Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری میزان- همسرم؛ از شما عاجزانه می خواهم که اگر ان‌شاءالله فرزندی متولد شد و اگر پسر بود لباس‌های رزم مرا بپوشد و با دشمنان اسلام بجنگد.

به گزارش خبرنگار گروه سیاسی خبرگزاری میزان، شهید «غلامرضا سعادت» که بیش از پانزده روز از ازدواجش نمی‌گذشت در تاریخ ۴ خرداد ۱۳۶۲ در کردستان به شهادت رسید.

متن وصیت‌نامه شهید سعادت به شرح زیر است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



بسم الله الرحمن الرحیم

ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا... امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون

من طلبنی وجدنی ومن وجدنی احبنی ومن احبنی اشقنی ومن اشقنی اشقته ومن عشقته قتلته ومن قتله دیته ومن دینه فانادیه

وگمان نبرید کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند مرده اند بلکه آن‌ها زنده اند ونزد خدایشان روزی می‌خورند.

با سلام ودرود برخاندان آل محمد (ص) وبر منجی عالم بشریت مهدی موعود (عج) این یگانه رهبر مسلمین جهان و یار و یاور رزمندگان اسلام وبا سلام و درود بر نائب بر حقش و به پیر جماران حضرت امام خمینی و با سلام ودرود بر شهدای اسلام و شهدای این جنگ تحمیلی و با سلام ودرود برخانواده‌های شهدای انقلاب اسلامی ایران و با سلام و درود بی پایان بر رزمندگان و جنگجویان انقلاب اسلامی ایران و سپس با سلام ودرود بر شما امت حزب ا... و همیشه درصحنه این خطه خوروبیابانک.‌ای آفریدگار توانا از آنکه مرا سعادت بخشیدی که در راحت قدم بردارم و برای تو به جهد و تلاش دست یاری کنم هزاران بار سپاست می‌گویم.‌ای دانای بخشنده و‌ای کریم و حکیم و‌ای دانای دانندگان تو مرا از لجن زار رکود به بهشت موعود خواندی و با به نبرد حق علیه باطل به بهشت هدایت کردی. تو مرا توفیق آن دادی که خویشتن خویش را ترک کنم و بی آن بروم و برای چه مرا خلق کرده‌ای و آنگاه سعادتم بخشیدی که از میان فراوان راه‌های زندگیم شاهرای ایثار حسین گونه را بپذیرم.‌ای خدای من سپاست می‌گویم از آنکه نور عشقت را در قلب من تاباندی و این قلب سرد و خاموش مرا با نور عشق فروزانت روشن گردانیدی و قلب پر تلاطم مرا آرامش بخشیدی به راستی که الا به ذکر ا... تطمئن القلوب. پروردگارا تو را به عظمت وکرمت سوگند می‌دهم که لحظه‌ای این بنده گنه کارت را به حال خود وا مگذار ز. آنکه بی لطف تو تباهم خدایا از تاروپود وجودم از تو می‌خواهم که سعادت شهادت در راهت را به من عطا کنی. آخر نمی‌خواهم که زنده باشم و غریبی آقا حسین و امام و انقلاب و غریبی اسلام عزیز را ببینم. حال که فرصتی پیش آمد تا درباره سرانجام خود وسایر انسان‌ها بیاندیشیم خدایا مرا توفیق آن ده که آنچه در دل و عقیده دارم بی ریا روی کاغذ بیاورم و آن چه می‌ماند وصیتی باشد وسیله‌ای برای هدایت خدایا اینکه به یاد تو و به منظور احیای دینم و تداوم انقلابم به جبهه می‌روم و نه به خاطر انتقام و یا نام ومقام. از ملت رزمنده می‌خواهم که فقط خط ا... وراه روح ا... را ادامه دهند که تنها راه سعادت فقط همین راه است. برادران و خواهران شما را به خدا سوگند گفتار‌های امام را تحلیل کنید و روی آن‌ها عمل کنید، زیرا هیچ صحنه‌ای دردناک‌تر از این نمی‌تواند باشد که دشمنان در یک صف بر علیه جمهوری اسلامی ایران بشورند، ولی ما پراکنده باشیم پس چه بهتر که مسلمان و برادر باشیم به حرف‌های منافقین گوش ندهید وتحت تأثیر این بلندگو‌های تبلیغاتی گروه‌ها قرار نگیرید و هرچه رهبر و دیگر عالمان ربانی گفتند گوش دهید درغیر این صورت نه نامی از اسلام می‌ماند و نه یک لحظه به شما اجازه حرف زدن خواهند داد. من دو وصیت به شما عزیزان می‌کنم یکی این که اطاعت از رهبر کنید و دوم اینکه دشمن در فکر این است که افراد حزب ا... انحلالی درش بوجود آید شما به خاطر خدا این دشمنان را نابود کنید و نگذارید یک منافق در جامعه نفاق به وجود بیاورد امیدوارم که بعد از من اسلحه بردارید و از اسلام و میهن خود دفاع کنید ما که در صدر اسلام در کربلای حسین (ع) نبودیم تا فرزند زهرا تنها نماند اینکه به یاری امام کبیرمان لبیک بگوئیم تا اسلام برای همیشه سربلند بماند و، اما‌ای دشمنان اسلام و انقلاب که در این گوشه‌های ایران نق می‌زنید پیامی هم برای شما دارم و آن این است که‌ای دشمنان اسلام و‌ای جنایت کاران تاریخ ما به اسلام بیش از وجود خودمان معتقدیم اگر هزار بار تکه تکه ام کنید و دوباره زنده ام کنید باز با شما می‌جنگم و برای جمهوری اسلامی تا پای جان به پیش میروم ولحظه‌ای اجازه نفس کشیدن را به شما نخواهم داد؛ و اینک‌ای پدر و مادرم شما که اینگونه ابراهیم وار فرزندتان را به قربانگاه عشق و وادی ستیز حق با باطل فرستادید استوار باشید و از قربانی شدن این هدیه تان با آغوش باز استقبال کنید درصورتیکه من شهید شدم جامه سیاه به تن نکنید و برای من ماتم نگیرید، زیرا که این راه را خود انتخاب کرده ام و به سویش رفتم دوست دارم دراین آغاز زندگیم که شهادت است شیرینی پخش کنید و پیروزی اسلام را جشن بگیرید چرا که می‌دانم اگر من شهید می‌شوم، ولی با شما درگلستان شهدا خور هستم و پیروزی رزمندگان اسلام و نابودی کفر صدامی را جشن می‌گیریم، ولی شما مرا نمی‌بینید. هرگز راضی نمی‌باشم که درفقدان من گریه کنید چرا که من آنقدر گنه کارم که خود را لایق آن مراسم و عزا‌ها نمی‌دانم‌ای برادران من، من به عنوان برادر بزرگتر خانواده به شما وصیت می‌کنم که بعد از شهادتم باید اسلحه به خون آغشته و با خون تمیز شده مرا که به زمین افتاده بردارید و با قمقمه‌ای پر از آب و خشابی پر و نارنجکی چند با فانوسقه بکمر بسته و با آن اسلحه قلب دشمن را نشانه روید و با شلیک آتشین گلوله هایت به دشمن بفهمانی که حق پیروز است.

