Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایمنا»
2024-04-29@15:42:33 GMT

سوخت چرم زیر پوست نصف جهان

تاریخ انتشار: ۱۶ تیر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۵۴۷۹۳۳

سوخت چرم زیر پوست نصف جهان

زیر پوست شهر، در رنگ‌های کدر و سوخته دیوارهایش و شلوغی گمراه کننده خیابان‌هایش به دنبال مسیری سر راست بودیم؛ گرمای سوزان آفتاب و برقی که چشم‌ها را می‌سوزاند گویی کمی ما را از مسیر جدا می‌کرد. در کوچه پس کوچه‌های بوستان فرهنگ بودیم که در نهایت به خانه استاد "علی خوشنویس‌زاده" رسیدیم.

به گزارش خرنگار ایمنا، خانه‌ای ساده و بی‌آلایش، رنگی از تجملات نداشت اما زیر شیشه قالب‌های سرد و خاموش در پوست چرم هزاران حرف نگفته پنهان بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حرف‌هایی که تجلی یک فرهنگ ملی و مهینی است و این تجلی با دستان و نگاه استاد در هنری با نام سوخت چرم نمود یافته است.

علی خوشنویس‌زاده متولد سال ۱۳۲۷ اصفهان است که فعالیت های هنری خود را از سال ۱۳۳۸ در کنار پدر شروع کرد و بیش از نیم قرن است که به هنر سوخت چرم فعالیت دارد. هنری شاخص و با قدمتی چندین ساله که از پدر به پسر رسیده و البته پدر نیز آن را از پدران خود آموخت و این‌چنین این هنر به صورت موروثی در میان این خانواده هنرمند تداوم یافت.

آنچه در زیر می‌خوانید، گفت‌وگوی ایمنا با " علی خوشنویس‌زاده اصفهانی" استاد پیشکسوت "سوخت چرم" است

علاقه به هنر سوخت از چه زمانی  در شما ایجاد شد؟

هنر باید در ذات فرد نهادینه شده باشد. هنر را نمی توان به کسی تزریق کرد. اگر هنر در روح و جان شخص باشد تنها با پشتکار می تواند آن را پرورش دهد. صرف اینکه شخصی هنر را از کسی بیاموزد، نمی توان خیلی امیدوار بود که به کمال این هنر هم دست پیدا کند و زمان طولانی را می طلبد. از دوران کودکی به این هنر علاقمند بودم. تمام مدتی که مرحوم پدرم در محل کار یا حوزه های فرهنگی که مشغول تعلیم و تدریس بودند در کنارشان بودم. از گذشته تا کنون این هنر به صورت کارگاهی و مجموعه ای از کار هنرمندان انجام می شود. هیچ استادی به غیر از مرحوم پدرم و خودم از عهده همه هنرهای مرتبط به هنر سوخت چرم برنیامده است.

چه سالی هنر سوخت چرم  را آغاز کردید؟

فعالیت هنری خود را از سال ۳۸ شروع کردم، در همان سال همراه خانواده به تهران رفتیم. پدرم تا سال ۴۹ در دارالفنون هنرهای زیبای تهران فعالیت داشت. آن سالها فرصت بسیار خوبی به دست آمد تا از همجواری با اساتید بزرگی همچون استاد حسین  بهزاد، استاد محمد تجویدی و استاد حسن زرین خط که با پدرم همکار بودند، بهرمند شوم. این اساتید باعث شدند که درهای تازه‌ای از هنر پیش رویم باز شود. از سال۱۳۴۹ که به اصفهان برگشتیم از همکاری با استادی همچون حاج مصورالمکلی درس‌های زیادی آموختم و تا به امروز که حدودا ۷۱ سال سن دارم در کنار این اساتید به رشد فکری رسیدم و نزدیک به یک قرن است که در رشته هنری خودم مشغول به کار هستم.

نام خانوادگی"خوشنویس زاده" به دلیل فعالیت موروثی در هنر خوشنویسی انتخاب شده است؟

کلمه خوشنویس زاده از قدمت تاریخی برخودار است و در واقع هنر باعث شده عنوان فامیلی شکل بگیرد. اجدادم در کتابت قرآن، قرآن آرایی و خوشنویسی شهره بودند و به این ترتیب نام خانوادگی "خوشنویس زاده" شکل گرفت. ازجمله اینکه جدّ من مولا علی اصغر خوشنویس نیز در این رشته فعالیت داشتند و اثر وی در کتاب "دانشنامه خطوط اسلامی" معرفی شده است که در مرکز اصفهان شناسی و خانه ملل حدود دو سال گذشته کتاب منتشر شده است و در واقع به دلیل اشتغال مولا علی اصغر به خوشنویسی به او خوشنویس می‌گفتند. در کتابی که با نام " پیدایش وسیر تحول و تکامل هنر سوخت" تالیف کرده‌ام شرح احوال جد اعلی و آثارشان را معرفی کرده ام. پژوهشکده سازمان میراث فرهنگی برای انتشار کتاب نیازمند بودجه است ولی ممکن است که مرکز اصفهان شناسی و خانه ملل انتشار  کار چاپ را شروع کند.

این هنر در خانواده شما موروثی است؟

این هنر از دوره تیموری شروع شده و تا پایان دوره قاجاریه تجلی آن را منحصراً به صورت مجلدات قرآنی و بعضاً کتاب‌های فاخر می بینیم. هنر سوخت چرم را مرحوم پدرم از پدرش آموخته بودند اما به دلیل اینکه از اواخر قاجاریه به بعد این هنر بصورت تابلوهای فاخر کار شده است؛ در نتیجه می توان مرحوم استاد میرزاعباس خان ذوالفنون اسفرجانی را یکی از بنیانگذاران هنر سوخت چرم دانست که مرحوم پدرم این هنر را از ایشان  آموخته بودند.

از میان دوستان و همکاران کسی را می‌شناسید که در این رشته  با هم رشد کرده باشید؟

متاسفانه باید بگویم که چنین اتفاقی نیفتاده است. هنرسوخت یک کار تخصصی است که با ۱۰ رشته هنری دیگرمرتبط است. هنرهای مرتبط در این حوزه نظیر نگارگری، نقاشی و خوشنویسی را از اساتید آموخته ام اما اولین استادم مرحوم پدرم بوده اند.

مرحوم پدر تدریس هم داشتند؟

پدرم "حسین خوشنویس‌زاده" بیش از نیم قرن مدرس هنر در زمینه های مرتبط با هنر سوخت بودند که حتی بعد از بازنشستگی هنوز تدریس می کردند.

با شاگردان مرحوم پدرتان همکاری داشته‌اید؟

یکی از بهترین شاگردان پدرم استاد علی اصغر صانعی پور بودند که مرحوم شدند و در قطعه هنرمندان اصفهان مدفون هستند.

از اولین خاطره کاری با مرحوم پدر بگویید؟

بهترین خاطره که با مرحوم پدرم دارم مربوط به زمانی به است که صفر تا صد  یک کار را خودم انجام دادم. هنر سوخت چرم یک هنر ده‌گانه است که با هنرهایی همچون طراحی، نقاشی، منبت کاری، تذهیب، تشعیر، تذهیب، لایه چینی، معرق، خوشنویسی و طلاکوبی در ارتباط است. کسانی که در حوزه هنر سوخت چرم کار می کنند شاید بعد از دوران طولانی توانسته باشند به صورت حرفه ای از عهده تمام این هنرها برآیند اما من در سال ۱۳۵۱ توانستم از صفر تا صد کار را به تنهایی انجام دهم  که بالای شش ماه به طول انجامید. بسیار مورد تشویق و تمجید مرحوم پدرم قرار گرفتم. ذوق و اشتیاق او انرژی من را دو صد چندان کرد که با قدرت این مسیر را ادامه دهم.

غیر از مرحوم پدرتان  کسی بوده  که همراه با وی به صورت تجربی کار کنید؟

 مرحوم شاه جاینان که نام مستعار و هنری ایشان "یسائی" بود. او یکی از نگارگرهای بسیار مطرح بود که آثارش در هتل عباسی بسیار زیاد است. مدتی با او و مرحوم پدرم کار می کردم.

مضمون آثار شما چیست؟

در خانواده مذهبی رشد کرده ام اما از تظاهر به دینداری بیزارم و توسل به سیاست هم در وجود من نبوده و نخواهد بود. در یک تابلو در سال ۲۰۱۰ میلادی داستان خسرو و شیرین را که در خمسه نظامی آمده و داستانی عرفانی و منجر به وصال است را کار کردم. از مضامین حضرت نظامی، مولانا و حافظ نیز استفاده می کنم. تابلوی خاص داستان عرفانی و واقعی است حدودا صدو بیست بیت از آن داستان در اطراف تابلو است که اشاره به واقعه دارد. تابلو را ۵ سال کار کردم.

همچون شما از میان خانواده پدری کسی این هنر را ادامه دهد؟

علاقمند بودند ولی هنر ذاتی نداشتند و کار نکردند و ادامه ندادند.

در دانشگاه‌ها تدریس می‌کنید؟

در دانشگاه هنراصفهان، دانشگاه نقش جهان و هم‌چنین اداره‌کل میراث فرهنگی تدریس می کنم. دورس نظری و مباحث عرفانی در دروس کارگاهی رشته هنرسوخت چرم را از صفر و تا صد را  در دروس اول به صورت فشرده به دانشجویان می آموزم.

علت نام گذاری این هنر با نام سوخت چرم چیست؟

دو وجه تسمیه در منابع برای آن آمده است. در وجه اول اگر نگاه نمادین به این هنر داشته باشیم از رنگهای تلخ، تیره، کدر، سوخته و غیر شفاف استفاده شده است. وجه دوم این است که قبل از ۱۶۰ سال گذشته صنعت چاپ و تکثیر وجود نداشت و اگر تصمیم داشتند یک کتاب یا نسخه قرآنی را تکثیر کنند قالب هایی از نوع فلز برنج می ساختند و گداخته می کردند که روی چرم بصورت ضربی نقش می زدند.

چرا در هنر سوخت چرم از طلاکوبی استفاده می‌شود؟

طلا کوبی به هنر سوخت چرم به آن صلابت خاصی می بخشد. نمونه این هنر از طلای شمش ۲۴ عیار است که در جهان هستی بیش از دو نفر به این علم اشراف ندارند و در ان طلا کاملا به صورت رنگ است. بدل این کار از دو کشور آلمان و هلند در بازار موجود است که به تمام جهان صادر می کنند که قابل قیاس با نمونه ایرانی نیست. نمونه کار شده کشورهای دیگر در هتل عباسی وجود دارد که مربوط به دوره معاصر است. حدوداً ۱۷ سال پیش به مدیر مجموعه هتل عباسی گفتم این طلا قطعا دچار آسیب می شود و همین اتفاق هم افتاد. نمونه های سنتی طلاکوب ایرانی در بناهای تاریخی به عنوان مثال در فین کاشان، سعدالسلطنه در قزوین، عالی قاپور، کاخ چلستون در اصفهان وجود دارد و به هیچ وجه آسیب ندیده است. نمونه کتاب های بسیار فاخر در گنجینه آستان قدس رضوی، موزه ترکیه، قسطنطنیه به عرصه نمایش گذاشته شده که تعداد بسیار زیادی را به تاراج برده اند و الان در موزه ارمیتاژ روسیه از این هنر طلا کوبی قرآن آرایی و کتاب آرایی استفاده شده است.

اکنون به‌غیر از شما چه کسی به هنر سوخت چرم پرداخته است؟

مرحوم "سید ابوالفضل میزاآقا امامی" بود. ازدواج دوم میرزا با مادر آقا سید ابوالفضل به خاطر این بوده است که هنر طلاکوبی را از این خانواده بیاموزد. سه دهه پیش مرحوم "حسین خطایی" هم در زمینه طلاکوبی کار کردند و از اساتید بسیارخوب این رشته بهره‌مند بودند. طلا هر زمان برای خودش ارزش بالایی دارد اما زمانی که پروده می شود ارزش آن چند برابر می شود. استاد خطایی هم در حوزه نگارگری خانواده  ای اهل فضل و کرامت و دانش و هنر دارند.

فرزندان  شما به این هنر علاقمند هستند؟

هفت فرزند دارم که  به جز دختر کوچکم  هیچ کدام به هنر چراغ سبز نشان نداده اند. من خیلی به دخترم امیدوار هستم.

بعد از شما چه کسی سوخت چرم و طلاکوبی را ادامه خواهد داد؟

بعد از من این علم منسوخ خواهد شد ولی متاسفانه مسئولین به این موضوع توجهی نکردند. بیش از  ۱۹۷ هنر صنایع دستی یعنی یک سوم هنری که به جهان عرضه شده از اصفهان است و به خاطر کم توجهی مسئولان برخی از  این هنرها منسوخ شده و به طور کلی از یاد رفته است. بیشتر هنرمندان در مجموعه میدان نقش جهان از حوزه کار خود خارج شدند ولی من با توجه به عشق و علاقه ای که در وجودم بوده وهنوز هست عاشقانه این کار را ادامه می دهم.

در میان دانشجویان چطور؟ چند درصد به این هنر عشق می ورزند؟

بیش از ۶۰۰ الی ۷۰۰ دانشجو تنها به خاطر پاس کردن درس ها و نه به خاطر علاقه  وارد این هنر شدند که دانشجویان برتر من به تعداد انگشتان دستانم نمی رسند. آقای مهدی حاجی زاده فارغ التحصیل دانشگاه هنر یکی از بهترینها است. خردادماه سال ۹۵ یکی از آثارم در مصلی تهران رونمایی شد و بدون اغراق نام آقای حاجی زاده را آوردم که بهتر از من کار کرده و اخیرا برای مرکز اصفهان شناسی و خانه ملل هم کار انجام داده است.

 شاخص ترین آثار شما کدام است؟

 طی پنجاه سال گذشته که فعالیت کردم چهار اثر من جزو بهترین ها است. یکسال و نیم گذشته در تیرماه سال ۹۶ جدیدترین اثرم با نام "رویای یک عارف" رسانه ای شد. هم‌چنین"دختر دنیا" یکی از بهترین اثارم است که به نظر خودم با حس و حال خاص این تابلو را کار کردم. تابلوی "شیرین کنار چشمه" هم یکی از آثار خوب من است و تابلوی"مجلس بزم" که در شهر پاریس در مجموعه آقای منوچهر برومند است، از دیگر آثار خوب من است.

آثارم در کتاب های بین المللی از سال ۲۰۰۶ میلادی به زبان انگلیسی منتشر می شود و الان به چاپ چهاردهم رسیده که اواخر تیرماه یا اوایل مردادماه در هتل آسمان توسط استاندار رونمایی خواهد شد که در سایت Javannewspaperesfahan.ir آثارم قابل مشاهده است و در سایت nokhbeganehonar.irنیز آثار حدود ۵۰ یا ۶۰ از هنرمندان کشور معرفی شده است.

در حال حاضر برای هر اثر حدوداً چقدر وقت می گذارید؟

بعد از اتمام هفت تابلوی هم اندازه که  دوم اسفند سال ۹۶ در نقش خانه اداره میراث فرهنگی توسط  آقای دکتر اله‌یاری رونمایی شد دیگر تنها کار مرمت انجام می دهم؛ ولی در مجموع  هنر سوخت چرم کار زمان‌بری است و حداقل  برای یک اثر شش ماه وقت لازم است. صد سال است که آثار اساتید در این حوزه  جمع آوری شده که شاید کمتر از چهل اثر مصور باشد. زمان خلق اثر یک ذوق و شوق غیر قابل وصف در من ایجاد می شود که هیچ‌گاه احساس خستگی نمی کنم. اگرچه خلق یک اثر ممکن است ماهها و یا سالها زمان ببرد ولی من در این هنر سختی نمی بینم.

این گفتگو ادامه دارد... د.

گفت‌وگو از: نفیسه قاسمی، سرویس فرهنگ و هنر ایمن

منبع: ایمنا

کلیدواژه: نصف جهان هنرمندان اصفهان شهردار اصفهان ریاست جمهوری ورزشگاه نقش جهان فناوری های نوین مدیریت شهری اصفهان فردا زاینده رود کشاورزی حمل و نقل عمومي

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۵۴۷۹۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«به یادِ ماموستا فخری»

به گزارش خبرنگار حوزه استان های خبرگزاری تقریب، سید علاءالدین حیدری؛ فعال مدنی اهل سنت در یادداشتی که به مناسبت درگذشت ماموستا ملااحمد فخری که در اختیار خبرگزاری تقریب گذاشته، آورده است:
 
قافله خوبان هر از چند گاهی با یکی از یاران و همسفران خوب خود وداع کرده و جامعه از برکت وجود آن یارِ خوب محروم می گردد.
 
