Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران آنلاین»
2024-04-30@02:40:42 GMT

دردسرهای یک وصیتنامه برای زن بیوه

تاریخ انتشار: ۱۷ تیر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۵۶۲۳۴۱

دردسرهای یک وصیتنامه برای زن بیوه

«راضیه» زن بیوه‌ای بود که تجربه حضور در دادگاه خانواده را نداشت. بهمن عبداللهی خبرنگار

ایران آنلاین /برای اجرای وصیت همسر مرحومش با دوست صمیمی او ازدواج کرده و همین موضوع او را در مثلث پیچیده یک انتخاب تازه قرار داده بود.در شلوغی راهروهای مجتمع قضایی ونک، پشت در شعبه 263 زنی جوان نشسته بود. چادرش را روی صورت کشیده و به یک گوشه زل زده بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

کمی دورتر زن و مردی سالمند نشسته و به او چشم دوخته بودند. گاهی زیر لب با هم حرف می‌زدند و دوباره نگاهشان را به سوی زن چادری می‌گرداندند تا اینکه منشی دادگاه اسم طرفین پرونده را اعلام کرد و هر سه وارد دادگاه خانواده شدند.قاضی «علی امینی نژاد» با دیدن آنها نگاهی به پرونده انداخت، اسامی خواهان و خوانده را بررسی کرد و رو به زن گفت:«خانم راضیه؛ پدر همسر سابق شما به‌عنوان ولی قهری، دادخواست ملاقات نوه خود را دارند. در این باره اگر توضیحی دارید بفرمائید...»

