آرزویم تدریس قرآن در افغانستان زیر سایه صلح و امنیت است
تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۲۵۳۴۸۷
به گزارش ایکنا، فارس نوشت: هنرمندان مهاجر افغانستانی در طول 4 دههای که ایران افتخار میزبانی از آنان را داشته است، همواره در حوزههای مختلف، خود را به جهان اثبات کردهاند.
نقاشی، شعر، بازیگری، فیلمسازی و انواع هنرهای تجسمی و بسیاری دیگر از جمله مواردی است که در این سالها شاهد درخشیدن مهاجران افغانستانی در آن بودهایم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مردم مسلمان افغانستان که همواره زندگی خود را بر مبنای آیات نورانی قرآن کریم بنا نهادهاند، کوشیدهاند تا به کودکان خود نیز این کتاب آسمانی را معرفی کرده و آنان را با تربیت قرآنی بار بیاورند. در این نقش معلمان قرآنی بیش از هر عامل دیگری خودنمایی میکند.
«پروانه علیزاده» یکی از معلمان قرآنی مهاجر است که به شغل شریف تعلیم قرآن کریم به کودکان مشغول بوده و بنا به گفته خودش این کار را عاشقانه انجام میدهد.
وی که معتقد است انسان از کودکی باید با قرآن و آیات الهی آن آشنا شود تا بر بطن روح و جان آدمی نشسته و آن را صیقل دهد، با روشی کاملا کودکانهپسند، قرآن را به کودکان آموزش می دهد.
این بانوی افغانستانی که قرآن را با پارچههایی از نگین و کریستال صحافی کرده است، از علاقهاش به کتاب خدا میگوید و بر این باور است که ظاهر قرآن هم همانند باطنش باید زیبا باشد.
علیزاده میگوید که بزرگترین آرزویش تامین امنیت و صلح در افغانستان است تا بتواند روزی به آنجا رفته و مرکزی را برای آموزش قرآن به کودکان آن کشور نیز تاسیس کند.
وی اتحاد را رمز پیروزی مسلمان در جهان میداند و میافزاید که اگر همه مسلمانان زیر سایه قرآن و عترت زندگی کنند، هیچ قدرتی نمیتواند به آنان ظلم کند.
به همین بهانه با این بانوی هنرمند و معلم قرآنی افغانستانی به گفتوگو نشستهایم که در زیر میخوانید.
*مشروح این گفتوگو به شرح زیر است*
فارس: خودتان را برایمان معرفی میکنید؟
علیزاده: پروانه علیزاده هستم. در سال 1367 در کابل متولد شدم و در دوران کودکی به همراه خانوادهام به ایران مهاجرت کردم. در اینجا نیز تحصیل کردم و هماکنون مربی مهدکودک و پیشدبستانی هستم و به آموزش قرآن کریم به خردسالان و کودکان مشغول هستم.
فارس: ایده صحافی قرآن به این شکل، چگونه به ذهن شما رسید؟
علیزاده: از آنجایی که همواره در نمایشگاههای قرآن شرکت میکردم و خود نیز علاقه زیادی به قرآنهای نفیس و آموزش و یادگیری این کتاب آسمانی دارم، همیشه دوست داشتم جلدی را برای قرآن طراحی کنم که همانند کلامش زیبا و دلنشین باشد، بنابراین با استفاده از پارچههایی که در آن نگینهای کریستال به کار رفته، این صحافی را برای جلد قرآن انجام دادم و خداوند در این راه یاریام کرد.
فارس: این صحافی چقدر به طول انجامید؟
علیزاده: در ابتدایی که این کار را شروع کردم، مشکلات بسیاری پیش رویم قرار داشت و چندین بار طرح را بر روی کار آزمایش کردم و در نهایت توانستم طرح اصلی را بعد از 2 الی 3 ماه کار مداوم دربیاورم.
فارس: آیا تجربه چنین کاری را در گذشته داشتهاید؟
علیزاده: نه من برای اولین بار در ایران و بسیاری از کشورهای اسلامی این صحافی را بر روی قرآن کریم انجام دادم و تا جایی که من اطلاع دارم و تحقیق کردهام، این نوع صحافی در میان کشورهای اسلامی کمنظیر است. حتی در نمایشگاه قرآن کریم که کشورهای اسلامی در آفریقا مانند ساح عاج در آن شرکت کرده بودند، وقتی این قرآن را دیدند برایشان بسیار جالب بود و میگفتند که مشابه چنین چیزی را تاکنون ندیدهاند.
