Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مهر»
2024-04-18@05:28:06 GMT

«خیلی کم... تقریباً» هیچ منتشر شد

تاریخ انتشار: ۲۵ تیر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۶۹۸۱۳۹

«خیلی کم... تقریباً» هیچ منتشر شد

به گزارش خبرنگار مهر، سایمون کریچلی در کتاب «خیلی کم...تقریبا هیچ» با تأملی ژرف و گیتیانه بر موضوع مرگ، ایده هیچ‌انگاری را با عبور از بلانشو، لویناس، رمانتیسم ینا و کاول پی می‌گیرد.

کریچلی برخلاف اکثریت فیلسوفان انگلیسی به جای  فلسفه تحلیلی به فلسفه قاره‌ای مشغول شد. او که سرآغاز فلسفه را نومیدی سیاسی یا نومیدی دینی و بنابراین سروکار داشتن با مسأله نیهیلیسم یا برابری و اخلاق می‌داند، تاکنون پروژه‌های اصلی خود را بر همین مبنا ادامه داده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

  او را در این زمینه تحت تأثیر لویناس، هایدگر و دریدا و برخی از مهم‌ترین شرح‌ها بر آثار این سه را متعلق به او می‌دانند. اگر چه در این میان، فیلسوفانی هم‌چون ژرژ باتای و موریس بلانشو نیز بر ایده‌های او از اخلاق تأثیر گذاشته‌اند.

کریچلی متونی مشخصاً سیاسی دارد که «مطالبه‌کردن بی‌پایان» یکی از آن‌هاست. او هم‌چنین راجع به همین ایده مطالبه با ارنستو لاکلائو مناظره نوشتاری معروف داشته است. از کریچلی چندین کتاب و مقاله به فارسی برگردانده شده است که می‌توان به «درباب طنز» ترجمه سهیل سمی، «فلسفه قاره‌یی» ترجمه خشایار دیهیمی و... اشاره کرد. به همین دلیل این فیلسوف انگلیسی در ا یران چندان ناشناخته نیست.

پشت جلد در توضیح کتاب آمده «تقریباً هیچ مسأله معنا را به مرکز مباحثه فکری باز می‌گرداند. دغدغه اصلی کتاب این پرسش است که چگونه می‌توان برای تناهی انسان، بدون توسل به چیزی که از آن تناهی بر می‌گذرد معنایی یافت. کریچلی با تأملی ژرف و گیتیانه بر موضوع مرگ، ایده هیچ‌انگاری را با عبور از بلانشو، لویناس، رمانتیسمِ نیا و کاول پی می‌گیرد. این تأمل در خوانشی از بکت که از بسیاری از جهات قهرمان کتاب است به بار می‌نشیند.»

کریچلی در مقدمه‌ای مفصل، کتابش را با شعری از بودلر آغاز می‌کند. در این مقدمه، ناامیدی را سرآغاز فلسفه می‌داند. سپس اشکال ناامیدی را تعریف می‌کند و معضل معنا در زندگی مدرن را با مروری تاریخی پیش می‌کشد. از مقدمۀ کریچلی چنین برمی‌آید که از حوالی قرن‌ نوزدهم به ‌بعد، شرایطی پیش آمده است که مثل قبل نمی‌توان زنده‌گی معنادار و معناهای زیسته را در کنار هم و با هم در نظر گرفت. مولف، سیر تحولِ این نگره را در منابع مختلفِ تفکر اروپایی از هگل و نیچه گرفته تا هایدگر و آدورنو تعقیب می‌کند.

«خیلی کم... تقربیاً هیچ» کتاب دیگری است از کریچلی که که لیلا کوچک‌منش آن را ترجمه و به تازگی آن را وارد بازار کتاب کرده است. این کتاب در ۳۸۴ صفحه به قیمت ۳۵۰۰۰تومان از سوی نشر نی منتشر شده است.

