در فراق روزنامه نگاری که از زندگی می نوشت
تاریخ انتشار: ۳ تیر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۳۳۰۸۸۰
رکنا:اسدالله مشایخی از روزنامهنگاران پرسابقه، که در روزنامهها و نشریاتی همچون کیهان، گزارش، ایرانجوان، ایران جمعه و... سابقه درخشانی از خود به جای گذاشته بود روز جمعه در سانحه تصادف درگذشت.
به گزارش گروه اجتماعی رکنا، این روزنامهنگار پیشکسوت در عرصه گزارشنویسی صاحب سبک بود و در دوران پربار فعالیت مطبوعاتی خود گزارشهای ماندگاری به یادگار گذاشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دستم اگر نلرزد پسر
حالا اگر «خاطرهبازی» هم تبدیل به فوبیای تازه زندگیام نشده باشد میتوانم برای نوشتن از اسد مشایخ، به دههشصت برگردم و زار بزنم. زار بزنم برای روزهایی که خانه صد و یک پلهای من واقع در کوچه شکوه روبهروی لالهزارنو، عشرتکدهای بیجلال و بیشکوه بود و ما تمام روزها را وقتی از کیهانورزشی درمیآمدیم، عدل میرفتیم همانجا. داستان این عشق مذکر از آنجا آغاز شد و دیگر جیک و پوکمان یکی شد. یک رفاقت اساطیری بیدروغ و بیکلک که تا همین جمعه ادامه داشت و جمعه که از راه رسید یک وانت ابوالعجایبی، اسد را هنگام میوه خریدن در حوالی اندیشه آش ولاش کرد. اکنون آن روزهای دههشصت را با این باهمبودگی بهیاد میآورم که تنها ساعات هجرانیمان همان دقایقی بود که او بهعنوان گزارشگر سرویس اجتماعی کیهان عازم جبهههای جنگ میشد و من که نمیتوانستم تهران بیاو را تحمل کنم میگریختم تبریز تا برگردد و روزهای جنون و رهاشدگی و سلطهناپذیری و ناسازگاری و نویسندگیهای بیپروا از نو آغاز شود.
آن روزهای عشقی که وقتی حالمان خوش بود تا ساعت سه نیمهشب برای کیهانورزشی ویژهنامه درمیآوردیم و آخ نمیگفتیم. روزهایی هم که از روزگار نامرادیها شکوهگو میشدیم کار تعطیل بود و ما ورقپارههای روزنامه را کنار میزمان روی زمین تحریریه میانداختیم و میخوابیدیم. از کیهان که گریزانده شدیم، چندرغاز سنواتمان را خوردیم.
یک آب هم رویش. اول مال او را که زودتر به پول رسیده بود بلعیدیم و بعد مال مرا که دیرتر پول سنواتم آماده شده بود. کمی بعدتر که با حسین و اسد دفتری اجاره کردیم در کوچه روبهروی پیچ شمرون که مثلاً کار مطبوعاتی بکنیم اما تا چشم باز کردیم تبدیل شد به خانه مجردی و یکهو میدیدیم که با حضور رفقای عکاس و خبرنگار و حتی فوتبالیستهایی مثل مجتبی و سیروس قایقران، ایاق شدهایم و لیگ تختهنرد راه انداختهایم که حوصلهمان سر نرود. کمی بعدتر که همه داشتههایمان را بلعیده بودیم و یکدانه یکریالی نمانده بود «گزارشهفته» پیشنهاد داد که منتشرش کنیم.
شاید هیچ جای دنیا چنین قواعدی بر هیچ رسانهای حاکم نباشد؛ بیآنکه کسی را سردبیر کنیم اسم همهمان را گذاشتیم توی شورای سردبیری اما گفتیم اگر کسی حالش خراب است کار نکند، بقیه جورش را میکشند. اما داستان سربرجها جالبتر میشد. آن لحظه که تمام پول را میگذاشتیم وسط و تا ریال آخرش را تقسیم میکردیم. این مدل اقتصاد رسانهای، طبیعی بود که محکوم به فنا باشد. مخصوصاً وقتی از احزاب و باندها و گَنگهای روز بگریزد و به هیچ شغالی باج ندهد.
تیراژ نشریه از هشتادهزار نسخه گذشت اما بالاخره به قواعد مزورانه آن روزها باختیم و آمدیم بیرون. بعدترها هر کداممان دهها روزنامه و مجله عوض کردیم و سفرهمان سوا شد اما هرگز از هم جدا نشدیم. آخرین بار همین هفتهپیش بود که با اسد افتادیم به وراجی و خاطرهبازی که گفت بهترین روزهای زندگیمان همان فلاکتها و دورهم بودنها و غفلتهای شیرین مدل دههشصتی بود. حتی یاد بیستسالگی اسد کردیم که در روزهای اوایل انقلاب به مسئولیت فرمانداری یک شهر شمالی برگزیده شده بود اما وقتی دیده بود نمیتواند با حضرات کار کند باز برگشته بود بیخ ریش خودمان.
