واکاوی مواضع نفتی ترامپ درباره اوپک از نظر موسسه آمریکایی
تاریخ انتشار: ۱۲ تیر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۴۹۸۳۷۳
ایران اکونومیست - به گزارش ایران اکونومیست؛ رییس جمهوری آمریکا نهم تیرماه در صفحه توییتر خود اعلام کرد «ملک سلمان» پادشاه عربستان، با درخواست او برای افزایش تولید نفت به منظور جبران کسری صادرات نفتی ایران و ونزوئلا موافقت کرده است.
موسسه بروکینگ مقاله خود با عنوان «قیمت بالاتر نفت برای اوپک و آمریکا به چه معنی است؟» را با این پرسش ها آغاز می کند: چرا سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) که در سال 2016 با هدف افزایش قیمت نفت با برخی کشورهای غیراوپک متحد شد و تولید را کاهش داد، اکنون خواهان تغییر روند است؟ و چرا آمریکا به دنبال افزایش تولید اوپک است؟
** ظرفیت مازاد تولید
نویسنده مقاله توضیح می دهد: هنگام کسری عرضه نفت، فقط ظرفیت مازاد تولید یا ذخایر راهبردی انبارهای نفت، امکان افزایش فوری عرضه را می دهد و این، عربستان است که به طور معمول این ظرفیت مازاد را داشت اما اکنون امارات، کویت و روسیه نیز چنین ظرفیتی دارند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در آمریکا، شرکت های خصوصی توسعه صنعت نفت و گاز را برعهده دارند و نگهداری مازاد تولید برای آنها توجیه اقتصادی ندارد.
کشورهای عضو آژانس بین المللی انرژی که توسط کشورهای واردکننده انرژی و به منظور افزایش امنیت انرژی برای کشورهای عضو به وجود آمده است، فقط برای 90 روز در انبار موجودی دارند که آن را برای مواقع اضطراری نگه می دارند نه برای زمانی که بازار با کسری عرضه روبروست.
بازدهی پروژه های معمولی نفت چند سال طول می کشد اما حفاری و تولید از چاه های نفت شیل آمریکا می تواند در چند ماه انجام شود و بشدت به تغییر قیمت حساسیت دارد و این اهمیت روزافزون تولید نفت آمریکاست که احتمال می رود روی واکنش تولیدکنندگان اوپک به افزایش قیمت ها اثر بگذارد.
اگر تولیدکنندگان اوپک با افزایش تولید نفت موافقت نمی کردند، می دانستند دوره سود بردن آنها از این تصمیم چندان بلند نیست و همچنین ممکن است سهم بازار آنها را آمریکا برباید.
عامل دیگر که ممکن است روی تصمیم وزیران اوپک تاثیر گذاشته باشد، توان تقاضای نفت در جهان است.
اعضای اوپک می دانند در آینده وقتی تقاضای نفت کاهش یابد، دیگر کسی طلای سیاه را به قیمتی که اکنون می ارزد، نمی خرد.
فروش کنونی نفت و حفظ سهم بازار شاید راهبرد بهتری نسبت به نگه داشتن آن برای آینده باشد، آینده ای که ممکن است در آن قیمت نفت بسیار کمتر از اکنون باشد.
** مقاصد سیاسی
نویسنده مقاله موسسه بروکینگ می افزاید: از سوی دیگر، انتخابات میاندوره ای ماه نوامبر (آبان-آذرماه) کنگره آمریکا نیز نزدیک می شود.
دولت «دونالد ترامپ» خواهان ارزانی قیمت بنزین برای برخی مقاصد سیاسی است اما در عین حال می خواهد حداکثر فشار را نیز بر ایران وارد کند.
ترامپ بخوبی می داند اقدام هایی که نفت خام را از بازار خارج و بازار را دچار کسری عرضه نفت می کند، در داخل آمریکا موجب انشعاب می شود و آمریکا که خود به موتور تولید نفت خام در جهان تبدیل شده است در لحظه حساس کنونی نمی تواند بی درنگ تولید نفت را افزایش دهد و باید به ظرفیت مازاد تولید اوپک و روسیه تکیه کند.
اوپک و برخی کشورهای غیراوپک بویژه روسیه در چهارچوب توافق کاهش تولید نفت که اواخر سال 2016 امضا شد، از سرجمع تولید خود یک میلیون و 800 هزار بشکه در روز کاستند تا مازاد عرضه در بازارها از بین برود و قیمت ها افزایش پیدا کند.
وزیران نفت کشورهای اوپک و همپیمانان غیراوپک این سازمان اول تیرماه در وین اتریش توافق کردند رقم کاهش یک میلیون و 800 هزار بشکه ای رعایت شود و کاهش بیش از اندازه عرضه که حدود یک میلیون بشکه در روز پیشبینی میشود، جبران شود.
منبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: ترامپ اوپک موسسه آمریکایی ایران اکونومیست
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۴۹۸۳۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
واکاوی ریشههای اعتراضات ضداسرائیلی در دانشگاههای آمریکا
فرارو- در روزهای گذشته دانشگاههای آمریکایی نظیر: کلمبیا، ماساچوست، نیویورک، براون، و دهها دانشگاه دیگر در ایالتهای مختلف آمریکا، صحنه برگزاری اعتراضات و همچنین تحصن از سوی دانشجویان و اساتید دانشگاهی بوده است.
