Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تابناک»
2024-04-24@01:57:48 GMT

ادعای عجیب نابودی ایران توسط حافظ و مولوی!

تاریخ انتشار: ۲۷ تیر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۷۲۴۹۴۰

ادعای عجیب نابودی ایران توسط حافظ و مولوی!

ابراهیم فیاض در سخنانی عجیب، حافظ و مولوی را باعث نابودی و انحطاط ایران معرفی کرد.

به گزارش ایرنا، ابراهیم فیاض را با اظهارنظرهای جنجالی‌اش می‌شناسیم؛ یک روز درباره تأثیر روانشناسان بر طلاق و روز دیگر درباره بی‌ارزش خواندن کار مرحوم مریم میرزاخانی. حالا او در همایش «بازتولید حکمت فردوسی در فرایند فرهنگ ایرانی» که در حوزه هنری انقلاب اسلامی خراسان رضوی برگزار شد، حافظ و مولوی را عامل انحطاط ایران دانسته و فردوسی را سبب پیشرفت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او در این همایش اضافه می‌کند: «در ایران همیشه بین عرفان و حکمت جنگ وجود داشته است. یکی از مشکلات ما وجود اندیشه‌های افرادی همچون مولوی و حافظ در برابر حکمت است. متأسفانه بعد از انقلاب، اشعار حافظ که هویت ملی در آن وجود ندارد رواج بیشتری یافت و شاهنامه که تاریخ این مملکت است، حذف شد. این امر سبب انحطاط آینده نیز می‌شود، در نتیجه مردم به غرب‌گرایی روی می‌آورند».

کاکایی: مقابله با حافظ و مولوی شومن‌بازی است

عبدالجبار کاکایی در گفت‌وگو با «ایرنا» بابیان اینکه مخالفت با حافظ و مولوی تازگی ندارد و پیش‌ازاین هم گفته‌شده، افزود: «اغلب متفکران مسلمان که با اندیشه‌های کسروی نزاع داشتند، کم‌کم خودشان به سمت اندیشه‌های کسروی حرکت کردند. بحث این است که از چه جهت به عرفان نگاه بکنیم. عرفان جنبه‌های سازنده و جنبه‌های مخرب اجتماعی هم دارد. هر اندیشه‌ای این‌چنین است. در اقوال صوفی مشایخ، به‌ویژه سخن مولانا و غزالی و حافظ و سعدی و دیگران به امر اخلاقی در ارتباطات جامعه و نظام قانون‌گذاری اجتماع خیلی تأکید می‌شود. برمبنای روایت‌هایی که از تذکرة‌الاولیا و سایر کتب عرفانی به ما رسیده، اغلب صوفیه با نظام قانون‌گذاری فقه دینی که فاقد پشتوانه قوی باشد مخالفت می‌کردند. »

نویسنده «تاوان کلمات» در ادامه افزود: «اگر ما خاستگاه فردوسی و حکمتش در خرد را اندیشه‌های کهن ایرانی بدانیم، دقیقا دعوت به عرفان، دعوت به خردگرایی و عمل کردن به یک امر اخلاقی است. در خود شاهنامه فردوسی هم مباحثی هست که جامعه امروز بشری نمی‌پذیرد. این گفتمان‌ها بیشتر جنجال‌آفرین است و به‌ویژه اگر از ناحیه کسانی صادر شود که موضع‌گیری‌هایشان درواقع خلاف رفتارهای سابقشان باشد؛ کسانی که زمانی خواندن شاهنامه را منع می‌کردند. اندیشه‌هایی که زمانی در مقابل خردگرایی می‌ایستادند، وقتی بیایند به نام خردگرایی بخواهند با مولانا و غزالی و حافظ و دیگران مقابله کنند، به نظر من چیزی جز شومن‌بازی نیست.»

کاکایی در پایان از قابل احترام بودن ایران با همه جنبه‌های فرهنگی‌اش می‌گوید و اضافه می‌کند: «تصوف و عرفان در ایران معجونی از عشق و خرد باهم است و ما با این اندیشه‌هاست که حافظ را می‌شناسیم. خود حافظ و فردوسی و مولانا اصلاً باهم مشکلی نداشتند. به نظر من طرح مباحثی درباره انحطاط ایران توسط حافظ و مولوی ارزش علمی ندارد.»

