Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-05-07@09:21:59 GMT

ناسيوناليسم قومي و جريان‌هاي قوم ‌گرا

تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۱۷۱۷۵۰

ناسيوناليسم قومي و جريان‌هاي قوم ‌گرا

خبرگزاري آريا - هفته نامه آواي کرمانشاه در شماره روز سه شنبه 22 خرداد 97 مصاحبه خبرنگار اين نشريه محلي با دکتر قدرت احمديان در باره `ناسيوناليسم قومي و جريان‌هاي قوم ‌گرا` را منتشر کرده است.

متن کامل اين مصاحبه بدين شرح است: مفاهيمي چون ملت، مليت و هويت ملي و ناسيوناليسم عليرغم تمام تلاش‌هايي که چند دهه اخير و به ‌ويژه از دهه 90 قرن بيستم به اين سو در جهت، تعريف و تعيين دقيق چارچوب‌ها و بنيادهاي آن صورت گرفته است کماکان محل بحث و نظر است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


واحدهاي ملي در نقاط مختلف جهان، به ‌ويژه در کشورهايي که داراي تنوع قومي و مذهبي هستند با ابعاد مختلف موضوع ناسيوناليسم و هويت ملي مواجه هستند. يکي از ابعاد چالش‌برانگيز موضوع هويت، هويت‌هاي فروملي نظير هويت‌هاي قومي است. ايران نيز به عنوان کشوري داراي تنوع قومي و مذهبي، از نيمه قرن گذشته ميلادي يا اواسط دهه 20 خورشيدي، با پديده ناسيوناليسم قومي مواجه شد.
جداي از شورش‌هايي محدود که توسط اسماعيل آقا سيمکو در مناطق غرب و شيخ خزعل در جنوب صورت گرفت در ميانه دهه 20 خورشيدي، فرقه دمکرات آذربايجان به رهبري سيدجعفر پيشه ‌وري و جمهوري مهاباد به رهبري قاضي محمد، جرقه‌هاي شورش‌هاي قومي را در ايران زدند و به تبع نشانه‌هاي بروز ناسيوناليسم قومي پس از آن ديده شد.
اين در حالي است که اين جنبش‌هاي ناسيوناليستي قومي که دامنه آن به ابتداي تشکيل انقلاب اسلامي هم کشيده شد در کردستان با طرح مطالبات سياسي قومي، مسير خود را بر مبارزه و تقابل با هدف تجزيه ايران قرار داد. در کنار اين رويکرد مبارزه محور، رويکردي ديگر وجود دارد که خود را داراي سويه و نگاه فرهنگي مي‌داند. در اين رويکرد، بخش‌هايي از نخبگان کرد وجهه همت خود را در جهت حفظ و تقويت عناصر فرهنگي بومي و محلي به کار گرفته‌اند.
با اين حال، تعريف و تعيين مرز بين اين 2 رويکرد هم سخت است و هم مسير شکل‌ گيري ناسيوناليسم قومي به ‌گونه‌اي است که شروع کننده آن مي‌توانند نخبگان باشند اما ادامه دهنده و پايان دهنده به آن نخواهند بود.
اين مسئله از آن جا براي ما حائز اهميت است، که ايران به عنوان محور همبستگي اقوام ايراني، همواره مورد طمع ناسيوناليست‌هاي قومي بوده تا آن را تکه ‌تکه نمايند. هويت ايراني، ميراث کهني است که در پس قرن‌هاي طولاني، شکل و قوام يافته و در 2 قرن اخير با تلاش ايران دوستان، برساخته امروزين هويت ملي ايراني را برايمان به ارمغان آورده است. براين اساس لازم است در جهت حفظ و تقويت هويت ملي، هرکسي به سهم خود کوشش نمايد.
آواي کرمانشاه تلاش مي‌نمايد از اين پس به تناوب، در قالب‌هاي مختلف يادداشت، مقاله، مصاحبه و گزارش به ابعاد مختلف موضوعات مرتبط با هويت ملي بپردازد. در طليعه اين رويکرد، در باره ناسيوناليسم قومي و ابعاد آن با دکتر قدرت احمديان، استاد علوم سياسي دانشگاه رازي کرمانشاه به گفت‌ و گو نشستيم.
** براي شروع بحث ترجيح مي‌دهم از تعاريف اوليه آغاز کنيم. ناسيوناليسم قومي چيست؟
براي ارائه تعريف دقيقي از ناسيوناليسم قومي بايد طيفي از مؤلفه‌ها را در نظر بگيريم. از نظر علمي براي شناخت هويت‌ها چهار فاکتور يا منبع شناخت، وجود دارد:
