او کمک کنیم. کودک به پهلو افتاده بود.
از موهای خرمایی و بلندش معلوم بود که دختر است، صورتش خونآلود و ترکشی به بینیاش اصابت و کاملاً نوک بینیاش را سوراخ کرده بود. قسمتی از موهای سر و آسفالت زیر سر دخترک خونی بود. کمی دقت کردم دیدم نفس میکشد و یک ترکش نسبتاً بزرگ نیز به ساق پای راستش اصابت کرده بود.
از فاصله ۱۰۰ متری متوجه شدیم که یک خودرو به ما نزدیک میشود. این خودرو ازجمله امکانات از صدها خودروی بهجامانده نیروهای عراقی بود که توسط یکی از برادران لشکر ۸ نجف به سمت ما آورده میشد تا احیاناً به عقب منتقل شود.
با علامت دست ما ایستاد. اتفاقاً آمبولانس بود. به راننده گفتیم احتمالاً بیمارستان شهر حلبچه فعال است. وی پذیرفت تا کودک را به حلبچه برساند. برادر ایزدی یک تشک ابری پیداکرده و به کف ماشین انداخت، سپس دخترک را در کف آمبولانس گذاشتیم، در این حال دخترک چشمش را باز کرد و دچار تهوع شد.
برادر ایزدی با پارچهای صورت او را پاک کرد. دخترک درحالیکه دو دستش را به حالت سپر مقابل سینه و صورت خود گرفته بود؛ با وحشت نگاهی کرد و کلمهای به زبان جاری کرد. با دست به حالت نوازش به وی اشاره کردیم که ناراحت نباشد و نترسد و با زبان نیز همین کلمات را تکرار کردیم.
مقداری زیر سر دخترک را درست کردیم و برادری که ماشین را آورده بود، پشت فرمان نشست و ماشین را به حرکت درآورد. بنده و برادر ایزدی بهاتفاق درحالیکه متأثر بودیم، از کنار جاده از داخل زراعتی که احتمالاً زراعت جو بود بهطرف تپه میرآوه که قرارگاه تاکتیکی نیروی زمینی و لشکر ۸ بود، حرکت کردیم.
دوگانگی در سیاست خارجی آمریکا
در بهار سال ۲۰۰۲ میلادی (۱۳۸۱ هجری شمسی)، درحالیکه واشنگتن برای جنگ با عراق آماده میشد، جورج دبیلو بوش؛ رئیسجمهور وقت آمریکا، آشکارا از عبارت: کسی که مردم خود را بمباران شیمیایی کرده برای صدام استفاده میکند و در واقع بهطور مستقیم به رویداد حلبچه اشاره میکند.
چند ماه بعد نیز یکی از بازماندگان بمباران شیمیایی حلبچه در گفتوگو با روزنامهنگاران درباره سیاست آمریکا گفت:
در سال ۱۹۸۸ م (۱۳۶۷ ش) آمریکاییها چشمان خود را بر روی حلبچه بستند زیرا صدام دشمن ایران بود. ولی او الآن دشمن خودشان است و آنها شهر من (حلبچه) را بهانه قرار دادهاند. احساس تلخ، گزنده و ناخوشایندی به ما دست داده است.
سخنان این شهروند عراقی، دیدگاه درستی بود که در آن زمان ارزش تعمق و بررسی داشت. در اوت ۲۰۰۲ م (مرداد ۱۳۸۱) نیز نیویورکتایمز در یکی از عنوانهای خبریاش نوشت: افسران آمریکایی میگویند بهرغم استفاده عراق از گاز شیمیایی، آمریکا همچنان در جنگ به این کشور کمک میکرد.
این مقاله همچنین با افشای یکی از برنامههای مخفی آمریکا نوشت: آمریکا در حالی در طرحریزیهای حساس به عراق کمک میکرد که نهادهای اطلاعاتی آمریکا میدانستند فرماندهان عراقی در جریان نبردهای سرنوشتساز جنگ ایران و عراق از جنگافزارهای شیمیایی استفاده خواهند کرد.
پاتریک تایلر؛ رئیس دفتر روزنامه تایمز در واشنگتن در این مقاله به گفتههای سرهنگ والتر پاتریک لانگ (از افسران ارشد سابق اطلاعات نظامی از آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا) استناد میکند که بدون افشای جزئیات مسائل دارای طبقهبندی و در توجیه این اقدام گفته است:
جامعه اطلاعاتی آمریکا برای آنکه مطمئن شود عراق در جنگ شکست نخواهد خورد بهجز کمک به این کشور چاره دیگری نداشت.
منابع:
۱-جمعی از نویسندگان، اطلس جنگ ایران و عراق، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران، چاپ چهارم ۱۳۹۹، ص ۹۹
۲-ایزدی، یدالله، روزشمار جنگ ایران و عراق: عملیات والفجر ۱۰ (کتاب پنجاه و چهارم)، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۳۹۲، صص ۱۹۵، ۱۹۶
۳-هیتلرمن، یوست ار، رابطه زهرآگین؛ آمریکا و عراق و بمباران شیمیایی حلبچه، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۳۹۲، صص ۳۸۸، ۳۸۹
انتهای پیام