فارس: به نظر میرسد انس خوبی با قرآن دارید. چقدر از این کلام الهی در زندگی خود بهره میبرید؟
علیزاده: خدا را شاکرم که محبت قرآن کریم و اهلبیت(ع) را وجود قرار داده است. من به قرآن بسیار علاقه دارم و از آنجایی که خودم از دوران کودکی با این کلام الهی انس گرفتهام، دوست دارم آن را به کودکان و خردسالان نیز یاد بدهم تا آیات این کتاب آسمانی در وجود هر انسانی نهادینه شود.
فارس: به نظر شما چگونه میتوان کودکانی قرآنی تربیت کرد؟
علیزاده: خب با توجه به اینکه هر انسانی ذاتش خداپرست است و دوران کودکی نیز دوران طلایی و یادگیری انسان به شمار میآید، اگر بتوانیم از این ویژگی بهترین استفاده را کرده و آیات قرآنی و محبت آن را در دل کودکان جای دهیم میتوانیم در آینده افرادی را با تربیت قرآنی به جامعه تحویل دهیم. من نیز با همیشه با استفاده از قصه، بازی و شعر به شاگردانم قرآن را آموزش میدهم و از این کار لذت میبرم چراکه میدانم زمانی که هر آیه از قرآن کریم در دل این کودکان بنشیند، من در مقابل پرودگارم سربلند خواهم بود و میتوانم قدمی هرچند کوتاه در مسیر فراگیری این کتاب آسمانی بردارم.
من همواره سعی میکنم از طریق قصه گفتن و شعر و بازی قرآن را به کودکان یاد بدهم و داستانهای پیامبران را برای آنان که بسیار جذابیت دارد بازگو کنم.
فارس: آیا تاکنون به افغانستان مسافرت کردهاید؟
علیزاده: من عاشق افغانستان هستم اما به دلیل برخی از مشکلات هیچگاه نتوانستهام به آنجا سفر کنم.
فارس: آیا به این فکر کردهاید که چنین کاری را در افغانستان نیز انجام دهید؟
علیزاده: بله قطعاً. دوست دارم هر زمان که تواستم به افغانستان بروم با یاری و کمک خداوند، مدرسهای را در آنجا تاسیس کنم و به آموزش قرآن کریم به کودکان بپردازم. متاسفانه امروزه در افغانستان، دشمنان از کودکان استفاده ابزاری کرده و با برداشتهای نادرستی که از قرآن کریم برای آنان بیان میکنند، پای این کودکان معصوم و پاک به اعمال تروریستی و انفجارها میکشاند. این درست نتیجه تعبیر نادرست از قرآن کریم است که گریبانگیر برخی از افراد در افغانستان شده است.
فارس: بزرگترین آرزوی شما چیست؟
علیزاده: بزرگترین آرزویم این است که امنیت و صلح در افغانستان برقرار شود و من بتوانم با یاری خداوند مرکزی را برای آموزش قرآن کریم به کودکان در افغانستان زیبا، تاسیس کنم، چراکه این کار عاشقانهترین فعالیت از نظر من است.
فارس: قصد ندارید کتاب صحافی شده خود را در افغانستان هم پخش کنید؟
علیزاده: اتفاقا با برخی از انتشاراتیهای افغانستان مذاکره کردهام تا برای پخش این کتاب در آنجا اقدام کنم و به یاری خداوند میخواهم این کتاب را در در اختیار و دسترس مردم افغانستان نیز بگذارم. البته این کتاب با این صحافی خاص در ایران به تولید انبوه رسیده و تنها در انتظار آن هستم که آن را وارد بازهای افغانستان بکنم. همچنین میخواهم این کتاب را به کشورهای اسلامی دیگر مانند مالزی نیز وارد کنیم و به همین دلیل برای نمایش آن باید در مسابقات قرآنی مختلف شرکت کنم.
فارس: چه مشکلاتی بر سر انبوهسازی پیش روی شما قرار داشت؟
علیزاده: خب مشکلات که زیاد بود. اما مهمترین آنها هزینه بالای آن بود چراکه نگینهای به کار رفته در جلد این قرآن کریستال بوده و باعث شده تا قیمت آن کمی بالا باشد و تمام مردم نتوانند آن را خریداری کنند. همچنین بازاریابی نیز از دیگر مشکلاتی بود که در این راه وجود داشت.