غیبت وطن‌پرستی در ادبیات

دکتر محبوبه حیدری، استاد ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی با بیان اینکه بعد از فردوسی اندیشه وطن‌پرستی در ادبیات وجود ندارد افزود: «نگاه سعدی، حافظ و مولوی جهان‌وطنی است و اشاره مستقیمی به ایران و میهن در اشعار این سه وجود ندارد. از نگاه جامعه‌شناسی، عرفان مخرب بوده و حتی مثل مخدر عمل کرده است.»

نویسنده کتاب «ادبیات مکتبخانه‌ای ایران» نگاه افراطی به عرفان را رد می‌کند، اما معتقد است خردورزی و وطن‌پرستی بعد از فردوسی تا دوره مشروطه در ادبیات حضور نداشته است. حیدری اضافه می‌کند: «نگاه عرفان، فردمحور و نگاه فردوسی جامعه‌محور است. تمایل به عرفان باعث شده که عقلانیت در جامعه کمتر شود و حتی هنگام انتخاب هم کسانی که بین عقل و عشق، دومی را انتخاب می‌کنند صاحب ارزش هستند.»

فیاض: حافظ و مولوی ضد دین هستند

ابراهیم فیاض در گفت‌وگو با «ایرنا» با تأیید حرف‌های روز گذشته‌اش درباره حافظ و مولوی می‌گوید: «عرفان یک دانش غیرانسانی، حیوانی و گیاهی است و فلسفه، دانش انسانی است. بحث وحدت وجود و اصالت وجود و این‌ها همه حیوان پرستی است. ما بعد از بوعلی سینا یک‌جور افلاطونی می‌شویم و دیگر چارچوب‌های اندیشه‌ای ما از بین می‌رود و محورمان می‌شود مطرح‌شدن خدا و طبیعت و تاریخ و این‌ها ازاین‌پس محو می‌شود.»

فیاض در ادامه می‌گوید: «مولوی و حافظ ضد دانش و حتی ضد راستی‌اند. این‌ها در شعرهایشان همه‌چیز را باطل کرده‌اند. ضد عقل و خردند. برای خودشان خرد عرفانی درست کرده‌اند. من حتی می‌خواهم بگویم دانش و راستی و درستی و دین و همه این‌ها که مبنای تکامل بشری‌اند، توسط حافظ و مولوی مورد هجوم واقع‌شده‌اند».

او در پاسخ به این سؤال که حافظ بر قرآن تسلط و اشراف کامل داشته و چگونه چنین فردی مخالف خرد می‌شود گفت: «بله، مولوی و حافظ مفسر قرآن هستند، اما چه تفسیری؟ تفسیر عرفانی هندی. یا تفسیر عرفانی یهودی و مسیحیت. تفسیر حافظ از قرآن بر اساس هندوئیسم واقع در شیراز بوده و این تفسیرها یا شرقی و هندی می‌شود و یا تفسیرهای غربی. قرآنی که آن‌همه روی تاریخ، مخصوصاً روی قصص بحث می‌کند، محو شده‌است و در شعر حافظ تنها یک غزل متأثر از قرآن است و دیگر داستانی نیست. حالا مولوی دیالکتیکی وارد داستان می‌شود، البته آن‌هم دیالکتیکی جدلی است. حتی اسلام‌گویی مولوی ضد اندیشه و ضد تفکر است».

ضد زبان‌ها

فیاض در ادامه با تأکید بر اینکه مبنای تعقل زبان‌شناسی است، می‌گوید: «فردوسی این را خوب متوجه شده که عجم را زنده می‌کند بدین پارسی. سی سال هدف او همین بوده است. بحث این‌ است که زنده‌بودن یک ملت و یک فرهنگ به زبانش است، که فردوسی این را فهمیده بود. مولوی و حافظ ضد زبان‌اند. این‌ها می‌گویند اصل معناست و زبان مهم نیست. یعنی من حتی عرفان را ضد دین می‌دانم چون مقوله دین یعنی پذیرفتن مسئولیت؛ یعنی جزا؛ یعنی همان انذاری که در قرآن خیلی بحث شده است؛ سادیسم و مازوخیسم ریشه‌اش در عرفان است. یعنی جامعه شما که عرفانی است، دچار سادیسم و مازوخیسم است. تمام فیلم‌ها و رسانه‌هایتان همین است. اگر غیرازاین است به من بگویید».

