هنگام طلاق با کودکتان عليه همسرتان يارکشي نکنيد
تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۲۰۸۴۸۸
خبرگزاري آريا -
وقتي تنش ها بين والدين بدون راه حل باقي مي ماند، آنها به يارگيري رو مي آورند
در خانواده ها معمولا پدر و مادري که با هم مشکل دارند با يکي از بچه ها بر عليه والد ديگر ائتلافي تشکيل مي دهند و فرزند را به سمت خودشان مي کشانند؛ يعني هر يک از والدين مي خواهد که بر ضد ديگري با کودک متحد شود. در روانشناسي اين فرآيند را مثلث سازي مي نامند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اين فرآيند گاهي آسيب زا نيست و به تعادل سيستم کمک مي کند اما در بسياري موارد، وقتي رابطه به شدت آسيب زا باشد، مي تواند مخل و ناراحت کننده شود.
در اين مطلب مي خواهيم اين فرآيند را زماني که والدين در مرحله طلاق و پس از آن قرار دارند و از کودک خود براي ائتلاف استفاده مي کنند، تحليل کنيم؛ ببينيم چه آسيب هايي دارد و چه راهکارهايي براي خارج شدن از اين ائتلاف آسيب زا وجود دارد.
چرا يارگيري مي کنيم؟
واقعيت اين است که همه ما در معرض نوعي از مثلث سازي قرار داريم؛ وقتي پدر و مادر درباره روشن تربيتي فرزند با يکديگر دعوا مي کنند، مثلث سازي شکل مي گيرد؛ زماني که در خانواده ها روابط خارج از خانواده شکل مي گيرد و نفر سوم وارد زندگي مي شود و ... مشکلات انسان ها به اندازه مخفي کاري هاي آنهاست و مشکلات معمولا مثلث طلب هستند.
لطفا با بچه ها ائتلاف نکنيد!
وقتي زن و شوهري که از قدرت يکساني برخوردار نيستند و سر مسئله مهمي با هم به توافق نمي رسند، زوجي که داراي قدرت کمتري است براي خروج از آن تنش و براي حفظ موجوديت بيشتر خود در رابطه، به ناچار به سمت شخص يا اشخاص سومي حرکت مي کند که داراي قدرت کمتر ولي قابل توجه است و آن فرد گاهي يکي از فرزندان است.
در چنين موقعيتي، شخصي که قدرت اول را داشته يا بايد تسليم شود، يا کنار بکشد، يا فشار را بيشتر کند و همچنين مي تواند به سمت يکي ديگر از اعضاي خانواده برود و مثلث در مثلث را شکل دهد؛ اگر وضعيت حل و فصل نشود، اعضاي ديگر خانواده به ناچار يا با ميل خود براي کم کردن مشکلات وارد رابطه مي شوند.
در کل زماني که دو نفر نخواهند معضل رابطه شان را براساس مذاکره حل کنند و در عين حال امکان قطع رابطه نيز وجود ندارد (مثلا به خاطر وجود فرزند، حتي پس از طلاق) امکان شکل گيري مثلث (يارگيري يا ائتلاف) وجود دارد.
يارگيري با ما و کودک ما چه مي کند؟
همانطور که گفته شد، وقتي تنش ها بين والدين (زن و شوهر سابق) طولاني و بدون راه حل باقي مي ماند، آنها به يارگيري رو مي آورند و فرد سومي را که همان فرزند است وارد مي کنند. در اين حالت ممکن است تنش ها تا حدي حل شود اما در طولاني مدت، اين تنش ها به شکل واقعي حل نمي شود.
شايد همين يارکشي قبل از طلاق باعث بروز تنش و در نهايت درگيري و طلاق شده بود! به بياني ديگر، يارگيري ها در کوتاه مدت تنش را کاهش مي دهد اما در درازمدت مشکلاتي براي افراد به جا مي گذارند که بهتر است عطايش را به لقايش بخشيد.