فارس: آرزوی شما برای افغانستان چیست؟
علیزاده: من آرزو دارم که مردم هر کشوری از جمله افغانستان همیشه با یکدیگر اتحاد داشته باشند و جوانان آن هیچگاه ناامید نباشند و همین سبب میشود که آنان همواره پیروز باشند.
فارس: اتحادی که موجب پیروزی مردم یک کشور میشود از چه طریق بدست میآید؟
علیزاده: اینکه یکدیگر را در هر مذهب و مسلکی هستند باور داشته و به هم احترام بگذاریم، باشند و هروقت توانستیم به این درجه برسیم میتوانیم ادعا کنیم که پیروز هستیم.
فارس: روابط ایرانیها با مهاجرین را چگونه میبینید؟
علیزاده: آن نگاهی که در گذشته وجود داشته، تغییر کرده و امروزه مهاجرین با مردم ایران تعاملات خوبی دارند. ما مهاجرین با وجود همه مشکلاتی که وجود دارد، اما به مردم ایران بسیار احترام میگذاریم و می دانیم که آنان نیز چنین نگاهی به ما داشته و دارند.
فارس: و حرف آخر؟
علیزاده: امیدوارم به یاری و استعانت خداوند مهربان، مردم همه کشورها و بخصوص کشورهای مسلمان با یکدیگر همیشه اتحاد داشته باشند و همگی در کنار هم زیر سایه قرآن و عترت زندگی کنند، زیرا تا زمانی که مسلمانان بایکدیگر متحد باشند، هیچ کشور و دولتی نمیتواند به آنها ظلم کند. به برکت قرآن کریم انشالله که اسلام همواره پیروز بماند.
انتهای پیام
منبع: ایکنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۲۵۳۴۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حیدری: از کشتی خستهام کردند/ بزرگترین آرزویم فتح اورست بود
۱۴ اسفند ۱۳۵۴ یکی از فنیترین کشتیگیران تاریخ در ایران چشم به جهان گشود. علیرضا حیدری از بدو تولد فقط ۲۰ سال زمان نیاز داشت تا خودش را به عنوان فنیترین کشتیگیر جهان معرفی کند.
به گزارش مشرق، کسی که حالا با ۶ مدال جهان و المپیک یکی از استثناهای تاریخ کشتی ایران است. کسی که در عرصه مربیگری و مدیریت در ورزش به اندازه دوران قهرمانیاش موفق نبود. حالا او در آستانه ۵۰ سالگی از نیم قرن زندگی خود میگوید. از آرزوهایی که به آن نرسیده و از حسرتهایی که برایش مانده است. در سالروز تولدش درباره زندگی پر فراز و نشیب او حرف زدیم که حرفهای مهمی زد. شاید مهمترینش به سرمربیگری کوتاه مدت او در تیم ملی و یا خداحافظی زودهنگامش از تیم ملی برمیگردد.
متولد اسفند هستی و همین چند روز پیش تولد شما بود، تبریک میگویم.
خیلی ممنونم. متولد ۱۴ اسفند هستم.
چند ساله شدی؟
دقیق خاطرم نیست اما عمر است که مثل برق و باد میگذرد.
نزدیک به ۵۰ سالگی هستی، راضی هستی از این نیم قرنی که پشت سر گذاشتی؟
خدا را شکر میکنم. سلامتم و خانوادهام کنارم هستند و اینکه به کسی احتیاجی ندارم، راضی کننده است اما یک سری چیزها را دوست داشتم که نرسیدم.
آرزویی داشتی که نرسیده باشی؟
نه آرزوی خاصی ندارم اما دوست داشتم که آدم درجه یکی باشم.
خب قطعاً هستی.
نه نیستم. دوست داشتم آدم قابل اتکاتری باشم. توانمندیهای زندگی روزمره را بهتر بلد باشم. در فضای مدیا، دیجیتال مارکت و نتورک خیلی بهتر باشم. فکر میکنم خیلی بد است که الان احساس میکنم از رایانه خیلی بلد نیستم.
به نظرم اتفاق طبیعی هست. خیلیها هم هستند که نمیتوانند یکی از این مدالهای شما در کشتی را به دست بیاورند.
