Web Analytics Made Easy - Statcounter

سینمای معناگرا، سینمای دینی، سینمای ارزشی، سینمای انقلابی و... عنوان‌هایی است که در 4 دهه گذشته در سینما ما نامشان بارها مطرح شده است، اما این‌که چگونه این‌ قبیل نام‌گذاری‌ها صورت می‌گیرد تا به حال بحث چندانی مطرح نشده است. میزگرد زیر گفت‌‌و‌گو‌‌یی است که خبرنگار ایکنا با عبدالله اسفندیاری مسئول سابق بخش معناگرا فارابی و هادی نائیجی مسئول فعلی این بخش داشته و پیرامون چرایی و چگونگی این موضوع بحث شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

همانگونه که می‌دانید؛ بحث‌های مطرح شده پیرامون سینمای دینی یا معناگرا زیاد است، شما به عنوان کسی که بانی نام‌گذاری سینمای معناگرا در کشورمان بوده‌اید درباره الزامات این گونه سینمایی برای ما شرح دهید.

اسفندیاری: تاکنون در مقالات و نشست‌های گوناگون تعاریف بسیاری از سینمای معناگرا ارائه کردم اما واقعیت این است که آن زمانی که ما اصطلاح سینمای معنا‌گرا را وضع کردیم در حقیقت الهام گرفته از اصطلاح سینمای روحانی بود. این مفهوم از نظر ما بسیار مناسب‌تر بود برای این‌که خود آن سینمای روحانی هم در تفکر مسیحی یا تفکر دیگرانی که این اصطلاح را وضع کردند ممکن است یک معانی مشخصی داشته باشد ولی در تفکر دینی ما که صورت و معنا را از هم جدا نمی‌دانیم. عوامی وجود دارند که از آنها به عنوان عالم ناسوت، ملکوت، جبروت و لاهوت نام می‌بریم، این مباحث در فلسفه عرفان و معارف ما مطرح بوده است که مراتبی در این عالم قائل بودند که از هم جدا نیستند، بلکه در ادامه هم هستند و در حقیقت از این عالم حرکت به سوی آن عالم است.

از منظر ما معنا و مفهوم در راستای یکدیگر هستند به همین دلیل به جای کلمه سینمای روحانی ما سینمای معناگرا را وضع کردیم، البته محمد مهدی حیدریان؛ معاونت سینمای وقت وزیر ارشاد و احمد مسجد جامعی وزیر وقت ارشاد و همچنین رضا داد، مدیرعامل وقت فارابی در این نام‌گذاری سهیم بودند. در ضمن طی هفت سال که حدود پنج سال آن فقط کانون فیلم معنا‌گرا را داشتیم، فیلم‌های ایرانی و خارجی گوناگونی را در این بخش نمایش دادیم و با صاحب‌نظران مختلفی بحث و بررسی می‌کردیم که آن بحث و بررسی‌ها یک گنجینه‌ای است که برای این مبحث مفید است.

نائیجی: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به این‌که پدیده حکومت جمهوری اسلامی ایران با یک رویکرد کاملاً جدید پا به عرصه وجود نهاد از همان ابتدا نیروهای انقلابی در همه بخش‌ها به دنبال تغییر ماهوی بودند. شاید هم خیلی جدی منتظر بودند که رهبر انقلاب چه تصمیمی را در حوزه فرهنگ نسبت به سینما می‌گیرد. من از خیلی از همسالان عبدالله اسفندیاری شنیده‌ام که آن زمان همه آنها در تلویزیون و سینما کار می‌کردند ولی با موج تحولات سیاسی به سمت انقلاب آمده بودند یا براساس پایه‌های اعتقادی به انقلاب فکر کرده بودند و کار آنها به سینما مربوط بود فکر می‌کردند بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سینما را باید کنار بگذارند، زیرا آنها می‌گفتند ما فکر نمی‌کردیم بعد از پیروزی انقلاب پدیده‌ای به نام سینما داشته باشیم. سینما برای ما یک تعریفی داشت که می‌دانستیم که اصلاً هیچ نسبتی با جامعه ایرانی که جامعه مسلمان و شیعه است ندارد. اولین امیدواری که همین نیروهای انقلابی در تاریخ انقلاب به آن توجه کردند این بود که در نخستین سخنرانی امام (ره) در اولین مواجهه بعد از 15 سال تبعید، ایشان جمله معروفی که من با سینما مخالف نیستیم با فحشا مخالفم را مطرح کردند. این موضوع بسیار مهم است چون این مسئله می‌توانست یکسال بعد از این که حکومت تاسیس شد مطرح شود.

