زخمِ ناسورِ بیشناسنامهگی برای زبالهگرد بلوچ/توقیف و اردوگاه، ایستگاه آخر است
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۲۲۹۶۷۲
به گزارش خبرنگار ایلنا، هزاران سیستانی و بلوچستانی بدون شناسنامه در کشور داریم. «شهروندانی» که هیچ اوراق هویتی برای اثبات تعلقشان به این آب و خاک ندارند و از همین رو «حقوق مدنی» و شهروندی به آنها تعلق نمیگیرد. شهروندانی که نمیتوانند ثابت کنند ما هم ایرانی هستیم؛ ما هم زیر همین پرچم و روی خاک همین وطن زندگی میکنیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«نادر مزارزهی» یکی از همین افراد است؛ نادر فرزند خدابخش و پدر دو فرزند خردسال؛ نادر، فرزندِ پدری بیشناسنامه و پدر بیشناسنامهی دو فرزندِ بدون هویت؛ زبالهگردیست که به خاطر بیکاری و فقر از زاهدان خودش را به سمنان رسانده و «نان شب» را از سطلهای زبالهی مردم سمنان بیرون میکشد. زاهدان آنقدر درگیر ناداری و محرومیت است که سطل زباله هم به نادر مرادزهی نمیرسد. نه؛ زاهدان برای نادر جای ماندن نیست؛ نمیتواند نان خالی برای سیر کردن شکم دو فرزندش به دست بیاورد. سمنان سفرهاش پُرروزیتر است؛ سطلهای زبالهاش هم؛ پس هرجور شده خودش را به سمنان میرساند.
چند صباحی که در سمنان زبالهگردی میکند و شبها را زیر سرپناه ستارههای خدا به صبح میرساند، او را در خیابان توقیف میکنند. ماموران شهرداری از او میخواهند که اوراق هویتش را نشان بدهد؛ اوراق هویت ندارد؛ نه شناسنامهای در کار است و نه برگ هویتی؛ ناچار او را به اردوگاه میبرند؛ نادر باید «ثابت»کند که ایرانیست.
معضل بیشناسنامگی به خصوص برای آنها که هم پدر و هم مادرشان، ایرانی هستند، چند سالیست که برجسته شده؛ فرزندان والدین بیشناسنامه نمیتوانند «تحصیل» کنند؛ بزرگتر که بشوند نمیتوانند «کار» کنند و از حقوق مدنی و اجتماعی دیگر مانند حق رای، حق مالکیت و حتی حق مسافرت محرومند؛ آنها برای استعلام هویت خود راه طول و درازی در پیش دارند. نهادهای امنیتی، اداره ثبتاحوال، نیرویانتظامی و شورایتامین استان از آنها استعلام میکنند و از DNA آنها نمونهبرداری میشود. نتایج تمام این تحقیقات باید نشان دهد آنها ایرانی هستند تا به آنها شناسنامه دهند. از نظر اهمیت موضوع، استعلام نهادهایامنیتی از تمام این موارد بیشتر زمان میبرد و به همین دلیل روند دریافت شناسنامه بسیاری از این افراد در این مرحله متوقف میشود. البته خیلی از بیشناسنامهها «آگاهی» و «شناخت کافی» از مراحل کار ندارند و درنتیجه هیچ زمان برای دریافت شناسنامه خود و فرزندانشان اقدام نمیکنند؛ خیلیها هم پول ندارند که هزینهی طی کردن این مراحل را بپردازند.
گفته میشود از سال ۹۲ تاکنون ۵۰۰ پرونده در این زمینه در استان سیستانو بلوچستان تشکیل و به ۳۶۴ مورد از آنها رسیدگی شده است؛ اما ۳۶۶ پرونده کجا و هزاران بیشناسنامه کجا؟ مشخص است که هنوز در ابتدای راهیم. در این میان، نهادهای مدنی وارد میدان شدهاند و میخواهند مسئولان و به خصوص «وزارت کشور» را متقاعد کنند تا راهی پیدا کنند که مشکل بیشناسنامگی به صورت بنیادین حل شود. چیزی که میخواهند این است که حداقل روند استعلام هویت، تسهیل شود.
با کمک همین نهادهای مدنی بارها بیشناسنامههای بلوچ مقابل مجلس و نهادهای دیگر تجمع برگزار کردند. تجمع برای اثبات هویت ملی. اما افسوس که تاکنون این دوندگیها و اعتراضات هیچ نتیجهای نداشتهاست.