سلسله خوبان یکی یکی به سرمنشأ خوبیها می پیوندند.
 
جامعه اورامانات خوبی و نیکویی سرشتش را مدیون این خوبهای روزگار است.
 
به تحقیق یکی از خوبها و نیکوسرشتان این دیار جناب حاج ماموستا ملا احمد فخری بود، مردی از جنس نیکی ها و حلقه ای از حلقه های  زیبای دیار اورامانات که نیک نامی در وجودشان ریشه داشت.
 
مرحوم ماموستا فخری را سالهاست می شناسم، فقیهی اندیشمند، عالمی عارف، شخصیتی خاکی و مردمی که هیچگاه تسلیم هوای نفس و مبهوت هیچ زرق و برق دنیایی نشد.
 
امام جمعه شهر بزرگی مانند جوانرود بود ولی وقتی خدمتش می رسیدی انگار در یک روستای کوچک مسئولیت دارد.
 
همراه همیشگی و یار دیرین نظام و انقلاب اسلامی بود ولی ذره ای از این نزدیکی ها سوءاستفاده نکرد.
 
قدرت طلب و به دنبال هیچ فرصت طلبی نبود.
 
سالها در مسئولیت های مختلف توفیق همراهی خیلی از مسئولین کشوری و استانی را در سفرهای به اورامانات و ملاقات با شخصیتهای مختلف از جمله جناب حاج ماموستا ملا احمد فخری را داشتم و همیشه شاهد این مسئله بودم که این شخصیت بزرگوار دو دغدغه بیشتر نداشت، اول حل مشکلات مردم و دوم مدرسه علوم دینی جوانرود و نگرانی بابت تربیت دینی جوانان...
 
ایشان مدام پیگیر مشکلات جوانرود و جوانان این شهرستان بود.
 
افتادگی و منشِ والای آن مرحوم همه را شرمنده خود می کرد.
 
هر گاه نیاز به حضور ایشان بود بدون ذره ای درنگ اعلام آمادگی می نمود و احساس می کرد که هر جا بشود برای مردم کاری کرد باید حاضر شد.
 
شخصیت خاکی ماموستا فخری و خوی عرفانی آن مرحوم، مثال زدنی بود.
 
مردی از خانواده ای اصیل و نیکنام که نیکنامی و نیکی سرشت آنها زبانزد خاص و عام است.
 
هرگاه خدمتش می رسیدم آنقدر آرام و نیک نفس بود که احساس می کردم باید بیشتر بنشینم و کسب فیض کنم.
 
نه درخواستی شخصی داشت و نه بدنبال منافع شخصی می رفت.
 
شخصیتی انقلابی که همیشه پای ثابت مجالس وحدت افزا بود. رهرو حقیقی وحدت اسلامی و پیرو راه برادری امت اسلامی که تا واپسین لحظات عمر پر برکت شان از این مسیر پای پس نکشید.
 
استاد بی ریای فقه شافعی و باورمند حقیقی این مسیر بود.
 
قافله خوبان ما قطعا جای خالی ایشان را حس خواهد کرد.
 
وجود چنین بزرگمردانی برای هر جامعه ای اعتبار و مایه بزرگیست.
 
امیدوارم نمونه چنین شخصیتهای برجسته ای در میان جامعه فراوان و فراوان تر گردند.
 
از درگاه خداوند متعال برای روح بلند مرحوم ماموستا فخری علو درجات را مسئلت می نمایم.
 
"انا لله و انا الیه راجعون"
 
انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • مرحوم مجتهدی غرب را می‌شناخت اما غرب زده و شیفته غرب نبود
  • «به یادِ ماموستا فخری»
  • ادعای دختر پوراحمد درباره مرگ پدرش: نرفته بود که خودکشی کند | می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرده است
  • اظهارات جنجالی دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد! / پرونده باز است
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند/او برای برگشت از سفر، چندین قرار کاری گذاشته بود و قول داده بود برای دیدن خواهرش به زاهدان برود
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودش را نکشت
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: «پدرم خودش را نکشت ، می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید»