Web Analytics Made Easy - Statcounter

شهر > شهری - رابعه تیموری- خبرنگار:
ظاهراً کار سختی نیست. فقط باید هوش و حواست جمع باشد، همین که قطار رسید خودت را لابه‌لای جمعیت جا دهی. بعد با‌بند و بساطت در طول و عرض ایستگاه بالا و پایین بروی و با داد و فریاد برای اجناست تبلیغ کنی، اما این فقط ظاهر کار است.

دنیای فروشندگی در زیر زمین اما و اگرهایی دارد که تا واردش نشوی، نمی‌توانی آنها را درک کنی.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

ما همیشه به‌عنوان مسافر از امکانات حمل‌ونقل قطار زیرزمینی تهران بهره‌ برده‌ایم و بارها به‌عنوان شهروند از دردسرهای کاسبی دستفروشان در این مکان‌های عمومی به مسئولان مترو گلایه کرده‌ایم.

این بار در لباس یک دستفروش به زیر زمین تهران رفتیم تا زیر و بم این پدیده شهری را بهتر حس کنیم. ایستگاه‌ علی‌آباد در خط یک را برای دستفروشی انتخاب کردیم. این خط به دلیل‌‌‌ تردد زائران حرم حضرت عبدالعظیم(ع)، برای دستفروشان مترو جذابیت زیادی دارد.

کیف پر از روسری، سنگین است و در ورودی ایستگاه از پله برقی خبری نیست. کیف را در دستم جابه‌جا می‌کنم و ردیف پله‌های کوتاه و فراوان ورودی ایستگاه را ورانداز می‌کنم. یکی، 2تا، 3 تا، وقتی به پاگرد پله‌ها می‌رسم نفسم به شماره افتاده، باید چند ردیف پله دیگر را بگذرانم تا به ایستگاه حرکت قطار برسم.

در یکی از پاگردها با دیدن تابلو پله برقی خودم را به آنجا می‌رسانم. تا روی پله برقی جابه‌جا می‌شوم، پسر جوانی که حسابی عجله دارد، وسایلم را با شدت و ناراحتی کنار می‌زند و غرولندکنان رد می‌شود: «معلوم نیست اینجا مترو شهریه. ایستگاه راه‌آهنه یا بازار» زن جوان و تنومندی که کیف بزرگی به اندازه قد و قواره یک آدم را به دنبال خود می‌کشد، از پشت سر صدایش را بلند می‌کند:

«نه بابا! اینجا ملک خصوصی شماست حضرت آقا...» پسر جوان دنباله بحث را نمی‌گیرد و می‌رود. همکار عکاسم، با فاصله ما را همراهی می‌کند. پایین پله‌ها منتظر زن می‌مانم. وقتی می‌رسد بدون آنکه پا نگه دارد، می‌گوید: «چرا لال‌مونی گرفته بودی؟ تازه کاری؟ جواب اینا را باید بدی.‌» وقتی به ایستگاه می‌رسیم، زن لاغراندام و استخوانی را که به یکی از ستون‌های ایستگاه تکیه کرده، نشان می‌دهد و می‌گوید: «اول برو پیش حنا. او هوایت را نداشته باشد کلاهت پس معرکه است.» صفیر قطار، صدای او را گم می‌کند.

حق حساب فراموش نشود

واگن بانوان که باز می‌شود 7‌ـ 8 زن فروشنده که در ایستگاه منتظر رسیدن قطار نشسته‌اند با بار و ‌بندیلشان به سمت واگن می‌دوند. مسافرانی که می‌خواهند پیاده شوند لابه‌لای آنها ‌گیر می‌کنند و داد و فریادشان بلند می‌شود: «لااقل صبر کنین ما بیاییم بیرون، بعد شما با کیف و چمدونتون بیایین تو...» زن جوان روی صندلی ایستگاه می‌نشیند تا نفس تازه کند. من را ورانداز می‌کند و می‌پرسد: «روز اولته؟‌» برایش قصه می‌بافم که از بد روزگار محتاج شده‌ام و می‌خواهم در این ایستگاه کار کنم.