یکی از مهمترین چالشهای زندگیِ این بیشناسنامهها که اکثریت آنها نیز متعلق به طبقهی فرودستانِ جامعه هستند، چالشِ «نان درآوردن» یا کسب روزیست؛ آنها که نه تحصیل کردهاند و نه اوراق هویت دارند، انتخابهای زیادی پیش رویشان نیست؛ بهترینش ساز بلوچی نواختن است؛ قیچک و سُرنا زدن در عروسیها و مراسم آیینی؛ اما این فرصت، همیشه نیست؛ برای همه هم نیست؛ میماند فعلگی روزمزد؛ میماند زبالهگردی؛ میماند دستفروشی......
نادر مرادزهی، یکی از همین بختبرگشتههای بیروزیست که عاقبت کارش به اردوگاهِ اتباع خارجی کشیده؛ امثال او اگر نتوانند ثابت کنند ایرانیاند، مقصد بعدیشان اردوگاه مشهد یا اردوگاه مرزیِ فریمان است و بعدتر هم فرستادنِ به اجبار به آن سوی مرز؛ به افغانستان. حالا آشنایانِ نادر باید بروند و شهادت بدهند که نادر را میشناسند؛ خودش ایرانیست و پدر و مادرش هم ایرانی هستند؛ روند شهادت هم ساده نیست...
«زهره صیادی» فعال مدنی و کنشگرِ حقوق بیشناسنامههاست. او که سالهاست پیگیر حقوقِ مردم بیشناسنامهی بلوچ است، وضعیت نادر را از نزدیک دنبال میکند. او معتقد است وضعیت نادر یک «زخم ناسور» است:
«اردوگاه و به شکل ِ مشخص وزارت ِ کشور میگوید ثابت کنیم نادر ایرانی است. این روندِ اثبات ما، هفت سال است جریان دارد. وزارتخانه و سازمانهای ِ مرتبطی که انگار شناخت کافی از مردم و ویژگیهای بومی و زیست محیطی مردم جای جای سرزمین ِ پهناوری به نام ِ ایران ندارند، حتی پوششها، گویشها و لهجهها را نمیشناسند، پیوسته به حدس و گمان ِ افغانستانی بودن یا پاکستانی بودن، دستگیرش میکنند برای ِ اخراج از ایران. گذشته از اعتراض به ماهیت و مشی ِ این رفتارها دربارهی هر انسان ِایرانی و غیرایرانی، دربارهی مردم ِ بی شناسنامهی ایرانی، این یک زخم ِ ناسور است.»
او بیتفاوتی مسئولان را به باد انتقاد میگیرد؛ بیتفاوتی آنها که به مردم این آب و خاک مدیونند و باید قدمی بردارند: «از نادر حرف میزنم؛ از مرد بلوچی که شناسنامه ندارد؛ از بلوچهایی با ساز و سرنا و آوازهای ِ کهن ایران زمین؛ مقابل ساختمان مجلس ایستادند و شناسنامههایشان را مطالبه کردند. دریغ اما نمایندههای ِاستان سیستان و بلوچستان در گیر و دارِ تبریکها و تسلیتها، درگیر و دارِ حرفهایی دهان پرکنتر از رنجهای ِما، هنوز صدای ِ ما را نشنیدهاند انگار؟! بارها و بارها اعتراض و تقاضای بلوچهای ِفاقد شناسنامه را به اردوگاهها و وزارت کشور گفتهایم. سوال اینجاست که چطور یک انسان ِ بیشناسنامه و پیرو آن بیبیمه، بییارانه و بدون سهمی از عدالت و . . . . . امکان آن را دارد که هفتصد هزار تومان هزینهی آزمایشِ «اثبات نسب» بپردازد به پزشکی قانونی؟!»
به اعتقاد صیادی، روند اثبات هویت و گرفتن شناسنامه آنقدر صعب و دشوار است که در زمین بازی، بیشتر نقش بازدارندگی دارد: این قوانین نه تنها راهی بهسوی شناسنامهدار شدن مردم بیشناسنامه نیستند، بلکه تا حدود زیادی بازدارنده عمل میکنند. از کجا بیاورد خانوادهای که هیچ درآمدی ندارد، هیچ سهمی از هیچ امتیاز اجتماعیای ندارد، برای هر نفر، هفتصد هزار تومان بدهد تا قدم ِنخست راه پر فراز و نشیب ِدریافت شناسنامه را بردارد؟
صیادی معتقد است چاره کار، سادهتر از اینهاست؛ بیدلیل اینقدر سخت گرفتهاند؛ او میگوید: موضوع ِ فاقدین شناسنامه، مسئولیتی است که بر شانهی وزارت کشور، سازمان ثبت احوال و نمایندههای سیستان و بلوچستان در مجلس است.
