قلب و کلیه جوان ۱۸ ساله ایرانی را بی رحمانه شکافتند
تاریخ انتشار: ۲۲ تیر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۶۴۵۵۳۴
رکنا: مجید دهمیری ۱۵ مرداد ۱۳۶۹ در درگیری با عناصر گروهک تروریستی کومله از ناحیه قلب و کلیهاش مجروح شد و پس از چند ساعت در بیمارستان به شهادت رسید.
در هفتههای اخیر عناصر ضدانقلاب و معاندین با همراهی برخی مزدوران داخلیشان در فضای مجازی، پروژه تطهیر و مظلوم جلوه دادن، یک عنصر تروریستی به نام «رامین حسینپناهی» عضو گروهک تروریستی و تجزیه طلب کومله را کلید زدهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حسینپناهی نیز که ضدانقلاب و مزدوران مجازی معاندین این روزها برایش نوحهخوانی و هشتگزنی میکنند، فردی است که ضمن خارج شدن غیرقانونی از کشور در قالب عناصر گروهک تروریستی و تجزیه طلب کومله وارد ایران شد و در درگیری مسلحانه با نیروهای حافظ امنیت مردم مشارکت داشت. قصد او و همقطارانش ترور Assassination شهروندان بیگناه و ایجاد رعب و وحشت و سلب امنیت مردم بود.
نام «کومله» را باید مترادف با «داعش» دانست؛ گروهکی تجزیهطلب و ضدایرانی که اعضایش در آدمکشی و جنایتکاری چیزی کمتر از داعشیها نداشته و ندارند. اعضای این گروهک در مقطعی بویژه در دهه ۶۰ وحشیانهترین جنایات را علیه مردم شمالغرب کشور مرتکب میشدند؛ از سربریدن تا شمع آجین کردن و سوزاندن.
نگاهی گذرا به جنایتها و شرارتهای گروهک تروریستی و تجزیهطلب کومله، عمق دشمنی سرکردگان و عناصر این گروهک با مردم ایران و مردم انقلابی کردستان را عیان میکند. در ذیل به گوشهای از جنایت Crime کوملهایها یعنی همکاران رامین حسینپناهی اشاره شده است.
شهید مجید دهمیری ۱ خرداد ۱۳۵۱ در روستای چمن از توابع شهرستان جیرفت در خانوادهای سادهزیست متولد شد. پدرش کشاورز و مادرش خانهدار بود. آنها چهار برادر و سه خواهر بودند و مجید فرزند دوم خانواده بود. او تا اول دبیرستان درس خواند، سپس ترک تحصیل کرد و به خدمت سربازی رفت. دوره آموزشی را در کرمان گذراند و برای انجام خدمتش عازم مریوان شد.
سرانجام مجید دهمیری ۱۵ مرداد ۱۳۶۹ در درگیری با عناصر گروهک تروریستی کومله از ناحیه قلب Heart و کلیهاش مجروح شد و پس از چند ساعت در بیمارستان به شهادت رسید.
«مجید تا اول دبیرستان درس خواند. دبستان را در روستای چمن و راهنمایی و دبیرستان را در روستای دولتآباد گذراند. عاشق امامخمینی (ره) بود، میگفت: «سرافرازی خانواده ما در حمایت از امام است.» هر وقت سخنرانی ایشان را از رادیو میشنید، قربانصدقه میرفت، میگفت: «جانم فدای رهبرم. تا خون در رگ دارم، از امام (ره) و انقلاب دفاع میکنم.»
یک روز به خانه آمد و گفت که میخواهد به جبهه برود. سنش کم بود، من هم مخالفت کردم؛ اما او گفت: «هر روز این همه شهید میآورند و در شهر تشییع میکنند، مگر خون من از آنها رنگینتر است؟» آخر ما را راضی کرد. دوره آموزشی را در کرمان گذراند و برای مدتی به مرخصی آمد، بعد هم به عنوان سرباز ارتش عازم مریوان شد. سه ماه از او بیخبر بودیم تا اینکه نامه فرستاد و ما را از حالش باخبر کرد. پس از گذشت مدتی از خدمتش دوباره پیش ما آمد. به دوستانش گفته بود که شرایط مریوان سخت است؛ اما به ما میگفت که محل خدمتش خیلی خوب است. به برادرهایش گفت: «شما باید ادامهدهنده راه من باشید.» بعد هم دوباره عازم مریوان شد.
شب قبل از شهادت مجید، کومله به پایگاه دیگری در نزدیکی آنها حمله کرده بود. دوست مجید هم در همان پایگاه بود. آنها مقاومت کرده بودند و فردای آن روز دوستش به او گفت: «دیشب به پادگان ما حمله شده و احتمال دارد امشب به شما حمله کنند، مرخصی بگیر تا از پادگان بیرون برویم.» مجید این کار را نکرد و گفت: «اگر ما دفاع نکنیم، کومله شهر را میگیرد.»
