دلایل هجرت بانوی نو مسلمان ژاپنی به ایران
تاریخ انتشار: ۲۷ تیر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۷۲۶۴۱۷
به گزارش جهان نيوز، سه چهار سال پیش فیلمی از او منتشر شد که در آن تأکید میکرد من کالای ایرانی میخرم تا به اقتصاد کشور شیعه کمک کنم! همین باعث شد که بیشتر درباره او مطالعه کنم. حادثه 11 سپتامبر جرقهای میشود در دل بانوی ژاپنی که درباره اسلام تحقیق کند؛ تحقیقی که به مسلمان شدنش منجر میشود. در کشوری حجاب اسلامی را انتخاب میکند که به دلیل تبلیغات منفی، مردم نگاه مثبتی به این نوع پوشش ندارند؛ به خاطر همین، کار کردن در یک شرکت تولید محصولات غذایی را انتخاب میکند تا لباس فرم پوشیدهای داشته باشد!
آتسوکو هوشینو که پس از اسلام آوردن نام فاطمه را برای خود برگزیده از «حق ندیدن» میگوید و از پشتپردههای جریانی که تمام همتش، نفی حجاب است و اصرار به بیحجابی! بانوی نومسلمان ژاپنی، نگاه همیشگی خداوند را مهمتر از نگاه چند ثانیهای کسانی میداند که در خیابان از کنارمان رد میشوند!
طی یک گفتگوی خواندنی با آتسوکو هوشینو، دیدگاههای وی درباره حجاب را بررسی شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خانم هوشینو! اولینبار چه زمانی از حجاب استفاده کردید؟
وقتی که مسلمان شدم از فلسفه حجاب چیزی نمیدانستم اما میدانستم که حجاب یکی از واجبات برای زن مسلمان است و من هم از همان ابتدا بر خود واجب میدانستم که حجاب را رعایت کنم.
وقتی محجبه شدید برای فعالیتهای روزمره یا کردن در ژاپن با مشکلی مواجه نشدید؟
من البته خودم با این تصمیم مشکلی نداشتم اما جامعه ژاپن اسلامی نیست و مردم با حجاب آشنایی ندارند؛ به خاطر همین وقتی با حجاب بیرون میرفتم بعضیها ظاهرا احساس خوبی نسبت به من نداشتند. مشخص بود که احساسی منفی در دلشان برانگیخته شده است. معلوم است که در چنین شرایطی کار کردن برای من خیلی سخت میشود. وقتی مجبور شدم که کار کنم، جایی را انتخاب کردم که مجبور باشم لباس کاملا پوشیدهای به تن کنم: یک کارخانه مواد غذایی!
لباس کار آن کارخانه طوری بود که فقط چشمهای افراد معلوم بود و سرتاپای کارکنان به خاطر مسائل بهداشتی پوشیده بود.
برای نماز خواندن، غذای حلال خوردن یا روزه گرفتن در بیرون از منزل مشکلی داشتید؟
بیرون از خانه نماز نمیخواندم و خودم را برای نماز به خانه میرساندم تا در اتاق خودم نماز بخوانم. البته چندباری پیش آمد که در مسافرت توانستم نماز بخوانم. ولی در شهری که من زندگی میکردم جایی برای نماز خواندن پیدا نمیشد. به بعضیها میتوانستم بگویم که مسلمان شدهام و یکی از واجبات دینم، نماز خواندن است اما نمیشد این را برای همه توضیح داد.
برای نخوردن گوشت خوک یا گوشت حیواناتی که به روش اسلامی ذبح نشده بودند هم بهانه میآوردم و میگفتم آلرژی دارم و سعی میکردم با این راهکار طوری رفتار کنم که به میزبان بیاحترامی نشود. مستقیم نمیگفتم که خوردن این گوشت را حرام میدانم!