و، اما‌ای همسر عزیزم پیامی دارم برایت که همان طور که قبل از ازدواجمان به شما گفتم که زن من نمی‌شوی گفتم که شما زن لباس‌های من می‌شوی شما همسر لباس‌های رزم منی و حال این جسم بی ارزش من می‌رود و این لباس‌های رزم که شما همسر اویید برای شما می‌ماند از شما عاجزانه می‌خواهم که اگر انشاءا... فرزندی متولد شد و اگر پسر بود لباس‌های رزم مرا بپوشد و با دشمنان اسلام بجنگد. شما باید این فرزند را چنان بزرگ وتربیت کنید که ادامه دهنده راه پدرش باشد اگر دختر هم بود باید او را همچون فاطمه زهرا (س) بسازی این فرزند را به حوزه علمیه بفرست و او باید یک روحانی و شخصی باشد از برای تبلیغ اسلام دراین کشور. مبادا گریه کنی که با گریه ات قلب مرا آزرده می‌کنی امیدوارم چنان پایدار و صبور باشی چنان حجابت را رعایت کنی تا درقیامت یک دیگر را ملاقات کنیم نماز‌های جمعه و جماعات را ترک نکنی. دنباله رو امام و روحانیت باشید. دعای کمیل و توسل را زیاد بخوان و در پایان تأکید می‌کنم‌ای امت حزب ا... از امام از روحانیت و از اسلام و انقلاب حمایت کنید برادران را دعوت کنید به سپاه و بسیج و دست یکدیگر بدهید و مملکتی آباد و اسلامی بسازید و زمینه را برای ظهور امام زمان (عج) فراهم آورید. درپایان اگر کسی از من بدی دیده وآزاری دیده مرا حلال کند که طاقت آتش جهنم را ندارم.
به امید پیروزی اسلام برکفر جهانی به سرکردگی امریکای جنایتکار
خدا یا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
از عمر ما بکاه و برعمر او بیفزا
منتظری نستوه برای حفظ اسلام محافظت بفرما
والسلام علیکم ورحمه ا... وبرکاته
بنده سراپا تقصیر وگنه کار غلامرضا سعادت