احمدی‌نژاد، حافظی بود

فیاض در پایان صحبت‌هایش سراغ دولت نهم و دهم می‌رود و آن‌ها را طرفدار تفکر حافظ می‌داند و اضافه می‌کند: «احمدی‌نژادی‌ها ابتدا از فردوسی گفتند، اما عملاً حافظی بودند. آن‌ها طرفدار فردوسی نبودند، چون فردوسی حماسه بود و آن‌ها در ابتدا می‌گفتند حماسه، اما در عمل حافظی بودند. می‌پذیرم که در ابتدای دولت نهم به‌طرف فردوسی رفتند اما آخر دولت نهم‌شان کم‌کم پیچیدند طرف حافظ. این‌ها الان انحطاط ما را شکل می‌دهند.»

حافظ از دیدگاه رهبری

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سخنرانی خود در آیین گشایش کنگره جهانی حافظ در آبان سال 1367 درباره حافظ این‌گونه فرموده‌اند: «منظور من از حافظ، آن شخصیتی است که از حافظ در تاریخ ماندگار است؛ یعنی آن بخش اصلی و عمده‌ی عمر حافظ که بخش پایانی عمر اوست. [...] حافظ در اقلاً ثلث آخر زندگی‌اش، یک انسان وارسته و والاست. اولاً یک عالم زمانه است؛ یعنی درس‌خوانده و تحصیل‌کرده و مدرسه‌رفته است. فقه و حدیث و کلام و تفسیر و ادب فارسی و ادب عربی را آموخته. حتی آن‌چنان‌که حدس زده می‌شود، از اصطلاحاتی که در نجوم و غیره به‌کاررفته، در این علوم هم‌دستی داشته و تحصیلی کرده، یک عالم است. این عالم، بساط علم‌فروشی و زهدفروشی و دین‌فروشی را هرگز نگسترده، که آن روز چنین بساط‌هایی رواج داشته. این عالم در بخش عمده‌ای از عمرش، راه سلوک و عرفان را هم پیموده. در اینکه وابسته‌ به فرقه‌ای از متصوفه هم نیست، شاید شکی نباشد. یعنی هیچ‌یک از فرق متصوفه، نمی‌توانند ادعا کنند که حافظ جزو سلسله‌ آن‌هاست، زیرا که برای او هیچ مرشدی، شیخی، قطبی بیان‌نشده».

ایشان در مرداد 1380 نیز پیرامون معارف بلندی که در شعر حافظ وجود دارد، اظهار داشتند: «این معارف هم فقط با هنرمند بودن به دست نمی‌آید، بلکه یک پشتوانه‌ فلسفی و فکری لازم دارد. باید متکا یا نقطه‌ عزیمت و خاستگاهی از اندیشه‌ والا، این درک هنری و سپس تبیین هنری را پشتیبانی کند».

منبع: تابناک

کلیدواژه: ابراهیم فیاض ادعای عجیب حافظ مولانا نابودی ایران ضد دین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۷۲۴۹۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سرچشمه عرفان وحیانی و اخلاق قرآنی یکی است

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدمهدی گرجیان؛ استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) شامگاه 3 اردیبهشت ماه در نشست علمی «عرفان وحیانی و اخلاق قرآنی؛ عینیت یا غیریت؟» که از سوی انجمن علمی معارف دانشگاه شهید بهشتی و با همکاری آکادمی اخلاق‌پژوهی روشمند برگزار شد با بیان اینکه در این نشست درصدد بررسی این موضوع هستیم که آیا عرفان ماخوذ از آموزه‌های وحیانی و نه دست‌ساز بشری با اخلاق قرآنی، عینیت دارد یا غیریت، گفت: علامه طباطبایی اصرار دارد بگوید آنچه را پیامبر(ص) آورده است توحید احدی است ولی آنچه سایر انبیاء در بین مردم رواج دادند توحید واحدی است و اخلاق قرآنی، اخلاق متکی بر توحید احدی است و عرفان وحیانی اسلامی هم رسیدن به مقام فنا و توحید احدی است لذا از منظر وی، عرفان وحیانی با اخلاق قرآنی همسو است. بنابراین عرفان وحیانی علم اعلی است و اخلاق علم، متوسط ولی چون اخلاق به قرآن متصل شده است باید گفت عرفان وحیانی و اخلاق قرآنی عینیت دارند.