کد خبر 4348569

منبع: مهر

کلیدواژه: ادبیات ترجمه فلسفه معرفی کتاب معرفی کتاب نشست علمی فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی فعالیت های قرآنی سازمان اوقاف و امور خیریه شهادت امام صادق ع تازه های نشر دین اسلام سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی معرفی نشریات قرآن کریم علوم انسانی امام صادق ع

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۶۹۸۱۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

درباره کتاب «پسر کاملا جدید» ترجمه شهلا انتظاریان/ وقتی تکنولوژی مقابل انسانیت تعظیم می‌کند

فناوری‌های مدرن همواره با شگفتی‌هایی همراه است. البته گاه نیز پا فراتر می‌نهد و به سوی آفرینش موجوداتی همچون انسان پیش می‌رود؛ روبات‌هایی انسان‌نما؛ دست ساخته‌هایی بشری که با بشر واقعی تفاوتی ندارند. تا جایی که سازندگانشان در مقام خالق با خالق بزرگ و بی‌همتای جهان به رویارویی می‎پردازند. البته الگوپذیری انسان از خلقت امری بدیهی است و خداوند  نیز در قرآن به آن اشاره دارد. «یکی از آیاتی که مبین الگوپذیری انسان از خلقت است، آیه‌ی مربوط بـه دفـن هابیل از سوی برادرش قابیل است، (مائده:31). قابیل در نزاع با برادرش، هابیل، او را به قتل می‌رسـاند. قابیل در اینکه کشته‌ی برادر را چه کند، سرگردان بود» (نیلی احدآبادی، 1391: ص145). اما انسان‌ها، این مخلوقین خردمند، در الگوپذیری از خالق تا چه اندازه می‌توانند پیش بروند؟ آیا این خالقین نوظهور تاب برابری و رویارویی با خالق بزرگ جهان را خواهند داشت؟ آیا توان کنترل و اداره‌ی مخلوقات مکانیکی خود را خواهند داشت؟ چگونه خالقانی خواهند بود، خالقانی مهربان و دلسوز یا خالقینی خشک و بی‌روح و  بی‌احساس چون مخلوقات مکانیکی خود؟

 دیوید آلموند؛ نویسنده‌ی سرشناس کودکان و نوجوانان، در رمان کودکانه‌ی «پسر کاملاً جدید»، به همین مسأله می‌پردازد و نگرانی خود را بابت این دستاوردهای نو و این خالقین نوظهور بیان می‌کند. پسر کاملاً جدید، داستان جورج، پسری مکانیکی است. خالقینش او را به دبستانی می‌برند تا نقاط قوت و ضعف او را آزمایش کنند. بچه‌ها متوجه تفاوت جورج با خودشان نمی‌شوند. او را در جمع خود می‌پذیرند. هر چند گمان می‌کنند جورج کمی عجیب و غیرعادی است. خیلی زود خالقان جورج پرده از راز او برمی‌دارند. رفتار آن‌ها با جورج روبات چنان خشک و بی‌احساس است که صدای اعتراض کودکان دبستان را بلند می‌کند: «او دوست ماست، رفیق ماست. یکی از ماست. دست از سرش بردارید. کاری به کارش نداشته باشید.» اما خالقین توجهی به این گفته‌ها ندارند. حتی اعلام می‌کنند که عمر جورج سر آمده و باید خیلی زود از کار بیفتد و قطعاتش برای ساخت جورج 2 و 3 و.. به کار رود. «به زودی از کار می‌افته، خراب می‌شه، به نقطه‌ی آخرش می‌رسه، درست مثل اتومبیل یا ماشین لباسشویی» (ص155). این، کودکان را بر آن می‌دارد که جورج را از چنگ خالقین بی‌احساسش نجات دهند. «انسان باید قوانین نظام خلقت را کشف کند، ولی حق تجاوز به میزان و تغییر قوانین و نیز برهم‌زدن چرخه‌ی طبیعت را ندارد... نباید انسان بدون توجه به امانتی که خداوند به او عطا کرده است و بدون توجه به ضرورت حفظ نسلش در حال و آینده، از خود سلب مسئولیت کند و تا آنجا که می‌تواند به نفع خود از هستی بهره گیرد» (نیلی احدآبادی، 1391: ص144).