فروشنده لباس است و همکارانش او را ‌‌سمیه صدا می‌زنند. وقتی خیالش آسوده می‌شود که پا در کفش او نکرده‌ام، می‌گوید: «فقط مراقب ‌باش مأمورا وسایلتو نبرن.» به دقیقه نرسیده گزارش حالم را به گوش حنا می‌رساند. حنا به سمتم می‌آید و با تابی که به ابرو انداخته، می‌گوید: «اینجا یکی دیگه روسری می‌فروشه. اگه می‌خوای کار کنی، باید جنس دیگه بیاری.» حدس می‌زنم حکایت حق وحساب است. می‌گویم: «این ساک پر از روسری را چه کار کنم؟ یک‌کاری بکن، دانگم را می‌دهم.» نگاهی می‌کند و می‌گوید: «حالا بگذار ببینیم ماندگار می‌شوی یا نه، بعد بهت می‌گم باید چیکار کنی. امروز می‌گم اون بره ایستگاه دیگه، تو کار کن.» قطار از راه نرسیده،

سمیه ‌تر و فرز خودش را به در واگن می‌رساند. کیف دستی‌ام را برمی‌دارم و پشت سر او راه می‌افتم. سمیه غرولندهای مسافران را بی‌جواب نمی‌گذارد.

عکس نگیری‌ها!

واگن چندان شلوغ نیست. مسافران جابه‌جا نشده‌اند که صدای فروشنده‌ها یکی یکی بلند می‌شود: «خانمای عزیز، براتون گوشواره‌، دستبند اورجینال آوردم، رنگ ثابت، قشنگ و سبک. خانمای محترم، براتون سورپرایز دارم، ادویه‌های مخصوص آوردم، باهاش ماهی بپزید، همه انگشت به دهان بمونن. کیک‌های تازه، کلوچه‌های نارگیلی، آدامس...» صدا به صدا نمی‌رسد و اگر مسافران حسابی گوش تیز نکنند، اعلام‌ ایستگاه‌ها شنیده نمی‌شود.

اغلب فروشنده‌ها جوان و کم‌سن هستند، یکی از آنها که بزرگ‌تر از بقیه است، از داخل نایلون کنار دستش تندتند بلوزهای تابستانی را درمی‌آورد و یکی یکی روی میله مخصوص دستگیره‌های قطار وصل می‌کند. واگن شبیه حیاط‌های قدیمی شده که وسط آن ‌بند رخت وصل کرده‌اند.

برخی از مسافران با کنجکاوی لباس‌ها را وارسی می‌کنند، عده‌ای هم با عصبانیت، به رفتار او اعتراض می‌کنند: «خانم، این چه کاریه؟ مگه اینجا بالکن خونته؟‌» وقتی مسافری از صندلی بلند می‌شود، با برخورد سر و تنه‌اش، بلوزها از روی میله سر می‌خورند. زن بدون توجه به نگاه‌های تیز و غرولندهای آنها،

تند و سریع بلوزها را از کف قطار برمی‌دارد، دوباره روی میله پهن می‌کند و با خونسردی جواب مشتریانش را می‌دهد. وقتی همکارم مشغول عکاسی می‌شود، زن با عصبانیت تشر می‌زند: «عکس من را بیندازی، گوشی‌ات را می‌شکنم‌ها!»

مهارت فروشندگی

روسری‌ها را روی دستم می‌اندازم، یکی از آنها را باز می‌کنم و به تقلید از فروشنده‌ها صدایم را بالا می‌برم: «خانما، روسری‌های خوش‌رنگ و خنک دارم.» سمیه حواس‌جمع است و وقتی متوجه می‌شود همکارم مشغول عکاسی است، به من ندا می‌دهد: «مراقب‌ باش عکست را نندازد.

اینا مأمور مخفی هستن.» وقتی او با کیف بزرگ و جاگیرش در واگن بالا و پایین می‌رود، صدای مسافرانی که ایستاده‌اند، بلند می‌شود: «کل راهرو را شماها گرفتین.» سمیه موقع گذشتن از کنار عکاس، تنه محکمی به او می‌زند و می‌گوید: «‌داری فیلم می‌گیری؟‌» یکی از مسافران گوشه روسری را در دستش می‌گیرد و می‌گوید: «3 تا ببرم، چقدر تخفیف میدی؟‌» مهارتی لازم است که کف واگن محکم بایستی و بدون اینکه با هر تکان قطار یا عبور مسافری تلوتلو نخوری و کاسبی کنی.