خودمان که تفریحمان غیر از نوشتن، پرسهزدن سمت سینما Cinema تختجمشید بود و بازار Store سیداسماعیل و مفت آباد. چند ساعت پیش هم که داشتیم دفناش میکردیم یک دانه قلوهسنگ روی سنگقبرش گذاشتم که شب نترسد و اگر نکیرمنکر آمد سمتش و از رازمگوهایمان پرسید، سنگ را پرت کند سمتش و اس ام اس بزند که بروم پیشش. الان دیگر مرا بکشید هم نمیتوانم تصنیفهای هجرانی «زینب خانلار اُوا»ی باکویی را بشنوم.
آخرین بار که چهارشنبه قبل داشتیم حوالی دروازه شمرون از هم جدا میشدیم گفت اون ترانه یادت است؟ که زینب درباره دختر سیاهبخت خوانده بود و ما در روزهای دهه شصت، همهاش آن را پلی میکردیم؟ گفتم «هن». گفت «یک سیدی ازش بزن، هوس کردهام». سیدی را دادم زدند، اما امشب میخواهم اس ام اس بزنم بهش که آخر ای نالوطی! دلپذیر من، این درست است که آدم هوس کند زینب گوش بدهد، بعد وسط راه بپیچد به مراسم تدفین خودش در بهشتزهرا قطعه 238؟ دستم اگر نلرزد حتماً اس ام اس میدهم. بعدش هم شاید عر بزنم کمی و بخوابم بلکه این روزهای خرآهویی(به قول او)گاماس گاماس بگذرد و من در فراق او به هلاکت نرسم.
ابراهیم افشار
منبع: رکنا
کلیدواژه: جام جهانی سلامت مهم ترین های 24 ساعت مدل روزنامه سینما Cinema بازار Store سانحه جوان روزنامه زندگی درگذشت عکس ایران حوادث جام جهانی من عروس جوان مرد زندگی آینده
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۳۳۰۸۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
وداع دزفولیها با شهید عشیری لیوسی/ پایان فراق پس از ۴۲ سال
پیکرهای مطهر دو شهید شهید غلامعلی عشیری لیوسی از شهدای تازه تفحص شده دفاع مقدس امروز پس از ۴۲ با حضور قشرهای مختلف مردم تشییع و در گلزار شهدای دزفول به خاک سپرده شد. - اخبار استانها -
به گزا ش خبرگزاری تسنیم از دزفول، پیکر مطهر شهید غلامعلی عشیری لیوسی، از شهدای دفاع مقدس شهرستان دزفول که پس از 42 سال شناسایی و به خاک مقدس ایران اسلامی بازگردانده شدند صبح امروز با حضور قشرهای مختلف مردم تشییع و در گلزار شهدای دزفول به خاک سپرده شدند.
پیکرهای مطهر این شهدا همزمان با ایام شهادت امام جعفر صادق (ع)، بر روی دستان همرزمان و مردم شهید پرور دزفول از حسینیه ثارالله این شهرستان تا شهید آباد تشییع شد.
به گزارش تسنیم، پیکر پاک و مطهر شهید غلامعلی عشیری لیوسی؛ از شهدای هشت سال دفاع مقدس شهرستان دزفول، پس از گذشت 42 سال از شهادت، شناسایی شده و به دامان شهر و دیارش بازگشت.
شهید غلامعلی عشیری لیوسی، متولد یکم مهر 1343، در تاریخ 21 بهمن سال 1361 در عملیات والفجر مقدماتی شرکت کرد و در منطقه فکه، جاویدالاثر شد و بتازگی پیکر پاک و مطهر ایشان توسط گروه های تفحص شهدا کشف و شناسایی شده است.
پدر و مادر این شهید والامقام در سالهای گذشته دارفانی را وداع گفته اند.
مزار یادبود این شهیدوالامقام در گلزار شهدای شهیدآباد شهرستان دزفول قرار دارد که با بازگشت پیکر مطهرش طی مراسمی تشییع و در مزار یادبودش به خاک سپرده شد.
بهپاس ایستادگی مردم دزفول در هشت جنگ تحمیلی این شهر بهعنوان پایتخت مقاومت ایران اسلامی نامگذاری شد. چهارم خرداد در تقویم رسمی کشور روز مقاومت و پایداری روز دزفول نامگذاری شده است.
مردم دزفول در هشت سال دفاع مقدس و با منطق اسلامی و انقلابی خود از ارزشهای اعتقادی ما دفاع کردند و نامی ماندگار از خود در این عرصه بهیادگار گذاشتند و این مردم ولایتمدار در دوران دفاع مقدس و دیگر عرصههای انقلابی بیش از 2600 شهید والامقام و نُه شهید سرافراز مدافع حرم تقدیم انقلاب اسلامی ایران کردهاند.
شهر دزفول در هشت سال جنگ تحمیلی مورد اصابت 176 موشک دوربرد فراگ و اسکادبی قرار گرفت، هواپیماهای دشمن 489 بمب و راکت بر سر مردم بیدفاع شهر دزفول فرو ریختند و 5 هزار و 821 گلوله توپ به نقاط مختلف این شهر اصابت کرد.
در این هشت سال 19 هزار و 500 واحد مسکونی، تجاری، آموزشی و مذهبی بین 20 تا 100 درصد در دزفول خسارت دید. مردم دزفول در هشت سال جنگ نابرابر 2 هزار و 600 شهید، 400 جانباز، 452 آزاده و 147 جاویدالاثر تقدیم کردند.
انتهای پیام/735/.