زندگی سیاه من! / از آزار پسر همسایه تا افتادن در دام دختر ولنگار
تاریخ انتشار: ۱۱ تیر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۴۶۵۶۵۵
رکنا:من برخلاف دیگر خلافکاران، زندگی خوب و مرفهی داشتم، پدر و مادرم هر دو کارمند بودند و نیازهای مالی مرا تامین می کردند تا این که وقتی بزرگ تر شدم کمبودهایی در زندگی ام به وجود آمد که به یک دزد حرفه ای تبدیل شدم و ...
جوان سارقی که به 135 فقره سرقت Stealing اعتراف کرده و در چنگ قانون Law گرفتار شده بود، در تشریح ماجرای زندگی اش گفت: من تک فرزند خانواده بودم، پدر و مادرم هر دو کارمند و مشغول به کار بودند، از این که تمام امکانات رفاهی برایم فراهم بود احساس خوشحالی می کردم اما رضایت قلبی نداشتم چرا که در خانه احساس تنهایی می کردم و دوست داشتم با خواهران و برادرانم بازی و شادی کنم اما این آرزوی من هیچ گاه به واقعیت نپیوست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مادرم به خاطر این که کارمند بود علاقه ای به بچه دار شدن نداشت و نمی خواست سختی های بزرگ کردن یک فرزند دیگر را تجربه کند اما پدرم مخالف نظر مادرم بود و اعتقاد داشت من باید خواهر و برادر دیگری نیز داشته باشم و همین مسئله باعث درگیری لفظی و تنش هایی در خانواده می شد.
زمانی که هفت سال داشتم و به مدرسه می رفتم، درگیری های پدر و مادرم شدت گرفت و هر روز دعواهای آن ها در روح و روان من تاثیر بدی می گذاشت.
در مدرسه باهمکلاسی هایم زد و خورد می کردم تا آن جا که مدیر مدرسه پدر یا مادرم را می خواست تا درباره مشکل پرخاشگری من صحبت کند.
بعد از صحبت آن ها، چند روزی آرام و ساکت بودم اما دوباره با شروع جر و بحث بین والدینم، مجبور بودم حرف های بد و بیراه آن ها را بشنوم و دم بر نیاورم تا این که با ورود به مدرسه بر سر موضوع بی اهمیتی دعوا راه می انداختم و عقده های درونی ام را یک جا تخلیه می کردم. این وضعیت ادامه داشت تا این که به سن نوجوانی رسیدم و احساسات و هیجانات این دوران را می گذراندم. پدر و مادرم همچنان سرگرم کارهای خودشان بودند و هیچ توجهی به روحیه حساس و پرتلاطم من نداشتند.
در همین اوضاع و احوال مرتکب خطایی بزرگ شدم و پسر همسایه را مورد تعرض قرار دادم. این گونه بود که برای اولین بار روانه زندان Prison شدم و شش ماه را در کانون اصلاح و تربیت گذراندم. پس از آن نگاه های اطرافیانم به من تغییر کرد و این موضوع خیلی آزارم می داد. به اصرار مادرم و کمک هایش توانستم مقطع متوسطه را به پایان برسانم.
آن جا بود که پدرم با زن دیگری ازدواج کرد و مادرم را تنها گذاشت. خیلی زود با به دنیا آمدن فرزند هووی مادرم، پدرم کمتر به ما سر می زد و من و مادرم را به فراموشی سپرد.
این در حالی بود که هر دوی آن ها بازنشسته شده بودند و با خانه نشینی مادرم، پدرم نیز مغازه ای راه اندازی و خودش را سرگرم کرده بود.
روزها به همین ترتیب سپری می شد تا این که بعد از مدتی با دختری معتاد Addicted آشنا شدم. من که تا آن زمان لب به سیگار هم نزده بودم، در پی آشنایی با آن دختر پا به مجالس پارتی گذاشتم. در آن جا بود که به مصرف مشروبات الکلی و مواد مخدر Drugs روی آوردم.
هر روز مصرف مواد مخدرم بالا می رفت و با آن که مستقل از پدرم زندگی می کردم اما پدرم مقداری از هزینه های زندگی ام را می پرداخت تا این که روزی یکی از دوستان پدرم مرا در حال استعمال مواد مخدر دید و این گونه بود که پدرم دیگر هیچ پولی به من نداد و من هم به ناچار برای تامین مخارج اعتیادم دست به سرقت زدم.
از آن جا که در کارهای فنی اتومبیل سررشته ای داشتم، شب ها سراغ اتومبیل هایی می رفتم که قفل و دزدگیر نداشتند و خیلی زود در اتومبیل ها را باز می کردم و لوازم داخل آن را به سرقت می بردم تا این که یک شب توسط ماموران گشت دستگیر شدم و ...
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید
تجاوز به دختر تهرانی در خانه فیلمبردار سینما / وقتی در اتاق خواب او به هوش آمدم...
وقتی یک زن لخت در را به روی پیک موتور باز کرد! + عکس
مرد فضایی این زن جوان را باردار کرد!+عکس و گفتگو
17 ساله بودم که از یک پسر جوان ایدزی باردار شدم! + ناگفته های تلخ راحله
بلایی که بر سر مجری زن رادیو هنگام حمام آفتاب گرفتن در استخر آمد + عکس 16+
پسر 13 ساله خانم معلم دوران دبستانی اش را باردار کرد!+ عکس
جنجال ازدواج دختر 11 ساله با مرد 41 ساله بالا گرفت
حمله دزدان به خانه مهاجم پرسپولیس
این خانم دکتر برابر بیماران مرد خود لخت می شد! / او دستگر شد +عکس
برادرم با دیدن فیلم ناجور به من تجاوز کرد و باردار شدم/ دختر12 ساله در آشپزخانه زایمان کرد!
راحله ایدز داشت به نوزاد بی پدرش شیر نداد و او را فروخت! + جزییات تکاندهنده
سلفی کثیف زن شوهردار با پسر 15 ساله همسایه + تصاویر
زنم با مردان غریبه ارتباط داشت / حسن زنش را وحشیانه در خیابان کشت!
منبع: رکنا
کلیدواژه: جام جهانی سلامت مهم ترین های 24 ساعت سرقت Stealing قانون Law زندان Prison معتاد Addicted مواد مخدر Drugs اخبار حوادث پدر سیاه دزد کارمند من عکس دختر فیلم زن مرد ایران ازدواج جوان قتل تصاویر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۴۶۵۶۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ادعای دختر پوراحمد درباره مرگ پدرش: نرفته بود که خودکشی کند | میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
به گزارش اعتماد، همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند. خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود.
کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست.
حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.»