اول تا پنجم مردادماه: سازها، در مازندران کوک میشوند
تاریخ انتشار: ۱۳ تیر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۵۰۷۸۵۷
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین ازساری ،جشنواره موسیقی لیلم که جایش در تقویم رویدادهای بومی خالی بود، سه سالی هست که اهالی موسیقی البرزنشین را گردهم میآورد.
جشنواره لیلم تلاشی است برای رونق و احیای موسیقی آیینی و بومی البرزنشینان و پرداختن به آثاری که در فرهنگ کهن مردمان این سامان ریشه دوانده است.
بخش رقابتی سومین جشنواره لیلم به اجراهای گروهی و انفرادی مازندرانی،تک نوازی سازهای بومی مازندران، دوتار، لله وا، دسرکوتن، غرنه، کمانچهٔ محلی، سرنا، تشت (لگن)، آواز محلی مازندرانی، منظومه خوانی و مقالات پژوهشی در حوزه موسیقی بومی اقوام البرزنشین اختصاص دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بخش جنبی جشنواره نیز به گروههای موسیقی استانهای البرزنشین(مازندران، گیلان، سمنان، قزوین، تهران، زنجان، آذربایجان شرقی واردبیل)، اجرای گروههای موسیقی نواحی ایران(استانهای بوشهر،سیستان و بلوچستان،خراسان و لرستان)،گ روههای موسیقی بینالملل، کارگاههای آموزشی با موضوع قومشناسی، سازشناسی استانهای البرزنشین، نمایشگاه ساخت سازهای بومی استانهای البرزنشین و معرفی آموزشگاههای برتر در زمینه آموزش موسیقی مازندرانی اختصاص دارد.
حفظ فرهنگ بومی و ملی
مدیر اجرایی سومین جشنواره موسیقی بومی البرزنشینان لیلم نیز در این ارتباط می گوید: هدف از برپایی جشنواره موسیقی بومی لیلم حفظ فرهنگ های ارزشمند بومی و ملی است.
محمد غلامی یادآور می شود: با غفلت ورزیدن به هنر بومی در واقع به بدنه فرهنگ و هنر کشور آسیب جدی وارد می شود.
غلامی خاطرنشان می کند: برگزاری جشنواره هایی مانند لیلم موجب زنده شدن انگیزه و رقابت در میان نسل جوان موسیقی شده و فضا را از سکون و خاموشی به در می آورد.
مدیر اجرایی جشنواره موسیقی بومی البرزنشینان لیلم تصریح می کند: به علاوه گرد آمدن اساتید موسیقی فولکلور می تواند منجر به ارزیابی قابل اعتنا در خصوص سطح کیفی موسیقی بومی مازندران شود.
وی به هدف اصلی برگزاری جشنواره موسیقی بومی لیلم که همان توجه به فرهنگ بومی، یافتن ریشه ها و حرکت بر مدار اصولی با کیفیتی صحیح برای دسترسی به آینده ای روشن است اشاره می کند ومی گوید: این جشنواره عاملی برای برانگیختن انگیزه هنرمندان برای دستیابی موسیقی اصیل مازندرانی است.
غلامی یادآور می شود: این جشنواره با رقابت سالم مسبب ایجاد انگیزه، شور و هیجان شده و از سوی دیگر منجر به همدلی و دوستی ها خواهد شد.
موسیقی با باورهای عامه مردم مازندران گره خورده است
حسن علی تبار کارشناس موسیقی در این ارتباط می گوید: «لَلِه وا» همواره در باور و فرهنگ مازندرانی ها،نقش پررنگی داشته و یادآور غم ها و شادی های مردم این دیار است. این ساز با زندگی و باورهای عامه مردم استان گره خورده است. لَلِه وا از جمله سازهای بادی با دهانه انتهایی و بدون راهروی هوا و از جنس نی است که به«هفت بند لَلِه» نیز معروف است.؛ زیرا دارای هفت بند یا قسمت است.
وی می افزاید: صدای لَلِه وا معرف موسیقی مازندران بوده و چنان با قدرت و توانمندی خاصی پیچیده ترین نغمات و تحریرهای مازندرانی با آن اجرا می شود که سازهای دیگر مانند کمانچه نمی توانند فضای مورد نظر را مانند این ساز بوجود آورند.
این کارشناس موسیقی اضافه می کند: «کمانچه» نیز از سازهای معمول در میان مردم مازندران است.در مازندران اغلب ملودی هایی که با سازهای دیگر محلی قابل اجرا است با کمانچه نیز اجرا می شود. این ساز تفاوت زیادی با شکل سنتی آن ندارد، اما فرق آن با کمانچه سنتی در این است که ته کوک نداشته و فقط با گوشی ها کوک می شود.
