لایکها، رفاقتها و تیراژ کتابها در عصر «توهم جمعی»
تاریخ انتشار: ۱۲ تیر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۴۸۷۰۶۸
امروز دیگر کاملا محتمل است در فیس بوک، به هزار و یک دلیل، از «عکس پروفایل» گرفته تا اظهار نظر درباره موضوعات بی ربط، به یک سلبریتی تبدیل شوید و به علت تعداد لایکها، کتابتان هم پر فروش شود.
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، ۱. یکی از مشکلاتِ جامعه ادبی امروز ایران چیزی است که میتوان آن را انفجار نویسنده دانست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این حقیقت دیگر به یک نکته آشنای حوصله سر بر تبدیل شده است، اما این مسئله از حقیقت آن نمی کاهد. در سالهای اخیر، پیشرفتهای تکنیکی و امکانات جدیدی که به مدد فضای مجازی فراهم شده است، به همه این امکان برابر را داده است که حرف خود را به گوش خوانندگان برسانند و دیگر خبری از دردسرهای گذشته برای یافتن ناشر نیست. در همین فضای مجازی، کسانی هستند که برای خود برو و بیایی به هم زده اند و تعداد «لایک»هایشان بالا است و به همین دلیل تعداد بیشتری آنها را میشناسند. این جماعت، که احتمالاً از گودر شروع کرده اند و با وبلاگ ادامه داده اند و بعد هم در توییتر و فیس بوک و اینستاگرام فعالیت کرده اند، به هر حال جماعتی را پیدا کرده اند که اگر اثری از آنها منتشر شود آن را میخرند و برای همین، ناشران، که به دنبالِ سودِ اقتصادی هستند، و البته در ایران، نوعاً از ادبیات هم سر در نمی آورند، آثارِ این افراد را برای انتشار میپذیرند و چون تیراژِ کتاب هم پایین است، گاه به چاپ دوم و سوم هم میرسد و به همین دلیل، این افراد هوای نویسنده بودن پیدا میکنند. اگر در قدیم الایام، شما باید اثر خود را به نشریه ای میسپردید تا کسی در قد و قامت احمد شاملو یا جلال آل احمد کار شما را قضاوت کند و بعد در نشریه منتشر شود و اگر اسم و رسمی پیدا کردید، ناشری پیدا میشد که کتاب شما را منتشر کند، حالا ممکن است در فیس بوک، به هزار و یک دلیل، از «عکس پروفایل» گرفته تا اظهار نظرها درباره موضوعات بی ربط، به یک سلبریتی تبدیل شوید و به علت تعداد لایکها، کتابتان هم پر فروش شود. همین باعث میشود که ذائقه مخاطب هم سقوط کند و همین چرخه باطل ادامه پیدا کند. در این بین، از رابطه مرید و مرادی در فضای مجازی هم نباید غافل شد.
اما آیا در گذشته، یعنی پیش از فضای مجازی، همه چیز گل و بلبل بود و هر کسی به خاطر توانایی اش بر صدر مینشست و قدر میدید؟ به گمانم جواب را باید در همان رابطه مرید و مرادی جست. اگر واقعاً این طور بود که هر کس به خاطر کیفیت کار و توانایی اش جایگاهی مییافت، در آن صورت باید، با توجه به تصویری که از ادبیاتِ ایران در روزنامهها ارائه میشود، ما باید قلههای ادبی را یکی از پس از دیگری فتح کرده باشیم. اما این گونه نشده است. چرا؟
ماجرا این است که همین رابطه «لایکی» در فضای قدیم هم وجود داشته است. کسی مانند هوشنگ گلشیری که در بهترین حالت نویسنده ای دست دوم است و با فرمی که تقلیدی نه چندان قدرتمند از جریان سیال ذهن است (در رمان شازده احتجاب) اکنون چنان جایگاه رفیعی در بین روزنامه نویسهای ادبی وطنی یافته است که نمی توان به آن نزدیک شد. چرا؟ چون او شاگردانی تربیت کرد که هم سبک و سیاقِ او را تقلید کنند و بسط دهند و هم برای او تبلیغ کنند. این واقعیتِ جوامع انسانی است که شما باید مشهور باشید تا کارتان دیده شود (و نه برعکس)، و اگر شما شاگردانی داشته باشید که چپ و راست از شما تصویری بسازند، قاعدتاً تبدیل به بتِ ادبیاتِ ایران میشوید. به راستی اگر هوشنگ گلشیری، یا هزاران مانند او، تافته جدا بافته ای در ادبیاتِ فارسی هستند، چرا هیچ موفقیتی خارج از مرزهای ایران کسب نکردند؟ مگر زبان فارسی اکنون ناشناختهتر از زبان ترکیِ پیش از نوبلِ اورهان پاموک است؟
واقعیت این است که موفقیتِ ادبی در ایران فرمول واحدی دارد. شما باید به هر ترتیبی که شده، حتی با کارها و حرفهای محیر العقول در اینستاگرام، توجه دیگران را به خود جلب کنید و بعد، اعلام کنید که کتابی منتشر کرده اید. پس از آن «فالوور»ها کار خودشان را خواهند کرد. جریان در ایران بسیار با کشورهای غربی متفاوت است که در آن تعدادی agent ادبی وجود دارند و باید کیفیت کار شما قانعشان کند تا کارتان را به ناشران ارائه دهند. در ایران، این ناشران هستند که تصمیم میگیرند و مسلماً کیفیت ادبی آخرین چیزی هم نیست که به آن فکر کنند، تنها تعداد لایکهای شما در فضای مجازی و البته رفاقتتان با روزنامه نگارهای «ادبی» است که برایتان رپرتاژ آگهی بروند. اگر این دو را نداشتید، حتی اگر تولستوی هم باشید، امیدی به موفقیتتان نیست.