اولي نژاد است. افراد را با توجه به نژاد آن‌ها به عنوان يک مؤلفه کاملاً عيني، مي‌توان شناخت، ما با ديدن مي‌توانيم متوجه شويم که کسي نژاد سفيد، سياه يا زرد است، از نژاد که بگذريم وارد مفهوم ديگري مي‌شويم که از عينيت يا objective آن کاسته مي‌شود؛ يعني قبيله که گاهي ايل و عشيره از آن برداشت مي‌شود. قبيله به نسبت نژاد کمتر عيني است؛ اما علائم وجود دارد که مي‌توان قبايل را با آن شناخت، فلان نشان يا علامت، نشان فلان قبيله است، از قبيله که گذر کنيم در مرحله بعدي باز هم از عينيت فاصله مي‌گيريم و به ذهنيت يا انتزاع نزديک مي‌شويم. بعد از قبيله مسئله قوميت است که ميزان عينيت آن از قبيله کمتر و انتزاعي‌تر است. قوميت را با فرهنگ، آداب و رسوم و زبان مي‌توانيم بشناسيم. بعد از قوميت مفهوم مليت يا nation مطرح است، مليت يک مفهوم کاملاً ذهني است در حالي که در ابتداي طيف نژاد کاملاً عيني است و مي‌توان با چشم آن را ديد، مليت در سر ديگر طيف است و مفهومي کاملاً انتزاعي است. روشن است که انتزاع مختص ذهن‌هاي تکامل يافته است. درک ملت مستلزم تکامل ذهن است.
مليت يک امر اساسي نه از جهت عواطف بلکه مليت را بايد احساس کرد، در ذهن تجسم و تصور کرد تا جايي که بنديکت اندرسون، ملت را اجتماع تصور شده مي‌نامد. ما بايد اجتماع را تصور و در ذهن خلق کنيم مثلاً ما الان کسي که در سيستان و بلوچستان است را نمي‌توانيم ببينيم اما مي‌توانيم تصور کنيم که او جزئي از مليت ايراني است به‌ هرحال مليت به لحاظ سير تکاملي و نوع نگاه بشر يک گام توسعه‌يافته‌تر از قوميت، و قوميت يک قدم عقب‌تر از شکل‌گيري مليت است، به تعبيري قوميت پيشا مليت است.
** قوميت به عکس مفهوم ملت يک مفهوم کهن و پيشامدرن است، ملت گذار از وضع غير مدني، غيرسياسي يا به تعبير جنابعالي ورود به وضع مدرن است.
همان‌ طور که عرض کردم ملت در برگيرنده يک باور و حس، نسبت به اين است که ما با هم هستيم، و آينده مشترک و مسائل مشترک داريم. ملت را نمي‌خواهم به گذشته نسبت دهم چون يک نگاه وجود دارد که ملت را تاريخي مي‌داند و آن را به گذشته ربط مي‌دهد، اين نگاه واپس‌گرايانه تاريخي به تلقي کاملاً افراطي و راديکالي از ملت تبديل مي‌شود.
يعني شما قائل به اين هستيد که ملت و هويت ملي بر ساخته است و ريشه در گذشته ندارد؟
بله؛ محصول زيست انسان‌هاست، محصول وجود مسائل و راه‌حل‌هاي مشترک است. بديهي است فرهنگ و زبان مشترک هم مي‌تواند مقوم ملت باشد.
** ولي اين‌هايي که برشمرديد ريشه در تاريخ دارد؟
نمي‌شود آن‌ها را محدود به تاريخي بودن کنيم؛ يعني وقتي صرفاً ملت را به تاريخ تقليل دهيم ممکن است به سمت طرز تلقي منفي از ناسيوناليسم برويم. گذشته ما خوب بوده، ما بهتر از ديگران بوده‌ايم، برتر بوده‌ايم؛ اين يعني ما داريم برمي‌گرديم به مؤلفه نژادگرايانه. اين فلسفه به ناسيوناليسم منفي که از آن نام برده شد، منتهي مي‌شود که از دل اين نگاه فاشيست هم بيرون مي‌آيد. در کنار اين نگاهي وجود دارد که ضمن تکيه بر عناصر مشترکي که ممکن است در گذشته وجود داشته‌اند؛ بيشترين توجه را به اراده و ميل مشترک براي باهم بودن، با هم زيستن، با هم زندگي کردن و در حقيقت مقابله مشترک با مسائل و مشکلات دارد. پس دو نگاه داريم؛ يکي نگاه واپس‌گرايانه و ديگري نگاه آينده‌گرايانه به ملت که از آن به ناسيوناليسم مدني ياد مي‌کنند که آحاد يک جامعه نگاه مشترک دارند و بر اساس يک پديده مي‌خواهند باهم زندگي کنند باهم باشند و پيوستگي‌هاي خود را حفظ کنند، براي بهتر کردن آينده خود بکوشند، حالا براي پيوند اين مطالب با سوال شما ناسيوناليسم قومي به نوعي ناسيوناليسم منفي است که شما به جاي تکيه بر اراده و خواست براي باهم بودن به مؤلفه‌هاي قديمي، تاريخ کهن توجه کنيم.
ناسيوناليسم قومي پيشامدرن و غير و در تقابل با ناسيوناليسم مدني است. ما دنبال آن هستيم که عناصري از قوميت را احيا کنيم که با تکيه بر اين عناصر خودمان را متمايز و خود را بهتر از ديگران بدانيم. مانند آن است که به نژاد توجه کنيم که در فاشيسم مطرح است.
** يکي از نظريه ‌پردازان مهم ناسيوناليسم آنتوني اسميت است. به گفته اسميت در اروپا و غرب ناسيوناليسم مدني وجود داشته و بر پايه آن، ملت تعريف شده در حالي که در شرق ناسيوناليسم قومي و تبارشناسانه مبنا بوده است. اين نکته را در ادامه فرمايشات شما گفتم. اما اسميت مفهومي که از قوم ارائه مي‌کند فارغ از تعريف کلاسيک قوم است. قوم معمولاً با شاخصه‌هاي فيزيکي معرفي مي‌شود در حالي که اسميت مي‌گويد قوم به معناي تبار و فيزيک نيست، و قوم با داشتن فرهنگ، خاطره تاريخي يکسان، اسطوره و نمادهاي يکسان معنا و مفهوم دارد، از اين منظر اگر نگاه کنيم نسبت ايران با پديده ناسيوناليسم قومي چگونه است؟
همان‌طور که اشاره کرديد اسميت در کتاب ناسيوناليسم، مکاتب مختلف در رابطه با ناسيوناليسم را بيان مي‌کند، مثل مکتب جاويدان انگاري و ازلي انگاري، مکتب مدرنيسم يا مدرنيزاسيون، مکتب بيولوژي و... اين باور که قوميت نمادهاي عيني صرف دارد.
قوميت يک مفهوم عيني است به نسبت ملت. ملت مستلزم تکامل‌يافتگي ذهن است. از اين جهت درک ملي با ورود انسان به عصر مدرن معني پيدا مي‌کند. اما قوميت يک سازه عيني است، ليکن از بعد زيبايي‌شناسي داراي عناصر ذهني از جمله فرهنگ است. اگر مسئله را به ايران ربط دهيم، ايران داراي يک سپهر هويتي ويژه است. من مي‌پرسم از لحاظ تاريخي، کدام قوميت متمايز، متفاوت يا جدا از سپهر ملت ايران بوده است؟ قوميت با مسئله مهاجرت گره خورده است. در ايران، آذري، کرد، لر، بلوچ، ترکمن، عرب خوزستان، يزدي يا کرماني را نمي‌توانيم قوميت نام‌گذاري کنيم. اين‌ها عناصر فرهنگي و آيين مشترک دارند، مهم‌ترين آيين‌هاي مشترک ايراني از لحاظ لباس، جشن‌ها، سوگواري‌ها، زبان، فرهنگ، يا حتي بن‌مايه‌هاي اقتصادي بين اين‌ها مشترک است، مثلاً وجه توليد کرد، لر، بلوچ، خوزستاني، آذري، ترکمن، يزدي، کرماني و... يکسان بوده و هيچ فرقي ندارند مثل وجه توليد آسيايي به تعبير مارکس، اين هويت‌هاي ايراني که گاهي به اشتباه قوميت نام‌گذاري مي‌شوند، اين سازه‌هاي هويتي که شکل دهنده يک هويت کلان‌تر يعني هويت ملي به نام هويت ايراني هستند در تمام مؤلفه‌هاي فرهنگي، آيين، آداب و رسوم يکسان‌اند. اين‌ها از جايي مهاجرت نکرده‌اند. همه اين سازه‌هاي هويتي که در ايران زندگي مي‌کنند از غرب، جنوب، شمال و شرق يک هويت به نام ايران هستند و 3 تا 4 هزار سال است با هم زيست تاريخي دارند. ايران شبيه يک سکو است که تمام سازه‌هاي فرهنگي از گذشته روي آن بوده، هستند و خواهند بود.
قوميت به يک سبک زندگي، رفتار و آيين مي‌گويند که از جاي ديگر به يک حوزه تمدني و فرهنگي يا مليت وارد شوند. تنها قشقايي‌ها خارج از سکوي هويت ايراني از قفقاز به سپهر ملت ايراني وارد شده‌اند ولي ديگر گونه‌هاي هويتي از قديم روي اين سکو بوده‌اند. آذري‌ها نيز که به اشتباه ترک گفته مي‌شود به همراه کرد، لر، ترکمن، عرب جنوب، يزدي و کرماني از ابتدا روي اين سکو قرار داشته با هم زندگي و مدارا کرده و از هم جدا نشده‌اند.
مسئله تجزيه ‌طلبي و ناسيوناليسم قومي، يک مسئله تاريخي نيست، بلکه محصول کشمکش‌هاي سياسي دوره معاصر است. تا اواخر قرن 19 ما مشکلي به نام قوميت، قوم ‌گرايي و جدايي کرد و لر و آذري و ترکمن و عرب از ساير هويت‌ها نداشتيم، پس اختلافات هويتي که به آن دامن مي‌زنند متأخر بوده است، اولين کشمکش در گذشته مربوط به اسماعيل آقا سيمکو (سيميتقو) که کم‌اهميت بود و يک نبرد عشايري بوده و مطالبه هويت و قوميت در ميان نبوده است، تا بعد از جنگ جهاني دوم که به دلايل عمدتاً خارجي مانند منافعي که شوروي سابق در ايران داشت و يا انگليسي‌ها در جنوب، يک تَرَک در سازه‌هاي هويتي در سپهر سياسي ايران ايجاد مي‌شود.
** بحث هويت تاريخي ايران را در ادامه به آن مي‌پردازيم، الان بيشتر به ناسيوناليسم قومي بپردازيم. براساس صحبت‌هايي که مطرح شد نتيجه مي‌گيريم که ناسيوناليسم قومي يک امر متأخر است و محصول يک مهندسي اجتماعي و پروژه‌اي است که در قرن اخير شکل گرفته است. اصولاً مفاهيمي مثل هويت ملي، ملت، مليت، ناسيوناليسم مفاهيم مدرني هستند که بعد از نظام وستفالي وارد ادبيات علوم اجتماعي مي‌شود در نيمه قرن هفدهم، و به ‌ويژه در قرن 19 و 20 گسترش يافته و مورد توجه قرار مي‌گيرد. پس نتيجه مي‌گيريم ناسيوناليسم قومي ريشه در گذشته ندارد و يک مفهوم جديد است...
ببخشيد قبل از آن که وارد بحث شويم من اصلاح کنم، ناسيوناليسم قومي بازگشت به گذشته است. درست است که در روزگار امروز و در دوران مدرن مطرح مي‌شود، اما ناسيوناليسم قومي به معني مراجعه به عناصر کهن است و در اين جا ما شاهد رجوع به تاريخ و عناصر و مؤلفه‌هايي هستيم که در گذشته بوده است.