گرجیان تصریح کرد: موضوع عرفان وحیانی، رسیدن به مقام فنا و وصول الی الله بدون حجاب است؛ قرآن کریم فرموده است: یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا. لذا عمده تلاش انبیا بر این محور است که انسان‌ها را به مقام وصول، حضور و فنا برسانند. چون قرآن قصد دارد انسان را به جایی که امکان وصول به عالم وجودی بالا دارد برساند عرفان و اخلاق قرآنی عینیت دارند گرچه عرفان وحیانی ادبیات مخصوص خود را دارد که در اخلاق وجود ندارد و روش عرفان اسلامی هم بر پایه شهود است گرچه علم عرفان، حصولی است.


استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) با بیان اینکه روش عرفان سلوکی، متکی به شهود است ولی علم عرفان نظری شبیه فلسفه، حصولی است و در عین حال قرآن علم وحیانی است و بالاترین مرتبه کشف و شهود را دارد، اظهار کرد: عرفان و اخلاق وحیانی از جهت هدف بسیار به هم نزدیک هستند کما اینکه در روش و موضوع هم اینگونه بودند؛ البته اگر اخلاق متصل به قرآن نبود چه بسا اخلاق را علم متوسط و مادون علم عرفان می‌دانستیم.


گرجیان اضافه کرد: نبی اعظم(ص) به عنوان قرآن مجسم فرموده است: انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق، یعنی هدف پیامبر(ص) پیاده‌کردن اخلاق مجسم به وسیله آموزه‌های وحیانی است و عرفان هم قصد دارد انسان را از وابستگی ناشایست جدا کند و او را به بایسته‌های لازم برساند. عرفا معتقدند که عرفان اسلامی از غیر آیات و روایات گرفته نشده است و هر چه هست از قرآن و روایات است بنابراین اینطور نیست که به انحراف برود ولی کسانی که عرفان خود را بر پایه قرآن و اهل بیت(ع) بنا نکردند دچار انحراف شدند.


عینیت قرآن و انسان کامل

این پژوهشگر با بیان اینکه قرآن کریم هدف بعثت را رساندن مردم به کلمه توحید ذکر کرده است، گفت: انسان کامل و قرآن کریم دو نسخه از یک حقیقت هستند لذا اگر پیامبر را به شکل کتاب دربیاورند قرآن خواهد شد و اگر قرآن را به شکل انسان درآورند پیامبر(ص) خواهد شد. در اخلاق قرآنی هم مراد، دستگیری پیامبر(ص) از مردم و رساندن آنان به غایت سلوک عرفانی و مقام احدیت وصفیه است. البته در این مرتبه بین عرفا اختلاف است؛ برخی متوجه مقام ذات ربوبی نشده‌اند و فکر کرده‌اند همان احدیت وصفیه است در حالی که قرآن فرموده است: لَا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ ۖ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَٰلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً ۗ وَیُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ ۗ وَإِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ. خدا شما را از خویشتن برحذر می‌دارد یعنی تفکر در  ذات خدا ممکن نیست و محال است انسان بتواند به مقام ذات دست یابد ولی می‌توان به قدر تشنگی چشید.


گرجیان با بیان اینکه غایت، رسیدن به «لا اله الا الله تفلحوا» است و اخلاق قرآنی هم هدف‌گیری به این جهت است، افزود: از منظر علامه حسن‌زاده آملی در این صورت قرآن از عرفان و این دو از برهان جدایی ندارند البته باید دانست که همانطور که امام سجاد(ع) در مناجات العارفین فرموده است: و لم تجعل للخلق طریقا...؛ هیچ راهی برای خلق برای رسیدن به معرفت الهی نیست مگر اینکه انسان اظهار عجز از معرفت کند. نهایت درجه‌ای که انسان می‌تواند به آن برسد این است که بداند نمی‌تواند و نمی‌داند که به مقام ذات برسد؛ ما عرفناک حق معرفتک.


