Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران آنلاین»
2024-03-28@14:39:31 GMT

هیچ کوتاهی در پشتیبانی جنگ صورت نگرفت

تاریخ انتشار: ۲۸ تیر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۷۴۱۶۱۲

هیچ کوتاهی در پشتیبانی جنگ صورت نگرفت

اقتصاد جنگ یکی از شاخه‌های علم اقتصاد است که با پیچیدگی‌های بسیاری همراه می‌باشد تا آنجا که بدون حضور در میدان عمل نمی‌توان به زوایای این دانش پیچیده به‌طور کامل دست یافت.

ایران آنلاین / دکتر فرشاد مؤمنی استاد دانشگاه به‌دلیل حضور فعال در طول دوران دفاع مقدس در این عرصه از تجارب گرانقدری برخوردار شده و یکی از نظریه پردازان مطرح این حوزه محسوب می‌شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

با وی پیرامون شرایط و ویژگی‌های اقتصادی کشور در مقطع پذیرش قطعنامه 598 به گفت‌و‌گو نشستیم که حاصل آن پیش رویتان قرار دارد.

  تجربه اداره کشور درسال های جنگ بویژه در حوزه اقتصادی طی دوران جنگ نیازمند واکاوی‌های جدی است. جنابعالی به‌عنوان کسی که این تجربه را موفق می‌دانید چه ویژگی مهمی برای آن قائل هستید؟ ما در تجربه جنگ تحمیلی از زوایای مختلف می‌توانیم به این پدیده نگاه کنیم و قضاوت‌های متناسب با آن را هم داشته باشیم. به‌عنوان مثال دراین جنگ برای اولین بار در تاریخ اقتصادی کشور با وجود درگیر شدن در یکی از طولانی‌ترین جنگ‌ها، حتی یک مورد از مرگ و میر ناشی از قحطی و اپیدمی در کل دوران جنگ ثبت نشده است. این پدیده به صورت تصادفی و خود به خودی اتفاق نمی‌افتد. ما باید بدانیم که در جنگ‌های قبلی چه ماجراهایی وجود داشت و در این جنگ چه تدابیری اندیشیده شد که ما چنین مسأله‌ای را نداشتیم. شبیه این افتخارات در این دوره به تعداد زیادی وجود دارد.به‌عنوان مثال در آغاز جنگ کل کسانی که در استخدام دولت بودند یک میلیون و پنجاه هزار نفر بود و در سال پایانی جنگ این تعداد به یک میلیون و چهارصد و پنجاه هزارنفر رسید.یعنی در این دوره رشد کارکنان دولت کمتر از 50درصد بوده است. این نشاندهنده آن است که دولت چقدر هوشمندانه و با دقت به این مسأله حیاتی توجه داشته که تعهدات بلند مدت خودش را افزایش ندهد و با حداکثر کارآیی ممکن وظایف بزرگ اضافه شده به دولت را اداره کند. وجه مهم دیگری که نشانگر موفقیت دولت دوران دفاع مقدس است اینکه دولت توانست اعتماد مردم را جلب  کند و به مشکل تاریخی رابطه میان مردم و حکومت در ایران سامان داده و با تکیه براین ویژگی، بخش بزرگی از بارهای طاقت‌فرسای اداره جنگ را به نیروهای داوطلب بسپرد. برآوردها حکایت از این دارند که بیش از 85درصد کسانی که بار عملیاتی و اجرایی جنگ را برعهده می‌گرفتند از نیروهای داوطلب بودند.    آیا می‌توان این موفقیت‌ها را به‌دلیل شرایط و جوی که در نتیجه انقلاب حاصل شده بود دانست و به حساب موفقیت دولت نگذاشت؟  این حرف را خیلی‌ها زده‌اند اما از طرق مختلف می‌توان نشان داد که این حرف اعتبار علمی ندارد. دولت دوران دفاع مقدس مردم را امین و مورد اعتماد و صاحب حق به‌شمار می‌آورد. از این رو در کل دوره اقتصاد نفتی در ایران تنها در دوره دولت مهندس میر حسین موسوی است که تصمیم‌گیری درباره نحوه تخصیص دلارهای نفتی برعهده مجلس گذاشته شده است. حکمت این کار هم این است که هر تصمیمی از کانال مجلس عبورکند الزاماً شفاف می‌شود و مردم می‌توانند در ریز جزئیات تخصیص‌ها قرارگیرند. دولت هم به اعتبار هر یک دلاری که هزینه می‌کند باید پاسخگوی مجلس و مردم باشد. ضمن آنکه این کار هزینه فرصت رانت‌جویی در اقتصاد سیاسی کشور را به بالاترین سطح تاریخی خودش رساند و افراد می‌دانستند که اگر بخواهند به سمت رانت بروند بسرعت افشا می‌شوند چراکه امکان نظارت‌های تخصصی - مدنی در آن شرایط فراهم