 راضیه بلند شد و گفت:«مشکلی نیست. هر وقت بخواهند می‌توانند دخترم را ملاقات کنند. من مشکلی ندارم و خوشحال می‌شوم فرزندم اصل و نسب خودش را فراموش نکند. حتی اگر با من زندگی کند...»قاضی این بار رو به پیرمرد کرد و گفت:«ظاهراً مشکلی نیست. شما هم اگر خواسته یا حرفی دارید می‌شنوم.»  مرد دستی به موهای جوگندمی  اش کشید و گفت: «من می‌خواهم نوه‌ام با ما زندگی کند و اگر نشد حداقل هفته‌ای دو روز نزد ما باشد. اما این خانم هر هفته فقط یک صبح تا عصر بچه را به ما تحویل می‌دهد و گاهی هم از این موضوع طفره می‌رود.»راضیه هم گفت:«در دو ماه گذشته فقط یک بار به خاطر مسافرت نتوانستم بچه را تحویل بدهم، حالا همان را بهانه کرده‌اند. یک بار هم مریض بوده که...»پیرمرد خواست چیزی بگوید که قاضی اشاره کرد که خونسرد باشد تا به پرونده رسیدگی کند. سپس مطالبی را در برگه‌های صورتجلسه نوشت. در همان لحظات راضیه دوباره بلند شد و گفت:«جناب قاضی؛ این آقا و همسرشان آدم‌های خوبی هستند. اما متأسفانه از همان ابتدا مخالف ازدواج من با پسرشان بودند. با این حال تقدیر چنین شد که عروس‌شان شوم. با پسرشان «احسان» هم محلی بودیم. حدود شش سال پیش بود که به خواستگاری‌ام آمدند. آن روزها درگیر کنکور بودم و نمی‌خواستم ازدواج کنم. اما احسان گفت که ماه‌هاست مرا زیر نظر دارد و عاشق سادگی و نجابتم شده. راستش من دختر آرامی بودم که اصلاً حواسم به این چیزها نبود. احسان هم پسر خوبی به نظر می‌رسید. کارمند قراردادی یک شرکت اداری بود، با آنکه وضع مالی خانواده‌شان خوب بود، اما مثل پسرهای این دوره و زمانه لباس نمی‌پوشید و رفتار نمی‌کرد. کم کم از او خوشم آمد. آنقدر سماجت کرد که بالاخره راضی شدم ازدواج کنیم به شرط آنکه درس و دانشگاهم را ادامه دهم و تا فارغ‌التحصیلی بچه دار نشویم. در همان مراسم جشن فهمیدم که پدر و مادر احسان رضایتی به این ازدواج نداشته‌اند و ترجیح می‌دادند دختری از فامیل خودشان را برای پسرشان انتخاب کنند. هر چه بود احسان کم لطفی‌های خانواده‌اش را با محبت به من جبران می‌کرد. او به قولش عمل و خیلی کمک کرد تا بتوانم سه ساله مدرک لیسانس بگیرم. اما یک روز به من گفت که سربازی نرفته و برای استخدام رسمی باید این مرحله را پشت سر بگذارد. وقتی پرسیدم چرا قبل از ازدواج این موضوع را نگفته بود توضیحی داد که تعجب کردم. احسان گفت که بهترین و صمیمی‌ترین دوستش هم عاشق من بوده اما او پیش‌دستی کرده و از ترس از دست دادن من قید سربازی رفتن را زده و زودتر از دوستش به خواستگاری من آمده است.»راضیه وقتی از احسان حرف می‌زد، صدایش عوض می‌شد و گاهی بغض می‌کرد. به ماجرای سربازی که رسید، بغضش ترکید و اشک از چشم‌های سبزش جاری شد. راضیه نفسی کشید و ادامه داد:«ما خیلی خوشبخت بودیم. ساده و صمیمی زندگی می‌کردیم و کاری به کسی نداشتیم. با این شرایط اصرار کردم به سربازی برود. در این مدت پدر و مادرش هیچ حمایتی از ما نکردند. اواخر سربازی احسان بچه دار شدیم. هنوز مستأجر بودیم اما از نظر ما همین که سه نفری کنار هم خوش بودیم کافی بود. یک روز که احسان برای پرونده استخدام آزمایش خون داد خبردار شدیم او به بیماری سرطان خون مبتلاست. آن هم از بدترین نوعش. انگار دنیا روی سرم خراب شده بود. احسان خواهش کرد حرفی به خانواده‌اش نزنم. کم کم بیماری‌اش وخیم‌تر شد و چند ماه بعد...» زن جوان آهی کشید و گفت: «بعد از خاکسپاری احسان به یک خانه کوچکتر نقل مکان کردم. تصمیم گرفته بودم به کار و فرزندم بیشتر رسیدگی کنم، اما در زمان اسباب کشی وصیتنامه‌ای از احسان پیدا کردم که زندگی‌ام را دگرگون کرد. او از من خواسته بود قبل از مراسم سالگردش با بهترین دوستش ازدواج کنم. نمی‌دانم چرا چنین وصیتی کرده بود اما هر چه بود مرا در موقعیت بدی قرار داد. از یک طرف دلم می‌خواست به وصیت احسان عمل کنم و از یک طرف نمی‌توانستم عشق او را با هیچ کسی تقسیم کنم. همچنین ترس از دست دادن دخترم مانند کابوسی بر زندگی‌ام سایه انداخت. هر بار دلم می‌گرفت سر خاک همسرم می‌رفتم و با او درد دل می‌کردم تا اینکه یک روز دوستش «مجید» را آنجا دیدم. چندی بعد هم خواهر مجید به سراغم آمد و توضیح داد که در سال‌های پس از ازدواج ما احسان با مجید رابطه خوبی داشته و مجید به خاطر بر هم نخوردن زندگی من و احسان هیچ وقت آفتابی نشده است. با این حال راضی به ازدواج دوباره نبودم تا اینکه مادر مجید از من رسماً خواستگاری کرد و تمام شرط هایم را پذیرفت. از جمله نگهداری فرزندم. با چند نفر دیگر مشورت و سرانجام با مجید ازدواج کردم. اما از همان روز پدر و مادر احسان تلاش کردند که فرزندم را از من بگیرند. در حالی که هر بچه‌ای تنها در کنار پدر یا مادرش می‌تواند به آرامش برسد. آیا من گناهی کرده‌ام که باید تقاص آن را با واگذاری فرزندم به یک زن و مرد سالمند بدهم؟ این انصاف است؟» سکوت در دادگاه حاکم شد. قاضی پرونده را ورق زد و یکی از برگه‌ها را مطالعه کرد. سپس رو به راضیه گفت:«قانون تکلیف حضانت کودک شما را مشخص کرده است. خودتان بهتر می‌دانید که با ازدواج هر زن در فقدان همسرش، مسئولیت طفل آنها به پدربزرگ سپرده می‌شود، البته تأکید قانون بر حضانت تا هفت سالگی نزد مادر است، اما با ولایت پدربزرگ. بنابراین فعلاً تا چند سال فرزندتان نزد شما باقی است و تنها باید درباره ملاقات پدربزرگ به یک تصمیم مشخص برسیم که فکر می‌کنم 24 ساعت در هفته کافی باشد.» و بعد از آن مطالبی را در برگه‌ها نوشت و از عروس و پدر شوهر خواست امضا کنند. چند دقیقه بعد راضیه مجتمع قضایی را ترک کرد. باید قبل از ظهر به پارک نزدیک محل زندگی‌شان می‌رسید، همان جایی که مجید فرزندش را برای بازی برده بود.