چه اتفاقی افتاد که شما در برههای تصمیم گرفتید که به ایران سفر کنید؟
رعایت حجاب، یکی از علتهای هجرت من به ایران بود. خدا در قرآن چندبار حجاب را توصیف و توصیه کرده است. جایی در قرآن آمده است که شما نمیتوانید برای اجرا نکردن احکام خدا بهانه بیاورید. قرآن میگوید «مگر سرزمین خداوند وسیع نیست؟ چرا هجرت نمیکنید؟» ما باید راهی را انتخاب کنیم که انجام واجبات برایمان میسر شود.
برای آمدن به ایران با چالش خاصی مواجه شدید؟
وقتی تنها برای پرواز به ایران به فرودگاه رفتم، یک نیروی پلیس مرا بازداشت کرد! سوالات البته معمولی و محترمانه بودند؛ مثل این که از کجا آمدهاید و به کجا میروید؟ من به سوالات پلیس جواب میدادم. بازداشت شدن چیز خوشایندی نیست اما من سعی میکردم که این فرصت را هم غنیمت بشمرم تا اسلام را به همان آقایی که مرا بازداشت کرده تبلیغ کنم!
من متوجه شدم که وقتی در فرودگاه توکیو راه میروم، پلیسهای مخصوصی که برای امنیت اجتماعی فعالیت میکنند، به دنبال من راه میروند و مراقبم هستند.
شما از کشوری که حجاب در آن آزاد است به کشوری آمدهاید که حجاب در آن قانونی است. چرا آنچه که آزادی در ژاپن خوانده میشود را رها کردید و به کشوری آمدید که باید در آن حجاب را رعایت کنید؟
مسأله حجاب برای مسلمانان بسیار مهم است و طبعا برای من هم مهم است. مهم این است که شما آزادی را چطور تعریف کنید. شما باید روشن کنید که درباره آزادی جسمی، روحی، مذهبی یا عقیدتی حرف میزنید. ما نمیتوانیم درباره آزادی فقط به ظواهر اکتفا کنیم و نتیجه بگیریم که در ایران آزادی نیست! من آزادی را در حجاب پیدا کردم.
به هر حال حجاب محدودیتهایی برای خانمها ایجاد میکند. با این محدودیتها مشکلی ندارید؟
خیلیها وقتی از آزادی حرف میزنند، مقصودشان آزادی جسمی و ظاهری است. ما انسانها موجوداتی روحانی هستیم که بدنی جسمانی داریم و نه برعکس! به همین خاطر، ارزش آزادی روحانی برای من بیشتر است. ذات انسان ایجاب میکند که «بنده» باشد و اگر بنده خدا نباشد، بنده دنیا، پول، شهرت یا ثروت خواهد شد. هیچکس نمیتواند از این واقعیت فرار کند.
بندگی غیر خدا ما را به جایی نمیرساند. فقط در بندگی خداست که آزادی وجود دارد. بعضیها حجاب را محدودیت میدانند اما این نگاه، ظاهری است.
خانم هوشینو! حجاب در ایران قانونی است. به نظر شما بهتر نبود که این امر قانونی نباشد و افراد در داشتن حجاب مختار باشند؟
ببینید من میدانم که اجرای قانون حجاب در ایران با اشکالاتی زیادی همراه بوده است؛ مثلا این که برای حجاب آموزش کافی به افراد داده نمیشد یا به صورتهای ناخوشایندی افراد را به داشتن حجاب ترغیب میکردند. اما از این خطاها که بگذریم، مسأله حجاب معمولا از نگاه زنان و دختران مورد بحث قرار میگیرد اما بیایید برعکس به موضوع نگاه کنیم؛ یعنی از نگاه مردان مسلمان.
حقِ ندیدن را به رسمیت بشناسیم!
ما انسانها هم حق دیدن داریم و هم حق ندیدن. در کشورهای خارجی اگر افراد برهنه یا با لباس شنا بیرون بروند، دستگیر میشوند؛ چون مردم نمیخواهند این وضعیت را ببینند! مردان نمیخواهند زنی را با لباس نامناسب ببینند که همسرشان نیست و زنان هم همینطور. این حق ندیدن باید مورد حمایت قرار بگیرد. غیرمسلمانها هم حجاب دارند اما نام آن را حجاب نمیگذارند.