شده بود. می‌دانید که در اقتصاد‌های رانتی، اساس بقای مناسبات رانتی به ساز و کارهای غیر شفاف و غیرمشارکت جویانه بازمی گردد. در شرایط جنگی با وجود آنکه هزاران برابر بیشتر از شرایط عادی برای پنهان کاری وجود داشت اما تمامی تخصیص‌ها به صورت شفاف و علنی از کانال مجلس مشخص می‌شد و از طریق تصویب لایحه بودجه و پیوست ارزی آن معلوم بود چه میزان دلار به چه چیزهایی تخصیص یافته است. به اعتبار این رفتار دولت، سطح اعتماد مردم نسبت به دستگاه اجرایی بالا رفته و تأثیر خود را در جلب مشارکت وهمکاری در صحنه‌های مختلف دفاع مقدس نشان می‌دهد. وقتی ما می‌گوییم در دوران دفاع مقدس کشور هوشمندانه ومنحصر به‌فرد اداره شد، بعضی گمان می‌کنند این معنایش این است که کشور هیچ مشکلی نداشت یا هیچ اختلالی درشیوه اداره اقتصاد ملی به وجود نیامد. ما در دوره جنگ تحمیلی به‌طور همزمان با چندین شوک روبه رو بودیم. یکی از آن شوک‌ها این بود که یک جمعیت بالغ بر سه میلیون نفری به صورت مهاجران عراقی و افغان به جمعیت ما اضافه شد و نرخ رشد جمعیت کشور در آن دوره نسبت به دوره قبل و بعد افزایش چشمگیری پیدا کرد. تحریم های خیلی گسترده هم وجود داشت، جنگ هم بود.می دانید که در یک ساخت توسعه نیافته رانتی و در شرایطی که نظم کهن فروریخته ونظم جدید هم هنوز بخش‌های مهمی از ارکانش مستقر نشده است ما با انبوهی از به‌هم ریختگی‌ها و ناهماهنگی‌ها روبه رو هستیم. با این همه وقتی برآیند را نگاه می‌کنیم کارنامه آن دوره منحصر به‌فرد و بی‌نظیر جلوه می‌کند. هم نسبت به مقایسه‌ای که با دوره مشابه خودش قبل ازانقلاب  و هم در دوره بعد از جنگ.    نقطه اوج این مشکلات کجا بود؟ اوج این مشکلات درنقطه عطف 1365 تا پایان جنگ بود. فشارهایی که از سال 1365 تا 1367 به اقتصاد وجامعه ایران وارد شد تقریباً درطول تاریخ صد ساله اخیر بی‌سابقه است. به این معنا که در این مقطع استراتژی جنگی عراق تغییر کرد و به جای اینکه مثل گذشته مناطق استراتژیک ایران را مورد حمله هوایی قرار دهد، تمرکز حملات هوایی خود را روی انهدام ظرفیت‌های اقتصادی و تولیدی کشورمتمرکز کرد.آنها بدرستی به این تحلیل رسیده بودند که با آن هوشمندی‌ها و دیده بانی‌های فوق‌العاده دولت مهندس موسوی، ایران از آنچنان بنیه تولیدی‌ای برخوردار شده است که اجازه ادامه بقای  کشور و مقاومت دربرابر تجاوزگران خارجی را حالا حالاها به ما می‌دهد. بنابراین آنها تمرکزشان را گذاشتند روی انهدام ظرفیت تولیدی ایران، همزمان با این تغییر استراتژی عراق ما شاهد این هستیم که با همدستی امریکا وعربستان بازار نفت بی‌سابقه‌ترین سقوط قیمتی خودش را تجربه می‌کند. از این سال قیمت نفت به زیر 8دلار برای هر بشکه سقوط می‌کند.طی این سه سال من که توفیق داشتم در آن ایام  همکار دولت باشم، روزهایی را شاهد بودم که ما مجبور بودیم نفت را به  زیر قیمت تمام شده یعنی کمتر از 5 دلاربفروشیم، یعنی آن قیمت 8 دلار در واقع قیمت میانگین آن سال است وگرنه در بعضی از ایام سال سقوط قیمت نفت بسیار شدید بود. طبیعتاً برای یک اقتصاد توسعه نیافته که بشدت نیازمند واردات، چه واردات سلاح و تجهیزات جنگی، چه واردات مواد غذایی و چه واردات کالاهای واسطه‌ای و مواد اولیه برای تولید است این سقوط شدید قیمت نفت در کنار آن تغییر استراتژی دولت عراق، شرایط بسیار شکننده‌ای را به وجود می‌آورد. به نظر من بزرگترین معجزه مدیریتی اقتصاد کشور در آن سال‌ها اتفاق افتاد واین اقتصاد توانست آن فشارهای عجیب وغریب را تحمل کند بدون اینکه کوچک‌ترین انعکاسی در معیشت مردم و کمترین انعکاسی در افزایش بیکاری داشته باشد، یا کوچک ترین بحران اقتصادی – اجتماعی را مردم لمس کنند.   