انتهای پیام/

منبع: خبرگزاری میزان

کلیدواژه: شهید سعادت شهادت دفاع مقدس وصیت شهید

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۲۶۶۱۰۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جوان کاشمری چطور از دختران جوان در برابر ۲ مزاحم دفاع کرد| ضربه چاقو فقط ۲ میلی متر با شاهرگ علی فاصله داشت | ۲ شرور مست و سابقه‌دار بودند

همشهری آنلاین - حوادث: باز هم جوانمردی برای دفاع از افراد بی‌دفاع جانش را به خطر انداخت و تا یک قدمی مرگ پیش رفت. این بار در جریان حادثه ای که در کاشمر اتفاق افتاد، جوانی به نام علی علیزاده وقتی دید ۲ نفر از اوباش مزاحم ۳ دختر شده اند، به آنها تذکر داد؛ اما آنها این تذکر را با ضربه چاقو جواب دادند. چاقو به گردن علی اصابت کرد و خونریزی شدید او سبب شد تا یک قدمی مرگ پیش برود، اما خواست خدا بود او که تنها فرزند خانواده است با تلاش کادر پزشکی زنده بماند. در شرایطی که علی بعد از جراحی سنگین از بیمارستان مرخص شده و همچنان در بستر است، محمد علیزاده پدر او در گفتگویی اختصاصی با همشهری درباره حادثه‌ای که برای پسرش اتفاق افتاده و آخرین وضعیت او صحبت کرد.

درباره علی صحبت کنید. او چند سال دارد؟

علی تنها فرزند من است. او متولد سال ۷۵ است و ۲۸ سال دارد. پسرم دانشجوی رشته تربیت بدنی است.

درباره روز حادثه صحبت کنید. آن روز دقیقا چه اتفاقی افتاد و علی چطور مجروح شد؟

روز حادثه ۲، ۳ دختر جوان از نزدیکی خانه‌مان می‌گذشتند که دو پسر موتورسوار برای‌شان مزاحمت ایجاد کردند. ظاهرا می‌گفتند که باید با ما رفیق شوید و با ما بیایید و... همان موقع علی سر رسیده و این صحنه را دیده بود. او هیچ درگیری با آنها نداشت و فقط گفته بود که مزاحم نشوید و مگر خودتان خانواده ندارید. همین چند جمله باعث شده بود که آنها چاقو بکشند و به گردن پسرم بزنند.

بعد از این حادثه علی چه شرایطی داشت؟

چاقو فقط ۲ میلی‌متر با شاهرگ گردن علی فاصله داشت و اگر چاقو فقط ۲ میلی‌متر آن طرف تر برخورد می‌کرد اتفاق بدی می‌افتاد.

وقتی فرزندتان مجروح شد شما کجا بودید و چطور از حادثه با خبر شدید؟

من در خانه بودم که سر و صدا شنیدم. با عجله بیرون آمدم و دیدم مردم جمع شده اند. دیدم سر و صورتش خون آلود است و حالش بد است. او دچار خونریزی شدیدی شده بود و لباسش پر از خون بود. خدا هیچ پدری را در این موقعیت قرار ندهد. پسر جوانم جلوی چشمانم داشت از دست می‌رفت. با اورژانس تماس گرفتیم اما چون وضعیت علی داشت بدتر می‌شد قبل از رسیدن نیروهای اورژانس، هم محلی‌ها پسرم را به بیمارستان منتقل کردند و در آنجا تحت عمل جراحی قرار گرفت.