۲. چند سال قبل بود که مطلبی در شبکههای اجتماعی دست به دست میشد که در آن روشنفکری در اروپا را محصول تحصیلات عالیه و مطالعه و تخصص و انتشار مقاله و کتاب و شرکت در مباحث اجتماعی میدانست و روشنفکری در ایران را محصول کافه نشینی و سیگار کشیدن و نقل قولهای ریز و درشت از کتابهای نخوانده و روابط نامشروع و فحش دادن به عالم و آدم میدانست. نکته جالب توجه درباره این نقل قول این بود که خودِ این حضراتِ روشنفکران، یا به اصطلاح امروز سلبریتیهای مجازی، این نقل قول را دست به دست میکردند و میخندیدند و احیاناً در ذهن خودشان هم نمونههایی از این روشنفکران وطنی را پیدا میکردند و به آنها میخندیدند. این نکته از این نظر جالب است که، فارغ از این که آیا این تصویر درباره همه روشنفکران وطنی صادق است یا نه، حداقل درباره کسانی که این مطلب را دست به دست میکردند صادق بود. سلبریتیهای مجازی، که تنها هنرشان این بوده که از زمان گودر تا فیس بوک و توییتر و اینستاگرام، بخش عمده وقت خود را به حرف زدن، یا بیانِ آن چه در فرنگ به آن nonsense میگویند، میگذرانند و قاعدتاً به همان میزان که این وقت را صرف میکنند از آموختن یا انجام کارهای دیگر باز میمانند، دقیقاً به خاطرِ همین nonsenseها است که مشهور شده اند، و بدون این که بدانند خود مصداقِ جمله ای که نقل میکنند هستند، آن را برای یکدیگر میفرستند و در دل به ریش هم کیشان خود میخندند.
همین مسئله نشان دهنده یک نقص عظیم در گروهی از انسانها است که در جامعه امروز به نام سلبریتی شناخته میشوند. فیلسوفان و جامعه شناسان اروپایی قرن بیستم، خصوصاً آنها که در سنت چپ قرار داشتند، بسیار درباره این بحث کرده اند که دیگر زمان «روایت» گذشته است و ما وارد عصر «فرا روایت»ها شده ایم، یعنی دیگر مسئله این نیست که حقیقت چیست، بلکه مسئله این است که رسانهها آن واقعیت را چطور نشان میدهند. حال، بعد از انقلاب دوم در عرصه ارتباطات که در آن مخاطبان، یعنی همه مردم، نه فقط گیرنده، که تولید کننده محتوا نیز بودند، و در واقع در اختیار هر کسی که اراده میکرد تریبونی قرار میگرفت، این خلق فرا روایتها باعث ایجاد اتفاق جدیدی در عرصه رسانهها شد. حالا دیگر افرادی بودند که در کار خلق فرا روایتها بودند، اما این فرا روایتها تنها درباره یک نفر بود، یعنی خودِ شخصِ تولید کننده محتوا. این افراد، بعد از این که مخاطبانی پیدا کردند و کم کم در مسیر سلبریتی شدن قرار گرفتند، شروع کردند به خلقِ تصویری از خود که با واقعیت انطباق نداشت، اما، در عصر فرا روایتها، تبدیل به واقعیت میشد و نه فقط مخاطبان، که خودِ سلبریتیها هم آن را جدی میگرفتند. نمونههای آن بسیارند. از کسانی که همان نقل قول ابتدای این یادداشت را، به خیال این که خود مشمول آن نمی شوند برای دیگران میفرستادند، تا کسی که تنها هنرش یادداشتهایی در وبلاگش بوده است و هیچ آدم خوش ذوقی او را از جمله زیبا نویسان به حساب نمی آورد، کلاس نگارش خلاق تشکیل میدهد و خیلی جدی گمان میکند که قرار است «نویسنده» تربیت کند؛ غافل از این که اگر در کشورهای غربی کلاس نگارش خلاق تشکیل میشود، معلمانِ آن نه وبلاگ نویسانی که هیچ متن پیوسته ی بیش از هزار کلمه ننوشته اند، که رمان نویسان موفقی هستند که جایگاه ادبی خود را به اثبات رسانده اند. مثال این افراد همان مثال ملا نصر الدین است که برای خلاص شدن از سر و صدای کودکان، گفت در کوچه بالایی آش میدهند و وقتی آنها رفتند با خودش فکر کرد که نکند واقعاً آش میدهند و به دنبال آنان شروع به دویدن کرد.