اولین اتفاقی که بعد از انقلاب در سینما رخ داد مقابله با جریان سینمای روشنفکری بود که مخاطب چندانی نداشت. در سینما نسلی بودند که در کنار جریان فیلم فارسی کار می‌کردند، اینها وارد این جریان سینمای انقلاب شدند. با این توضیح در حوزه سینما باید اتفاقی رخ می‌داد. در آن زمان همه یک تصمیم گرفتند و آن تصمیمی بود که ما نمی‌توانیم دنباله‌روی  فیلم‌ فارسی باشیم، چون این سبک سینما برای خودش اقتضائاتی دارد که با جامعه ما تناسبی ندارد. در چنین شرایطی هنر هفتم به سمتی رفت که سینمای روشنفکری را تقویت کند.

کنار این سینمای نوظهور، جنگ تحمیلی به وقوع پیوست و ما به دلیل اقتضائات روز یک تغییر جدی نسبت به تعریف سینما از نظر ژانر پیدا کردیم یعنی بلافاصله همه سبد مخاطبان پر از محصولات ژانر دفاع مقدس شد، حتی در این حوزه موضوعات را در نظر بگیرید ما نمی‌گوییم ژانر جنگی بلکه آن را سینمای دفاع مقدس می‌نامیم. در این ژانر سعی شده بود حوزه فرهنگ باتوجه به سیاست‌های کلان تعریف شود زیرا جنگ ما یک جنگ تحمیلی بود و ما از مقابله با دشمن به عنوان دفاع مقدس یاد کردیم.

در کلامی دیگر، ما سینمای معناگرا را برای مواجهه با فیلم فارسی آغاز کردیم و در ادامه با پدیده جدید فیلم‌های دفاع مقدسی که بازسازی وقایع و حقایق جنگ تحمیلی بود سینمای جمهوری اسلامی را گسترش دادیم اما این دوران هم گذشت و بحث‌های معنایی در مطبوعات گسترش پیدا کرد. در همین زمان شهید آوینی سعی می‌کرد در مورد این محتوا ورود جدی داشته باشد. این برخوردها همچنان برخورد شخصی بود تا این‌که یک اتفاق ساختاری رخ داد. این اتفاق همین نکته‌ای بود که عبدالله اسفندیاری به آن اشاره کرد یعنی باید وضعیت حوزه فرهنگ و سینما از نظر حاکمیتی روشن می‌شد.

بحث مهم دیگری که در این زمینه مطرح بود این بود که  ذات و همنشینی سینما با دین چه ثمری خواهد داشت، البته نه صرف این‌که یک سری مناسک دینی را در فیلم نمایش دهیم، بلکه ماهیت سینمایی که مدیریت آن بر مبنای دین است چگونه خواهد بود؟ نحوه نظارت و تعیین خطوط قرمز چگونه باید باشد. اولین برخورد ساختاری که با سینما صورت گرفت یک دهه بعد از انقلاب اسلامی بود. در این سینما مفاهیم عالی جای داشتند و به موضوعات اجتماعی و فرهنگی از بعد دینی توجه می‌شد و توجه به این موضوعات سبب شد تا ساختار سینما وارد سینمای معناگرا شود.