برخی از دولت آن دوره به طعنه با عنوان دولت رفاه یاد می‌کنند و در مقایسه با رژیم صدام که همه امکانات کشورش را پشت جنگ آورده بود و باعث شد شرایط قبول قطعنامه به ما تحمیل شود، به دولتمردان خرده می‌گیرند چرا در شرایط جنگی به جای اولویت دادن به جنگ به فکر تأمین رفاه عمومی بوده‌اند و از اهداف جنگ بازمانده‌اند؟ این حرفی بود که منتقدان سیاسی مهندس موسوی و بخصوص طیف هیأت مؤتلفه‌ای‌ها در آن زمان مطرح می‌کردند و منظور آنها از دولت رفاه، دولتی بود که از طریق سهمیه‌بندی ارزاق و مایحتاج عمومی، خودش را نسبت به سلامتی و بقای شهروندان متعهد و مسئول دانسته بود. آنها می‌گفتند اینکه شما به صورت سهمیه‌بندی و به قیمت ارزان به فرض برنج را به اقصی نقاط کشور می‌رسانید اسم این کار تغییر الگوی مصرف در مناطق دورافتاده و مرزی است، اما دولت آن را توسعه‌گرایی می‌دانست و معتقد بود راه توسعه ایران از عدالت اجتماعی می‌گذرد. منتقدان می‌گفتند در الگوی مصرفی فقرای مرزی مصرف برنج و گوشت جایگاهی ندارد، چرا شما آنها را درگیر این الگوی مصرف می‌کنید و در شرایط جنگی درآمدها را این گونه صرف می‌کنید. پاسخ این بود؛ همانقدر آنانی که در تهران زندگی می‌کنند حق دارند که ازحداقل نیازهای معیشتی برخوردار باشند، مرزنشینان هم این حق را دارند و هیچ ترجیحی میان آنان نیست و آنچه دارد توزیع می‌شود حداقل مایحتاج برای بقا است. آن موقع ما استدلال می‌کردیم با استفاده از آخرین دستاوردهای علمی که در دانش توسعه وجود دارد نشان می‌دهد که اگر ما برای همه شهروندان امکان تغذیه سالم را فراهم نکنیم باید چندین برابر همان منابع را  صرف درمان آنها کنیم واتفاقاً این یک صرفه‌جویی هزینه‌ای برای بودجه کشور است. دراین شرایط این امرتوجه داشتن به مسأله بقا است نه رفاه و اینکه گفته شود چون این کار را انجام می‌دهید پس به امور جنگ نمی‌رسید، این هم اگر واقعاً مسأله‌اش مسأله ندانستن باشد که ان شاءالله این جور باشد یک خطای تحلیلی بزرگی است. شما الان در دورافتاده‌ترین نقاط مرزی ببینید که آیا کوچک‌ترین ده و قصبه‌ای را پیدا می‌کنید که در آن شهید وجود نداشته باشد، یعنی وقتی که ما تعهد خودمان را به مردم نشان می‌دادیم مردم هم متقابلاً 10 برابر آن به نظام کمک می‌کردند و همدلانه می‌آمدند ودر امور کشور همراهی می‌کردند. به هرحال حرف دولت در آن مقطع در پاسخ به این نقد این بود که ایران متعلق به همه ایرانیان است و درآمد‌های نفتی هم مشاعاً به همه مردم ایران تعلق دارد. دولت در مصالح عمومی کشور و ملاحظات عدالت اجتماعی و اینکه همه مردم از حداقل امکانات به‌طور مساوی برخوردار باشند مردانه پایبندی نشان داد و پای این تعهد خود ایستاد و البته پاسخ خود را هم گرفت.   منتقدان  معتقدند، دولت دوران دفاع مقدس باوجود تصریح امام که می‌ فرمودند؛ «جنگ در رأس امور است» با تخصیص‌های ناچیز به جنگ در عمل به توصیه امام  بی‌اعتنایی کرد. این‌ها هیچ کدام واقعیت ندارد . من امیدوارم این اظهارات صرفاً و منحصراً از روی بی اطلاعی باشد. چون درون دولت متناسب با شرایط جنگی به همه دستگاه‌ها بطور رسمی‌ و عملی  دستور داده شده بود که هیچ چیز مصالح جنگ را نباید تحت‌الشعاع قرار دهد و قبل از هر اولویتی‌، اولویت  جنگ است و همه دستگاه‌ها در این چارچوب سامان داده شده بودند. انجام  هماهنگی امور آن  هم به معاونت ویژه  که در نخست وزیری ایجاد گردید، سپرده شده بود. بنا براین من دلم می‌خواهد حمل براین کنم که این افراد اطلاعات کافی ندارند. والا این اظهارات با تمام گزارش‌هایی که  از آن دوره وجود دارد مغایر است و  خلاف واقع را نشان می‌دهد.آن دوره یک بودجه مستقیم به جنگ اختصاص داشت و بودجه دستگاه‌های دیگری هم که تحت عنوان بودجه جنگی نبود با اولویت جنگ هزینه می‌ شد. من خاطرم هست که وزارت جهاد سازندگی معاونتی مربوط به جبهه و جنگ داشت که نقش آن از یگان‌های نظامی در جنگ  کمتر نبود و در مواقعی بسیارتعیین کننده بود. شهدای آنها هم اگر بیشتر از شهدای برخی از نهادهای نظامی‌ نباشد ، کمتر از آن هم نیست. بودجه این وزارتخانه به عنوان بودجه جهاد سازندگی تصویب می‌ شد، در حالی که اعظم آن صرف دفاع مقدس می‌ شد. در سایر وزارتخانه‌ها حتی وزارت کشاورزی یا وزارت راه هم همواره این اتفاق می‌ افتاد. می‌ توانید از دست اندرکاران این وزارتخانه‌ها بپرسید. هر عملیاتی که قرار بود انجام شود، تمام امکانات و تجهیزات این دو وزارتخانه اعم از لودر و بولدوزر و گریدر وهر چیز دیگر که در وزارت راه یا کشاورزی بود همه با اولویت ویژه درخدمت جنگ بود.اگرچه در محاسبه به عنوان هزینه‌های آن دستگاه به حساب می‌ آمد.  از همه اینها فوق العاده تر که نشان دهنده   بی اطلاعی یا تجاهل کسانی است که این حرف‌ها را می‌ زنند مربوط می‌ شود به حیطه  وزارت صنعت، آقای مهندس بهزاد نبوی حدود دو سال پیش توضیح دادند که در شرایطی که کمبود ارز شدت بی سابقه ای پیدا کرد تقریباً تمام ظرفیت‌های تولیدی وزارتخانه تحت سرپرستی ایشان صرف پاسخگویی به نیازهای جنگ شد و این نشانگر تعامل  صد درصدی با نهادهای درگیر جنگ بود. دولت بدون اینکه نیروی کار را اخراج کند به نیاز‌های جنگی پاسخ داد، این‌ها در شرایطی بود که ما با آن فشار مافوق طاقت نفتی دست به گریبان بودیم . براساس  آمار و اطلاعاتی که در کتاب «اقتصاد ایران در دوران جنگ تحمیلی» که سپاه منتشر کرده می‌ بینید که سهم امور دفاعی کشور،یعنی منابعی که مستقیماً در اختیار وزارت دفاع و سپاه و دفاع قرار می‌ گرفت از کل امور هزینه‌ای دولت چیزی حدود 5/13 درصد بوده و با توجه به هزینه‌هایی که به فرض از کانال وزارت جهاد سازندگی  یا  وزارت کشاورزی یا وزارت صنایع و از این قبیل در زمینه جنگ صرف می‌ شد را هم لحاظ کنید، این نسبت از مرز 40 درصد عبور خواهد کرد. این درحالی بود که دولت باید به امور زیرساختی مزد و حقوق پرداخت می‌ کرد، با این وجود می‌توان گفت دولت در عمل تمام امکانات خودش را وقف جنگ کرده بود.     اینکه گفته می‌ شود دولتمردان خواهان پایان جنگ بودند و تمایلی به ادامه جنگ نداشتند تا چه حد صحت دارد؟ اینکه دولتمردان ایران جنگ طلب نباشند امری کاملاً عقلانی بود، بحث ما بحث دفاع بود و در دفاع من فکر نمی‌کنم هیچ کس از نظر پایمردی به اندازه  مهندس موسوی به عنوان  نخست وزیر باشد. حتی نظامی‌‌ها هم به این اندازه پایمردی برای دفاع نداشتند . اینکه جنگ  در نظر دولتمردان چیز مطلوبی نبود خیلی چیز شگفت انگیزی نیست.حتی  اینکه  هر چه زودتر جنگ تمام شود به نفع کشور وآینده کشور است  و هم  یک امر بدیهی و عقلی است اما نه بدین معنا که آنان  خودشان را مستأصل دانسته  و از دفاع مشروع خسته شده باشند‌.بلکه بحث برسر این بود که اینها غصه می‌خوردند و می‌ گفتند اگر کشور در شرایط غیرجنگی باشد، این اراده و این ظرفیت‌های الهی و مادی و این رابطه همدلانه و مبتنی بر اعتماد مردم به حکومت می‌ تواند در خدمت سازندگی و اعتلای کشور قرار گیرد. پس بنا براین اینکه آنان دوست نداشتند جنگ ادامه یابد امری کاملاً عقلانی است و من فکر نمی‌ کنم که حتی هیچ نظامی‌ میهن دوستی باشد که غیر از این فکر کند‌.اما اینکه کوچکترین تزلزلی در تمهید دفاع مقدس  صورت گرفته باشد این به هیچ وجه صحت ندارد. من می‌ خواهم در اینجا استناد کنم به سخنان رئیس وقت سازمان برنامه که در یک دوره ای که شرایط به سیاست زدگی شرایط کنونی نبوده از موضع بیان خاطرات  نکاتی را ذکر کرده که به نظر من می‌ تواند به روشن شدن این امر کمک کند. آقای مسعود روغنی زنجانی درمقاطع مهمی‌ مسئولیت سازمان برنامه وبودجه را برعهده داشته است و اتفاقاً جزء کسانی است که بعدها در زمره منتقدان سیاست‌های اقتصادی دوره جنگ درآمد. مسأله بسیار مهم هم این است که ایشان در دوره پس از جنگ هم همچنان مسئولیت سازمان برنامه را برعهده داشت.  ایشان در کتاب «اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی‌» چند نکته بسیار کلیدی را ذکر می‌ کند . نکته اول این است که می‌گوید از نظر تخصیص منابع تا پایان جنگ اولویت اصلی در اداره نظام مسائل مربوط به جنگ بود. مسأله دوم که خیلی اهمیت دارد این است که  می‌ گوید؛ماجرای اختلال در جنگ از اساس به این برمی‌ گشت که از یک دوره ای به بعد ماشین جنگی ما از کارآیی افتاده بود. بعد در مقام توضیح این مسأله را مطرح می‌ کند که نظامیان علاوه بر آن بودجه ای که بطور منظم و در کانال ردیف بودجه دریافت می‌ کردند، هر سال سه ،چهار بار می‌ آمدند و می‌ رفتند و از مقام‌های عالی کشور هم مجوز می‌ گرفتند و ادعا می‌ کردند که اگر منابع مالی مورد نظر آنها تأمین شود و مثلاً یک لشکرهایی را آماده کنند یک دستاوردهای مشخصی را کسب خواهند کرد و با این توجیه این منابع را دریافت می‌ کردند. بحث آقای زنجانی در این کتاب این است که با وجود فشارهای مالی مافوق طاقتی که این خواسته‌های اضافه بر اقتصاد کشور وارد می‌ کرد، دولت به اعتبار پایمردی صدق ورزانه‌اش مبنی براینکه جنگ در اولویت است تمام منابع مورد نیاز آنها را تأمین می‌ کرد. اما کارنامه‌ای که نظامی‌‌ها ارائه می‌‌کردند پاسخگوی آن وعده‌هایی نبود که داده بودند. یعنی اگر بنا بود آنها با صرف آن منابع ارزی و ریالی یک کارنامه صد واحدی را رقم بزنند به لحاظ دستاورد  و عموماً کارنامه‌ها به جز یکی دو استثنا زیر 5درصد بود. ایشان همچنین می‌گوید این  ناکارآیی و این ناهماهنگی میان منابعی که نظامی‌‌ها طلب می‌ کردند و دستاوردهایی که حاصل        می‌ کردند نشان  می‌‌داد که این روند قابل تداوم نیست. نکته بسیار مهم دیگری که ایشان مطرح و تصریح می‌ کند این است  که در حالی که هنوز رسماً قطعنامه پذیرفته نشده بود آقای محسن رضایی رسماً اعلام نظر کرده بود که از نظر نظامی‌ ما نمی‌ توانیم به جنگ ادامه دهیم.  بنابراین  دولت همه تعهدات خودش را از نظر پشتیبانی مالی و لجستیک  انجام می‌ داد و مهم‌ترین فرمانده نظامی‌ این مسأله را اذعان کرده بود که کشور از نظر نظامی‌ قادر به ادامه جنگ نیست. بعد هم همین فرد در نامه‌ای که به امام خمینی(ره) نوشت اقلامی‌ را که مطالبه کرده بود به روایتی که آن ایام منتشر شد، منجر به این شد که امام(ره) از آن نامه  همین نکته ای را استنباط کند که آقای زنجانی دریافته بود. بله دولت از جنگ استقبال نمی‌ کرد ولی با تمام وجود و تا آخرین لحظه مسئولیت‌های خودش را در قبال نیازهای جنگی در عالی‌ترین سطح  و بسیار فراتر از آن چیزی که در بودجه سالانه منعکس می‌‌شد، انجام داد .  این افت کارآیی ماشین جنگی ایران بود که مسئولان رده اول کشور را به این جمع بندی رساند که این روند دیگر  به هیچ وجه به صلاح کشور نیست. اگر دوستانی که در ماشین جنگی مسئولیت داشتند کوچک‌ترین تردیدی در این زمینه ابراز کنند آن وقت ما مجبور می‌‌شویم خیلی از چیزهایی را که در شرایط عادی انگیزه‌ای برای مطرح کردنش نداریم ومربوط می‌شود به شیوه و کیفیت اداره امور نظامی‌ در دوران جنگ  را مطرح کنیم. در چنین شرایطی خاطرات فرماندهان ممتاز جنگ که در زمره جدی ترین منتقدان آن شیوه اداره نظامی‌ بودند را با جزئیات مطرح  خواهیم کرد. ولی ما دلمان می‌‌خواهد همان صداقتی که رزمندگان ما داشتند همچنان  باقی باشد و قداستی که مربوط می‌شود به حماسه دفاع مقدس محفوظ بماند. اما اگر اصرار داشته باشند که وارد این مباحث شوند من شخصاً اعلام آمادگی می‌ کنم که در هر مکان و زمانی دانسته‌های خودم را در طبق اخلاص بگذارم و تقدیم کنم.