نادر مرادزهی باید «ثابت» کند که ایرانیست؛ باید بروند و استشهاد پرکنند؛ کاری که گاهی چندان ساده هم نیست؛ صیادی که نادر مرادزهی و بستگانش را از نزدیک میشناسد، میگوید:
«یک سری به علی آباد ِگرگان بزنید و خیابان ِ شهید مزارزهی با عکس بزرگش و لبخندی که ویژگی صورتِ بلوچستان است را تماشا کنید؛ شهید مزار زهی پسر عموی ِنادر است. براساس قوانین و ارزیابیهای حقوقی میشود نسبت خونی از سوی ِپدر و این نسبت خونی میشود اثبات هویتِ نادر؛ نادر به این آب و خاک تعلق دارد؛ همسر و فرزندان نادر چشم به راه ِبازگشتش هستند. همین اکنون با اردوگاه ِ سمنان حرف بزنید، بپرسید چند نفر پشت در اردوگاه التماس میکنند . . . . .»
چند نفر پشت در اردوگاهها هستند؛ چند بیشناسنامه با هول و هراس در خیابانهای شهرهای مختلف در پی کسب روزی هستند؛ چقدر کودکِ بازمانده از تحصیل به جرمِ بیشناسنامهگی، چقدر زنها با لباسهای ملیلهدوزی، مردان با سرنا و قیچک زیر بغل، تنهاییِ بیهویتی را تجربه میکنند؟
صیادی میگوید: باز هم پیگیری میکنیم؛ باز هم دوندگی میکنیم؛ باز هم با نمایندگان مجلس و مسئولان حرف میزنیم؛ تا زمانی که حتی یک ایرانیِ بیشناسنامه هست، تا زمانی که یک بلوچ بیشناسنامه هست، این مطالبه هم سرجایش هست...
گزارش: نسرین هزاره مقدم
منبع: ایلنا
کلیدواژه: کارگران سیستان و بلوچستان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۲۲۹۶۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۲۱ روستای چابهار در محاصره سیل و گرگروها
به گزارش قدس آنلاین، دادکریم بلوچ اظهار کرد: بارندگی شدید هم اینک مسیر روستایی چابهار به بخش های پلان و پیرسهراب مشهور به محور دمبدف - صفرزهی و مسیر پارک پیرسهراب را مسدود کرده است.
وی بیان کرد: تعداد ۱۰ روستا و اراضی کشاورزی و خانه های مسکونی اطراف آنها در معرض تهدید گرگروها (فرسایش خندقی خاک) هستند.
وی با اشاره به اینکه سد زیردان ۴۰ درصد قبل از بارندگی تخلیه شده و لیکن بدلیل آورد آب و بارندگی بالادست فقط ۱۰ درصد خالی است، افزود: امیدوارم بارندگی اخیر باران رحمت و برای مردم باعث رحمت و آسایش باشد و شاهد کمترین خسارت باشیم.
جانشین ستاد پیشگیری، هماهنگی و فرماندهی عملیات پاسخ به بحران و معاون عمرانی فرمانداری شهرستان ویژه چابهار گفت: ۵۷ نفر نیروی انسانی به همراه ۱۷ دستگاه ماشینآلات بخش دولتی و خصوصی و همچنین نیروهای بسیج و سپاه در ۲ بخش پلان پیرسهراب مستقر شده اند.
بلوچ بیان کرد: بهره برداران حوزه کشاورزی چابهار اخطاریههای هواشناسی را همیشه جدی گرفته و توصیههای ایمنی را تا پایان سامانه بارشی رعایت کنند تا شاهد کمترین خسارتها باشیم.
وی با اشاره به اینکه در زمان باران همراه با رگبار و رعد و برق و وزش باد مردم در خانه بمانند و از تردد غیرضروری در اطراف مسیلها و رودخانههای فصلی پرهیز و احتیاط در ترددهای دریایی کنند، افزود: ماشین آلات و ادوات کشاورزی را در جای مطمئن پارک کرده و پیشبینی سوخت آنان برای مواقع بحرانی اندیشیده شود.
معاون هماهنگی امور عمرانی فرمانداری شهرستان ویژه چابهار افزود: روستاییان گرفتار در سیل همیشه نیازمند امدادرسانی هوایی و ارسال کمکهای غذایی و درمانی هستند باید پیش از اتفاقی دیگر راههای ارتباطی را استاندارد و آسفالت و پلها و آبنماها را ساخت تا مشکلات به حداقل برسد.
منبع: خبرگزاری ایسنا