 موضوعات و مباحثی که بیشتر در آن دوره مطرح می‌شد بیشتر حول چه محوری بود؟

اسفندیاری: شاید به یاد بیاورید که اولین اقدام ما در تلویزیون برای ساخت یک سریال، سریالی به نام «سربداران» بود. سربداران یک انقلاب شیعی بود و اتفاقاً علاوه بر تفکر شیعی در مسائل اجتماعی، سیاسی و یک تفکر معنوی شبه عرفانی یا عرفانی هم در آن مطرح بود؛ شیخ حسن جوری و شیخ مازندرانی از مشایخ اهل معنا بودند نه به معنی درویش یا صوفی، البته نمی‌خواهم قالب‌های شناخت شده هر تفکری را متهم یا محدود کنم بلکه منظورم شناخت نسبت به این مسئله است. از آن به بعد تا زمانی که اصطلاح سینمای معناگرا رایج شد همیشه بحث سینما دینی، مذهبی، معنوی، اخلاقی تحت عناوین مختلف وجود داشت و حتی آثاری هم ساخته می‌شد. در ادامه نکته‌ای را باید متذکر شوم. در حقیقت به دلیل وجود فیلم فارسی که سینمای مطرح آن زمان بوده از سال 62 به بعد سیاست‌های جدید ایجاد شد، هرچند قصد ما و مدیران این نبود که سینمای نامرئی(آناليتيك) حاکم شود، بلکه قصد این بود که سینمایی غیر فیلم فارسی حاکم شود.

 

درباره شاخصه‌های فیلم‌فارسی باید بگویم در این شکل از سینما همیشه قصه براساس تصادف پیش می‌رفت. قهرمان‌ها تحولات ناگهانی داشتند. یک نوع تقدیرگرایی منفی، همیشه حاکم بود و از همه مهمتر قهرمانان، قهرمانان واقعی نبود، پهلوان پنبه بود! یعنی قهرمان‌ها واقعی نبودند بلکه یک سری پهلوان پنبه‌های بودند که حتی تماشاگران به آنها می‌خندیدند. در ادامه از میان سینمای به اصطلاح روشنفکری سینماگرانی، مثل مسعود کیمیایی حضور داشتند که در آثار آنها قهرمان‌ها واقعی می‌شدند و از آن حالت پهلوان پنبه‌ خارج می‌شدند.

به سینمای دینی، معنوی، اخلاقی یا نهایتاً سینمای معناگرا برگردیم. در این سینما ما سعی کردیم سینما را به جایی هدایت کنیم که براساس اصول فیلمنام شخصیت‌پردازی و کارگردانی منطقی و اخلاقی شکل گیرد.

 

آیا عنوانی چون سینمای دینی، قرآنی یا معناگرا، محدود کردن مفاهیم والای اخلاقی و دینی در یک شکل خاص سینمای نیست؟

این موضوع را بارها گفتیم که سینمای معناگرا، یک ژانر نیست. معنا‌گرایی یک رویکرد محتوایی است نه یک ژانر سینمایی. در هر ژانر حتی در سینمای کمدی شما می‌توانید معناگرا هم باشید. سینمای معنا‌گرا علاوه بر اینکه محدود به یک ژانر نیست بیشتر یک رویکرد محتوای و معنایی است، البته ما اعتقاد نداریم صد در صد سینما باید معنا‌گرا باشد. من معتقدم 5 درصد تولیدات سالانه، اگر معنا گرا باشد کفایت می‌کند، چراکه بیش از این به اصل موضوع لطمه می‌زند. برای مثال فیلم «از کرخه تا راین» حاتمی‌کیا فیلمی پر‌مخاطب بود ولی معناگرا هم بود بالاخره آن اتفاقی که برای قهرمان در فیلم رخ داد بیانگر مفاهیم الهی است. پرداختن به این گونه مباحث اشاعه‌گر مفاهیم و تعابیر اسلامی و شیعی است.

علت اصلی موفقیت فارابی نسبت به ارگان‌های دیگری مثل حوزه‌های هنری و امثال آن این بود که، فارابی معتقد بود هر سینماگر با هر سلیقه‌ای که فیلم می‌سازد باید کمک کرد تا فیلمی بهتر بسازد نه اینکه سلیقه ما را بسازد. در حقیقت فارابی دستور ایدئولوژیک کردن سینما را نداشت، بلکه دستور بهبود تولیدات سینمایی، اخلاقی‌تر کردن و باورپذیری آنها را برعهده داشت. بنابراین این تنوع در همه حمایت‌های فارابی دیده شده و می‌شود. با این توضیح اگر سازمانی با این روش پیش رفت موفق خواهد بود؛ والا اگر با روش ایدئولوژیک پیش رود به هیچ جا نخواهد رسید درست مثل فیلم‌های ساخته شده در شوروی سابق که با هزینه‌های فراوانی  در ژانر ایدئولوژیک ساخته می‌شدند و اثری که باید را بر روی مخاطب نمی‌گذاشتند.

گفت‌و‌گو از داود کنشلو

انتهای پیام

منبع: ایکنا

کلیدواژه: خبرگزاری قرآن قرآن ایکنا هنر فرهنگی عکس

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۲۱۲۵۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران

دهم اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت بازیگری است که نه تنها به عنوان نخستین هنرپیشه زن ایرانی شناخته می‌شود بلکه از منظری دیگر او را اولین قربانی در ناتوانیِ بومی کردنِ تفکر مدرن در سینمای ایران می‌دانند. صدیقه (روح‌انگیز) سامی‌نژاد بازیگر فیلم «دختر لر» پس از نقش‌آفرینی در نخستین فیلم خود آنقدر سختی دید که هرگز حاضر به تکرار این تجربه نشد.

نام روح‌انگیز سامی‌نژاد که متولد سال ۱۲۹۵ در کرمان بود، با بازی در نقش «گلنار» در فیلم «دختر لُر» برای همیشه در تاریخ سینمای ایران باقی مانده است. «دختر لر» نخستین اثر ناطق سینمای ایران است و در سال ۱۳۱۲ توسط خان‌بهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا ساخته شد.

با پخش «دختر لر» در سینما‌ها که با استقبال فراوانی هم روبرو شد، سامی‌نژاد به شهرت رسید، اما بعد سرنوشت بسیار تلخی پیدا کرد. 

فریدون جیرانی سال ۱۳۸۹ در دورانی که پخش یک مصاحبه با فریماه فرجامی بعد از سال‌ها بی‌خبری و با تصاویری تکان‌دهنده از این ستاره سال‌های دور سینما واکنش‌های تندی را به دنبال داشت، در مطلبی بیان کرد: زندگی بازیگران در سینمای ایران تلخ است و این فقط مربوط به سال‌های پس از انقلاب نیست. از ابتدای ورود سینما به ایران این سرگذشت تلخ تکرار شده است. ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۶ یک روز صبح به دفتر مجله سینما زنگ زدند و گفتند روح‌انگیز سامی‌نژاد مُرده است. من تا آن روز فکر می‌کردم روح‌انگیز سامی‌نژاد باید سال‌ها پیش مرده باشد.

 به خانه خواهرش عالیه زند تبریزی زنگ زدم و دیدم خبر درست است. رفتم خانه عالیه زند تبریزی و فهمیدم سامی‌نژاد بعدازظهر چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۷۶ در سن ۸۶ سالگی در تنهایی مرده و روز پنج‌شنبه ۱۱ اردیبهشت در قطعه ۳۴ ردیف ۴۴ شماره ۴۶ در جایی گمنامی خاک شده است. رختخواب سامی‌نژاد وسط خانه بود. تنها میراث این اولین بازیگر سینما یک کیسه نایلونی بود و داخل آن یک بسته سیگار، یک شناسنامه و بروشور تانشده «دختر لر».

این کارگردان سینما همچنین گفته بود: من قبل از دیدن این میراث، تصویر سامی‌نژاد را در فیلم تهامی‌نژاد دیده بودم که گریه می‌کرد و دیگر هیچ. «ایران قادری» که یک روز سرشناس‌ترین بازیگر تماشاخانه تهران بود، چه شد؟ چگونه مُرد؟ چه کسی خبر داشت؟ و خیلی‌های دیگر. ریشه سرگذشت تلخ بازیگران در سینمای ایران را باید در جامعه‌ای جستجو کرد که نتوانسته است تفکر مدرن را بومی کند و در خود حل نماید. متاسفانه اولین قربانیان این ناتوانی بازیگران زن سینما بودند.

عباس بهارلو – مورخ و پژوهشگر سینما – در سال ۱۳۸۱ مطلبی درباره این بازیگر نوشته بود که در بخش‌هایی از آن آمده است: وقتی در سال ۱۳۱۲ فیلمِ «دختر لر» ساخته مشترک خان‌بهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا، که صدیقه سامی‌نژاد در آن نقش «گلنار» را بازی می‌کرد، در تهران نمایش داده شد، در میان مردمی که برای بار نخست سیمای یک زن ایرانی را بر پرده سینما دیده بودند واکنش‌های ناگواری برانگیخت، که به‌درستی روشن نیست ــ و احتمالاً هیچ‌گاه نیز معلوم نخواهد شد ــ که آیا خانم صدیقه سامی‌نژاد تصوری از آن واکنش‌ها در ذهن داشته است یا خیر، و آیا اگر می‌داشت حاضر به ایفای نقش در آن فیلم می‌شد؟

گفته می‌شود که در آن مقطع آوانس اوگانیانس نیز کوشش‌هایی را در زمینه ساخت فیلم انجام می‌داد و در این‌باره بهارلو ادامه داده است: به‌موازات فعالیت‌های سخت‌کوشانه اوگانیانس در ایران، عبدالحسین سپنتا و خان‌بهادر اردشیر ایرانی نیز برای ساختن نخستین فیلم مشترک در هندوستان در جست‌وجوی بازیگر زنی بودند که زبان فارسی بداند و نقش «گلنار» را در فیلم «دختر لر» بازی کند. تا قبل از دوره پهلوی‌ِ اول بازی زنانِ مسلمان در نمایش‌ها و تعزیه‌ها ممنوع بود و بازیگران زنی که در این سال‌ها در فیلم‌های اوگانیانس و مرادی ایفای نقش می‌کردند مانند مادام سیرانوش، لیدا ماطاوسیان، ژاسمین ژوزف، زما اوگانیانس و آسیا قسطانیان (کوستانیان) از بانوان ارمنی بودند که اکثر آنها از صحنه تئاتر به سینما آمده بودند، به‌همین دلیل موانع کم‌تری بر سرِ راه خود داشتند.

سپنتا موفق شد صدیقه (روح‌انگیز) سامی‌نژاد، همسر یکی از کارکنان کمپانی امپریال فیلم بمبئی، را که از سیزده سالگی از کرمان به هندوستان رفته بود مجاب کند و با این توضیح که نام او به‌عنوان نخستین بازیگر زن در تاریخ سینمای ایران ثبت خواهد شد ــ که شد ــ موافقت او و شوهرش، دماوندی، را برای بازی در فیلمش جلب کند. بدین ترتیب گروه هندی ـ ایرانی عبدالحسین سپنتا و اردشیر ایرانی کار خود را در هندوستان آغاز کرد. «دختر لر» نخستین بار در سی‌ام آبان ۱۳۱۲ در دو سینمای مایاک (دیده‌بان) و سپه بر پرده آمد، و نمایش آن، سال بعد از دوم مردادماه ۱۳۱۳ در سینما مایاک تکرار شد، و پس از یک ماه از چهارم آذر نمایش آن در سینما سپه به مدت پنجاه روز ادامه یافت.

 سپس با یک دو هفته وقفه در همین‌سینما از نو بر پرده رفت. استقبال از فیلم بسیار پُرشور بود و حتی «مادر بزرگ‌های خیلی پیر» هم رفتند تا سرگذشت «دختر لر» را به‌چشم ببینند. ایفای نقش گلنار در «دختر لر» موجب شد که صدیقه سامی‌نژاد چنان انگشت‌نما و زبانزد خاص و عام شود که هم با دشنام روبرو شد و هم با تشویق برخی مردم در شهر‌های مختلف.

سامی‌نژاد در سال ۱۳۴۹ یعنی ۳۷ سال پس از نمایش «دختر لر»، در مستندی از محمد تهامی‌نژاد با نام «سینمای ایران از مشروطیت تا سپنتا» حضور یافت و به روایت زندگی دشوار و پر از رنج خود پرداخت.

از تهامی‌نژاد نقل شده است‌: اغلب به‌طور کنترل‌نشده‌ای می‌خندید و در حالی‌که اشک در چشمانش حلقه زده بود به من گفت که هنگام اقامت در هند ایرانی‌های متعصب او را مورد ضرب‌وشتم قرارمی‌دادند و حتی بطری به‌طرفش پرتاب می‌کردند. به‌طوری‌که همواره مجبور بود همراه با محافظ از استودیو امپریال فیلم خارج شود.

درباره این چهره مستند دیگری با نام «روح‌انگیز سامی‌نژاد» به کارگردانی مجید فدایی نیز ساخته شده که در ارتباط با زندگی نخستین بازیگر زن سینمای ایران و ایفاگر نقش «دختر لر» است.

سامی‌نژاد در حالی در ۸۰ سالگی از دنیا رفت که خاطرات زیادی از دورانی که «دختر لر» ساخته شد و حواشی پیرامون آن بازگو نشد. فریدون جیرانی که مطالعات زیادی درباره تاریخ سینما دارد، با بیان اینکه چنین اتفاقی فقط مختص نخستین بازیگران سینما نبوده، در مصاحبه‌ای با ایسنا گفته بود: بسیاری از بازیگران سینما، حرف و تاریخ سینما را با خود به زیر خاک بردند. من بار‌ها به آنها گفته بودم که اجازه بدهید این اطلاعات به نسل‌های دیگر انتقال داده شود، اما بسیاری از آنها به این موضوع توجه نکردند.

قدیمی‌های معروف، بریده‌اند و سعی می‌کنند که صحبت نکنند، چون معتقدند سال‌ها به آنها بی‌لطفی شده است و دل پرگلایه‌ای دارند. مثل ناصر ملک مطیعی که من یک بار از او دعوت کردم تا به خانه سینما بیاید و درباره «چهارراه حوادث» (فیلمی به کارگردانی ساموئل خاچیکیان) صحبت کند و هرچه اصرار کردم موافقت نکرد. فردین هم دق کرد، در حالی که می‌توانست بازی کند.

در یکی از برنامه‌های تلویزیونی هفت، بعد از سال‌ها آقای افخمی گفت که اگر به تاریخ سینما مراجعه کنید می‌بینید که بعد از فیلم «گنج قارون» تعداد سینما‌های تهران افزایش پیدا کرده است بنابراین نمی‌توان نقش فردین را در تاریخ سینمای ایران انکار کرد، اما سال‌ها تلاش شد که این نقش را انکار و حذف کنیم، اما نتوانستیم. برای همین بعد از فوت او تشییع جنازه باشکوهی شکل گرفت. او می‌توانست بازی کند، چرا بازی نکرد؟ اگر بازی می‌کرد چه اتفاقی می‌افتاد؟ در سینمای سی سال اخیر که علی بی‌غمی وجود نداشت، می‌توانست نقش یک پدر را بازی بکند.

منبع: روزیاتو

tags # بازیگر سینما ، سینما سایر اخبار اسرار تکامل آلت‌ جنسی؛ رابطه جنسی انسان‌های اولیه مثل گوریل‌ها بود؟ (تصاویر) «زو»؛ گاو عقیم و غول‌پیکری که توسط انسان‌ها به وجود آمد! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی می‌شوند (تصاویر) کشف پرنده‌ عجیبی که سمت راست بدنش نر است و سمت چپش ماده!

دیگر خبرها

  • آثار سینمایی خارجی پلتفرم‌ها تحت نظارت سازمان سینمایی قرار گرفت
  • عرضه فیلم‌های خارجی پلتفرم‌ها زیر نظر سازمان سینمایی رفت
  • بازیگر قدیمی سینما به کما رفت
  • کدام فیلم‌های سینما به جامعه کارگری ادای دین کردند؟
  • بازیگر قدیمی سینما به کما رفت/ عکس
  • سینما به روایت «آپاراتچی»
  • سینما بدون چهره کارگر ایرانی
  • «مست عشق» ، زمانی برای مستی سالن های سینما / روایت مولانا و شمس ، پدیده ای فراتر از اکران
  • سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران
  • به روز کردن صندلی‌های پردیس سینما بهمن سنندج با اعتبار ۲۰ میلیارد ریالی