این که آیا کسی که بزرگ ترین دستاورد ادبی اش یک پست هزار کلمه ای وبلاگ است که در آن پیغامی سربسته به معشوقه اش داده و حال کلاس نویسندگی خلاق برگزار میکند دچار اختلال روانی است یا نه را به متخصصان واگذار میکنم، اما بدون شک این که کسانی این کلاسها را جدی میگیرند و در آن شرکت میکنند نشانه خوبی برای سلامت جامعه نیست. سلبریتیها در غرب هم علامه و نابغه نیستند و حتی بسیاری از افراد آنها را مسخره میکنند، اما حداقل این است که اکثریت غالب آنان به این خود آگاهی دست یافته اند. وقتی این توهم دسته جمعی در جامعه ای وجود داشته باشد، نشانه نگران کننده ای است که باید به آن فکر کرد.
منبع: مهر
منبع: آنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۴۸۷۰۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حال خوش کُنهایی که جانتان را میگیرند!
متخصص روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهیدبهشتی نسبت به سوءمصرف مخدرهای توهمزا هشدار داد و گفت: اگر فردی بیماری زمینهای مربوط به روان داشته باشد، بیماری او با مصرف مواد روانگردان و توهمزا تشدید شده و میتواند تبدیل به مشکلی حاد و خطرناک شود.
به گزارش فارس، زندگی با وجود اعتیاد به مواد مخدر و الکل هیچ وقت ساده نیست. سلامت روان و سوءمصرف مواد مخدر دو امری هستند که هرگز در کنار هم اتفاق نمیافتند. تاثیر مواد مخدر بر سلامت روان به دو دسته بلند مدت و کوتاه مدت تقسیم میشود.
مواد مخدر مانند الکل، روانگردانها و هروئین میتوانند بر خلق و خوی مصرف کننده تاثیر بگذارند. مصرف آنها با تحریک برخی احساسات و خنثی کردن برخی دیگر همراه است. شاید به همین دلیل است که برخی از افراد به آنها رو میآورند.
تغییر خلق و خو و رفتاری که در اثر مصرف مواد مخدر به وجود میآید، در نتیجه تغییر مغز است و فراموش نکنید که مغز سلامت روان شما را کنترل میکند. مواد مخدر بر هورمونهای مغز و در پی آن بر پیامهای صادره از مغز تاثیر می گذارد.
اثر کوتاه مدت مصرف مواد مخدر بر سلامت روان میتواند چیزی شبیه به لذت بردن و شادی باشد. پس از مصرف مواد مخدر در کوتاه مدت احساس عجیب و خوشایندی خواهید داشت.
جمال شمس،استاد روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهیدبهشتی، درباره اثرات مخدرهایی که مورد سوءمصرف قرار میگیرند مواردی را مطرح کرد.
وی با اشاره به اینکه مخدرها با توجه به اثراتی که دارند به دستههای مختلف تقسیم میشوند، افزود: برخی از این مواد محرک و دستهای دیگر مضعفهای سیستم عصبی هستند.
استاد دانشگاه علوم پزشکی شهیدبهشتی با بیان اینکه برخی از مخدرها مثل تریاک، هروئین، گل، حشیش یا ماری جونا دستهای خاص هستند خاطرنشان کرد: دستهای دیگر از این مواد، توهم زاها هستند که شخص زمانی که این مواد را استفاده میکند دچار اختلالات حسی، شنوایی یا بینایی میشود.
استفاده از توهمزاها، ارتباط شما با واقعیت را قطع میکند.