منبع: ایران آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۵۶۲۳۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عروسی‌هایی بدون تالار و تشریفات

در روزگار کرونا کم کم برخی جوانان تابوی برگزاری یک مراسم مفصل با تعداد زیادی مهمان را شکستند و هنوز هم خیلی از آنان ترجیح می‌دهند پول‌شان را به‌جای مراسمی شلوغ و پرزرق و برق پس‌انداز کنند در این پرونده سراغ مزایای چنین تصمیمی رفتیم. - اخبار رسانه ها -

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، «ما عروسی بچه‌های اونا رفتیم، نمی شه که عروسی بچه ما نباشن»! دیالوگی تکراری از برخی پدر و مادرها که باعث می‌شد پای یک فامیل دور که سال‌ها ندیده بودیمش، به مراسم عروسی فرزند خانواده باز شود. در گام بعدی پدر می‌گفت حالا که فلانی هست، همکار من هم باشد و مادر می‌گفت همسایه‌مان در فلان محله به این بچه خیلی علاقه داشت و یکهو همه به‌خودشان می‌آمدند و می‌دیدند برای شیرینی 500 مهمان و برای شام حدود 300 مهمان را باید در یک تالار گران با چند رقم میوه، شیرینی، شیرکاکائو یا کافه‌گلاسه و... پذیرایی کنند. برای شام هم که جوجه حداقل ماجراست و چون به اصطلاح خشک است یا شاید کسی دوست نداشته باشد باید یک خورش کنارش باشد. خب وقتی این همه خرج مراسم و تالار شده حیف است عروس و داماد قبل از مراسم برای عکاسی به باغ نروند و یک گروه فیلم برداری هم از لحظه جوجه لُنباندن مهمانان و عسل دهان هم گذاشتن عروس و داماد فیلم نگیرند. تازه بهتر است حالا که فامیل هدیه می‌دهند به هرکدام یک گیفت داده شود. (هدیه‌ای که از طرف عروس و داماد داده می‌شود) و مدام به این جزئیات غیرضروری اضافه می‌شود. بماند که اگر یک زوج خیلی اهل نمایش باشند ممکن است فرمالیته، افتر و خیلی چیزهای جدید و عجیب دیگر هم به مراسم اضافه شود که هر کدام یک قصه متفاوت دارند و کلی هزینه. این‌طوری می‌شود که چنان داستان گره می‌خورد که جوانان یا سراغ ازدواج نمی‌روند؛ یا بعد از عقد اول، مراسم عروسی‌شان مدام به تعویق می‌افتد.