** درست است. براي آن قباله تاريخي تدارک مي‌بينند. منظور من اين است که به عنوان يک پديده که بحران ‌زا شده متأخر است و در دو قرن اخير به وجود آمده است.
همين طور است. همزاد دولت و ملت‌سازي، مسئله ناسيوناليسم قومي هم مطرح شده است، الگوي مثالي بارز و دقيق ناسيوناليسم قومي، فاشيسم هيتلر است، اوج ناسيوناليسم قومي را هيتلر و موسوليني مطرح مي‌کنند، يعني مراجعه به هويت‌هاي تاريخي، نژاد يا برداشت‌هاي بيولوژيکي که مثلاً يهودي اين‌گونه است يا سياه‌ها آن مشکل را دارند.
** يکي از گونه‌هاي ناسيوناليسم قومي، بعد فرهنگي است، به نظر شما ناسيوناليسم فرهنگي لازمه جوامع متکثر است؟ و در تمام ملت‌ها وجود دارد؟
اگر مراجعه به مؤلفه‌هاي فرهنگي يک قوميت، از نظر زيبايي‌شناسي باشد در دنيا رايج است؛ مثلاً مراجعه به لباس‌هاي محلي، آداب اقوام مختلف، سبک زندگي، آيين‌ها، جشن‌ها، موسيقي آن‌ها وجود دارد، حتي مراجعه به عناصر فرهنگي ناسيوناليسم از جهت زيبايي‌شناسي به عنوان تلاشي براي پر کردن خلأهاي هويتي در روزگار مدرن است. مثلاً در امريکا به عنوان جامعه‌اي کاملاً مدرن، مراجعه به موسيقي سياهان و آداب و آيين‌ها بسيار رايج است، از جهت زيبايي‌شناسي و اشتراکاتي که در حوزه‌هاي فرهنگي دارد، مراجعه به بعد فرهنگي قوميت مي‌تواند در جهت رشد فرهنگي باشد که بدانيم اين‌ها را در گذشته داشته‌ايم. اما زماني مراجعه به ناسيوناليسم قومي امري مذموم و در جهان مدرن مطرود است که ما از بعد سياسي وارد شويم، يعني مراجعه به زبان، آيين، آداب و سبک زندگي و ... اقوام با هدف سياسي صورت گيرد که گفتم نگرشي مطرود است و با توسعه ضديت دارد. اما اگر مراجعه به اين مؤلفه‌ها جهت کمک به راحت‌تر کردن زندگي امروز و تزريق هويت به جامعه که در برابر تأثير مؤلفه‌هاي غريبه يا ناآشنا و در معرض بي‌هويتي قرار گرفته باشد امري درست و مناسب است، لکن مشکل اينجاست که يافتن يک مرز بين ناسيوناليسم فرهنگي و سياسي يا تفکيک از جهت زيبايي‌شناسي و بعد سياسي بسيار سخت است. از 2 جبهه بايد تلاش کرد که اين مرز تعريف شود. اول حاملان فرهنگ قومي که بايد تلاش کنند که دامنه و محدوده زيبايي شناسانه ناسيوناليسم قومي تعريف شود يا به تعبيري ناسيوناليسم قومي به مسئله فرهنگي و مؤلفه‌هاي زيباشناسي محدود شود، از جهت ديگر سياست‌گذاران هم در تزريق منابع و برنامه‌هايشان بايد مواظب تبديل ناسيوناليسم قومي فرهنگي به ناسيوناليسم قومي سياسي باشند، در پاسخ به سوال شما مراجعه به بعد فرهنگي ناسيوناليسم قومي از جهت زيبايي‌شناسي توسعه فرهنگي و سياسي و اقتصادي، اجتماعي حتي توسعه پايدار در دنياي امروز نه تنها ضديت ندارد بلکه رايج است، اما بايد توجه داشت توجه به ناسيوناليسم فرهنگي از بعد زيبايي‌شناسي پيامد سياسي نداشته باشد زيرا مي‌تواند تهديدي براي هويت ملي باشد.
** بعد سياسي ناسيوناليسم قومي با بسيج قومي از جانب نخبگان صورت مي‌گيرد. ابزارگراها به عنوان يکي از شاخه‌هاي پارادايم مدرنيسم و در رأس آن‌ها پل براس معتقدند بسيج قومي از سوي نخبگان شکل مي‌گيرد، اين مرز خيلي باريکي است. چه مؤلفه‌هاي مشخصي باعث مي‌شود که اين مرز ناسيوناليسم فرهنگي که مي‌تواند پويا باشد و در جهت کلي توسعه قرار بگيرد به يک امر مخرب تبديل مي‌شود؟
از 2 بعد مي‌توان پاسخگو بود؛ يکي از بعد تاريخي. تجربيات تاريخي به ما مي‌گويد بعد فرهنگي ناسيوناليسم قومي در بسياري از مواقع ابزاري بوده است در خدمت چانه‌زني نخبگان قومي براي رسيدن قدرت؛ مثلاً با دامن زدن به هويت قومي و برجسته‌سازي دردهاي قومي، نخبگان مي‌خواهند در رقابت‌هاي سياسي برنده شوند، در انتخابات براي دست ‌يابي به قدرت، نخبگان بعد فرهنگي ناسيوناليسم قومي را ابزار يا سکو قرار مي‌دهند و با تکيه به اين ابزار مي‌خواهند هم بر رقيب غلبه کرده و هم خود را به سيستم سياسي غالب کنند. اين يک مسئله تاريخي است، در طول تاريخ نمونه‌هاي بسياري داريم که نخبگان قومي براي دستيابي به قدرت، از ابزار قومي استفاده کرده‌اند. نمونه‌اش پيشه‌وري است که مي‌خواست در قدرت سهيم شود، يا چهرگاني در انتخابات مجلس ششم تبريز که اين‌ها براي رسيدن به قدرت به مسائل قومي دامن زدند.