سمیه مشتری‌های ثابتی دارد که تلفنی جنس سفارش داده‌اند و امروز برای تحویل سفارش‌شان با سمیه قرار گذاشته‌اند. بعد از 2‌ـ 3 بار بالا و پایین رفتن در ایستگاه 10‌ـ 12 روسری می‌فروشم.

غرفه ثابت دادند اما بگو کجا؟

سمیه فروش خوبی داشته. با خستگی روی صندلی می‌نشیند. لقمه نانی از کیف کوچکش بیرون می‌آورد و می‌گوید: «یک لقمه بخور، ناهار آوردی؟‌» تعریف و تعارفش مهربان و صمیمانه است: «صبح که دیدمت، گفتم تا شب هزار تومان هم کاسب نیستی، ولی بد نفروختی.»

سر درد دلش باز می‌شود: «2ساله کارم همینه. اول صبح بکوب برو تا بازار. باز بیا مترو. دیگه نه پا برام مونده، نه کمر. آرتروز دارم و نباید وسیله سنگین بلند کنم. ولی چه کنم؟ چطوری شکم 2 تا بچه را سیر کنم؟‌» می‌پرسم: «پس شوهرت...؟‌» پوزخند تلخی می‌زند و می‌گوید: «کدوم شوهر؟ معلوم نیست کجا خمار افتاده.» می‌گویم: «کاش در مترو، یک جای ثابت به ما بدن، همون جا بساط کنیم.» سری تکان می‌دهد و می‌گوید:

«یک بار جایی را دادن، ولی چه جایی؟ یک سکو ته مترو که آدمیزاد گذر نمی‌کرد.» تعدادی از همکاران سمیه گوشه و کنار ایستگاه، نشسته یا ایستاده لقمه نان، کیک یا بیسکوئیتی را به‌عنوان ناهار سق می‌زنند. حنا با چشم و ابرو به سمت ورودی ایستگاه اشاره می‌کند:

«مأمورا.» نگاه فروشنده‌ها به جهت صدا کشیده می‌شود و با دیدن مأمور انتظامات، لقمه در گلویشان‌گیر می‌کند. مسافران از رفتار فروشنده بلوزهای تابستانی به انتظامات مترو شکایت کرده‌اند. فروشنده‌هایی که وسایلی کم‌حجم می‌فروشند در چشم ‌بر هم‌زدنی ‌بند و بساطشان را زیر چادر یا داخل کوله‌پشتی‌شان پنهان می‌کنند و لابه‌لای مسافران گم می‌شوند. مأمور انتظامات به سراغ دستفروشانی می‌رود که بار و‌ بندیل پر و پیمان‌تری دارند.

وسایل‌تان یک هفته ضبط می‌شود

سمیه با درماندگی روی صندلی میخکوب شده است: «خدا به خیر کنه.» مأمور به او و چند فروشنده لباس اشاره می‌کند تا همراهش به اتاقک انتظامات بروند. کوله‌بارم را به حنا می‌سپارم و به بهانه نماز خواندن، دنبالشان راه می‌افتم تا ببینم کارشان به کجا می‌رسد. لحن یکی از فروشنده‌ها طلبکارانه است:

«می‌آییم، مگه می‌ترسیم؟‌» اما سمیه و بقیه به خواهش و چانه‌زنی افتاده‌اند. تا مأمور انتظامات، دستفروشان دیگر را از ایستگاه متفرق کند، حنا تند و فرز تعداد زیادی از لوازم سمیه را می‌گیرد و داخل کوله‌پشتی خودش می‌گذارد. پشت در اتاقک انتظامات، زنی میانسال همراه دختر خردسالش چمباتمه زده‌اند. لهجه‌ غلیظ‌شان نشان می‌دهد از اتباع مهاجر هستند. زن آب معدنی و تنقلات می‌فروشد و دخترش فال و آدامس. می‌گوید:

«یک هفته پیش وسایلم را گرفتند، ولی هنوز پس نداده‌اند. دفعه قبل که وسایلم را گرفتند، پس ندادند و گفتند تاریخشان گذشته، نباید آنها را بفروشی. هر دفعه که وسایلم را می‌گیرند، کار یک ماه من هدر می‌رود.» سمیه و همکارانش هم با او همزبان می‌شوند و هرکسی چیزی می‌گوید. در اتاقک که باز می‌شود، همه به سوی مأمور جلو در می‌دوند. مأمور انتظامات جواب عجز و لابه‌هایشان را قاطع و یک کلام می‌دهد: «بی‌جهت اینجا نمانید. وسایلتان یک هفته اینجا می‌ماند، شنبه سر بزنید.» سمیه با صورت ماتم‌زده و ناامید از اتاقک انتظامات دور می‌شود و به طرف حنا می‌رود تا اجناسی را که برایش باقی مانده، در ایستگاهی دیگر بفروشد.

مدیرعامل بهره‌برداری مترو:
خلأ قانونی داریم

«‌فرنوش نوبخت» مدیرعامل شرکت بهره‌برداری مترو تهران و حومه، از حاشیه‌های مختلف پدیده دستفروشی در مترو گفتنی‌های بسیاری دارد. او نارضایتی مسافران، آلودگی‌های صوتی و بصری، افزایش آمار سرقت، فروش مواد خوراکی تاریخ‌گذشته و غیر‌بهداشتی، موارد خلاف اخلاق و... را از تبعات این پدیده عنوان می‌کند. نوبخت می‌گوید:

«در برخورد با دستفروشان مترو، خلأهای قانونی وجود دارد و نبود ضمانت اجرایی قوانین برخورد با دستفروشان، سبب گسترش این پدیده شده است.» او شیوه برخورد مسافران با دستفروشان را در ساماندهی این شرایط مؤثر می‌داند و می‌گوید: «اگر مسافران از فروشندگان مترو خرید نکنند جذابیت این محل برای دستفروشی و بساط‌گستری کاهش پیدا می‌کند.»

انتشار پیام‌های بازدارنده از طریق بلندگوی ایستگاه مترو و پخش فیلم‌های آموزشی با موضوع مضرات خرید از دستفروشان، تلاش‌های شرکت بهره‌برداری مترو تهران و حومه برای فرهنگسازی و ساماندهی شرایط قطارهای درون‌شهری است. نوبخت معتقد است:

همکاری نهادها و سازمان‌های مختلف قانونگذار و اجرایی در محدودشدن فعالیت دستفروشان مترو مؤثر است. او می‌گوید: «اکنون تیم‌هایی متشکل از کارکنان امور ایستگاه‌ها، پلیس مترو و انتظامات به‌صورت منظم در حال جمع‌‌آوری بساط‌گستران و دستفروشان هستند و در صورت مشاهده اعضای تیم یا گزارش مسافران، دستفروشان به بیرون از ایستگاه هدایت یا در مواقع لزوم به پلیس مترو تحویل داده می‌شوند.»

در همین زمینه: بهره برداری از دو دستگاه آسانسور در ایستگاه میرداماد تهران جزئیات مجوز انتشار اوراق مالی برای مترو تهران تغییر ساعت فعالیت خطوط پنجگانه متروی تهران و حومه لزوم انتشار سریع اوراق مشارکت مترو

منبع: همشهری آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۷۹۹۸۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

گلایه اهالی بازارهای سیار از افزایش اجاره‌ها

به گزارش قدس خراسان، بازارهای سیار شهرداری از جمله بازارهایی است که در آن‌ها کسانی که بودجه زیادی برای کرایه مغازه و خرید اجناس زیاد ندارند یا اینکه دارای کسب‌وکار خانگی هستند و می‌خواهند از این طریق محصولات خود را عرضه کنند، با نام‌نویسی در سایت شهرداری غرفه‌ای را در بازارهای سیار سطح شهر مشهد کرایه می‌کنند.

برای اینکه از کم و کیف برپایی این بازارها جویا شوم ابتدا سری به عصر بازار خیابان هدایت در کنار بوستان حجاب می‌زنم، در این بازار بیشتر مردان حضور دارند و برخی از غرفه‌ها به صورت خانوادگی اداره می‌شود، میانگین سنی فروشندگان با توجه به حضور قابل توجه افراد میانسال و سالمند بالای ۴۰ سال است و فروش پوشاک بیشتر از بقیه اقلام به چشم می‌خورد.

یکی از غرفه‌داران که سه سال در این بازار مشغول به فعالیت است درباره قیمت غرفه‌ها می‌گوید: کرایه غرفه ۱۸۰ در ۱۸۰ سانتیمتر ماهانه یک میلیون و ۲۵۰ هزار تومان است و برای یک شعله برق ۴۰ واتی ماهانه ۵۵ هزار تومان پرداخت می‌کنم.

او مدعی می‌شود شب بازار ابتدای خیابان دانش را تنها به  افراد خاص اجاره می‌دهند که البته فروش در چهارراه دانش بهتر است چون آنجا زائران رفت و آمد دارند و نزدیک حرم مطهر رضوی است.
این غرفه‌دار عنوان می‌کند: تنها مدرکی که سازمان میادین شهرداری برای دادن غرفه می‌خواهد، گواهی عدم سوءپیشینه است.

افزایش تقریباً دو برابری کرایه غرفه‌ها در بازارهای سیار

در ادامه به سراغ یک فروشنده خانم می‌روم، او درباره افزایش تقریباً دو برابری کرایه غرفه‌ها می‌گوید: ماهانه یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان کرایه غرفه می‌دهیم در صورتی که سال گذشته بیش از ۶۰۰ هزار تومان بود.

او می‌افزاید: ۶۰۰ هزار تومان ماهانه هزینه انبار و ۶۰ هزار تومان هزینه برق غرفه را پرداخت می‌کنیم.

این غرفه‌دار ادامه می‌دهد: من سرپرست خانوار نیستم اما به خاطر وضعیت اقتصادی به مشکل خورده‌ایم، برای همین من هم کار می‌کنم، اکنون شرایط اقتصادی سخت شده است و اگر مرد هم سرپرست خانوار باشد باید زن و مرد در کنار یکدیگر کار کنند تا بتوان هزینه زندگی را درآورد.

او درباره میزان فروش در این بازار می‌گوید: به خاطر اینکه سود ما کم است مردم قیمت‌ها را با سایر فروشگاه‌ها مقایسه می‌کنند به همین دلیل از بازارهای سیار استقبال می‌کنند.

این فروشنده با بیان اینکه من در بازارهای دیگر شهر کار نکرده‌ام چون اینجا نزدیک خانه‌مان است، یادآور می‌شود: در زمستان اصلاً فروش نداریم اما در تابستان که مردم بیشتر به بوستان حجاب می‌آیند، فروش بهتر است.

او همچنین می‌گوید: فروش لباس زیر، خوراکی و لوازم آرایشی در این بازار ممنوع است.

تقاضا از شهرداری برای ایجاد سایه‌بان در بازار سیار

با غرفه‌دار دیگری در عصر بازار هدایت گفت‌وگو می‌کنم، او درباره میزان فروش در این بازار می‌گوید: فروشمان نسبت به سال‌های گذشته خیلی کم شده و به سختی از پس خرج زندگی برمی‌آییم، پیش‌تر خیلی فروش بهتر بود اما یک سال است که وضعیت بازار خیلی بد شده است.

این غرفه‌دار خانم درباره هزینه‌های غرفه‌داری در این بازار بیان می‌کند: اجاره غرفه‌ها را افزایش داده‌اند و یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان شده است، برای انبار دست‌کم ۵۰۰ هزار تومان و ۵۰ هزار تومان هم هزینه برق غرفه را پرداخت می‌کنیم، ۵۰۰ هزار تومان هم برای آوردن و بردن گاری به کارگر می‌دهیم چون همه نمی‌توانند خودشان این کار را انجام دهند.

او با بیان اینکه قیمت غرفه در بازارهای دیگر هم همین است، ادامه می‌دهد: هزینه‌های غرفه در مجموع ۲میلیون و ۲۵۰ هزار تومان می‌شود، در کنار این هزینه‌ها سرما و گرمای هوا را نیز در زمستان و تابستان باید تحمل کنیم.

این خانم غرفه‌دار که با همسر ۷۲ساله خود برای فروش کالا به این بازار می‌آید، از شهرداری تقاضا دارد برای این بازار سایه‌بان درست کند تا در مقابل گرما و باران به اجناس غرفه‌ها آسیب نرسد.
او تأکید می‌کند: در این بازار اجازه فروش مواد غذایی را نداریم، درخواست ما این است که اجازه فروش موادغذایی را بدهند؛ چرا که فروش خوبی دارد.

در ادامه سری به شب‌بازار نبش خیابان دانش شرقی می‌زنم، در این بازار مردان فروشنده بیشتر از زنان هستند و افراد سالمند کمتر حضور دارند و حضور جوانان پررنگ‌تر است.خانمی که خود را تازه‌وارد این بازار معرفی می‌کند، درباره کرایه غرفه در این بازار می‌گوید: کرایه غرفه ۲میلیون و ۴۸۰ هزار تومان است.

او همچنین درباره وضعیت بازار نیز بیان می‌کند: در این دو روز فروش خوب بود اما روز اول اصلاً فروش خوبی نداشتم.

برای داشتن غرفه در این شب‌بازار نیاز به داشتن امتیاز ویژه‌ای نیست

در ادامه مرد میانسالی که چهار سال است در این بازار مشغول کار است، درباره کرایه غرفه می‌گوید: ۲میلیون و ۵۰۰ هزار تومان کرایه غرفه است و برای هزینه برق نیز واتی هزار تومان پرداخت می‌کنیم.

او درباره وضعیت بازار بیان می‌کند: الان زمان اوج کار ماست اما دیشب پنج کلاه بیشتر نفروختم، نسبت به سال‌های قبل وضعیت فروش خوب نیست.

این فروشنده با اشاره به غرفه‌های خالی می‌گوید: برخی از غرفه‌داران به دلیل کسادی بازار غرفه‌ها را کرایه کرده‌اند اما نیامده‌اند.

او هم از افزایش دو برابری کرایه‌ها می‌گوید و ادامه می‌دهد: نمی‌دانم این افزایش قیمت را شورای شهر تصویب کرده یا سازمان میادین خودش این افزایش قیمت را اعمال کرده است.

این غرفه‌دار با بیان اینکه سرمایه‌ای ندارم و این کلاه‌ها را هم از کسی گرفته‌ام که بفروشم، عنوان می‌کند: برای داشتن غرفه در این شب‌بازار نیاز به داشتن امتیاز ویژه‌ای نیست، اینجا خانم‌های زیادی سرپرست خانوار و زیر پوشش کمیته امداد هستند.

او تأکید می‌کند: امیدواریم دولت توجه ویژه‌ای به قشر ضعیف جامعه کند؛ چرا که همه در اینجا از روی ناچاری دست‌فروشی می‌کنند، در این بازار هر روز یک جور استرس داریم، باد و باران و دیگر مسائل روی فروش ما تأثیر می‌گذارد.

بیشترین قیمت غرفه در شب‌بازار خیابان دانش 

در ادامه یکی دیگر از غرفه‌داران که از سال ۸۶ در این بازار مشغول کار است، درباره هزینه‌های غرفه‌داری در این شب‌بازار می‌گوید: کرایه غرفه سال گذشته یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان بود اما امسال افزایش یافته و ۲میلیون و ۴۰۰ هزار تومان شده است، برای برق غرفه نیز واتی ۱۳ هزار تومان پرداخت می‌کنم.

او درباره وضعیت بازار عنوان می‌کند: کاسبی در این شب بازار تنها در زمان تعطیلات که زائران بیشتری به مشهد می‌آیند، خوب می‌شود.

این فروشنده با بیان اینکه فروش کالای چینی، عطر، خوراکی و لوازم آرایش در این بازار ممنوع است، می‌گوید: برای دریافت غرفه در این بازار شرایط خاصی وجود ندارد همه از طریق سایت به صورت همزمان می‌توانند نام‌نویسی کنند و همه کسانی که جدید وارد این بازار شده‌اند از طریق سایت شهرداری نام‌نویسی کرده‌اند.