اما هنوز هستند جوانانی که چندان به این‌که بقیه جوانان فامیل چه کردند یا دیگران چه می‌گویند کاری ندارند؛ خط شکن نسل‌شان هستند برای ازدواج‌هایی ساده و در عین‌حال شیک که در آن خبری از خرج‌های زیاد نیست، خانواده دوطرف به زحمت نمی‌افتند؛ مراسم طولانی نیست و عروس و داماد هم حینش درگیر یک ماراتن چند روزه عجیب نمی‌شوند. یک مدل از این عروسی‌های ساده این است که دو خانواده به یک رستوران بزرگ یا تالاری ساده که کارکرد رستوران برای این مراسم دارد، برای ناهار یا شام دعوت می‌شوند. ساعتی بدون سروصدا و خودنمایی که چه کسی چه‌مقدار هدیه داده دورهم هستند و ناهار یا شامی می‌خورند و تمام. عروس و داماد هم ممکن است با کمک یک رفیق هنرمند که عکاسی و کمی ادیت بلد است در همان موقعیت خاطراتی ثبت‌کنند و هزینه‌های زیاد میوه، شیرینی، چند مدل غذا، آتلیه، فیلم بردار و لباس‌هایی را که حتی کرایه‌شان میلیونی است، پس‌انداز می‌کنند یا اگر پس‌اندازی ندارند توی خرج و قرض نمی‌افتند. هرچند می‌شود به چنین مراسمی بخش‌های کوچکی اضافه کرد یا آیتم دیگری از آن کم کرد. اما حرف این است که خانواده‌ها و فامیل باید اولویت را روی این‌که فرزندان‌شان زودتر ازدواج کنند و به‌خانه‌شان بروند، بگذارند و از ظواهر کم کنند و مشوق چنین تصمیم‌هایی باشند. در این پرونده سراغ این موضوع رفتیم؛ با یک زوج که ازدواجی ساده داشتند صحبت کردیم و پای صحبت یک مشاور نشستیم.     

ازدواج آسان؛ انتخابی نوین با آینده‌ای روشن؟

این باور رایج که شادی و خوشبختی زندگی‌مشترک وابسته به تجملات و تشریفات مراسم عروسی است، مغایر با واقعیت است

دکتر نجمه عابدی شرق|روان شناس‌بالینی -  ازدواج آسان، پدیده‌ای نوظهور در جامعه امروز ماست که با استقبال فزاینده‌ای از سوی بعضی جوانان روبه‌رو شده است. در این شیوه، زوجین با کنار گذاشتن تجملات و تشریفات رایج عروسی، مراسمی ساده و صمیمی برگزار کرده و زندگی‌مشترک خود را آغاز می‌کنند. اما این انتخاب چه تبعاتی برای آینده این زوج‌ها خواهد داشت؟ آیا سادگی در برگزاری عروسی، بر کیفیت زندگی مشترک آن‌ها تاثیر منفی می‌گذارد؟ آیا ممکن است در گذر زمان از این تصمیم خود پشیمان شوند؟ در ادامه به این سوالات پاسخ خواهیم داد.

این انتخاب باید آگاهانه باشد

ازدواج آسان، به عنوان یک انتخاب آگاهانه، می‌تواند نویدبخش زندگی مشترکی پایدار و پربار باشد. زوج‌هایی که با تفکری منطقی و با در نظر گرفتن شرایط خود، اقدام به ساده برگزار کردن عروسی می‌کنند، از همان ابتدا زندگی مشترک خود را بر پایه صداقت، درک متقابل و مدیریت صحیح هزینه‌ها بنا می‌نهند. این امر می‌تواند زمینه‌ساز ثبات و آرامش در زندگی آن‌ها باشد. از سوی دیگر، سادگی در برگزاری عروسی به معنای نادیده گرفتن شور و اشتیاق جوانی یا احترام نگذاشتن به سنت‌ها و آداب و رسوم نیست بلکه می‌توان با خلاقیت و ابتکار، مراسمی زیبا و در عین حال ساده و کم‌هزینه برگزار کرد که خاطره‌ای خوش برای زوجین و مهمانان به ارمغان بیاورد.