پوشش در دیگر کشورها هم آزاد نیست
در کشورهای خارجی اگر کسی حد متعارف پوشش را رعایت نکند، مردم ناراحت میشوند و حتی ممکن است دستگیر شوند. در کشور اسلامی که در آن اکثریت مردم مسلمان هستند، حد پوشش با حد پوشش لازم برای غیرمسلمانان فرق میکند. مخالفین حجاب فکر میکنند که پوشش در کشورهای دیگر آزاد است و هرکس هرطور که دلش بخواهد میتواند لباس بپوشد در حالی که اینطور نیست.
«دیگران» در جامعه پوشش شما را نگاه میکنند. مردان مسلمانِ باتقوا نمیخواهند زنان و دختران را بیحجاب ببینند. مرد مومن، حق ندیدن دارد که باید از این حق حمایت شود.
ممکن است کسی بگوید این مشکل مردهاست! خب نگاه نکنند!
این که مردها نباید به خانمها نگاه کنند که مسلم است. خطاب آیهای که برای حجاب نازل شده اول به مردهاست که «به مردان بگو که چشمها را از نگاه ناروا بپوشند» پس از این است که خدا به زنان دستور میدهد که چشمها را از نگاه ناروا نگهدارند و حجاب داشته باشند. حجاب مردان در چشم آنهاست اما این حجاب حدی دارد. نمیشود که مردها در خیابان چشمشان را ببندند!
تحقق حجاب واقعی با همکاری توامان مردان و زنان
تعامل درباره حجاب، میان مردان و زنان جامعه باید دوطرفه باشد. درست است که مردان باید چشمشان را حفظ کنند اما زنان هم باید با مردان همکاری کنند تا آنها بتوانند چشمشان را حفظ کنند. تحقق حجاب واقعی در جامعه، همکاری مردان و زنان را میطلبد. امروزه دیگر پوشش فقط یک سلیقه نیست بلکه حجاب به یک مسأله سیاسی بزرگ تبدیل شده است.
دشمنان اسلام علیه حجاب کار میکنند چون میدانند که این شیوه، یکی از نافذترین شیوهها برای تخریب اسلام از درون است.
جوهره سخن شما این است که حجاب، به یک معنا رعایت حقوق دیگران نیز هست. برداشت من درست است؟
بله، حجاب رعایت حقالناس نیز هست.
با این همه ممکن است کسانی باشند که بگویند حجاب داشتن یک مسأله شخصی است و ما هرچه دلمان بخواهد میپوشیم!
بگذارید مثالی بزنم. چرا مهمانداران هواپیما اعتراض نمیکنند که ما نمیخواهیم این لباس را بپوشیم؟ چرا آنها به پلیس شکایت نمیکنند و نمیگویند که این لباسی نیست که ما دوست داشته باشیم آن را بپوشیم؟ آنها میدانند لباس مناسبی را در جای مناسبی پوشیدهاند. کسی دیگران را مجبور نمیکند که چه نوع جوراب یا کفشی بپوشند! وقتی ما بیرون از خانه هستیم، دیگران ابتدا ظاهر و لباس ما را میبینند و این نکته مهمی است.
ببینید من تکرار میکنم که در کشورهای غیراسلامی هم پوشش کاملا آزاد نیست. اگر کسی برهنه یا با لباس شنا بیرون برود دستگیر میشود!