آره قبول دارم خودم هم به این فکر میکنم که به هر حال وقتم را گذاشتم برای کشتی اما همیشه دوست داشتم کوله پشتی را جمع کنم و بزنم به کوه و جنگل و چند ماهی خارج از خانه زندگی کنم. دوست داشتم برم دنیا را بگردم ولی الان امکانش نیست. یکی از آرزوهای بزرگم این بود که بروم اورست را فتح کنم.
ولی روزهایی را که میتوانستی تا این حد خوب بگذرانی در اردوی تیم ملی ماندی. این هم کار بسیار سختی بود.
نه اتفاقاً اعتقاد دارم خیلی هم سخت نبود. چند روز پیش رفته بودم اسپانیا. داشتم با خودم فکر میکردم که کریستوف کلمب چطور دل به دریا زده و رفته تا آمریکا؟ کار سخت این بوده.
ولی آمدن به اردوی تیم ملی از زورآباد کرج با اتوبوس و مشکلاتی که آن موقع بود.
وضع مالی خوبی نداشتیم و زندگی واقعاً سخت بود اما نه به این اندازه سخت که نشان دادم. از گلایههایی که نسبت به زندگی سخت در گذشته داشتم، هویت گرفتم.
ولی شاید امروز این به نظر ساده بیاید اما سختی کم نکشیدی.
بدون پشتوانه بودم. کار خاصی نکردم. استعدادی داشتم که شانس آوردم که به موفقیت رسیدم.
شانس سراغ افرادی میرود که بیشتر زحمت میکشند.
قبول دارم اما کار بزرگی نکردم. ابرمردی نبودم که نشان داده شد.
خیلیها در کشتی بودند. همنسل خودت بودند اما در کشتی به حقشان نرسیدند.
به نظرم در کنار استعداد و شانس کمی هم عرضه لازم است. نباید زود وا میدادند. خیلیها در دوره ما بودند که از من هم کشتیگیر بهتری بودند اما زود وا دادند و به چیزی که باید نرسیدند. یک عده به جای تلاش فقط غر میزنند. تا یک نفر را میبینند که سوار بنز شده میگویند دزدی کرده. آره با گفتن این حرف بار را از روی خودش برداشته که میشد تلاش کرد و به این بنز رسید. با گفتن این حرفها خودشان را راحت کردند. این طور دوست دارند که خودشان را قربانی نشان بدهند اما خب ته ماجرا چی؟ خودش چی؟ دلسوزی برخی هم برای این افراد مثل این میماند که دستی سر یک یتیم بکشند و این دلسوزی اصلاً خوب نیست.
کمی درباره دوران قهرمانی هم صحبت کنیم. ۲۰ ساله بودی که راهی کراسنویارسک شدی و فنیترین کشتیگیر جهان شدی.
بهترین دورانم بود. از سال ۱۹۹۴ که از جوانان آمدم بزرگسالان، هیچکس حریفم نبود. در ایران به هیچکس یک امتیاز هم ندادم. در جهانی هم خوب کشتی گرفتم اما قبل از آن هم میتوانستند به من اعتماد کنند اما نکردند. یک روز تمرین گذاشتند بین من و امیررضا خادم اما به حدی خوب بودم که دیگر این اتفاق تکرار نشد. آدمی نبودم که بایستم تا امیررضا خادم تمام شود و بعد بیام. دنبال این بودم که هر جور شده به تیم ملی برسم.
اما از انتخابی خبری نبود؟
انتخابی که اصلاً در کار نبود. یک تمرین بین من و امیررضا خادم برگزار شد. برای المپیک ۹۶ آتلانتا گفتند بچه است به درد المپیک نمیخورد، انتخابی برگزار نشد.
انصافاً کنار گذاشتن امیررضا خادم با طلای جهان به خاطر یک کشتیگیر ۱۸ الی ۱۹ ساله سخت بود.
بله سخت بود و شاید اگر من هم بودم همین تصمیم را میگرفتم اما یک مسابقه حقم بود که خودم را نشان بدهم.
چی شد که نوبتت شد؟
امیررضا خادم بعد از المپیک ۹۶ گفت دیگر کشتی نمیگیرد و من به تیم ملی رسیدم.
سال ۹۸ هم چشمها را خیره کردی اما بعدش به نظرم دچار نوسان شدی.