شمس با اشاره به اینکه دسته اصلی مواد توهمزاها "ا ل اس دی" است توضیح داد: LSD روانگردانی است که باعث توهم دیداری و شنیداری میشود. این ماده وابستگی روانی شدید ایجاد کرده و اعتیاد آور است، زمانی که فرد این مخدر را مصرف میکند درک و شناختی که از واقعیت و محیط پیرامونی خود داشته، به کلی تغییر پیدا میکند، مسئله اینجاست که این حالات برای برخی خوشایند است، به شکلی که پاسخ شرطی از مغز میگیرند و به این مواد اعتیاد پیدا میکنند.
متخصص روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهیدبهشتی با بیان اینکه توهمزاها انواع مختلف دارند، خاطرنشان کرد: به طور مثال برخی از افراد از کتامین(Ketamine) استفاده میکنند، این ماده یک داروی تجویزی است که عمدتا برای القا و حفظ بیهوشی استفاده میشود، این دارو بیهوشی تجربهای را القا میکند که حالتی شبیه خلسه را در مصرفکننده ایجاد میکند.
وی درباره توهمزاهایی که پایه گیاهی دارند و مورد سوءمصرف قرار میگیرند نیز مواردی را مطرح کرد و گفت: در چند سال اخیر موادی با عنوان قارچ یا اصطلاحا ماشروم مورد سوء مصرف قرار می گیرد، این مواد در واقع گیاهانی هستند که پرورش داده میشود و پس از مصرف اثر توهم زایی داشته و اختلالات حسی ایجاد میکنند.
شمس نسبت به مصرف موارد مخدر خصوصا توهمزاها هشدار دارد و افزود: توهمزاها همانند سایر مواد مخدری که مورد سوءمصرف قرار میگیرند بر عملکرد و سیستم روان اثر دائمی دارند، این مواد و یا داروهای توهمزا مثل سایر موادی که مورد سوء مصرف قرار میگیرند بر سیستم روان اثر دارند و تغییرات پایداری در مغز ایجاد میکنند، این تغییرات باعث میشود که شخص مصرف را ادامه داده و این ادامه مصرف و اثرت مخرب و گاهی مادامالعمر را با او به همراه خواهد داشت.
عضو هیأت علمی دانشگاه به نشانههای استفاده از توهمزاها در مصرف کنندگان این مواد اشاره کرد و گفت: از حرفها، رفتارها و مسایلی که این افراد عنوان میکنند میتوان متوجه شد که این فرد در عالم دیگری به سر میبرد و سرخوش است یا با خودش صحبت میکند، یا اینکه چیزی را میبیند که دیگران نمیبینند.
مخدرها عمر را کوتاه میکنند و زوال عقل به همراه دارند
وی در پاسخ به این سوال که آیا سوءمصرف مواد مخدر و روانگردانها بر روند طول عمر اثری دارند یا خیر؟، گفت: با توجه به تغییراتی که این مواد در بدن ایجاد میکنند اثرات سوء بر بدن دارند؛ به طور مثال ریسک خطر تصادفات منجر به مرگ و میر و یا ایجاد عارضه همیشگی در مصرف کنندگان مواد مخدر به مراتب بیشتر است.
شمس به ارتباط بین استفاده از مواد مخدر با زوال عقل اشاره کرد و افزود: ساده ترین مثال در مصرفکنندگان این مواد این است که کسی که این مواد را مصرف میکند، بعد از مدتی تمام فکر و زندگیاش صرفا مصرف مخدر است، این افراد به تغذیه، رفتارهای غلطی که منجر به کاهش طول عمر میشود توجهی ندارند؛ بنابراین مشکلات قلبی، عروقی، ریوی و مغزی بیش از سایرین آنان را تهدید میکند.
متخصص روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهیدبهشتی هشدار داد: حتی اگر این مواد اثر مستقیم بر سلامت فرد نداشته باشند، به صورت غیرمستقیم اثرات مخرب بهداشتی بسیار زیادی را به دنبال خواهد داشت.
شمس درباره روشهای ترک مواد توهمزا توضیحاتی داد و گفت: استفاده از انواع روشهای روان درمانی غیر دارویی در ترک توهمزاها موثرند؛ ضمن اینکه اگر فردی بیماری همراه یا زمینهای داشته باشد، دارو درمانی نیز مورد توجه است.
استاد دانشگاه علوم پزشکی شهیدبهشتی ادامه داد: اثری که سوء مصرف مواد بر بدن دارد به دو دسته تقسیم میشود؛ برخی از آثار محسوس و قابل مشاهدهاند و برخی از مواد غیر قابل مشاهدهاند و بر ارگانهای داخلی بدن و سلولها اثر دارند، به زبان سادهتر استفاده از هر ماده مخدری روند مرگ سلولی را تسریع میکند.