منبع:مرآت
منبع: جهان نيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۷۲۶۴۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سقوط اندلس با یک تار مو
این منشور چندوجهی ابعاد زیادی دارد که در سالهای قبل و درسه شماره در روزنامه جامجم به برخی ابعاد آن پرداختیم اما بهدلیل بیپایانی این تاریخ پر عبرت و درسآموز و اتفاقاتی که در ارتباط با هجمه و دسیسه دشمن در رابطه با موضوع حجاب و ترویج بیعفتی در سالهای اخیر شدت گرفته است، در این نوشته به وجهی دیگر از آن عبرتهای بیپایان نگاهی افکندهایم.هشدارهایی که کمتر شنیده شد
یکی از شاخصهای رهبران جوامع که بهنوعی نقش هدایت و تعیین مسیر حرکت اساسی جامعه به سوی پیشرفت و تعالی را برعهده دارند، تشخیص بهنگام اموری است که میتواند آینده آن جوامع را مورد تهدید قرار دهد. موضوع تهاجم یا به تعبیری درستتر شبیخون فرهنگی یکی از اموری است که از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی مورد توجه و تاکید حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری بوده است. بهخصوص که حضرت آیتا...خامنهای ازدهه۷۰چندین بار بر این موضوع تاکید و در برخی سفرهای استانی، بهویژه سفر استان خراسان شمالی نکات مهم و ارزشمندی مطرح و در دیداری که در۲۱مرداد۱۳۷۱ داشتند نکات مهمی را درخصوص تلاشهای دشمن برای فروریختن ایمان و اعتقاد جوانان ایران اسلامی که در قالب تهاجم پنهانی و زیرزیرکی دشمن صورت میگیرد، بیان کردند.
معظم له در این دیدار و در فرازی از سخنان خود فرمودند: «...یکی ازراههای تهاجم فرهنگی، این بوده است که سعی کنند جوانان مؤمن را از پایبندیهای متعصبانه به ایمان که همان عواملی است که یک تمدن را نگه میدارد، منصرف کنند. همان کاری را که در اندلس، در قرنهای گذشته کردند. یعنی جوانان را در عالم، به فساد و شهوترانی و میگساری و این چیزها مشغول کردند. این کار، حالا هم انجام میگیرد. من بارها گفتهام: عدهای وقتی در خیابان نگاه میکنند و زنانی را میبینند که حجابشان قدری ناجور است، دلشان خون میشود. بله؛ این کار بدی است. اما کار بد اصلی، این نیست. کار بد اصلی آن است که شما در کوچه و خیابان نمیبینید! کسی به کسی گفت: «چه کار میکنی؟» گفت: «دهل میزنم.» گفت: «چرا صدای دهلت در نمیآید؟» گفت: «فردا صدای دهل من درمیآید!» صدای فروریختن ایمان و اعتقاد ناشی از تهاجم پنهانی و زیرزیرکی دشمن ــ اگر شما ملت و عناصر فرهنگی بیدار نباشید ــ خدای نخواسته، آن وقتی درمیآید که دیگر قابل علاج نیست! جوان جبهه رفته ما را اگر محاصره کردند؛ اگر اول یک ویدئو در اختیارش گذاشتند و بعد او را به تماشای فیلمهای جنسى وادار کردند؛ شهوت او را تحریک کردند و بعد او را به چند مجلس کشاندند، چه خواهد شد؟! وقتی تشکیلاتی وجود داشته باشد، جوان را در اوج نیروی جوانی، فاسد میکنند و حالا دشمن این کار را میکند.»گفتنی است رهبر معظم انقلاب در ششم اسفند ۱۳۸۱ در دیدار جوانان و دانشجویان سیستان و بلوچستان و بیستمز آبان ۱۳۹۴ در دیدار رؤسای دانشگاهها، پژوهشگاهها، مراکز رشد و پارکهای علم و فناوری همچنان بر ضرورت مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن و ضرورت «توجه به تجربه اندلس» تاکید کردند. موضوعی که امروزه و با توجه به طرح موضوعاتی انحرافی مانند بحث حجاب و هجمه و دسیسههای دشمن برای استفاده از این مظهر عفاف و پاکدامنی زن مسلمان، اهمیت و دلیل چنان تذکراتی در سه دهه قبل روشن میگرداند.