تمرکز نداشتم و عدم تمرکز باعث شد تا کشتیها را نتوانم کنترل کنم. از بچگی بیشفعال بودم و این در کارم روی تشک تأثیر گذاشت. الان هفت الی هشت سال است که کتاب میخوانم. آن موقع خیلی اهل کتاب خواندن نبودم. اعتقاد دارم باید روی عزت نفس بچهها کار کرد. علاوه بر اعتماد به نفس، عزت نفس هم مهم است. بچه پررو بودم اما اگر متولد محله دیگری بودم در هر کاری نمره ۲۰ میگرفتم.
درباره منصورخان برزگر هم صحبت کنیم. دورهای که انتخابی برگزار نشد و دیر به تیم ملی رسیدی، سرمربی منصور برزگر بود.
منصورخان مولانای کشتی است. او عاشقانه برای کشتی کار کرد و بیشتر از اینکه استراتژی برای کشتی داشته باشد، با قلبش کار میکرد.
اعتراض نکردی؟
معترض بودم اما همیشه احترام منصور برزگر را حفظ کردم. هیچ وقت مقابلش حرفی نزدم. لیاقت این را داشت که نتایج بهتری را در تاریخ کشتی ایران بگیرد. خیلیها از او یاد گرفتند؛ چه آنهایی که در آن موقع کشتیگیر بودند و چه کسانیکه بعداً به عنوان مربی در کنارش بودند و یا کسانی که به عنوان رئیس فدراسیون با منصور برزگر کار کردند؛ همه از او یاد گرفتند.
یک دختر و یک پسر داری؛ دوست داری پسرت کشتیگیر بشود؟
قبلاً دوست نداشتم اما الان اعتقاد دارم که باید کشتیگیر شود. کشتی به آدم بلند شدن بعد از زمین خوردن را یاد میدهد. کشتی ورزش سختی است اما به آدم یاد میدهد که اگر هزار بار زمین خوردی، چطور بلندی شوی.
زمین خوردی در کشتی؟
کم نه. یادم هست اولینبار که در مهرشهر کرج رفتم باشگاه حمید کرمانی من را گذاشت جلوی یک بچه ژیگول و چشم رنگی که پیش خودم میگفتم اصلاً کشتی بلد نیست اما از اول تا انتها اینقدر من را زمین زد که چشمهایم هیچ جا را نمیدید. یک بار هم علی اکبرنژاد در تمرین تیم ملی کشتی آنقدر روی من فن اجرا کرد که تا کرج گریه کردم. مدام به خودم میگفتم مگر میشود یک نفر این همه فن بخورد؟
شروع و پایان در کشتی با منصور برزگر بودی. سال ۲۰۰۶ بعد از جهانی رفتی سراغ سرمربیگری که باز هم منصور خان کنارت بود. جهانی ۲۰۰۷ در باکو اما همیشه این سؤال وجود داشت که چرا سراغ سرمربیگری نیامدی؟
نمیخواهم خیلی درباره اتفاقات آن سال حرف بزنم اما واقعیت این است اگر آن سال یک برد میآوردیم، دوم دنیا میشدیم. مراد محمدی بد باخت که سال قبل قهرمان جهان شده بود. فردین معصومی سال قبلش با اختلاف به تایمازوف باخته بود اما در باکو دو بر یک شد. مشکل اینجا بود که منصورخان آن موقع ظاهراً کنار رفت اما رها نکرد. تیم دو تکه شده بود، خیلی جاها تصمیمم چیز دیگری بود اما نظر منصورخان اعمال میشد. یکی از نفراتی که آن موقع باخت مراد محمدی بود. تصمیم داشتم که انتخابی ندهد یا با دو کیلوگرم ارفاق وزن بدهد اما منصورخان گفت انتخابی سر وزن قانونی و مراد از این بابت آسیب دید و خوب سر وزن نرسید.
بعد هم دوباره بازگشتی به کشتی؟
اگر مدیریتم میکردند تا المپیک لندن کشتی میگرفتم و مدال میآوردم. اینقدر مسابقه فرستادند که خستهام کردند. اگر اجازه میدادند مثل بزرگان کشتی لیپولد و یا کورتانیدزه یک سال باشم و یک سال نباشم اما درگیر انتخابی نشوم، تا لندن میماندم. خداحافظی برای من زود بود.
به عنوان آخرین سؤال، باز هم در کشتی مسئولیت میگیری؟
دوست دارم آکادمی ورزشی بزنم. چیزی در حد استعدادهای درخشان تا نخبههای ورزش را تربیت کنیم برای آینده ورزش.
منبع: روزنامه ایران ورزشی