امام جمعه مشهد: هرکس بیپروایانه درخط دفاع ازرهبری باشد به او فحش وتهمت میزنند
تاریخ انتشار: ۱ تیر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۳۰۵۱۰۱
به گزارش خرداد، تسنیم نوشت: نماینده ولیفقیه در استان خراسان رضوی گفت: امروز در جامعه هر کس برخلاف میل عدهای حرفی زد و مطلبی گفت یا در یک موضع بیپروایانه در خط دفاع از رهبری قرار گرفت، بهجای بحث و گفتگو با وی، با فحش و دشنام و تهمت و دروغ رفتار میکنند.
آیتالله سیداحمد علمالهدی ظهر امروز در خطبههای نماز جمعه مشهد در جوار بارگاه منور رضوی اظهار داشت: کلام ما در خطبه نخست در موضوع شیطانشناسی از نگاه قرآن بود و بحث ما درباره روشهای اجرایی و عملیاتی وسوسه شیطان بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی با اشاره به اینکه گناه از یک لغزش آغاز میشود بیان کرد: همه افراد در این عرصه زندگی در انتخاب یک راه و روش غلط و کفر و نافرمانی و معصیت و جنایت مبتلا شده و منشاء این مسئله از یک لغزش شروع شده و این کارکرد شیطان است یک شگرد شیطان به لغزش کشاندن است.
اهم اظهارات علم الهدی به شرح زیر است:
*کارکرد شیطان این است که انسانی که در مسیر حق قدم برمیدارد را در یک دو راهی قرار میدهد و اینجا جایی است که شیطان با یک تولید لغزش جاده او را تغییر میدهد و انسان روزی چشم باز کرده و میبیند چقدر راه را اشتباه رفته است. در عرصه زندگی اگر نسبت به دین یک عنصر لاابالی باشیم و نسبت به رعایت عفت و حجاب بیمبالات باشیم اینها همه ابزار فراهم کردن لغزش انسان از سوی شیطان است.
* در چنین روزی با شگرد نابکارانه جاسوس انگلیسی، وهابیت شکل گرفت و در یک حرکت خشمگینانه قبور ائمه بقیع جایگاه توجه قلوب شیعیان را مورد تخریب قرار داد و این نمادی از تداوم مظلومیت پیامبر(ص) بود. امروز در مرکز شهر مدینه یک نقطه سیاه و تاریک وجود دارد و علت تاریکی این نقطه فقط یک چیز است و آن این است که این قطعه زمین به عزیزان پیامبر(ص) منسوب است و مظلومیت پیامبر(ص) در مدینه ادامه دارد و این نماد مظلومیت اهل بیت(ع) است.
* به نوبه خودم از غیرتمندی این نهاد مقدس و مسئولان دینی آن در مقابله با منکرات شرعی و ناهنجاریهای دینی تشکر میکنم. جریان قوه قضائیه و هفته قوه قضائیه به مناسبت شهادت شهید مظلوم بهشتی است. بین مظلومیت اهل بیت پیامبر که تا امروز نمادش را شاهد هستیم و مظلومیت شهید بهشتی در این نظام و انقلاب یک قدر مشترکی وجود دارد. قدر مشترکی بین مظلومیت اهل بیت پیامبر و مظلومیت این شهید در نظام و انقلاب ما موجود است و آن قدر مشترک این است که مظلومیت اهل بیت پیامبر یک نقطه شفاف سازی و بصیرت آفرینی دارد و آن اینکه در تجربه 14 قرن تاریخ اسلام از روز رحلت پیامبر(ص) تا امروز پشت این مظلومیت ما ناحقی و جریان قدرت و ثروت و جریان استکبار را شاهد هستیم.
* وهابیت امروز نماینده استکبار جهانی و جنگ با اسلام، قرآن و توحید در دنیای اسلام شناخته شده زیرا وهابیت نشو و نمای خود را از دشمنی با اهل بیت(ع) شروع کرد و مشابه این خصوصیت در جریان انقلاب و نظام ما نیز است. مظلومیت شهید مظلوم بهشتی غیر از جریان اسفباری که برای ارادتمندان ایشان در حدود 39 سال قبل به وجود آورد و در طول تاریخ این اسف ادامه دارد غیر از این یک جریان بصیرت آفرین بود که این نوع برخورد با یک نیروی وابسته به رهبری، یک نوع نفاق است و این جریان ادامه دارد.