راه پیمودن کمال

استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) با بیان اینکه تخلق به اخلاق الهی اینگونه است که انسان از آنچه غیر است رهیده شود و انانیت خود را رها کند، ادامه داد: با رهاشدن از انانیت به جایی برسد که؛ هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست/ ما به فلک می‌رویم عزم تماشا که راست/ ما ز فلک بوده‌ایم یار ملک بوده‌ایم/ باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست/ خود ز فلک برتریم وز ملک افزونتریم/ زین دو چرا نگذریم منزل ما کبریاست. اگر کسی عرفان وحیانی و اخلاق متخذ از قرآن را با همدیگر جمع کند مسیر سلوک نزدیکتر خواهد شد و انسان به جایگاه شایسته‌ای که باید برسد خواهد رسید.


وی ادامه داد: باز به تعبیر علامه طباطبایی، در ذیل آیه شریفه «ذَٰلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ» او ثابت است که ثبوتش با بطلان آمیخته نیست و اگر انسان در اخلاق و عرفان به اینجا برسد به مقام عرفان حنیف خواهد رسید و اینکه «قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» که همان توحید ابراهیمی است؛ یعنی ما با همه وجود و هستی رو به تو کرده‌ام. وقتی امام حسین(ع) بر شمشیرش تکیه کردند و فرمایشاتی داشتند، حضرت علی اکبر(ع) پرسید پدرجان آیا ما بر حق هستیم؟ امام(ع) فرمودند: بله. لذا امام هرچه را داشت در مسیر سلوک الی الله فدا کرد.


وی با بیان اینکه آبشخور عرفان وحیانی و اخلاق قرآنی یک چیز است و موضوع و روش و غایت هم یکسان است لذا جداکردن این دو از یکدیگر درست نیست، افزود: قرآن کریم در آیه 12 سوره یس آورده است: وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ؛ انسان کامل در درجه‌ای است که هر آنچه خوبان همه دارند او یکجا دارد به تعبیر دیگر انسان کامل که در راس آن نبی اعظم(ص) به عنوان قطب عالم و جام جهان‌نما است، جام‌جهان نما نفس اوست، نفس انسان کامل است که می‌تواند تجلی همه عالم آفرینش باشد. به تعبیر ابن سینا، بر همه عالم اطلاع دارند. انسان کامل، مهدی، خضر و هادی و ... است و بر همه عالم اشراف دارد؛ این تعابیر را محی‌الدین عربی ذکر کرده است و البته متخذ از آیات قرآن است: وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ ۖ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ.


گرجیان با بیان اینکه کسانی که جایگاه انسان کامل را درک نکردند در وقت انتخاب او به مقام خلیفة‌اللهی معترض شدند، گفت: به خدا معترض شدند که؛ نحن نسبح بحمدک و نقدس لک؛ در حالی که خدا فرمود: انی اعلم ما لا تعلمون. پیامبر(ص) وقتی در معراج به عالم بالا راه یافت به جبرئیل فرمود تو هم بیا بالا ولی او فرمود اگر بند انگشتی جلوتر بیایم و نزدیک شوم پر من خواهد سوخت.


وی با اشاره به مبانی انسان‌شناسی اخلاق قرآنی و تفاوت آن با اخلاق ارسطویی، گفت: اخلاق ارسطویی در نهایت قصد دارد انسانی بسازد که متعادل باشد یعنی قوای غضبیه و شهویه او با قوای رحمانی او در تعادل باشد ولی در اخلاق قرآنی، وصول الی‌الله مطرح است که در اخلاق معمول چنین چیزی اصلا وجود ندارد. البته راهکار تخلق به اخلاق الهی برای انسان کامل، حب به ذات الهی است یعنی حب ذات خود را رها کند تا به حب ذات ربوبی برسد.


استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) با بیان اینکه اگر لطف خداوند شامل حال فرشتگان نشده بود آن‌ها مانند ابلیس رجیم و رانده از درگاه ربوبی بودند، اضافه کرد: وجود اقدس ربوبی می‌خواهد قواره کاملی از اسماء و صفات خود را به تجلی بنشاند و این جز با خلقت انسان کامل ممکن نیست البته نه انسانی که فقط صورت انسانی دارند و قلب آنان، قلب حیوانی و شیطانی است. چهره خیلی‌ها چهره آدمی است ولی قلبشان حیوانی و شیطانی است؛ امام سجاد(ع) در ایام حج با تصرف الهی نشان دادند خیلی از افرادی که دور بیت‌الله می‌گردند دارای چهره انسانی ولی قلب و باطنی حیوانی هستند.  


اخلاق و عرفان وحیانی لازمه خلافت الهی

وی افزود: انسان قابلیت دارد تا به قاب قوسین برسد ولی فقط کسی چون پیامبر(ص) توفیق رسیدن به این مرتبه را دارد. انسانی که سلوک و عرفان وحیانی دارد و اخلاق قرآنی را هم در خود جمع کرده است از سوی خداوند به عنوان خلیفه خودش انتخاب می‌شود. در حدیث قرب نوافل هم دارد که انسان به جایی می‌رسد که من گوش و چشم و دست و زبان او می‌شوم. البته پیامبر(ص) یک جنبه ظاهری هم دارد و آنقدر خلق نیکو داشته است که قرآن کریم از آن تمجید کرد و فرمود: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ. مردم وقتی پیامبر(ص) را می‌دیدند چون شبیه خودشان بودند و می‌خوردند و در بازار راه می‌رفتند ایشان را شبیه خود می‌دانستند ولی قرآن فرمود: قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَیٰ إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَٰهُکُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ. لذا افراد عادی مردم مرتبه ایشان را نفهمیدند و گفتند: وَقَالُوا مَالِ هَٰذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعَامَ وَیَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ ۙ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیرًا.


گرجیان بیان کرد: تعبیر یُوحَیٰ إِلَیَّ؛ تعبیر عجیبی است؛ به پیامبری که به اخلاق و عرفان قرآنی متصل است وحی می‌شود یا چطور عیسی(ع) به بنی اسرائیل فرمود من رسول خداوند هستم و تصدیق ماسبق می‌کنم و هم به آمدن پیامبری به نام احمد بشارت می‌دهم که در زمین به او محمد و در آسمان احمد گویند. علی(ع) فرمود نخستین چیزی که خدا آفرید نور محمد بود و از نور او 20 دریا از جنس نور آفرید و خدا به او فرمود شفیع روز محشر تویی و از او 124 هزار نبی متشعشع شد و همه بر دور خانه خود با نور محمد(ص) طواف کردند. امام رضا(ع) براساس روایت کافی شریف، فرمودند که امام دردانه و یگانه روزگار خود است و همانطور که خدا لیس کمثله شئ است، انسان کامل هم اینطور است.

منبع: ایکنا (خبرگزاری بین‌المللی قرآن)

دیگر خبرها

  • ادعای عجیب: یورگن کلینزمن، گزینه تراکتور!
  • ادعای عجیب اسنایپر برتر آمریکایی: سلاح‌های زمان شوروی بهتر هستند!
  • سرچشمه عرفان وحیانی و اخلاق قرآنی یکی است
  • ادعای عجیب روزنامه آمریکایی از طرح اولیه حمله اسرائیل به ایران | حمله بزرگ به اهداف نظامی در نزدیکی تهران؟ | آمریکایی‌ها: ما نتانیاهو را منصرف کردیم!
  • ادعای عجیب مدیر ارشد نماوا علیه هنرمندان جنجال به پا کرد؛ قطع همکاری مازیار میری و همایون اسعدیان با نماوا
  • ادعای عجیب: ژاوی می‌خواهد بماند
  • ادعای عجیب و مبهم کریمی قدوسی در شبکه ایکس؛ خبریه؟ | تصویر
  • فال حافظ امروز دوشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ با معنی و تفسیر
  • ادعای عجیب خواننده ایرانی: دو دور دور دنیا چرخیدم
  • جمهوری اسلامی جنگ طلب نیست اما تعرض به خاک خود را برنمی تابد