قرار نوعروس بی حیا با پسر جوان لو رفت
تاریخ انتشار: ۳۱ تیر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۷۸۵۳۷۲
دوست دارم زمان به عقب برگردد تا بتوانم با خانواده ام مشورت کنم و راه درست را در پیش بگیرم با اشتباهی که مرتکب شدم دیگر از چشم نامزدم افتادم و...
رکنا: دوست دارم زمان به عقب برگردد تا بتوانم با خانواده ام مشورت کنم و راه درست را در پیش بگیرم با اشتباهی که مرتکب شدم دیگر از چشم نامزدم افتادم و...
دختر ۱۶ ساله درحالی که اشک میریخت و به دستبندهای گره خورده بر دستانش خیره مانده بود، به کارشناس و مشاور اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: در کلاس دوم دبیرستان مشغول تحصیل بودم که روزی در مسیر مدرسه با پسری آشنا شدم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نادر با وعده ازدواج این رابطه را تا دو سال ادامه داد. تا این که پسر یکی از همسایگان همان محله به خواستگاری ام آمد. من هم به نادر خبر دادم که خواستگار دارم تا پا پیش بگذارد و من هم از بلاتکلیفی دربیایم، اما با پاسخهای سرد او تازه فهمیدم که نادر قصد ازدواج با مرا ندارد و تنها برای سرگرمی با من ارتباط داشت از طرفی خانوادهای که به خواستگاریام آمده بودند خیلی بزرگ نمایی میکردند و با تعریف و تمجید فراوان از تک پسرشان، او را تنها مردی میدانستند که میتواند مرا خوشبخت کند.
من هم که تحت تاثیر حرفهای پوچ و بی اساس خواهر و مادر شکور قرار گرفته بودم نادر را به فراموشی سپردم و پای سفره عقد نشستم. همسرم دو سال از من بزرگتر بود و هنوز اخلاق و رفتار همسرداری در وجودش پرورش نیافته بود من هم که در افکار و هیجانات نوجوانی به سر میبردم نتوانستم ارتباط خوبی با همسرم برقرار کنم و او را از صمیم قلب Heart دوست داشته باشم این گونه بود که خیلی زود روابط ما سرد و بیروح شد و دوباره بعد از پنج ماه به سراغ نادر رفتم چرا که با همان هیجانات احمقانه دوران نوجوانی، احساس میکردم او حالا قدر مرا میداند و من در کنار او به خوشبختی نزدیکتر میشوم. آن قدر مغرور و خودخواه شده بودم که به نظر و مشورت خانواده ام توجهی نداشتم و خودم تصمیم میگرفتم. ارتباط تلفنی من و نادر آغاز شده بود درحالی که من همسر داشتم در واقع راهم را گم کرده بودم و از روی نادانی قدم در بی راهه گذاشتم.
من و نادر در یک پارک، قرار ملاقات حضوری گذاشتیم و به همین دلیل از رفتن به مهمانی Party که خانواده همسرم من را دعوت کرده بودند سرباز زدم و با طرح نقشهای از خانه پدرم فرار Escape کردم و به پارک رفتم.
چند دقیقهای از دیدارمان نگذشته بود که با نیروهای انتظامی روبه رو شدم و حلقههای قانون Law بر دستانم گره خورد. در بین راه بود که متوجه شدم خواهر شوهرم و همسرش در تعقیبم بودند و با دیدن من و نادر با پلیس Police تماس گرفتند. در کلانتری دوست داشتم زمین مرا ببلعد تا چشمم به خانواده خودم و همسرم نیفتد از خجالت سرم را پایین انداخته بودم با این که هیچ علاقهای به همسرم ندارم، ولی از ابتدا باید این موضوع را به خانواده ام میگفتم و با صلاحدید آنها تصمیم درستی میگرفتم تا ...
لینک کوتاه خبر: farda.fr/003YR0منبع: فردا
کلیدواژه: خواستگار قرار نوعروس پسر جوان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۷۸۵۳۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چند حقیقت درباره نادر طالبزاده
دوست قدیمیاش سلیم غفوری میگوید که بزرگترین آرزویش این بود روزی را ببیند رژیم صهیونیستی در این دنیا نیست و این روزها همه دنیا پرچم مبارزه و مقابله با اسرائیل را به اهتزاز درآوردهاند، جایش بیشتر از هر زمانی دیگر، خالی است. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نهم اردیبهشتماه سال 1401 روزی که همه جهان فریاد مرگ بر اسرائیل سر میدادند خبر درگذشت یک متفکر و پژوهشگر رسانه به گوش رسید. آن روز، روز قدس بود و نادر طالبزاده برای همیشه چشم از جهان فروبست. مردی که با همه سختیها و پیچیدگیها کنفرانس افق نو را راه انداخت.
سالها دبیری جشنواره فیلم عمار را برعهده داشت و به کارگردانی سریال «بشارت منجی» هم شناخته میشود. ساخت چندین مستند و البته اجرای برنامه «عصر» شبکه افق تنها گوشهای از فعالیتهای اوست، نادر طالبزاده را بیش از هرچیزی با فعالیتهای انقلابیاش میشناسیم؛ در حالی که از 16 تا 26 سالگی در آمریکا زندگی میکرد همزمان با وقوع انقلاب به کشور بازگشت تا صدای آن باشد، خط او، خط انقلاب بود.
همانجا که سخنان امام خمینی (ره) را از مطبوعات درست چندماه قبل از عزیمتشان به پاریس پیگیری میکرد و در خاطراتش عنوان کرد که از این سخنان بسیار متأثر شده است. کارگردانی که معتقد بود به هیچ جبههای جز انقلاب تعلق ندارد، خودش میگوید «من در آمریکا مشاهداتی داشتم که بعدها خیلی به دردم خورد» همین هم شد بعدها هم در قالب جشنواره «عمار» و هم کنفرانس افق نو ابعادی تازه از این کشور را هویدا کرد.
طالبزاده اما نقشی در ماندگاری حوادث تسخیر لانه جاسوسی را هم دارد، او که در سالهای اخیر به واسطه فعالیتهای ضد استکباریاش در لیست تحریمهای آمریکا هم قرار گرفت، از اولین کسانی بود که در قالب تیم مستندسازی در صحنه تسخیر سفارت آمریکا حاضر شد و وقایع آن روزگاران را ثبت و ضبط کرد، ساخت همین مستند هم سرآغاز همکاری او با صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران شد.
حقیقتی که نادر طالبزاده از داود میرباقری گفت/ نخستین سالگرد درگذشت مبدعِ برنامه زنده تلویزیونی + فیلمبرنامه «عصر» را میتوان یکی از مهمترینهای فعالیتهای او در بستر تلویزیون محسوب کرد، برنامهای که پلی ارتباطی و البته حلقهای برای گردآوری چهرههای استکباریستیز بود، همان هدفی که نادر طالبزاده دنبالش میکرد. طالبزاده البته همین هدف را در کنفرانس افق نو هم پیگیری کرد، همایشی که ابتدا با عنوان «هالیوودیسم» آغاز به کار کرد اما بعدها با تغییر نام چهرههایی از کشورهای مختلف جهان را به خود دید.
اما به مناسبت سالروز درگذشت او نگاهی به چند حقیقت از این متفکر انقلابی داریم که سیدسلیم غفوری قائممقامِ این روزهای معاونت سیما و مدیر سالهای نه چندان دور شبکه مستند و افق سیما آنها را بازگو کرد.
غفوری از این نکته آغاز کرد: اگر بخواهم درباره حاج نادر در یک جمله بگویم او در هر زمانی پیشتاز عرصه رسانه بود. با فهم درست از نیاز آن مقطع، واردِ فضای رسانه میشد. وقتی به زمانِجنگ او نگاه کنیم ساخت مستندهای دوران دفاعمقدس را با شکل و شمایلی درست پیش میبرد. اگر به روایت مظلومیت مردم بوسنی رسید که در مقطعِ خودش بهترین کار بود، «خنجر و شقایق» را ساخت. کارهای مختلفی که در حوزه مقاومت در دستور کار قرار داد مثل مجموعه «عصر انتظار» و مجموعه «نسل فراموش شده» که راجع به اردوگاههای فلسطینیها بود جزو کارهایی است که هنوز هم ماندگارند و دربارهشان میتوان ساعتها صحبت کرد.
این مدیر در تلویزیون از وجوه متمایز برنامهسازی نادر طالبزاده گفت؛ «مهمترین نکتهای که طالبزاده در عرصه برنامهسازی داشت فهم کامل نسبت به موضوعی بود که در دستورِ کار خودش قرار میداد. بنابراین دست روی نقاطی میگذاشتند شاید برای خیلی از افراد، این نقاط مکشوف نبود و پنهان مانده است. نقاط پنهان را میآوردند و روی آن ذرهبین میگذاشتند و آن نقاط پنهان را برجسته میکردند. در تلاش بودند خودشان را تسلیمِ جریان غالب رسانهای نکنند؛ واقعاً اگر در یک موضوعی به چیزی میرسیدند و میآمدند خیلی آن را شجاعانه و با صراحت بیان میکردند.
در واقع وجوه تمایز او صراحت، فهم درست موضوع و تلاش برای کشف حقیقت بود. شما در مجموعه "خنجر و شقایق" این تفاوت و وجوه تمایز را میبینید. این فقط یک مستند جنگی صرف نیست و گزارش از نبرد جنگ در بوسنی نبود. "خنجر و شقایق" در پی کشف حقیقتی بود که در ظاهر و پوسته جنگ جریان داشت و این "خنجر و شقایق" را به عنوان اثری متفاوت خلق کرد.»
اما شاید نگاه صهیونیستستیزی و استکبارستیزیِ نادر طالبزاده در جای جایِ فعالیتهای فرهنگی و هنری او دیده شود؛ همانگونه سلیم غفوری به آن اشاره کرد: «او همیشه مهمترین دغدغهاش این بود آنچیزی که به عنوان صهیونیست جهانی شناخته میشود را معرفی کند. این خط را او در برنامه «راز» دنبال کرد و در کارهای دیگرِ او میتوان به وضوح مشاهدهاش کرد. در سریال «بشارت منجی» هم این نگاه دیده میشود.
طالبزاده در دوران جنگ برای مستندسازی دفاعمقدس از هیچ تلاشی دریغ نکرد و در طول 30 سال دیگر، عمرش را صرفِ مبارزه با صهیونیست کرد. نکته مهمی است که او در روزِ منتسب به مبارزه با صهیونیست و حمایت از مردم فلسطین، این دنیا را ترک کرد. به نظرم بزرگترین پیام فوت ایشان در روز قدس این است نادر طالبزاده قهرمان مبارزه با صهیونیست و اسرائیل بود. به نظرم این نکته نباید در هیچ مطلبی از طالبزاده، مغفول بماند. یا ماجرای تحریمِ او از سویِ آمریکاییها که بابتِ برپایی افق نو اتفاق افتاد. چرا که افق نو در پی افشای ماهیت صهیونیست جهانی بود و آنها متوجه شدند او خلاف جریان رسانهای مسلط بر جهان عمل میکند.»
او بزرگترین آرزوی طالبزاده را از بین رفتن رژیم صهیونیستی دانست و گفت: بزرگترین آرزویش این بود روزی را ببیند رژیم صهیونیستی در این دنیا نیست و رژیم صهیونیستی دچار زوال شده است. سالها برای مسئله افشای ماهیت جریان صهیونیستی در دنیا تلاش کرد. شاید به حق باید بگوییم ایشان سردار رسانهای مبارزه با صهیونیسم و سردار جبهه فرهنگی انقلاب بودند.
شاید یکی از حقایق دیگر زندگی او پرورش نیرو در فضای هنر و رسانه انقلاب باشد؛ به تعبیر غفوری، او در طول این سه دهه برای پرورش نیرو در فضای هنر و رسانه از هیچ تلاش و کوششی دریغ نکرد. آموزش به بچههای رسانهای خارج از کشور مثل دوستان لبنانی و افغانستانی تا داخل کشور که دورههای مختلفی برگزار کرد و ساعتها کارشان را میدید و راهنماییشان میکرد. برای رشد و آموزش بچههای رسانهای جبهه انقلاب واقعاً وقت میگذاشت. شاید یکی از بزرگترین کارهای او نسلی باشند که امروز در این عرصه فعالیتِ چشمگیری دارند و شاگردانِ نادر طالبزادهاند.
در سالروز درگذشت او شاید یادآوری این نکته جالب باشد؛ نادر طالبزاده بارها درباره غفلت نسبت به عدم ساخت فیلم، مستند و کارهای نمایشی درست درباره اهلبیت و فضایِ دینی گلایهها کرده بود؛ او همواره به نگاه جهانی و بینالمللی در این عرصه تأکید میکرد. "ما باید روایتهای دینی و مذهبیمان را چارچوب و ساختار بینالمللی ببخشیم و اصلاً نویسندگان و پژوهشگران این حوزه باید به این سمت و سو بروند تا دیگر عوالم جهانی هم به پاسخ پرسشها، ابهامات و نظریات دینیشان دست یابند."
و یک نکته جالب درباره راه افتادن گفتوگوی زنده در تلویزیون است؛ نادر طالبزاده در یکی از گفتوگوهایی که با خبرگزاری تسنیم داشت درباره سریالهای دینی تلویزیون به این نکته جالب اشاره کرد که گفتوگوی زنده را در تلویزیون راه انداخته است. او گفت: "یادم میآید به علی لاریجانی رئیس سازمان صداوسیما وقت پیشنهاد دادم صداوسیما برنامه گفتگوی زندهای ندارد و در حالی که تلویزیون کشورهای دیگر با گفتگوهای زنده انتقادی، سرپا بودند. خوشبختانه این پیشنهاد مورد قبول قرار گرفت و این کار از شبکه پنج شروع شد برنامهای تحت عنوان «شباهنگام» که کار سیاسی و جنگ نرم با من بود. البته ناگفته نماند که برخیها را هم میخواستیم همچون ازغدی که به واسطه این برنامه دیده شد، دیده شوند اما تلویزیون جلویشان را گرفت. آنقدر نمیشودهای سازمان زیاد شد که من به عنوان طراح برنامه ترجیح دادم استعفا بدهم."
انتهای پیام/