سروری مسلمانان رویایی که در فساد و انحرافات گم شد
فتح شبه جزیره ایبریا(آندلس) به دست مسلمانان، اتفاقی بزرگ و سرآغاز یک دوران تازه برای تحول و تکاملی بسیار مهم بود. تا قبل از ورود مسلمانان به این سرزمین، اقلیتى ستمکار متشکل ازشهریاران و اشراف ونجباى محلی بریک ملت سرورى و حکومت مىکردند و ایشان را به زشتترین وجه ممکن، مورد بهرهکشى و اجحاف خود قرار مىدادند و آنان را در بردگى بندگى خویش نگاه مىداشتند. در چنین وضعیتى اسلام به این سرزمین آمد تا آن وضعیت نابهنجار را از میان بردارد و فرصتهاى عدالت، آزادى و برابرى را در اختیار همه مردم بگذارد. مسلمانان با این که مدتی گرفتار تثبیت و گسترش فتح بودند، اما به دلیل پیروی از دستورات دین مبین اسلام در مدتی کوتاه توانستند زمینههای آشفتگى را از بین ببرند و اداره امور کشورى را سامان بخشند. پس از آن نیز به سوى استقرار مبانى مدنیت مترقى و اجراى آرمانهاى والاى اسلامى و انسانى حرکت کردند و توانستند زمینههای استقرار تمدنی پیشرو را بنیان بگذارند. سرزمینی آباد که نعمات الهی در آن فراوان بود و میتوانست پاداشی برای آن همه سختی و پیکار و تلاشهایی باشد که به خوبی نتیجه داده بود. به گونهای که پس از فتح طلیطله، طارق به شهری داخل شد که به شهر مائده(سفره) معروف بود. طارق در آنجا مائده حضرت سلیمان را از طلا تشکیل شده بود و اطراف آن مزین به زمرد سبز و پایههای آن(که ظاهرا به شکل میز غذاخوری بوده) از مروارید و یاقوت و مرجان تشکیل شده بود، مقابل چشمان خود دید. این مائده که۳۶۰ پایه داشت درکلیسای شهر نگهداری میشد که طارق آن را به عنوان غنایم با خود برد و به همراه سایر غنایم آن را تقدیم خلیفه مسلمین در دمشق کرد. خلفای بعدی از این مائده وجواهرات آن،برای تحکیم و تزئین کعبه استفاده کردند.مسلمانان با فتح و پیروزی به سرزمینی پا نهاده بودند که خداوندمتعال نعماتش را برمردم آن سرزمین تمام کرده بود و بعد ازاین واقعه مهم تاریخی، زمان زیادی نگذشت که آندلس به یک تمدن عظیم تبدیل شدوبسیاری ازحکما و ادبا و فلاسفه بزرگ در آنجا گرد هم آمدند.
بیعفتی و بیحجابی مقدمهای برای سقوط
اما این همه ماجرا نبود. آنها قصد داشتند تا برای عملی کردن اهداف خود که نابودی مسلمانان را نشانه گرفته بود، راهی را بروند که مقدمهاش از بین بردن حجب و حیا و بیخاصیت کردن ارزشهایی بود که نقشی مهم در حفظ و صیانت از جامعه و خانواده در دین مبین اسلام داشت. در آغاز این برنامه و توطئه، تلاش کردند تا حساسیتی ایجاد نشود و زنان و دختران مسلمان که به نوعی دختران و زنان نیروهای فاتح بهشمار میآمدند، از ماجرایی که در ذهن آنان میگذشت، بویی نبرند. آنها نقشه خود را با استفاده از زمینهای کلید زدند که در آن مرحله، چندان حساسیتی برنمیانگیخت. کار را با زنان و دختران بومی شروع کردند. دختران مسیحى که قهرا از همان وقت بىحجاب بودند و همانگونه زندگى مىکردند، طمه خوبی برای شکار مورد نظر آنان بود. با چنین هدفی، این دخترکان زیبا و عشوهگر مأمور شدند تا روز به روز خودشان را برهنهتر کرده و در حد اعلا آرایش کنند و به دلربایى بپردازند. موضوعی که در ابتدا به نظر توطئهای بزرگ نمیرسید اما نقشه فاسد کردن مسلمانان اگر خیلى خوب کار خودش را میکرد، میتوانست منجر به نابودی بنایی شود که بر پایه یک مقاومت و ایمان بینظیر، تاسیس شده بود. طرحی که به اصطلاح گرفت و در نتیجه اجرای آن کمکم جوانان مسلمان به شراب، قمار، مجالس عیاشى و امثال اینها عادت کردند.