يک مسئله ديگر نوع مواجهه سيستم سياسي است، گاهي عملکرد نظام سياسي باعث مي‌شود تا بعد فرهنگي ناسيوناليسم قومي که مي‌تواند مقوم توسعه پايدار شود به تهديدي براي بقاي سيستم سياسي تبديل شود، اما چطور اين اتفاق رخ مي‌دهد؟ سيستم سياسي گاهي مواقع بنا بر ضرورت‌هاي خاصي که چندان هم قابل درک براي ديگران نيست، خلأ فکري، نظريه، برنامه، ايده را در مناطق مختلف کشور خودمان ايجاد مي‌کند، خلأ چگونه است؟ با محدود کردن افراد و عناصر وفادار به هويت ملي، يا با توزيع بودجه و منابع اقتصادي به نحوي که به جاي اين که مقوم هويت ملي باشد در خدمت تقويت هويت قومي و ناسيوناليسم قومي قرار مي‌گيرد. مهم‌ترين رسالت و کارکرد دستگاه سياست‌گذار هر کشوري تقويت هويت ملي و تقويت دولت- ملت است. اما گاهي مشاهده مي‌کنيم حداقل در يک صد سال اخير، سيستم سياسي به جاي استفاده از ابزارهاي خود مانند پول، قانون و قدرت براي تقويت هويت ملي، از اين ابزارها براي تضعيف هويت ملي استفاده کرده است و من مي‌توانم مثال‌هاي متعدد برايتان بزنم.
بنابراين اين که چه‌ کار کنيم بعد زيباشناسي هويت قومي تهديدي براي هويت ملي نشود؛ به نوع نگاه کارگزاران هويت قومي از يک طرف و نوع مواجهه و سياست‌ گذاري و تصميم ‌گيري‌هاي سيستم سياسي بستگي دارد. از يک طرف کارگزاران هويت قومي قبول کنند هويت قومي از جهت زيباشناسي با توسعه سازگار است نه از جهت تبديل کردن آن به بعد سياسي، از طرفي سيستم سياسي و سياست‌مداران از ابزارها براي تقويت هويت ملي بکوشد و هويت فرهنگي قومي را صرفاً در بعد زيباشناسانه تقويت کند.
** 2 شاخه‌ يا بازو مطرح کرديد يعني نقش نخبگان و روشنفکران در مهار ناسيوناليسم قومي که بعد سياسي پيدا نکند و ديگري کارکردي که دولت مي‌تواند داشته باشد، به نظر مي‌رسد در بعد نقش نخبگان، به سادگي نمي‌توان مرزبندي روشني ميان ناسيوناليسم فرهنگي و سياسي ايجاد کرد و پيوستاري است که تفکيک آن به سختي ممکن مي‌شود. به سادگي ممکن است يک کوشش فرهنگي به يک امر سياسي تبديل شود. يکي از چالش‌ها مسئله زبان و سخن گفتن به زبان مادري است. به کرات در قالب يادداشت‌ و مصاحبه ديدم که به حالت حسرت و گونه‌اي اعتراض اشاره شده که چرا در کرمانشاه به زبان کردي سخن نمي‌گويند. اين همان چيزي است که شما مي‌گوييد به سادگي مي‌شود شکل فرهنگي و زيبايي شناسانه در ناسيوناليسم قومي سويه ديگري پيدا کند؟
در ارتباط با آن چه شما در باره کرمانشاه گفتيد من ديدم و بحث هم کردم. مدتي است که طرح عناصر و مؤلفه‌هاي فرهنگي هويت قومي بر مبناي زبان و ادبيات رشد کرده است. باورم بر اين است اگر ما از نگاه زيبا شناسانه به مؤلفه‌ها توجه کنيم نگراني از جانب اين که اين تلاش‌ها عليه هويت ملي باشد؛ ندارم، لکن نگراني اين جاست به اين فکر دامن مي‌زنيم که کم ‌توجهي به زبان قومي، ايلات و اقوامي پروژه‌اي برنامه‌ريزي شده است يا از کم‌ توجهي به زبان محلي يا زبان اقوام مظلوم‌نمايي کرده و از آن، به عنوان ابزاري براي چانه ‌زني سياسي استفاده کنيم.
ما در کرمانشاه در محل گذار هستيم، در مقطعي اساساً طرح مسئله قومي در استان کرمانشاه، آن چنان که بايد به عنوان مسئله اجتماعي و قومي مطرح شود، مطرح نبود، حالا در محافل کوچک و محلي بحث‌هايي بوده است. اما اينکه مي‌گويم در مراحل گذار هستيم يعني به تدريج وارد دوراني مي‌شويم که مسئله توجه به زبان و فرهنگ قومي در حال تبديل شدن به يک مسئله و problem است. اگر يک مسئله در بستر عادي و طبيعي خود مطرح شود و اجازه دهيم جامعه بنا بر نيازها به مسئله توجه کند مثلاً به زبان کردي يا محلي بنا به اقتضا و نيازهاي خود به عنوان ابزاري براي ارتباط و گفت‌ و گو استفاده کنند که اين امر از گذشته تاکنون بوده و در آينده هم جريان خواهد داشت. اما تبديل مسئله حفظ زبان کردي به يک پروژه خودآگاه که ما مي‌خواهيم اين زبان را حفظ کنيم و تقويت و بسط دهيم يا آن چنان که در مقاله‌ يکي از دوستان خواندم که زبان کردي از زبان فارسي و انگليسي چه کم دارد اين گونه‌اي شوونيسم و بازگشت به عناصري است که در ابتداي عرايضم عرض کردم که عناصر برتري‌ طلبي در آن وجود دارد. زبان اگر کارکرد داشته باشد چه من مطرح کنم يا نه راه خودش را پيدا مي‌کند. مثلاً در جامعه پزشکي نسخه‌ها به زبان انگليسي و امري پذيرفته شده است، زيرا زبان انگليسي براي نسخه‌نويسي کارکرد دارد، ما نمي ‌توانيم نسخه‌ها را به زبان کردي يا حتي فارسي بنويسيم. پس زبان با توجه به کارکرد مي‌تواند مانا يا ميرا باشد. تبديل حفظ زبان به يک پروژه سياسي را بايد معادل شوونيسم و ناسيوناليسم قومي افراطي دانست که همان‌ طور که عرض کردم حتي مي‌تواند از دل آن فاشيسم بيرون بيايد است. بايد اجازه دهيم همه‌ي زبان‌هاي محلي ما که جزئي از زبان‌هاي ايراني است و همه ذيل زبان‌هاي هند و اروپايي قرار مي‌گيرند، مسير خود را بدون پروژه‌سازي طي کنند. زبان کردي که اصولاً پيوند وثيقي با ايران و زبان فارسي دارد. سياسي کردن زبان کردي ظلم در حق بعد فرهنگي و زيبايي شناسانه زبان است، بايد سعي کنيم کارکرد زبان را تقويت کنيم؛ سياسي کردن و طرح مسائلي چون پروژه بودن تضعيف زبان قومي با توسعه ‌يافتگي و فرهنگ‌سازي و ايجاد بسترهاي مناسب براي رشد فرهنگي در کرمانشاه سازگار نيست.
بايد توجه کنيم که هويت کرمانشاه از گذشته تاکنون هويت مرکبي است. حالا شايد خيلي از دوستان صحبت مرا بشنوند و نقد کنند و من آماده پذيرش ترکش‌ها هستم. ولي هويت شهر کرمانشاه مرکب است که از يک طرف محصول زيست اقوام، ايلات و عشاير کرد زبان بوده و از طرفي محصول حضور اقوامي از مناطقي مانند اصفهان، اراک و مناطق مختلف جغرافيايي ايران است که بنا بر موقعيت جغرافيايي کرمانشاه، براي زندگي، فعاليت اقتصادي و... به کرمانشاه آمده‌ يا رفت‌وآمد داشته‌اند.
کرمانشاه در حدود 200 سال سابقه شهرنشيني دارد، شروع شهرنشيني محصول پيوند اين 2 عنصر بوده است يعني عنصر ايلات و عشاير کلهر، سنجابي، گوران، باباجاني و لک و حتي از کردستان و لرستان به کرمانشاه مهاجرت کرده‌اند، از طرفي ديگر تجار، فعالان اقتصادي که از گذشته به دنبال تجارت با عراق، ترکيه و حتي حلب بوده‌اند در اين شهر سکني گزيده‌اند که فارس زبان بوده‌اند. در نتيجه هويت کرمانشاه از تلفيق 2 هويت با دو زبان کردي و فارسي است؛ تازه در کردي هم تنوع وجود دارد از کرد مناطق پاوه و جوانرود و ثلاث تا لک‌ها. اين را مي‌خواهم عرض کنم نمي‌توانيم به اين مسئله دامن بزنيم چرا در کرمانشاه فارسي صحبت مي‌کنند، در گذشته هم همين بوده است. تا جايي که مي‌دانم و مطالعه کردم اين مسئله تاريخي و در 200 سال اخير اين گونه بوده است. حالا اين که ارجاع مي‌دهند به سياحي که مي‌گويد من وقتي وارد کرمانشاه شدم تعداد محدودي به زبان فارسي صحبت مي‌کردند آن هم کساني که در نهاد حکومتي يا استانداري کار مي‌کردند، اين سنديت تاريخي ندارد و صد درصد غلط است. سابقه شهرنشيني کرمانشاه که به 200 سال پيش برمي‌گردد از اصفهان، شيراز، اراک، آذربايجان و... در کرمانشاه تاجر حضور داشته است. اين‌ها از مناطق مختلف به کرمانشاه آمده‌اند، به زبان فارسي حرف زده و زندگي کرده و بازارهاي کرمانشاه را توسعه داده‌اند. معماري قديم کرمانشاه، محصول همين مهاجريني است که از مناطق مختلف به کرمانشاه آمده‌اند، کرمانشاه به لحاظ هويتي ترکيبي از ايلات مختلف کرد، لک و حتي ترک‌هاي سنقر و فارس زبانان است که براي تجارت و اقتصاد و سکونت به کرمانشاه آمده‌اند.
8066
انتهاي پيام /*

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۱۷۱۷۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تشریح برنامه‌های هفته میراث‌/ پاسداشت زبان فارسی وتجلیل از فعالان

به‌گزارش خبرگزاری مهر به نقل از اداره کل روابط عمومی و اطلاع رسانی، در این نشست که امروز یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، در محل سالن فجر وزارت میراث‌فرهنگی و با حضور مدیران کل ستادی معاونت میراث‌فرهنگی و نیز حضور برخط مدیران کل و معاونان میراث‌فرهنگی استان‌ها برگزار شد، مهمترین برنامه‌های گرامی‌داشت هفته میراث‌فرهنگی تشریح شد.

فاطمه داوری مدیرکل حفظ و احیای بناها، محوطه‌ها و بافت‌های تاریخی در این نشست هماهنگی با بیان اینکه «میراث‌فرهنگی، مشارکت عمومی و مسئولیت اجتماعی» اصلی ترین شعار و رویکرد هفته میراث فرهنگی در سال جاری است، اظهار کرد: ابلاغیه برگزاری هفته میراث‌فرهنگی با امضای قائم مقام وزیر و معاون میراث‌فرهنگی به استان‌ها اعلام شده است.

وی افزود: در این دستورالعمل کاملاً برنامه‌های هفته میراث‌فرهنگی تشریح شده و بر این اساس مدیران کل استانی در روزهای ۲۳ و ۲۴ اردیبهشت با برپایی نشست خبری به استقبال هفته میراث‌فرهنگی خواهند رفت و به تشریح مهمترین برنامه‌های گرامی داشت این هفته در استان‌ها خواهند پرداخت.