هيجان هاي منفي مانند خشم، تنش، افسردگي و اضطراب از آسيب هاي اين يارگيري است. فردي که عليه او يارگيري شده، احساس طرد مي کند و خشم ناشي از آن باعث مي شود از هر تلاشي براي آسيب زدن به دو نفر ديگر که با هم ائتلاف کردند فروگذار نکند؛ مثلا پدري که خشمگين از ائتلاف مادر و فرزند است، ممکن است اجازه ملاقات ندهد يا دائما بهانه بياورد. کودک نيز از فشار واسطه گري خسته مي شود و ممکن است غمگين و مضطرب شود چون بعضا نمي داند چگونه و در چه موقعيتي بايد تصميم درست را بگيرد.
طرف ديگر هم دائما تنش زيادي را براي حفظ ائتلاف تحمل مي کند، مثلا مادر ممکن است به فرزند خود باج هاي زيادي جهت يارکشي بدهد. اين هيجانات منفي مي تواند باعث بروز آزارهاي مختلف کلامي، جسمي و ... بين دو طرف شود.
کاهش قدرت و اعتبار هر دو والد از ديگر آسيب هاي اين ائتلاف است. کودک مي بيند که هر کدام از والدين جهت يارکشي، والد ديگر را تخريب مي کند و قوانين او را زير سوال مي برد. اين فرآيند در نهايت به ضرر اعتبار هر دو والد است. در اين شرايط کودکان خيلي زود ياد مي گيرند که اگر مي خواهند چيزي به دست بياورند، بهتر است والدين در يک جبهه نباشند. آن وقت او طرف کسي را مي گيرد که خواسته او را برآورده کند.
فکر نکنيد اين کار بدجنسي است. در واقع کودک عمدا اين کار را انجام نمي دهد. در فضاي رابطه اين راه را براي برآورده کردن خواسته هايش ياد گرفته است. اين خصوصيت در فرزند مي تواند در روابط آينده او نيز آسيب زا باشد.
در کل فرسايندگي رواني براي طرفين و اثرات مخرب تربيتي، دو محصول اين ائتلاف است.
يارگيري در درازمدت مشکلاتي براي افراد به جا مي گذارند
چگونه از يارکشي بيرون بياييم؟
در هر صورت به دليل اينکه بين شما و همسر سابق تان همچنان پل ارتباطي (بودن فرزند) وجود دارد، امکان تشکيل مثلث ها هر لحظه وجود دارد و بايد با اطلاع رساني پيشگيري کنيم و اگر نشد با مراجعه به روانشناس، اثرهاي منفي روابط مثلثي را کم کنيم. گام هاي زير مي تواند کمک کننده باشد:
1- مثلث را شناسايي کنيد و از اثرات مخرب آن آگاه باشيد
در روابط خود کمي تامل کنيد و ببينيد آيا مثلث سازي اتفاق افتاده است؟ آيا در رابطه افراد سعي در يارکشي مي کنند؟ آيا خشونت ها و مشکلات پيش آمده ناشي از همين رابطه مثلثي است؟ و ... اگر متوجه اين امر شديد بهتر است آسيب هاي آن را نيز براي خود مرور کنيد.
اين فرآيند مي تواند جنبه انگيزشي براي شکستن اين مثلث در شما ايجاد کند. براي مثال اگر ما ندانيم که مبتلا به بيماري ديابت هستيم و پس از مراجعه به پزشک و دادن آزمايش توسط پزشک مربوطه، به ميزان قند خونمان که بالاي 380 است، واقف شويم و تنها پزشک ميزان قند خون و تبعات مربوط به افزايش قند را به ما گوشزد کند و هيچ گونه دارويي تجويز نکند، ديده شده که در اکثر موارد صرف آگاهي از ميزان قند خون و تبعات آن باعث شده است که ام يک خود کنترلي نسبتا قابل توجهي در مصرف مواد قندي از خود نشان مي دهيم.