همین یک تار مو کافی است
در کنار آن این موضوع علاوهبر تاثیر بر جوانان و حتی مردان متاهل، زنان و دختران مسلمان را نیز به گونهای دیگر تحتتاثیر خود قرار داد. به نحوی که آنان در واکنش به بیبندوباری مردان و جوانان خود، به قصد انتقامگیری، حجاب را دستمایه قرار دادند و به سوی شلحجابی و کمکم بیحجابی گرایش پیدا کردند. در ادامه نیز کمکم و با عادی شدن بیحجابی و کمحجابی، احساس کردند که در چنان جامعهای میتوان کمی راحتتر بود و آزادتر پوشید و زندگی کرد. خبری که وقتی به گوش پاپ رسید، گفت: «همین یک تار مو بیرون بودن هم کافی است، چون در ادامه آن دستههای مو بر شانهها افشان خواهد شد و باید نوید بدهیم که دیگر کار مسلمین تمام شد. حالا ما هستیم که میتوانیم بگوییم دوباره فاتح اندلسیم.» از همان دوره بود که آنان با ترفندها و برنامههای دقیقتری به ارکان فکری و نظام ارزشی ملت از درون فاسدشده هجوم آوردند و در ادامه آن، زمانی که بر امور مسلط شدند، قتلعامى از مسلمین کردند که گوستاولوبون - که خودش فرانسوى است - مىگوید: «دنیا چنین فاجعهاى به خود ندیده است.» در ادامه این ماجرا مردمان و حاکمان شکستخورده قبلی که به دنبال انتقامی سخت بودند، بر صغیر و کبیر، بر زن و مرد رحم نکردند و چنین شد که سپاه مسلمین با آن که در مکتب اسلام رشد کرده بود و با اعتقاد و یقین معنوی، اراده و عزم راسخ، حس سرشار از غیرت و سلحشوری و روحیه حماسی به میدان مبارزه آمده بود و مدت زمان زیادی فاتح میدان مبارزه شده، سپس آندلس را به مهد تمدن اسلامی مبدل کرده بود، بر اثر عدم رعایت تعالیم مکتب خود و غرق شدن در شهوات پست حیوانی به خاک سیاه نشست.مردمی که زمانی فاتح و بزرگ آنجا بودند هرگونه احساس تعالى، اعم از تعالى مذهبى، اخلاقى، علمى یا هنرى را از دست دادند؛ زیرا انسان شهوتران نهفقط نمىتواند احساسات عالى مذهبى را در خود بپروراند، بلکه احساس عزت و شرافت و سیادت را نیز از دست مىدهد و شهامت و شجاعت و فداکارى را نیز فراموش میکند؛ زیرا آنکه اسیر شهوات است، جاذبههاى معنوى اعم از دینى، اخلاقى، علمى و هنرى، کمتر در او تأثیر دارد، بنابراین هنوز هم اقوام و ملتهایى که تصمیم مىگیرند روح مذهب، اخلاق، شهامت، شجاعت و مردانگى را در جوامع از بین ببرند، از همین حربه استفاده میکنند؛ امری روشن که استعمار غرب نیز این برنامه را در قرون اخیر بهصورت دقیق و حسابشدهای در کشورهاى اسلامى اجرا کرده است.