عملیات نجات به شکل عجیبی موفقیت‌آمیز است. بچه‌ها هر کدام قطعه‌ای از بدن جورج را که در جعبه‌ای قرار داده شده، برمی‌دارند و به خانه می‌برند. قطعات را سرهم می‌کنند و جورج را دوباره بیدار می‌کنند. سعی می‌کنند در همان مدت کم به او خوش بگذرد. با دوست تازه رفتاری دوستانه دارند و او را همراه خود برای گردش به جنگل می‌برند. جورج در کنار بچه‌ها خود را و اطرافش را می‌شناسد. احساسات انسانی را حس می‌کند و چنان تحت تأثیر قرار می‌گیرد که حتی سعی می‌کند بخندد. جورج آن شب مانند یک پسر واقعی غذا می‌خورد، به قصه‌ی مادر گوش می‌کند. در تخت خوابی که برایش آماده شده، به خواب می‌رود و خاموش می‌شود و دیگر بیدار نمی‌شود. برای همیشه می‌خوابد. بچه‌ها برای مرگ جورج غمگینند اما خوش‌حالند که جورج یک روز آزاد زندگی کرده است؛ مثل یک پسر واقعی. «بیلی می‌گوید: «زندگی کرد! ما جورج رو نجات دادیم و اون زندگی کرد!» (ص282). نویسنده با این داستان سعی دارد مخاطبان را متوجه این مسأله کند که آنچه از تمام تکنولوژی‌های بشر با ارزش‌تر است، انسان بودن است. و این نکته را یادآور می‌شود که خلقت تنها آفرینش نیست، بلکه مراقبت، دلسوزی و محبت نسبت به آفریده است. مخاطب با خوانش این اثر بی‌نظیر، بی‌شک به فکر فرو می‌رود و به فلسفه‌ی آفرینش و خلقت می‌اندیشد. مخاطب کودک به عنوان فردی که آینده در دستان اوست، می‌آموزد در صورت رویارویی با چنین شرایطی، رفتار درست چیست. تا در این راه انسانیت خود را کنار ننهد و مانند سازه‌هایش موجودی بی‌روح، بی‌احساس و ماشینی نباشد.      

منابع:

-آلموند، دیوید (1400). پسر کاملاً جدید. شهلا، انتظاریان. تهران: ایران‌بان.

-نیلی احمدآبادی، محمدرضا (1391). تبیین مبانی تکنولوژی با نگرش تسخیر خلقت. جستارهای فلسفه‌ی دین، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال اول، شماره‌ی دوم، پاییز و زمستان 91، 129-149.

لیلا خیامی

دیگر خبرها

  • هوش مصنوعی و آینده مبهم مترجمان!
  • هوش مصنوعی و آینده مبهم مترجمان !
  • «فلسفه عشق» نقد و بررسی می‌شود
  • نیما در کتابفروشی‌های پاکستان
  • درباره کتاب «پسر کاملا جدید» ترجمه شهلا انتظاریان/ وقتی تکنولوژی مقابل انسانیت تعظیم می‌کند
  • چرا ترجمه‌ها در حوزه کودک و نوجوان بر تألیف پیشی گرفت؟
  • چاپ مجدد کتاب «فلسفه دعا از دیدگاه آیت الله مظاهری»
  • کتاب در عصر رسانه‌ها
  • تقویت مهارت‌های پزشکی با کتاب‌های لاتین پزشکی
  • «فلسفه دعا از دیدگاه آیت الله مظاهری» به چاپ دوم رسید