تاثیر عروسی ساده بر کیفیت زندگی‌مشترک

برخلاف تصور برخی، سادگی در برگزاری عروسی هیچ ارتباطی به کیفیت زندگی‌مشترک در آینده ندارد. این امر که شادی و خوشبختی زندگی مشترک وابسته به تجملات و تشریفات عروسی است، باوری نادرست و مغایر با واقعیت است. موفقیت و شادکامی در زندگی‌مشترک، ریشه در عواملی عمیق‌تر مانند عشق، تعهد، درک متقابل، احترام و صبر دارد. زوجینی که با درک این موضوع، زندگی‌مشترک خود را بر پایه این ارزش‌ها بنا می‌کنند، فارغ از تشریفات و هزینه‌های گزاف عروسی، طعم خوشبختی واقعی را خواهند چشید.

احتمال پشیمانی از برگزاری عروسی ساده؟

احتمال پشیمانی از هر تصمیمی در زندگی، تا حدی وجود دارد اما درخصوص ازدواج آسان، این احتمال به مراتب کمتر است چراکه زوجینی که این مسیر را انتخاب می‌کنند، با آگاهی کامل و با در نظر گرفتن شرایط خود، تصمیمی سنجیده و منطقی گرفته‌اند. علاوه بر این، سادگی در برگزاری عروسی به معنای صرف‌نظر کردن از تمام خواسته‌ها و علایق نیست. زوجین می‌توانند با برنامه‌ریزی و مدیریت صحیح، در چارچوب توان مالی خود، مراسمی مطابق با سلیقه و علایق خود برگزار کنند و از آن لذت ببرند.

خانواده‌ها را چطور متقاعد کنیم؟

متقاعد کردن خانواده و اطرافیان برای انتخاب ازدواج آسان، معمولا می‌تواند چالش‌برانگیز باشد چرا که بسیاری از افراد، تجملات و تشریفات عروسی را جزئی جدایی‌ناپذیر از این امر می‌دانند. در این زمینه، صبر، صداقت و گفت‌وگوی منطقی، کلید موفقیت است. زوجین می‌توانند با شرح دلایل و انگیزه‌های خود از انتخاب ازدواج آسان و همچنین بیان مزایای این شیوه، نظر اطرافیان را به این موضوع جلب کنند. مهم‌ترین نکته این است که زوجین در تصمیم خود قاطع باشند و به باورها و ارزش‌های خود ایمان داشته باشند. اطرافیان هم دیر یا زود، احترام و درک لازم را نسبت به این انتخاب خواهند داشت.

واکنش اصولی به مخالفت‌ها

در مواجهه با مخالفت‌ها و انتقادات، حفظ آرامش و احترام به نظرات دیگران، امری ضروری است. زوجین می‌توانند با سعه صدر به صحبت‌های مخالفان گوش داده و به سوالات و ابهامات آن‌ها پاسخ دهند. تبادل نظر و گفت و گوی سازنده می‌تواند به درک متقابل و احترام بیشتر بین طرفین کمک کند. در نهایت، به یاد داشته باشید که ازدواج، آغاز مسیری مشترک در زندگی است. زوجین باید با اتکا به یکدیگر و با در نظر گرفتن خواسته‌ها و نیازهای هم، بهترین تصمیمات را برای زندگی مشترک خود اتخاذ کنند و اجازه ندهند نظرات و انتقادات دیگران، مسیر آن‌ها را تغییر دهد. 

ماجرای مراسمی شیک و ساده، بدون نگرانی از بدهی‌‌های بعدی 

گفت‌‌وگو با عروس 21 ساله‌‌ای که بدون یک مراسم متداول زندگی‌‌اش را شروع کرده و در کنار شوهرش و بدون انتظار از خانواده‌‌ها از پس کارها و حتی خرید وسایل برآمده‌‌اند 

هر‌‌قدر هم از مزایای چنین مراسم ساده‌‌ای بگوییم بازهم تا پای صحبت کسانی‌‌که خودشان چنین اتفاقی را تجربه کردند، ننشینیم فایده‌‌ای ندارد. ضحی‌‌سادات و سید مجتبی به‌‌تازگی بزرگ ترهای فامیل را برای ناهار به یک رستوران خوب دعوت کردند، دخترخاله عروس با دوربینش عهده‌‌دار ثبت خاطرات شده و در فضایی ساده و صمیمی یک مهمانی خودمانی را برگزار کردند. سراغ این عروس 21 ساله رفتیم که رشته مشاوره خوانده و به تازگی با مجتبی 22 ساله که مدیریت کسب‌‌وکار خوانده ازدواج کرده است تا از کم و کیف چنین مراسمی بگوید. 