علی تبار با اشاره به اینکه نوازندگان کمانچه بیشتر از طایفه های گودار، فیوج و جوگی ها بوده اند و این آلت موسیقایی بیشتر در شرق مازندران رواج دارد، می گوید: «قرنه»، سازی است که معمولا در جشن های میدانی و محافل عروسی نواخته می شود.صدای این ساز همانند سرنا، اما با طنین و وسعت کمتر است. این ساز از شاخ گاو ساخته می شود.
وی توضیح می دهد: «دِسَر کوتن» یا «نقاره» از سازهای کوبه ای محلی مازندران است که به شکل دو گلدان بزرگ و کوچک در کنار هم قرار می گیرند. روی آنها پوست گاو یا گوساله کشیده شده و این دو را با ریسمان یا پوستی که شبیه طناب است به هم وصل می کنند.
کاسه بزرگ صدای بم تر و کاسه کوچک دارای صدای زیر است. ریتم های معروف این ساز یک چوبه،دِچوبه،سِماحال،کشتی مقوم . حموم سری است.از اساتید این ساز در مازندران می توان «علی علیزاده»و «محسن علیزاده»اشاه کرد.
علی تبار اضافه می کند: اما «تشت لگن» یا «تشت لاک» توسط یک یا دونفر از بانوان در مجالس عروسی در روستاها نواخته می شود.برای صدا دهی بهتر از یک یا دو عدد ظرف برنجی ـ زیر دستی برنجی ـ در روی لگن مسی استفاده می کنند. از دیگر ادوات موسیقی مازندران «دس دایره» یا همان «دف» کوچک است که حلقه آن از جنس چوب و پوست آن از پوست گوسفند یا بز است.
وی می افزاید: ساز معروف «سرنا»؛ در کشور ما این ساز تحت عناوینی نظیر «زرنا/ذرنا/ذورنا» نامیده می شود. ساز سرنا در بین اقوامی نظیر بلوچ ها، کردها، گیلک ها، ترک ها، فارس ها و مازندرانی ها وجود دارد. البته در همه اقوام به این نام خوانده نمی شود. در مازندران به «سرنا» یا «زرنا» معروف است. ساز سرنا معمولا با دسر کوتن یا نقاره همراه بوده و از سرنای نوع بم خصوصا در اعیاد،جشن ها و مراسم ورزشی استفاده می شود.
این ساز معمولا به عنوان همراهی کننده خواننده به کار رفته و بر اساس منابع موجود بزرگترین نوازنده این نوع ساز در مازندران «نظام شکارچیان» بود. ظهور این ساز در شرق این خطه به واسطه کولی ها است و کاربرد آن بیشتر از نوع سازهای مجلسی دارای قطعات عاشقانه و عارفانه است.
نواهای ماندگار در پیچ و تاب ساز و آواز
همچنین محمد ابراهیم عالمی کارشناس موسیقی و خواننده در این ارتباط می گوید: موسیقی فولکلور مازندران به دو بخش آوازی و سازی تقسیم می شود. در موسیقی آوازی ریتم دخالتی ندارد و هریک از آنها زیربنای فرهنگی خاصی دارند، مثل موسیقی های حماسی همچون «هژبر» و «مشتی»، عاشقانه و تغزلی همانند « امیر و گوهر»، «طالبا»، «نجما»، «کتولی»، «امیری»، و «صنم » از جمله آوازهای تغزلی این منطقه است که هر یک وصف حال عاشق و معشوق و دلدادگی است که در بخش هایی از آن مسائل اجتماعی، فرهنگی، عرفانی و عشق به ائمه اطهار (ع) دیده می شود.
وی اضافه می کند: چاروداری، سوت خوانی، طالبا، آق ننه و موسیقی های آیینی همچون نوروز خوانی، نواجش یا نوازش یا همان موری و چاووشی خوانی نیز در رده موسیقی خوانی آوازی این خطه قرار می گیرد. موسیقی سازی در مازندران دو نوع است؛ موسیقی چوپانی که با لَلِه وا اجرا می شود و موسیقی مراسمی و میدانی و رقص که با سرنا و نقاره قابل اجرا است.
این خواننده مازندرانی با اشاره به اینکه موسیقی چوپانی، غریبی، میشی حال، کیجا کرچال ، زاری، کمرسری، دختر عموجان، جلوداری، عباس خوانی و سما حال از جمله آوازهای سازی مازندران هستند، ادامه می دهد: موسیقی سازی کلام ندارد و فقط با ساز نواخته می شود.«موسیقی چوپانی» که استاد طیبی سرآمد این نوع موسیقی بود معمولا در زمان چرای دامها توسط چوپان و با ساز لَلِه وا نواخته می شود.
«غریبی» نیز مشابه این نوع آواز است که کپی دیگر از نواهای چوپانی است که در دستگاه شور ارائه می شود. گویا چوپانان این ملودی را در غریبی یا غرت می نوازند. چوپانان برای کار چوپانی گاهی اوقات مجبورند که دور از دیار خود به کار چوپانی بپردازند،هرگاه که دلتنگ شده و هوای ولایت می کنند غربت را در خود حس کرده و با لَلِه وا آهنگ غریبی را می نوازند و این ملودی بر این اساس این عنوان را گرفته است.
عالمی یادآور می شود: «میشی حال» ملودی مخصوص گوسفندان و برای گوسفندان بسیار مهیج است. چوپانان معتقدند این قطعه باعث می شود که گوسفندان در هوای سرد و برفی بتوانند غذای خود را بیابند و از گرسنگی درآیند.
وی ادامه می دهد: «کیجا کرچال» نیز گویا در وصف دخترانی است که در پای دستگاه کرچال نشسته و مشغول جاجیم بافی یا گلیم بافی هستند. اما ملودی «جلوداری» در عروسی ها بکار می رود، یعنی افرادی که در عروسی ها نوازندگی می کنند هنگام حمام بردن عروس و برگرداندنش و همچنین موقع انتقال عروس به خانه داماد با سرنا و نقاره می نوازند که هر کدام از این بخش ها دارای مراسم خاصی است. «عباس خوانی» از تعزیه حضرت عباس (ع) که از مجالس بسیار برجسته و شاخص تعزیه است الهام کرفته شده،ولی در حال حاضر جزو موسیقی سازی محسوب شده و با لَلِه وا نواخته می شود.
همچنین «سما حال» یا همان «رقص سما» نوعی رقص مازندرانی است که ملودی و آواز خاص خود را دارد، این ملودی با سرنا و نقاره اجرا می شود که بیشتر در عروسی ها معمول است. «زاری» نیز حزین ترین موسیقی چوپانی است. معمولا این ملودی در هنگام حزن و اندوه چوپانان نواخته می شود.
«کمرسری» در دستگاه شور نواخته می شود. هنگامی که گوسفندان در دامنه های سرسبز به چرا مشغول هستند و علف های بکر و دست نخورده را می چرند چوپانان هم به خاطر تکمیل کردن چرای گوسفندارن در کمر کش سنگی نشسته و با لَلِه وای خود ملودی کمرسری را می نوازد تا گوسفندان با اشتهای بیشتری به چرا مشغول شوند.
پیشنمازی ، یک چوبه، دوچوبه، ترکمنی، روونی، لیلاگواگر، ورساقی، شروشور و کتولی نیز از جمله ملودی های مخصوص سرنا و نقاره هستند.
46
انتهای پیاممنبع: جماران
کلیدواژه: جام جهانی 2018 نقل و انتقالات لیگ برتر لیگ ملت های والیبال ارزش های دهه 60 شادی فرهنگ و هنر کشتی نسل جوان نوروز جام جهانی 2018 نقل و انتقالات لیگ برتر لیگ ملت های والیبال ارزش های دهه 60 امام خمینی س سید مصطفی خمینی سید احمد خمینی سید حسن خمینی انقلاب اسلامی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۵۰۷۸۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تأملاتی در بومینبودن نظریههای جامعهشناسی کشور
به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، بیشتر پژوهشهایی که در اجتماع علمی ایران صورت گرفته و میگیرد، مبتنی بر دستاوردهای دانشمندان غربی است و این دستآوردها چه در نظریهها و چه در روشها و فنون پژوهشهای تجربی، دارای دقت و اعتبار بالایی هستند.
سیدحسین نبوی (استادیار جامعهشناسی دانشگاه خوارزمی) در مقالهای به عنوان «بومی نبودن نظریههای غربی و مدرننبودن تفکرات اجتماعی ایرانی و اسلامی» به این موضوع میپردازد که تئوریها و روشها با دقت تقریباً وسواسگونهای توسط دانشمندان و پژوهشگران غربی، ابداع و ساخته و برخی از آنها به وفور در جامعۀ خودشان به کار گرفته میشوند.
* دلایل خطای شناختی در پژوهشهای تجربی جامعهشناختی
به زعم این پژوهشگر مفاهیم و تبیینها و اِسنادهای آن نظریهها، برای جامعهشناسی و پژوهشهای تجربی جامعهشناختی در جامعۀ ایران ممکن است نوعی خطای شناختی شکل بدهد و احتمالا داده است، از آنجا که جامعۀ آمریکا، آلمان، فرانسه و دیگر جوامع غربی که نظریهپردازان در آن زمینه و مبتنی بر آن جوامع، به برساختن نظریههای خود اقدام کردهاند و میکنند.
این استاد جامعهشناسی در ادامه مینویسد؛ بهرغم شباهتهای انسانی ما آدمیان، از نظر دین و اعتقادات، از نظر ارزشها و هنجارها و رمزگان تفسیر معنا، از نظر شیوه توزیع قدرت، از نظر کمّوکیف وقایع و رویدادهایی که در دورههای تاریخی گذشته در جوامع آنها روی داده و اثرات و پیامدهای آن باقی است، از نظر رشد و توسعۀ اقتصادی، از نظر محیط طبیعی و جغرافیایی و نیز از نظر برخی عوامل دیگر، با جامعۀ ایران بطور معناداری متفاوت است واین خطای شناختی شکل میگیرد.
نظریههای برساختهشده در جوامع مدرن غربی برای جامعهای که در برخی بخشها کاملا و اساساً متفاوت است، موجب فهم و تبیین اشتباه میشود* عواقب حل مسائل با مفاهیم عاریتی
این پژوهش توضیح میدهد که کاربست نظریههای برساختهشده در جوامع مدرن غربی برای جامعهای که در برخی بخشها کاملا و اساساً متفاوت است، موجب فهم و تبیین اشتباه میشود. گرچه به عنوان جامعهشناس موظف هستیم - به قول گیدنز- به فرازبان جامعهشناسی سخن بگوییم، اما نگرانی این است که اطمینانی نیست که مفاهیم عاریتی، بتوانند شناخت دقیق و صحیحی را برای ما شکل دهند و ما را در حل برخی از مسائلمان، اجتماعی یا فرهنگی بهطور مؤثری یاری دهند.
نبوی ادامه میدهد که احتمالا بسیاری از پژوهشگران مفاهیم و نظریهها را فقط برای هدفی کارفرماپسند یا داورپسند، به کار میگیرند، و به ژرفاندیشی و بازاندیشی در مفاهیم و نظریههای رایج نمیپردازند. تعداد بیشتری از پژوهشگران نیز به علت آشنایی ضعیف با نظریهها، اساساً در موقعیتی نیستند که بتوانند به نقد و بازاندیشی در نظریهها بپردازند.
* زمینهمند نبودن نظریههای جامعهشناختی
به زعم این پژوهشگر خطای شناختی به باور و یقین درستی و صحّت پژوهش انجام گرفته میانجامد و مانع از نقد و بازاندیشی و ساخت نظریهای جدید میشود. بماند از اینکه برخی از پژوهشگران بنا به دلایل اجرایی، فرهنگی یا بخش اقتصادی، حتی همان اصول علمی را در نقدنشدههای مختلف پژوهش خود رعایت نمیکنند.
خطای شناختی به باور و یقین درستی و صحّت پژوهش انجام گرفته میانجامد و مانع از نقد و بازاندیشی و ساخت نظریهای جدید میشودنبوی بیان میکند که زمینهمند نبودن نظریههای جامعهشناختی از دو سو مبدل به مسأله شده است:
نظریههای برساختهشده در جوامع غربی برای کاربست در پژوهشهای بومی، مناسبت کمتری دارند و ممکن است ما را دچار خطای شناختی کنند، اما ما از آن آگاه نیستیم یا اگر آگاه باشیم تلاش جدی برای اصلاح نظریهها و بومیسازی آن آنجام نمیدهیم. نظرهای ساخته وپرداخته شده توسط اندیشمندان بومی به علت ناآشنایی با فرازبان جامعهشناسی، دارای ماهیت جامعهشناختی نیستند و در اجتماع علمی جامعهشناختی به رسمیت شناخته نمیشوند.این پژوهشگر در نهایت اینگونه جمعبندی میکند که در میدان مطالعات جامعهشناسی کشور ما با مسأله و چالشی به نام مفاهیم و نظریههایی که برساختۀ پژوهشگران و جامعهشناسان بومی نیست مواجهایم و این وضعیت، آنقدر عادی و طبیعی شده است که مسألهبودن آن را درنمییابیم. چه بسا بخش قابل ملاحظهای از بحرانها و ابربحرانها، ناشی از سوءمدیریت نباشد و در اثر تشخیص نادرست یا نادقیق که به علت خطای شناختی روی میدهد، شکل گرفته باشد.
انتهای پیام/