داوری با اشاره به روز ۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی و نکوداشت و پاسداشت زبان فارسی، اضافه کرد: در این رابطه برنامه ملی با محوریت استان خراسان رضوی برگزار می‌شود اما انتظار می‌رود در سایر استان‌ها نیز برنامه‌های مرتبط با پاسداشت زبان فارسی برگزار شود.

مدیرکل حفظ و احیا بناها، محوطه‌ها و بافت‌های تاریخی ادامه داد: روز ۲۹ اردیبهشت روز موزه است که برنامه‌های مخصوصی در این روز تدارک دیده شده است. همچنین روز ۳۱ اردیبهشت که مصادف با سالروز تولد امام رضا است به نام روز میراث رضوی و میراث دینی نام‌گذاری شده است. ظرفیت بهره‌گیری از این میراث، در برخی از استان‌ها وجود دارد و انتظار می‌رود که مدیران کل استانی دراین باره برنامه‌ریزی مناسبی داشته باشند.

داوری ادامه داد: روز یکم خرداد با محوریت توجه ویژه به میراث ناملموس برنامه‌هایی اجرا خواهد شد و روز دوم خرداد که به نام روز «میراث‌فرهنگی الفبای زندگی» نام‌گذاری شده، برنامه‌ریزی‌ها باید باعث تقویت ارتباط بین میراث‌فرهنگی و بدنه مردمی شود.

وی در ادامه گفت: روزهای ۳ و ۴ خرداد نیز با توجه به سالروز آزادسازی خرمشهر و نیز روز مقاومت مردم دزفول، با تکیه بر این عنوان برنامه‌های بسیار خوبی را داریم. روز ۵ خرداد نیز به نام روز میراث دفاع مقدس نام‌گذاری شده و با توجه به ظرفیت‌های میراث دفاع مقدس در حوزه میراث‌فرهنگی ملموس و ناملموس برنامه‌های بسیار خوبی در این باره تدارک دیده شده است.

مدیرکل حفظ و احیا بناها، محوطه‌ها و بافت‌های تاریخی یادآور شد: اهداف رویکردی و برنامه‌هایی که انتظار داریم این است که در درجه اول در برنامه‌ریزی‌ها و اهداف چند کلیدواژه مهم مانند توسعه نقش جوامع محلی، تبیین مسئولیت اجتماعی، تقویت مشارکت‌های مردمی و … مد نظر قرار گیرد.

وی یادآور شد: در سطح ملی ستادی تشکیل شده و در سطح استان نیز ستاد هفته میراث‌فرهنگی تشکیل می‌شود که ریاست آن با مدیرکل استان و دبیری آن بر عهده معاون میراث‌فرهنگی هر استان است. البته حتماً در ستادهای استانی سایر معاونان و مدیران استانی حضور و مشارکت خواهند داشت.

مدیرکل حفظ و احیا بناها، محوطه‌ها و بافت‌های تاریخی در ادامه گفت: تهیه فهرستی از برنامه‌های اصلی، برگزاری نشست خبری، تهیه بسته‌های اطلاع‌رسانی، برگزاری نشست با منتخبین مردم در مجلس شورای اسلامی، راه‌اندازی شعب استانی انجمن خیرین، زیرنویس تلویزیونی به مناسبت هفته میراث‌فرهنگی، برنامه‌ریزی برای جلسه با امام جمعه، استفاده از ظرفیت‌های گرافیکی و تبلیغات محیطی، برگزاری جلسه شورای فرهنگ عمومی با موضوع میراث‌فرهنگی، حضور مدیران کل استانی به‌عنوان سخنران پیش از خطبه‌های نماز جمعه، تجلیل از فعالان و کنشگران حوزه میراث‌فرهنگی، تدوین بسته‌های بازدید مسئولان و استادان دانشگاه‌ها و نخبگان، برگزاری جشنواره کودک و میراث‌فرهنگی در تمامی موزه‌ها و اماکن تاریخی و … از مهمترین سرفصل‌های برنامه‌های هفته میراث‌فرهنگی است.

در این نشست همچنین فرمانده یگان حفاظت میراث‌فرهنگی، مدیرکل امور موزه‌ها، مدیرکل امور استان‌ها، مدیرکل پایگاه‌های ملی و جهانی و رئیس کل موزه ملی به تشریح برنامه‌های مرتبط با هفته میراث‌فرهنگی در حوزه سازمان و اداره‌کل متبوع خود پرداختند.

کد خبر 6097073 فاطمه کریمی

دیگر خبرها

  • حاج شیخ غلامرضا حسنی نماد هویت و تاریخ مجاهدات در شهر ارومیه است
  • به جای واکنش احساسی، چهره واقعی اسلام را به دنیا نشان دهیم
  • جایزه نوبل ادبی باید به فردوسی تعلق می‌گرفت
  • شهدا اصلی‌ترین قدرت فرهنگی ما هستند
  • برنامه‌های هفته میراث‌فرهنگی؛ از پاسداشت زبان فارسی تا تجلیل از کنشگران فرهنگی
  • تشریح برنامه‌های هفته میراث‌/ پاسداشت زبان فارسی وتجلیل از فعالان
  • ایران در ارمنستان چگونه معرفی می‌شود؟
  • ایران هراسی در مقابل آموزش زبان فارسی و تبلیغ سفر به ایران
  • دشمن به دنبال از بین بردن هویت گفتمان انقلاب اسلامی است
  • رجز خوانی رژیم صهیونیستی در آستانه نشست قاهره