دقیقا همان شب کومله به پادگان آنها حمله کرد. ماه محرم بود و رزمندهها در حسینیه عزاداری میکردند. چهلوپنج نفر در حسینیه و هفت نفر مشغول نگهبانی بودند. کومله هر هفت نفر را سر برید، بعد هم فرمانده و رزمندههای داخل حسینیه را به شهادت رساند. دوست مجید میگفت: «بین سرهای بریده دنبال سر مجید میگشتم؛ اما او را پیدا نکردم. گفتند که مجید زخمی و به بیمارستان منتقل شده است. وقتی به بیمارستان رسیدم، مجید شهید شده بود. کومله قلب و کلیههای مجید را با سرنیزه شکافته و از پشت به او شلیک کرده بود.»
پسرم در ۱۸ سالگی توسط کومله با بیرحمی به شهادت رسید.
خبر شهادت:
براساس گزارش هابیلیان، از بنیاد شهید به خانه ما آمدند و گفتند: «مجید در مسیر آمدن به کرمان تصادف Crash کرده و در بیمارستان است.» شب خواب دیدم که مجید با لباس سربازی به خانه آمد و خوابید. نگران شدم و گفتم: «مادر چرا خوابیدی؟» گفت: «نمیدانم.» پدرش آمد و گفت: «مجید! بیا به بیمارستان برویم.» مجید گفت: «من پیش بهترین دکترها بودم.»
از خواب بیدار شدم. به من الهام شده بود که برای مجید اتفاق بدی افتاده است و فردای آن روز دوباره از بینیاد شهید آمدند و ما را به معراج شهدا بردند. وقتی جنازه پسرم را دیدم از هوش رفتم.
مراسم تشییع با استقبال مردم در جیرفت برگزار شد و مجید را در گلزار شهدای روستا به خاک سپردیم.»
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
داعش به عربستان حمله کرد!
علیرضا فغانی خانم خارجی را در آغوش کشید + تصاویر
عکس بی حجاب مائد هژبری که برای رقص در کنسرت از ایران فرار کرد + جزئیات
تمساح ها صف ایستادند تا پدر و پسر را بخورند! + تصویر
آرایش دخترانه منصور 17 ساله برای بی حیایی در مجالس زنانه
اولین پدری که مانند مادر به نوزادش شیر داد! + عکس
زنده زنده سوختن مردی داخل پژو در تبریز!
مسافران مرموز تهران دزدان 20 کیلو شمش طلای شوشتر بودند + تصاویر
لحظه له شدن فجیع مردی زیر قطار+ تصویر
سمانه از همان 21 سالگی مسیر اشتباهی رفت
نازنین 16 ساله بود که فرشاد او را به مسافرخانه کشاند!
مچ زنم را با مرد غریبه را در شرایط خیلی بد در پارکنیگ گرفتم
این 2 زن معروف شبیه هم مُردند ! + عکس
منبع: رکنا
کلیدواژه: جام جهانی سلامت مهم ترین های 24 ساعت ترور Assassination جنایت Crime قلب Heart تصادف Crash قلب جوان بی رحمی شهادت حسین پناهی عکس حوادث فیلم زندگی همسر قتل ترکیه مرد تهران پلیس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۶۴۵۵۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کارگر ۳۵ ساله قصد فروش یسنا را داشت
به گزارش «تابناک»، روزنامه اعتماد در گزارشی در خصوص جزئیاتی از دزدیده شدن یسنا، دختربچه ۴ ساله کلالهای نوشت: با توجه به اینکه مادر یسنا نمیتواند فارسی صحبت کند یکی از افراد نزدیک به خانواده یسنا که تمایل ندارد نامش در گزارش منتشر شود به «اعتماد» میگوید: «پدر یسنا معلول است و نمیتواند راه برود. روز حادثه مادر یسنا طبق معمول فرزندانش را سر زمین برده بود تا نخودفرنگی برداشت کنند. خواهر و برادر یسنا هم مشغول کار بودند. یسنا به مادرش میگوید که آب میخواهد. مادر یسنا از همسایهشان یک لیوان آب میگیرد و به یسنا میدهد. بعد از این موضوع ناگهان یسنا گم میشود. مادرش تا نیم ساعت متوجه گم شدن یسنا نمیشود. بعد از نیم ساعت متوجه میشود و اهالی شروع به جستوجو برای یافتن یسنا میکنند. هر جا را میگشتیم یسنا نبود تا اینکه بعد از ۵ روز یک کایتسوار داوطلب هلالاحمر یسنا را در علفزار نزدیک جایی که مفقود شده بود، زنده پیدا کرد.»
این فرد در ادامه میگوید: «دو، سه نفر در این رابطه بازداشت شدند، اما کارگری حدودا ۳۵ ساله مظنون اصلی بود و وقتی متوجه شد خبر گم شدن یسنا منتشر شده از کلاله خارج که توسط پلیس دستگیر میشود. او قصد فروش یسنا را داشته است. غیر از این فرد یکی، دو نفر دیگر هم به عنوان مظنون بازداشت هستند.»
این فرد در واکنش به این سوال «اعتماد» که با توجه به اینکه یسنا ربوده شده و در حال حاضر در بیمارستان کلاله بستری است آیا امکان آزار و اذیت یا تعرض از سوی متهمان وجود داشته، میگوید: «هیچگونه آزار و اذیتی صورت نگرفته است. یسنا فقط از نظر روحی و جسمی تضعیف شده که فعلا باید در بیمارستان بستری باشد.»