دل‌‌مان مراسمی دور از چشم‌‌وهم‌‌چشمی می‌‌خواست

از ضحی می‌‌پرسم که ایده برگزاری چنین مراسمی چطور به ذهن‌‌تان رسید؟ می‌‌گوید: «همیشه دل‌‌مان می‌‌خواست که یک مراسم ساده، صمیمی و به‌‌دور از چشم‌‌وهم‌‌چشمی داشته باشیم؛ پس تصمیم گرفتیم فقط یک ناهار بدهیم و مراسم‌‌مان هیچ تجملی نداشته باشد. تعداد مهمانان هم کم باشد تا جمع خودمانی‌‌تر شود». او در پاسخ به‌‌این‌‌که دلیل چنین انتخابی چه بود؟ مثلاً می‌‌خواستید زودتر به‌‌خانه خودتان بروید؟ می‌‌گوید: «خب هنوز خانه‌‌مان آماده نبود پس اولویت‌‌مان این نبود زودتر برویم سر خانه و زندگی‌‌مان ولی دل‌‌مان می‌‌خواست یک مراسم خوب بگیریم؛ جوری‌‌که خیلی هزینه نداشته باشد؛ در عین‌‌حال شیک باشد و بتوانیم بقیه پول‌‌مان را پس انداز کنیم. به‌‌ویژه این‌‌که امکان نداشت پول دیگری مثل وام ازدواج و... دست‌‌مان بیاید و بتوانیم پس‌‌انداز کنیم. پس تصمیم گرفتیم همه‌‌اش را در یک شب خرج نکنیم. خلاصه طوری برنامه‌‌ریزی کردیم که هم خوش بگذرد؛ هم باب میل‌‌مان باشد».  

خیلی‌‌ها نگران بودند بعداً پشیمان شویم 

ضحی‌‌سادات که به‌‌خاطر رشته تحصیلی‌‌اش دستی بر آتش موضوعات مرتبط با خانواده دارد، درباره واکنش اطرافیان می‌‌گوید: «قبل از مراسم همه به شدت مخالف بودند و می‌‌گفتند نمی‌‌شود بدون عروسی بروید سر زندگی‌‌تان. به‌‌خاطر این‌‌که مهمانی ما در رستوران بود من هم قرار نبود لباس متداول عروسی بپوشم و به یک لباس شیک و سفید بسنده کردم؛ برای همین بعضی از بزرگ ترها می‌‌گفتند ما آرزو داریم تو را در لباس عروسی ببینیم. البته یک سری وقتی ماجرا را فهمیدند در ظاهر تشویق می‌‌کردند و دلگرمی می‌‌دادند اما پشت سر به دیگران می‌‌گفتند که نگران هستند اگر ما عروسی به شکل مرسوم نگیریم مدتی بعد پشیمان شویم و برای همین مدام از طرف همه تماس داشتیم تا نظرمان تغییر کند. در آن شرایط به‌‌جای تمرکز روی کارهای مهم‌‌تر، مجبور بودیم به خیلی‌‌ها توضیح بدهیم که تصمیم‌‌مان را گرفتیم و دلیلی نمی‌‌بینیم اول زندگی یک خرج بزرگ داشته باشیم. هرچند هزینه همان ناهار هم کم نبود.» 