او با بیان اینکه بالاترین قیمت غرفه در بازارهای سیار شهرداری در خیابان دانش شرقی است و کرایه غرفه در بقیه بازارها ارزان‌تر است، خاطرنشان می‌کند: مدارک مورد نیاز برای دریافت غرفه از شهرداری داشتن سن ۳۰ سال به بالا، گواهی عدم سوءپیشینه و برای مردان کارت پایان خدمت است.

فصل تابستان فروشمان خوب می‌شود

در ادامه نیز سری به دیگر شب بازار خیابان دانش، بین حنایی ۱۲ و ۱۴ می‌زنم، در این بازار بیشتر غرفه‌داران به صورت خانوادگی و زن و مرد در کنار یکدیگر در حال فروش کالای خود هستند، از نظر سنی نیز حضور جوانان پررنگ‌تر است.

خانم غرفه‌داری درباره هزینه کرایه غرفه می‌گوید: کرایه دو غرفه ۲میلیون و ۵۰۰ هزار تومان شده است.

او می‌افزاید: چون الآن فصل امتحانات و مدارس است فروشمان خوب نیست اما در فصل تابستان فروشمان خوب می‌شود.

این فروشنده درباره کالاهای ارائه شده می‌گوید: همه چیز از جمله پوشاک، اسباب‌بازی، ساعت و عینک آفتابی در این بازار فروش دارد.

در ادامه از فروشنده آقایی که با همسرش غرفه لوازم آشپزخانه دارد، درباره وضعیت بازار می‌پرسم، او می‌گوید: یک سالی است در این بازار مشغول فعالیت هستیم، سال گذشته فروش خوب بود اما امسال فروش خوبی نداشتیم.

او با بیان اینکه کرایه غرفه امسال دو برابر شده است، می‌افزاید: سال گذشته کرایه غرفه ۶۸۰ هزار تومان بود و امسال یک میلیون و ۲۴۰ هزار تومان شده است.

این فروشنده ادامه می‌دهد: روزبازارهای مجیدیه و جمعه‌بازار هم رفته‌ایم، آنجا هم فروش کم شده و هزینه کرایه غرفه‌ها نیز دو برابر شده است.

کرایه نیم‌بها برای خانواده‌های عضو کمیته امداد، بهزیستی، شهدا و جانبازان

خانم فروشنده‌ای در این بازار از کرایه نیم‌بهای غرفه‌ها برای خانواده‌های عضو کمیته امداد، بهزیستی، شهدا و جانبازان می‌گوید و ادامه می‌دهد: هر کسی که زودتر ثبت نام‌نویسی کند می‌تواند از طریق سایت شهرداری غرفه بگیرد.

او می‌گوید اینجا بیشتر زائران برای خرید می‌آیند و فروش نسبت به سال گذشته کمتر شده است.

با توجه به بررسی میدانی انجام شده، می‌توان گفت کرایه غرفه‌ها با توجه به موقعیت مکانی آن‌ها قیمت‌گذاری می‌شود و موقعیت دریافت غرفه برای همه افراد در زمان نام‌نویسی یکسان است.

خبرنگار: فریده خسروی

دیگر خبرها

  • تاثیر سفر‌های نوروزی در بازار مسکن شمال
  • گلایه اهالی بازارهای سیار از افزایش اجاره‌ها
  • قبرستان‌ تاریخی طرشت زیر پای مسافران ایستگاه مترو دانشگاه شریف
  • بررسی مسائل و مشکلات محلات حاشیه نشین شهر یزد
  • رفتار عجیب یک شهروند در مترو تهران ؛ پارک موتور مقابل پله‌های ورودی ایستگاه! | ویدئو
  • فیلم | طرشت با شکوه
  • بسته شدن پرونده ایستگاه خط ۷ مترو تهران
  • پرونده ایستگاه های اصلی خط ۷ مترو امسال بسته می شود
  • برنامه عملیاتی شرکت مترو تهران برای خط ۷
  • برنامه عملیاتی شرکت مترو تهران برای خط ۷ در سال جاری