منبع: ایران آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۷۴۱۶۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ماجرای سیلی خوردن بازیگر «زیرخاکی» از استاد سمندریان

ماهرخ عباسپور: منصور نصیری بازیگر نقش امجدی در سریال «زیرخاکی» پیشینه‎ای تئاتری و ماجرایی جالب درباره نحوه پیوستنش به این سریال دارد. نصیری در تئاتر تجربه بازی در نمایش‌های «لانچر۵»، «آرش»، «خنکای ختم خاطره»، «دشمن مردم»، «مرگ‌ودوشیزه»، «تشریفات»، «گلن‌گری‌گلن‌راس» و «درستکارترین قاتل دنیا» را دارد، در سینما با فیلم‌های «ساعت شش صبح»، «متری‌شیش‌ونیم» و «مسیح پسر مریم» مقابل دوربین رفته و سریال «سیاوش» را نیز در شبکه نمایش خانگی دارد.

او در گفتگو با خبرآنلاین از جهان بینی خاص خود که باعث پیشرفت او در زندگی هنری اش شده، سخن گفت.

آقای نصیری چطور به سریال «زیرخاکی» پیوستید؟

چیزی شبیه معجزه بود. ابتدا بگذارید به عقب‌تر برگردم. من از تئاتر می آیم و سیلی خورده زنده یاد استاد سمندریان و تقریبا دستپخت آخرشان هستم. سال 90 نیکبخت بودم که توانستم شاگردی استاد را بکنم. تا سال 97 فقط تئاتر کار کردم و بعد از آن با خودم تصمیم جدی گرفتم که وارد سینما شوم. پیش از آن هر روز تا ساعت 16 در شرکتی کار می‌کردم و پس از آن مشغول تمرین یا اجرای تئاتر می‌شدم، به هر حال جزو عاشقان سینما بودم و می‌خواستم پیشرفت کنم.