واکنش‌‌ها بعد مراسم متفاوت بود 

اما انگار ورق ماجرا برای این زوج خوشبخت بعد از برگزاری مراسم که حدود دو هفته قبل بوده به‌‌کلی برگشته؛ عروس‌‌خانم دراین‌‌باره می‌‌گوید: «عروسی ما تفاوت‌‌های زیادی با بقیه داشت؛ به‌‌طور مثال قرار نبود لباس عروسی بپوشم چون تصمیم داشتیم که آقایان و خانم‌‌ها همه در یک سالن باشند اما یکهویی تصمیم‌‌مان عوض شد و رفتیم سراغ یک لباس عروس پوشیده با روسری بلند. خب این تفاوت‌‌ها قبلش غافلگیرانه بود اما همه بعد مراسم از جزئیات مراسم مثل سادگی و حتی نوع پوشش عروس و داماد خوش‌‌شان آمد و حتی یکی از نزدیکان که ابتدا چندان موافق نبود بعد از برگزاری شیک مراسم ما ترغیب شده بود ازدواج تنها پسرش را به همین سبک برگزار کند.»

از کاری که می‌‌کنیم مطمئن بودیم    

از عروس می‌‌پرسم نگران نبود بعداً پشیمان شود که خیلی کارها را نکرده؟ به‌‌طور مثال آتلیه نرفته و... ضحی در واکنش به این سوال می‌‌گوید: «من و مجتبی همیشه دل‌‌مان یک چنین مراسمی می‌‌خواست و خیلی راجع به آن صحبت کرده بودیم تا به این نتیجه رسیدیم. وقتی مطمئن بودیم پس دقیقاً همان تفکراتی را که همیشه داشتیم اجرا کردیم. به‌‌نظر من مراسمی خوب و خاطره انگیز می‌‌شود که به همه خوش بگذرد نه این‌‌که یک عده به‌‌خاطر هزینه‌‌ای که انجام شده نگران بدهی‌‌ها باشند. اصلاً مراسمی خوب است که باب دل عروس و داماد باشد چون آن روز، روز آن‌‌هاست».

تفاوت ازدواج ما فقط در مراسمش نبود 

بد نیست بدانید ضحی و مجتبی فقط یک مراسم متفاوت برگزار نکردند و حتی در بقیه مراحل این ازدواج هم مصمم بودند همه کارها با خودشان باشند. حرف‌‌های این عروس 21 ساله را در این باره بخوانید: «ما از اول که تصمیم به ازدواج گرفتیم دل‌‌مان می‌‌خواست خودمان پای انتخابی که کردیم باشیم، یعنی همه کارها را خودمان انجام بدهیم. هم خرید جهیزیه و هم مراسم عروسی و ... یعنی معتقد بودیم ما تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم پس نباید بقیه را در خرج و زحمت بیندازیم، پس نه توقع طلا و سرویس از خانواده داماد داشتیم؛ نه توقع خرید جهیزیه از خانواده عروس و به هر دو طرف گفتیم ما خودمان هر چیزی را لازم باشد، تهیه می‌‌کنیم؛ بقیه هم در قالب هدیه اگر خواستند چیزی بدهند نه این‌‌که زیر فشار بروند. الان هم با حقوق کارمندی و معمولی همسرم کم کم شروع به خرید قسطی وسایل کردیم و با پشتوانه وام ازدواج‌‌مان به لطف خدا همه چی به خوبی انجام شد و تا حالا مشکلی نداشتیم؛ در یک کلام این‌‌که خدا واقعاً برای‌‌مان برکت و روزی رساند.»  

منبع: خراسان

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • برپایی جشن ازدواج ۲۳ پاسدار در سردشت
  • نعیمه نظام‌دوست؛ دوست دارم با مهران مدیری ازدواج کنم (فیلم)
  • اتفاقی که باعث شد مورایس مسلمان شود
  • ماجرای مسلمان شدن مورایس؛ ازدواج با دختر ایرانی
  • بهره‌مندی ۳۶۰ هزار نفر از خدمات روانشناختی در مازندران ‌
  • عروسی‌هایی بدون تالار و تشریفات
  • بهره‌مندی بیش از ۳۶۰ هزار نفر از خدمات مشاوره بهزیستی مازندران
  • ۲۳ درصد پرونده های مشاوره طلاق در مازندران منجر به ساز شد
  • پشت پرده مسلمان شدن مورایس سرمربی سپاهان
  • تصمیم بزرگ: مورایس چگونه مسلمان شد