2- اقدامات عملي براي شکستن ائتلاف انجام دهيد
بعد از شناسايي اين ائتلاف، دقت کنيد که چگونه مي توانيد رابطه را به تعادل برگردانيد. مثلا مادر مي تواند به فرزند خود که هم اکنون در تيم اوست کمک کند تا اوقات مشترکي را با پدرش بگذراند و حتي مشوق اين امر نيز باشد.
از طرفي بايد سعي کنيد روش هاي منفي مانند بدگويي از طرف، بهانه گيري و ... را کاهش و حتي در حضور فرزند قطع کنيد.
3- با طرف مقابل وارد مذاکره شويد
بهتر است از والد ديگر بخواهيد تا با هم در مورد مسائل مهم صحبت و مذاکره کنيد. در اين فضا مهمترين دغدغه هاي خود را مطرح و با گفتگو به راه حل هاي مناسب و مورد توافق در جهت حل مشکلات و مسائل پيش رو برسيد. اين جلسات جنبه پيشگيري از ايجاد مثلث سازي نيز دارد. اگر نيازمند آموزش در زمينه مذاکره هستيد، مي توانيد مطالبي را در اين مورد مطالعه کنيد.
4- کمک تخصصي دريافت کنيد
اگر شدت مثلث سازي زياد است و شخصا براي شکستن آن نمي توانيد کاري بکنيد، بهتر است از کمک يک روانشناس بهره بگيريد.
منبع:ماهنامه سپيده دانايي/برترين ها
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۲۰۸۴۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طلاق از شوهر بهخاطر خیلی خوببودن!
چند وقت پیش شایعه شده بود که همسر اول «کاکا»، ستاره سابق تیمملی برزیل، میلان، رئال و... از او بهخاطر خیانت جدا شده است. حالا بهتازگی «کارولین سلیکو» در گفتوگویی که همه را شوکه کرد، در اینباره گفت: «کاکا هرگز به من خیانت نکرد. او همیشه با من خوب رفتار کرد و خانواده فوقالعادهای به من داد. اما من خوشحال نبودم، چون یک چیزی کم بود. مشکل این بود که او برای من خیلی کامل و بینقص بود». اما آیا واقعا خیلی خوببودن شوهر میتواند به طلاق منجر شود؟
چرایی طلاق از همسر خیلیخوب
بسیاری از محققان طلاق را یک رویداد بحرانی در زندگی فرد میدانند. بیشتر تحقیقات نشان دادهاند، ختم زندگیمشترک با کاهش سلامت، تفاوتهای شخصیتی و اختلالات روانشناختی و سایر موارد همراه است. در هر رابطهای که به شکست منجر میشود، عوامل مختلفی در آن نقش دارد و همچنین دو نفر (زوجین) در پدیداری مشکلات سهم دارند. اما درباره زوجینی که معتقدند به دلیل خوبیهای بیش ازحد همسرشان طلاق گرفتهاند، میتوان چند نکته را مدنظر داشت که در ادامه به آنها اشاره خواهم کرد.
۱. پای یک ویژگی شخصیتی در میان است
خوبیهای بیش از حد همسر، ممکن است بهخاطر یک ویژگی شخصیتی باشد. مثلا همسر بسیار سلطهپذیر تمایل دارد از همه خواستههای خود بگذرد و خودش را قربانی شرایط خاص خانواده کند.
۲. جابهجا شدن نقش زنومرد در زندگیمشترک
از لحاظ رویکرد سیستمی در خانواده، گاهی نقشهای زوجین جابجا میشود. مثلا زن نقش مرد را برعهده میگیرد (بیرون از منزل کار میکند و ...) و مرد نقش زن را برعهده میگیرد (آشپزی میکند، درخانه میماند، از بچهها مراقبت میکند و ...). این اتفاق به تدریج مشکلات بسیار جدی ایجاد میکند که نیاز به مدیریت دارد.