هرچه عرب هست را گردن بزنید
دامنزدن به مفاسد اخلاقی و ازجمله حمله به حجاب و عفاف پایان کار نبود و چنان سرنوشت تلخی را برای مسلمانان رقم زد که بد نیست در اینجا به شیوه نابودی مسلمانان در اندلس به نقل از گوستاو لوبون فرانسوی بپردازیم. وی مینویسد: در سال ۱۴۹۲ که فردیناند (رهبر نظامی مسیحیان) اسپانیا را از اعراب گرفت، در ابتدا به اعراب در زبان و مذهب آزادی داد، ولی در سال ۱۴۹۹ پیمانی را که دراینباره با مسلمانان بسته بود شکست و شروع به تعدی و آزار آنها کرد و بالاخره به ریشهکنکردن آنها منجر شد. مسیحیان نخست مسلمانان را وادار به پذیرش دین مسیحیت کردند، سپس محکمههای تفتیشی تشکیل دادند و به بهانه اینکه واقعا به دین مسیح درنیامدهاند دستور سوزاندن مسیحیان تازهوارد را دادند. البته این کار بهتدریج صورت میگرفت، زیرا نمیتوانستند چندین میلیون عرب و مسلمان را به یکباره بسوزانند. از این رو کشیش بزرگ یکی از شهرهای اسپانیا که در ضمن رئیس محکمههای تفتیش نیز بود، دستور داد تمام عربهایی که دین مسیح را نپذیرفتهاند، از پیر و جوان، زن و مرد و بزرگ و کوچک؛ همه را گردن بزنند. البته راهب دومینکی بلیدا به این هم اکتفا نکرد و دستور داد هرچه عرب هست، حتی آنهایی را که مسیحی شدهاند، گردن بزنند، زیرا او میگفت محال است اعرابی که مسیحی شدهاند از روی حقیقت و صداقت به این دین گرویده باشند، پس بهتر است همه را بکشیم تا خدا در عالم آخرت میان آنها حکومت کند و هرکدام را که بهراستی به دین نصرانیت درنیامدهاند، داخل جهنم نماید. اگرچه این رأی را جامعه کشیشان پسندیدند ولی دولت اسپانیا مصلحت ندید آن را انجام دهد اما درعوض دولت در سال ۱۶۱۰ میلادی دستور داد تمام مسلمانان از اسپانیا بیرون روند و مهاجرت کنند. چنانچه بسیاری از دانشمندان تاریخنویس گفتهاند از زمانی که فردیناند اسپانیا را فتح کرد تا آخرین مهاجرت مسلمانان سهمیلیون نفر از نفوس اسپانیا کاسته شد و قتلعام سان بارتلمی دربرابر این کشتارهای دستهجمعی و بیرحمانه افسانه کوچکی بیش نیست.
اندلسیکردن ایران؛ هشداری که جدی گرفته نشد!
آنچه خواندید فرازی کوتاه از عبرتهایی بود که در تاریخ ثبت شدهاند، اما مهمتر از این عبرتها کلام رهبر معظم انقلاب است که بارها درخصوص عبرتهای شکست اندلس، ازجمله دردیدار باجوانان ودانشجویان سیستانوبلوچستان در روز۶اسفند۱۳۸۱ هشدار دادند و فرمودند:«...سیاست امروز، سیاست اندلسیکردن ایران است! موضوعی که من با شما در میان میگذارم، شکل موعظه ندارد؛ بلکه موضوعی اساسی است که با بهترین عناصر یک ملت ــ که شما جوانان باشید ــ در میان گذاشته میشود. فقط شما مخاطب من نیستید؛ این سخن را جوانان سراسر کشور هم خواهند شنید. نسل جوان کشور که بیش از نیمی از ملت و جمعیت کشور است، باید بداند در مقابل آرزوهای بزرگ، آرمانهای بلند و هدفهای مقدس و قابل قبول و موجه او چه موانعی وجود دارد... .»
خدا کند مصداق این کلام مولا علی(ع) نباشیم که میفرمایند:«هرکس به وقت یاری رهبرش در خواب باشد، زیر لگد دشمنانش بیدار خواهد شد.»