* امام فرمودند شهید بهشتی مظلوم زیست و مظلوم به شهادت رسید و این ظلم، تخریب شهید بهشتی بود. ایشان نیروی فداکار در کنار امام بود و شروع به هتک حرمت علیه شهید بهشتی کردند و نسبت ناروا به ایشان دادند و در آن زمان امکانات رسانهای مثل اکنون نبود و در حد امکانات با تخریب و تهمت به بهشتی ظلم کردند و این برای ما بصیرت ایجاد میکند. عناصری که در این کشور در قالب جریان سیاسی و یا در قالب افراد صاحب رسانه و تریبون در مقابل هر حرکتی که به دفاع از رهبری میانجامد، شروع به تهمت کرده و اینها وابستگان به جریان نفاق و خیانتی هستند که با شهید بهشتی آن گونه برخورد کردند.
*امروز ما در جامعه با این مشکل روبرو هستیم که هر کس برخلاف میل عدهای حرفی زد و مطلبی گفت و یا در یک موضع بی پروایانه در خط دفاع از رهبری قرار گرفت بجای اینکه با وی بحث و گفتگو کنند، با فحش و دشنام و تهمت و دروغ این کار را میکنند و این کار را با شهید بهشتی نیز کردند و این بزرگترین حرکت ارعاب و تروریستی است که صورت میگیرد.
* جامعه ما در فضای مجازی گرفتار امپراتوری رسانه بدون منطق و اثبات شده و در تقابل با هر جریان مدافع این نظام و اسلام با هتک حرمت و تخریب مقابله میکند و روزی که این تهاجمات متوجه یک عنصر فداکار این نظام شد امام بزرگوار فرمودند شهید بهشتی مظلوم زیست و مظلوم به شهادت رسید. برحسب این بصیرتی که از مظلومیت شهید بهشتی به دست میآوریم باید این را آئینه شفافی برای جریان شناسی خود در امروز قرار دهیم.
* هرچه بر عمر نظام ما میگذرد و پویایی انقلاب بیشتر شده و اقتدار نظام ما در دنیا اوج میگیرد. دشمنی دشمنان نیز افزوده میشود و با فتنه پیچیده تری با ما مقابله میکنند و امروز جنگ نرم و حرکات فتنه گرانه جایگزین میدان رزمی شده که دشمن جرات حضور در این میدان رزمی را بخاطر فداکاری و غیرتمندی و شجاعت ملت را ندارد. منافقین مهمترین جریان تروریستی بودند و بیش از 18 هزار انسان را به شهادت رساندند. امروز هم جریاناتی با همین منطق وارد میشوند و در این عرصه شکست میخورند اما بعید نیست وقتی به مطامع سیاسی نمیرسند به عنوان جلد دوم منافقان سابقهدار عمل کنند. در گذشته نمونه این مسئله را شاهد بودیم. برچسب ها: مشهد ، علم الهدی ، رهبری
منبع: خرداد
کلیدواژه: مشهد علم الهدی رهبری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khordad.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خرداد» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۳۰۵۱۰۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جنجال شعرخوانی علم الهدی درباره منیژه از شاهنامه | لااقل بیت هایی بهتر پیدا میکردید
روزنامه اصلاح طلب هم میهن در گزارشی با عنوان «نگر تا نباشی به جز دادگر» نوشت:
چند سال پیش که شهرداری مشهد ذوقی به خرج داده بود و تصویرهایی از شاهنامه در و دیوار شهر را آراسته بودند، دستور به زدودن این تصویرها داده شد، گویی که بین این تصویرها و آنچه مشهد به آن شهره است، تقابلی وجود دارد. چندین دهه به دلیل همین تصور، توسعه و رسیدگی به آرامگاه فردوسی که یکی از بزرگترین شاعران و حکیمان ایران است، متوقف بود تا اینکه از مقامات بالاتر حکم به آبادانی آرامگاه فردوسی داده شد.
مقامات استانی و از جمله امام جمعه شال و کلاه کردند و به آرامگاه فردوسی رفتند. اگر اسم این مقامات و فردوسی را کنار هم در موتورهای جستوجوگر بنویسید و نتایج را هر چه بالا و پایین کنید، همان چند عکس را خواهید دید. با چنین پیشینهای است که سخنان آیتالله علمالهدی و استنادش به شاهنامه برای دفاع از اجبار در پوشش با واکنشهای بسیاری روبهرو شده است.