از شرایط علی در بیمارستان صحبت کنید. در آنجا چه اقداماتی برای نجاتش انجام شد؟

وقتی علی را به بیمارستان بردند خونریزی اش بیشتر شده بود. نزدیکان‌مان با او بودند و ماموران پلیس از من خواستند که به کلانتری بروم. با این حال دلم پیش پسرم بود و مدام با افرادی که در بیمارستان بودند در تماس بودم. لحظات خیلی بدی بود. وقتی جان پسرم در خطر بود می‌خواستم دنیا نباشد. من فقط همین یک فرزند را دارم و نمی‌توانستم حادثه ای که برایش اتفاق افتاده بود را قبول کنم. جراحی او حدود یک ساعت طول کشید تا اینکه بالاخره خبر دادند که جراحی موفقیت آمیز بوده و خطر رفع شده است. خدا را شکر می‌کنم که این ماجرا به خیر گذشت و خدا پسرم را دوباره به من برگرداند.

دو پسر شروری که علی را مجروح کرده بودند چطور دستگیر شدند؟

ضاربان را هم‌محلی ها همان موقع دستگیر کرده و به پلیس تحویل داده بودند. یکی از آنها ۱۷ ساله و دیگری ۲۰ ساله است. هر دو سابقه دار هستند و آخرین بار ۳ ماه قبل چاقوکشی و سرقت کرده بودند. آنطور که می‌گفتند زمانی که با پسرم درگیر شدند هم حالت طبیعی نداشتند و مست بودند.

خواسته شما درباره ۲ جوان شرور چیست؟

ما از هر دو نفرشان شکایت کردیم و خواسته مان مجازات هر دو نفرشان است. آنها مزاحم ناموس مردم شده بودند و در ادامه هم چاقوکشی کردند. آن هم برای پسر من که هیچ وسیله ای برای دفاع از خودش نداشت و فقط به آنها تذکر داده بود که مزاحم نشوند. اگر هر کسی بخواهد در شهر راه بیفتد و چاقوکشی کند که سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.

حادثه‌ای که برای علی اتفاق افتاد درست در شب سالگرد شهید الداغی بود. جوانی که در راه دفاع از دختری جوان به شهادت رسید.

بله این موضوع را می‌دانم و از ماجرای این شهید اطلاع دارم. وقتی چشم انتظار خبری از بیمارستان بودم تا از وضعیت علی با خبر شوم به یاد شهید حمیدرضا الداغی و خانواده اش بودم. جوانمردی که سال قبل درست مثل علی از دختری بی‌پناه در برابر اوباش دفاع کرده و جانش را از دست داده بود. در آن لحظات تا حدودی حال آنها را درک کردم که در چه شرایط سختی قرار داشتند. بعد فهمیدم حادثه ای که برای پسرم اتفاق افتاده، درست در شب سالگرد این شهید بود. روح شهید الداغی شاد باشد.

با گذشت ۲ روز از این حادثه وضعیت علی چطور است و آیا از مسولان کاشمر کسی برای ملاقات او آمده است؟

پسرم ۲ روز در بیمارستان حضرت ابوالفضل کاشمر بستری بود که جا دارد از تلاش های کادر بیمارستان برای نجات پسرم تشکر کنم. حالا هم از بیمارستان مرخص شده و در خانه استراحت می‌کند. وضعیت او بهتر شده اما باید تا بهبودی کامل صبر کنیم. بعد از این حادثه مسئولان شهر برای عیادت علی به بیمارستان آمدند و به ما سرسلامتی دادند. دست همه شان درد نکند. خدا را شکر می‌کنم که تنها فرزندم در این حادثه باعث سربلندی من و خانواده شد. من به علی افتخار می‌کنم.

کد خبر 847867 برچسب‌ها ستاد امر به معروف و نهی از منکر اراذل و اوباش حوادث ایران

دیگر خبرها

  • دشمنان نظام و ملت ایران مرعوب تربیت یافتگان مکتب شهدا هستند
  • افشای کینه شاه از قم
  • رسانه های غربی می خواهند پیروان اهل‌بیت را خشونت‌طلب معرفی کنند
  • نگاه به ماجرای غزه از منظر «ما رأیت إلا جمیلا»
  • تقویم نجومی امروز سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ / تقویم همسران امروز سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
  • اگر مطهری و مبارزه او با تحجر ادامه داشت...
  • مطهری امام
  • آیت‌الله رمضانی: دشمنان می‌خواهند شریعت اسلام را تعطیل کنند
  • جوان کاشمری چطور از دختران جوان در برابر ۲ مزاحم دفاع کرد| ضربه چاقو فقط ۲ میلی متر با شاهرگ علی فاصله داشت | ۲ شرور مست و سابقه‌دار بودند
  • چهره‌های ورزشی که در ایران مسلمان شدند