به گزارش فرارو؛ این طیفها به طور خاص خواستار پایان فوری جنگ غزه و همچنین خاتمه دادن به حمایتهای مالی و تسلیحاتی آمریکا و نهادهای دانشگاهی و شرکتهای تسلیحاتی از رژیم اشغالگر قدس شده اند و در عین حال، این خواسته را نیز مطرح کرده اند که آن دسته از دانشجویان و اساتیدی که به دلیل حمایت از ملت فلسطین و انتقاد از اسرائیل هدفِ اقدامات تنبیهی قرار گرفته اند نیز بایستی عفو شوند.
با این همه، نکته قابل تامل اینکه اعتراضات در دانشگاههای مختلف آمریکا با واکنش سنگین و قهری نیروهای امنیتی این کشور رو به رو شده است. تصاویر و ویدئوهای فراوانی از بازداشت دانشجویان، اساتید و خبرنگاران، در فضای مجازی و رسانههای مختلف جهان منتشر و پخش شده است.
دامنه اعتراضات به آمریکا محدود نمانده و در مدت اخیر اعتراضات به کشورهایی نظیر ایتالیا، استرالیا و فرانسه نیز کشیده شده است. بسیاری از تحلیلگران سعی داشته اند تا به واکاوی ریشههای این اعتراضات بپردازند. به بیان ساده تر، سعی داشته اند این سوال را پاسخ دهند که عمده محرکهای انفجار اعتراضات جاری در دانشگاههای آمریکا چیست؟
به نظر میرسد در پاسخ به این پرسش، میتوان به ۲ مولفه عمده و محوری اشاره کرد.
۱. شکاف نسلی در آمریکایکی از محرکهای عمده و محوری که اغلب جامعه شناسان در ریشه شناسی اعتراضات به آن معطوف بوده اند، مساله و چالش "شکاف نسلی" بوده است. به این ترتیب که میان ارزشهای مقامهای ارشد و نخبگان سیاسی و به طور کلی طبقه حاکمه در آمریکا و قشر جوان و تحصیلکرده در این کشور، شکاف و گسست ایجاد شده و همین مساله موجب شده تا در بسیاری از موضوعات سیاست داخلی و خارجی آمریکا، انفجار نوعی منازعه و تقابل میان دولتمردان و تصمیم سازان و قشر جوان و نسلِ Z رخ دهد.
در این رابطه، تحلیلهای مختلف در خودِ آمریکا حاکی از این هستند که مساله شکاف نسلی در ارتباط میان حامیان هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات و احزاب برقرار است با این حال، این شکاف به نحو جدیتر و عمیق تری در حزب دموکرات و شیوه حکمرانی آن قابل مشاهده است.
نسلهای جوان و دانشگاهی در آمریکا، بر این باورند که حاکمان این کشور دچار نوعی تاخر از نظر تاریخی هستند و به واقعیتهای روز، متناسب با مقتضیات جهان کنونی را نمینگرند و همچنان اسیر بینش و رویکردهایی هستند که آمریکا را قدرت برتر و هژمون جهان میدانند. قدرتی که میتواند هرکاری انجام دهد و از تبعات و پیامدهای آن نیز فرار کند.
۲. افول هژمونیکیکی از محرکهای دیگری که برخی تحلیلگران مسائل راهبردی در توضیح ریشههای اصلی اعتراضاتدانشگاهی به آن اشاره میکنند، این مساله است که این رویداد را باید نقطهای از یک روند کلی دانست که از مدتها قبل آغاز شده و اشاره به افول هژمونیک موقعیت بین المللی آمریکا دارد.
جهان در دورههای زمانی مختلف، از وجود یک یا چند قدرت هژمونیک بهره برده است. قدرت یا قدرتهایی که نظام بین الملل را سامان داده و نوعی نظم را در آن برقرار میکنند.
در هر سیکل تاریخی، قدرتهای هژمونیک، فرازها و در نهایت فرود را تجربه میکنند و در نهایت با سقوط هژمونی خود و یا کم فروغ شدن آن، با خیزش قدرتهای رقیب مواجه میشوند و نظمی تازه در جهان شکل میگیرد و تقویت میشود.
در سالهای گذشته نشانههای متعددی از افول هژمونیک آمریکا نیز در جهان قابل مشاهده بوده است. افولی که هم ناشی از سستی بنیادهای ایدئولوژیک و فکری نظام سیاسی آمریکا بوده و از جذابیت جهانی آن کاسته و هم متاثر از شکستهای میدانی آمریکا در جبهههای مختلف در مواجهه با رقبایش در مناطقی نظیر شرق و غرب آسیا، قاره آفریقا و یا حتی اروپا بوده است.
حال در این بحبوحه، عرصه سیاست داخلی آمریکا نیز همچون حوزه سیاست خارجی این کشور، متاثر از این شکستها، جلوههایی از افول هژمونیک آمریکا را به نمایش گذاشته است. جلوههایی که علاوه بر نمایش کاستی و ضعفهای نظام حکمرانی آمریکا، از عدم توانایی حل و فصل مسائل و مشکلات حکایت دارند. از این منظر، اعتراضات جاری در آمریکا، یک نقطه و ایستگاه از روندی کلی است که در ادامه راه نیز بایستی انتظار نمودهای عینی تری از آن را داشته باشیم.
این رویدادهادر نهایت بسیاری از معادلات و جایگاه جهانی آمریکا را دگرگون میکنند. برخی تحلیلگران در آمریکا به این نکته اشاره میکنند که هیچ بعید نیست حتی آمریکا در اواخر دهه ۲۰۲۰ میلادی، از حیث حکمرانی سیاسی، به سمت یک کشور اقتدارگرا و دیکتاتوری تغییر جهت بدهد.