علمالهدی گفته است: مسئله حجاب نیز یکی از همین هویتهای دینی و ملی است. اصلاً حجاب متعلق به فرهنگ ایران است. حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود؛ بهخصوص در تاریخ ایران باستان و انعکاس این فرهنگ را میتوان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی دید. او همچنین بهعنوان نمونه بیتی از شاهنامه خوانده است که منیژه خطاب به بیژه گفته است: منیژه منم دخت افراسیاب/برهنه ندیده تنم آفتاب
این سخن که زنان ایرانی براساس آنچه به ما رسیده، پوششی برای موی سر داشتهاند یا چیزی شبیه چادر حتی، نادرست نیست. حتی این سخن که در شاهنامهی فردوسی پاکدامنی و شرم از ویژگیهای مثبت زنان و البته مردان شمرده میشود، هم بیراه نیست، هرچند تعریف پاکدامنی در نگاه حکیم توس و امام جمعه مشهد متفاوت است، اما بیتی که آقای علمالهدی به آن ارجاع داده، ربطی به زنان ایران ندارد. افراسیاب شاه توران است و منیژه دختری تورانی است نه ایرانی. این به خودی خود ایرادی در استدلال امام جمعه به حساب نمیآید و میتواند بگوید که حکیم خصلت نیکو را حتی در دشمن ستوده است. ماجرا از اینجا جالب میشود که بدانیم این بیت را منیژه کی خوانده است و اصلاً ارتباطی به پوشش سر دارد یا نه؟
منیژه دلبستهی بیژن شاهزادهی ایرانی میشود و -به زبان امروزی- او را چیزخور کرده بیهوش به شبستان خود میآورد و همهی این اتفاقات بدون اجازهی والدین و بدون پیمان زناشویی -که از قضا در ایران باستان هم مرسوم بوده- رخ میدهد. بیژن در قصر او به هوش میآید و باقی قضایا و منیژه در چنین لحظات احساسی دربارهی اهمیت چیزی که به بیژن عرضه میکند این بیت را به زبان میآورد که تا به حال چنین بوده، اما بعدش را میتوان در شاهنامه خواند.
البته اگر مشاوران امام جمعه با شاهنامه به از این بودند که هستند، بیتهایی میتوانستند پیدا کنند که به کارشان بیاید، مثلاً آنجا که شیرین میگوید:
به سه چیز باشد زنان را بهی/ که باشند زیبای گاه مهی/ یکی آنک با شرم و با خواسته است/ که جفتش بدو خانه آراسته است/ دگر آن که فرخ پسر زاید او/ ز شوی خجسته بیافزاید او/ سه دیگر که بالا و رویش بود/ به پوشیدگی نیز مویش بود
این ابیات به روشنی از پوشیدگی موها میگوید، درحالیکه در بیت استنادی امامجمعهی مشهد، تفاوت برهنگی و نداشتن پوشش سرنادیده گرفته است. این مغالطه در سخنان بسیاری دیگر از مقامات هم دیده میشود. نداشتن پوشش سر با برهنگی هممعنا نیست. با این حال همچنان که در بیت انتخابی امام جمعه مشهد و این ابیات میبینیم هیچکدام توصیهی فردوسی نیست و سخنان شخصیتهای شاهنامه است. شاهنامه مثل هر متن کهن ادبی در کنار ارزشهای ادبی و زیباشناختی و روایی خود، مجموعهای از ارزشهای اخلاقی و اجتماعی زمانهی خود را منتقل میکند که به دنیایی دیگر تعلق دارند، چنانکه در همین بیتهای بالا پسرزا بودن جزو ارزشهایی شمرده شده است.
در شاهنامه زنان برجستهای نقشآفرینی کردهاند که الگوی زن مطلوب امام جمعه مشهد نمیتوانند باشند. برخی از زنان برجستهی شاهنامه مثل منیژه در طلب معشوق در انتظار خواستاری و خواستگاری او نماندهاند و از جملهی آنان تهمینه است مادر سهراب که در شاهنامه زنی ستوده است و تنها یک شب همخواب رستم بوده است. رودابه مادر رستم نیز در راه دادن زال به قصرش از موی خویش کمندی بافته و انداخته و بعد هم که ماجرا در شاهنامه روشن است.
در این میان داستان گردآفرید اگرچه متفاوت است، اما در کنشگری از روابط خصوصی پیشتر رفته و اگر روی و موی پوشیده به این خاطر است که شناخته نشود و آنجا که روی و موی گشاده به قصد فریب دشمن است:
رها شد ز بند زره موی اوی/ در افشان چو خورشید شد روی اوی/ بدانست سهراب کو دختر است/ سر و موی او از در و افسر است
درست است که فکر میکنم شاهنامه ارزشهای جهانی دیگر را منتقل میکند و چنین استناداتی به آن راه به جایی نمیبرد، اما به نظرم از قضا در شاهنامه برای صاحبان مقام و قدرت توصیههایی شایستهتر میتوان یافت، مضمونهایی که بارها تکرار شده است. یکی از این مضمونها دادگری است. دادگر در شاهنامه همصفت خداوند است که جای نام نشسته است و هم وظیفهی صاحب قدرت. فردوسی میگوید، پادشاهی که دادگر باشد، نیازی به فریادرس ندارد: کجا پادشا دادگر بود و بس/ نیازش نیاید به فریادرس