این تصمیم جدی، منجر به انجام چه کاری شد؟

راستش در گفتگوی درونی که با خودم داشتم برایم سوال شده بود چرا این اتفاق برایم رخ نمی‌دهد و وارد حوزه سینما و تلویزیون نمی‌شوم؟ بارها پیش آمده بود که اساتید نمایش‌هایمان را دیده و گفته بودند فلانی چقدر خوب بودی و ما مدتها منتظر می‌نشستیم تا به ما تلفن کنند. این اشتباه است و یک بازیگر اگر بخواهد احساس بدبختی کند باید منتظر تماس تلفنی باشد و خودش هیچ کاری نکند. گفتم خدایا قدمی که باید بردارم چیست؟ هدایتم کن. یاد این جمله از کتاب چهار اثر افتادم: «دعای راستین یعنی آماده شدن». گفتم منصور سینما یعنی زمان خالی. از کار باید بیایی بیرون. شاید باور نکنید. ظرف دو روز نامه اخراجی من روی میزم بود. من همان شب به دوستانم شیرینی اخراجی‌ام را دادم. می‌گفتند دیوانه شدی. می‌گفتم نه من مطئنم خدا دارد برنامه‌اش را پیاده می‌کند. جز خیر چیزی نمی‌بینم. خواستم و حالا دارد چیدمان می‌کند. به قول لوئیز هی نویسنده کتاب شفای زندگی: وقتی تصمیم می‌گیری تغییر کنی و واقعا «می‌خواهی»، اوضاع ظاهراً برای مدت کوتاهی بهم می‌خورد. نترس. ادامه بده. شبیه تغییر دکوراسیون است. موقع تغییر دکور خانه هم مدت کوتاهی لازم است خانه بهم بریزد. نگذار ذهن نجواگر بگوید که این واقعیت توست. نه این شرایط موقت است. ادامه بده. / همچنین ترس داشتم از بی پولی. یاد آیه‌ای از قرآن افتادم که می‌گوید: شیطان انسان را از فقر می‌ترساند و انسان بقیه راه را اتوماتیک خودش می‌رود. طبعاً دنبال شغل مورد علاقه‌اش نمی‌رود و طبعاً حالش ناخوش است و طبعاً ناشکر است و ناشاد و سلام علیکم شیطان به هدفش رسید. همانطور که گفته: از شش جهت به بندگانت هجوم می‌آورم و تو آنها را ناسپاس خواهی یافت. و در جای دیگری خدای مهربان گفته: به همین خیال باش چون مومن حقیقی گول تو را نخواهد خورد. خلاصه ... در کشاکش بیرون آمدن، تعدیلم کردند. یکی از مدیران که تئاتر «دشمن مردم» که در آن نقش دکتر استوکمان را داشتم دیده بود، گفت: هر که می‌رود ما ناراحت می‌شویم. چون بهرحال شرکت برای اینها هزینه می‌کند. آموزش می‌بینند. اما از رفتن شما خوشحالم. چون دارید جایی می‌روید که به آنجا تعلق دارید. خیلی این حرف به دلم نشست و باعث دلگرمی‌ام شد. خلاصه... بیرون آمدم. ترسیدم اما اقدام کردم.

بعد از بیرون آمدن از محل کارتان نتیجه چه شد؟

کمتر از یک ماه پیشنهاد تئاتر آمد. و همچنین مجموعه کلاسهای رایگان سینمایی. گفتم خدارا شکر دارد نتیجه می‌دهد ایمانی که داشتم. همان سال فیلم کوتاهی بازی کردم به اسم مگرالن که همان سال 97 به جشنواره برلین رفت و در ادامه کلی موفقیت بین‌المللی دیگر کسب کرد. نقش کوتاهی هم در «متری شیش و نیم» داشتم که تجربه‌ خیلی خوبی بود با عوامل حرفه‌ای سینما و خب اتفاقات داشت می‌افتاد... به مو می‌رسید اما پاره نمی‌شد و من خوشحال بودم چون داشتم کاری را می‌کردم که احساس می‌کردم برای همین به دنیا آمده‌ام و حالم خوب بود. وقتی کاری که دوست داری را می‌کنیم، همزمان هم تفریح است هم کار. دیگر لازم نیست هزینه اضافه کنی یا زمان اضافی کنار بگذاری و در تقویم دنبال اعداد قرمز باشی برای تفریح. عذر می‌خواهم اگر کمی زیاده گویی می‌کنم. حرف‌هایی از این دست را مفصل در پادکست خودمانی‌ای به نام «ما ورای بازیگری» که سال گذشته راه انداخته‌ام می‌گویم.

چطور به «زیرخاکی» رسیدید؟

تورج ثمینی پور عزیز که سالها همراه استاد سمندریان بود به من گفت سریالی بازیگر می‌خواهد می روی؟ نقش پسر همسایه در زیرخاکی را می گفت. خیلی دو دل بودم. در یک فیلم سینمایی نقش کوتاهی داشتم و دوست داشتم که در یک کار خوب حاضر شوم. این حرفها را به خاطر جنبه آموزشی‌اش برای کسانی که در موقعیت آن زمان من هستند می گویم. دم در دفتر تهیه‌کننده زیرخاکی «مکث» کردم. ایستادم و ورودم به دفتر شبیه یک آئین شد. به خودم گفتم منصور غر نزن، یا برگرد برو و انجامش نده یا بایست و انجامش بده. به خودم گفتم من معذرت می‌خواهم که جایزه اسکارت را الان به تو نمی‌دهند و فرش قرمز جلویت پهن نکرده‌اند و... . اینها را به خودم گفتم چون خویش کاذب نمی‌گذاشت نفس بکشم. وقتی این حرف‌ها را با خودم زدم، به این نتیجه رسیدم که می‌خواهم این کار را انجام بدهم و اولین قدم را که برداشتم و وارد دفتر شدم دیگر از جرز دیوار توقع نداشتم به من احترام بگذارد یا با خودم دیگر فکر نکردم که اینها نمی‌دانند من چهار تا نمایش بازی کرده‌ام و کسی هستم و اینها. به غرورم گفتم بیرون در بمان. کودکانه و خوشحال وارد شدم و شادمانه لباسم را پوشیدم و بازیگری کردم، بدون در دست داشتن خط‌کش برای متر کردن نقش. با لباسهایم بازی می‌کردم. دکمه باز می‌کردم و می‌بستم و سعی می‌کردم به اصطلاح کاراکتر را بسازم. خیلی هم خوش گذشت.

حالا چطور از پسر همسایه به نقشی مثل حمید امجدی رسیدید؟

اعجازی که می‌گویم اینطور برای من رقم خورد من لباسم را پوشیدم و به خودم گفتم نقشت همین است و باید تمامت را برای اجرایش بگذاری. یاد عکسهای پدرم با شلوار دمپا گشاد در آلبومش افتاده بودم و سعی می‌کردم با کاراکتر ارتباط بگیرم. آقای سامان در کل دو ساعتی که آنجا بودم فقط یک بار و آن هم وقتی من لباسم را پوشیده بودم کاملا اتفاقی وارد اتاق لباس شدند. (گرچه معتقدم هیچ چیزی اتفاقی نیست). به من گفتند خوشتیپی‌ها، گفتم شما لطف دارید آقا، من عاشق اون تیپ هستم. دیوار را نشان دادم که عکس تیمسارهای نیروی هوایی بود. من خودم در نیروی هوایی خدمت کردم و امیدوارم اگر عزیزان این حوزه کاستی در کار دیدند ببخشند.

به آقای سامان گفتم من زمان سربازی "بتل" زیپی می‌پوشیدم و همیشه عاشق این کتهای 6 دکمه بودم. (همان لباس نظامی‌ای که در سریال به تن دارم.) آقای سامان قدری فکر کرد و پرسید: با لهجه می‌تونی صحبت کنی؟! من هم پررو گفتم بله! گفت آبادانی صحبت کن، صحبت کردم گفت اینکه کرمونیه! گفتم خدا شاهده خودمم نمی‌دونستم کرمونیه. من باید تمرینی کنم. پرسید خودت کجایی هستی؟ گفتم اصالتاً آذری هستم و قرار شد آذری صحبت کنم. دستیارش را صدا زد و گفت که من امجدی را بخوانم. بعد از اینکه بخشی از فیلمنامه را دورخوانی کردم متوجه شدم دو ماه است دنبال بازیگر نقش امجدی می‌گشتند و همه چیز هدایتی و معجزه‌وار پیش رفت. همونجا متوجه شدم نیتی که دم در کردم درست بود و سرم را بالا بردم و از خدا که برایم اینطور چیدمان کرد در دلم سپاسگزاری کردم.

پس شد آنچه که می خواستید...

بله. به نظرم پرتوقعی باعث شده خیلی از جوانان با استعدادمان دیده نشوند. مشکلی که خودم هم سالها داشتم اما نهایتاً درسم را گرفتم. به قول یکی از دوستانم اگر می‌خواهی سوار ماشین شوی، سهم تو این نیست که منتظر باشی، قدم بردار و بیا کنار جاده بایست. حتما کسی برایت نگه می‌دارد.

۲۴۵۲۴۵

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1888801

دیگر خبرها

  • زارع‌پور: در سال ۱۴۰۳ رویدادهای فضایی متعددی خواهیم داشت
  • ماجرای سیلی خوردن بازیگر «زیرخاکی» از استاد سمندریان
  • حسن روحانی: تمام وزرای دولت را با رهبری چک کردم
  • دلبری نوراللهی با لباس قرمز، دور از جام جهانی
  • برخی وزرا مانند وزیر کشور و اطلاعات و امور خارجه با هماهنگی رهبری معرفی می‌شوند؛ در دولت دوازدهم به دلایلی رئیس سازمان برنامه و بودجه هم با ایشان هماهنگ شد
  • روایت روحانی از جلسه با فرماندهان سپاه در سال ۹۶
  • حسن روحانی : جلسه با فرماندهان سپاه برای صلح و صفا بود
  • رییسی وزارت نفت را مکلف به ارائه برنامه خود جهت تحقق شعار کرد
  • ثبت‌نام ۳۱۰۰۰ نفر برای اعزام به عتبات نوروزی
  • شیخ نبیل قاووق: آمریکا شریک جنایت‌ها در غزه است