۳. چشمپوشی از خواستههای منطقی خود
این که گاهی هر دو یا یکی از زوجین به دلیل عدم شناخت خواستهها و نیازهای خود، آنها را بیان نمیکنند و از بسیاری از خواستههای منطقی خود چشمپوشی میکنند، باعث میشود که خیلی خوب به نظر بیایند، اما بعد از مدتی این موضوع برای فرد و حتی همسرش، خستهکننده میشود و به طلاق عاطفی میانجامد.
۴. شناختنداشتن از احساسات
گاهی زوجین، احساسات و رفتارها را از همدیگر متمایز نمیکنند و شناخت کافی از احساسات و ضرورت بیان آنها ندارند. مثلا خشم را با پرخاشگری اشتباه برداشت میکنند و از ناراحت شدن در زندگیمشترک، فرار میکنند! وجود برخی از احساسات در وجود انسانها نشان دهنده سلامتروانی است. خشم هم از جمله احساساتی است که هر انسان سالم آن را تجربه میکند. انسانها حق دارند عصبانی شوند و آن را بروز دهند. اما آنچه در این بین از اهمیت بسیاری برخوردار است، شیوه بروز دادن آن است. پرخاشگری در واقع بدترین نوع بروز خشم در انسانهاست. بهطور کلی، زوجینی که احساسات ناخوشایند و خوشایند را ابراز نمیکنند، به اشتباه آن را دلیل خوببودن در زندگی مشترک میدانند درصورتی که بروز احساسات میتواند یکنواختی زندگی مشترک را در بلندمدت کمتر و شوروشوق را زیادتر کند.
این نکته را میتوان استخراج کرد که گاهی لازم است رفتارها و احساسات و خواستههای خود را از زندگیزناشویی بررسی کنیم و بیشتر بشناسیم. خودآگاهی مهارتی موثر برای تمرین شناخت احساسات، افکار، باورها و نیازهای ماست و در این زمینه پیشنهاد میشود زوجین دورههای خودآگاهی را از مشاوران و روانشناسان باتجربه و متخصص بیاموزند. مهارت جرئتمندی و نشاندادن احساس خشم به شیوه موثر میتواند کارکرد موثری در زندگی مشترک داشته باشد. گاهی نشاندادن احساس خشم در کنار عشق به همسر از دیدگاه روانشناختی میتواند سازنده باشد. این موضوع همانقدرکه برای مرد پرمعناست برای زن به همان اندازه و گاهی بیشتر میتواند لذتبخش باشد.
۵. نپذیرفتن تفاوتهای شخصیتی
در زندگیمشترک بین زن و مرد تفاوتهایی وجود دارد که شناسایی آنها در نقش و کارکرد خانواده و رابطه هر یک تاثیر میگذارد و گاهی ممکن است یک ویژگی برای یکی مثبت و برای دیگری منفی باشد. ابعاد مختلف این تفاوتها را میتوان در زمینه مسائل شخصیتی، جنسیتی، عاطفی، احساسی و فکری مطالعه کرد و تفاوتها را شناسایی کرد. آشنایی با تفاوتها برای سازگاری، نشاط، سلامت و آرامش در زندگیمشترک کارکردی موثر دارد. این کارکردها را میتوان در عشق و محبت اعضای خانواده نسبت به یکدیگر، فضای صمیمی حاکم بر زندگیزناشویی، قضاوت عادلانه افراد نسبت به خود و دیگران، متعادل در رفتار، شادی و نشاط جستوجو کرد.
حاصل این آشنایی، درک متقابل میان اعضای خانواده، انتظارات بجا و واقع بینانه، بهره مندی از آزادی قانونمند و حرکت تکاملی خانواده به سمت تعالی خانواده است. هر مرد و زنی نیاز دارد توسط اطرافیانش، خانواده و همسر با وجود تفاوتهای فردیاش، مورد پذیرش و حمایت قرار گیرد؛ بنابراین باید تفاوتهای شخصیتی همدیگر را بپذیریم و سازگار شویم و از آنها برای رشد خانواده استفاده کنیم. در این زمینه آموزش مهارتهای زناشویی میتواند در شناخت و پذیرش تفاوتهای زوجین موثر باشد.
منبع: خراسان
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی