کتابهایی که قربانی شهرت نویسندههای خود شدند
تاریخ انتشار: ۴ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۸۶۶۱۳۱
به گزارش خرداد از ایبنا و به نقل از ناجبوک، نویسندگانی که بین مردم شناخته میشوند معمولاً به نوشتن داستانهایی در یک موضوع یا ژانر بخصوص شهرت پیدا میکنند و بیشتر هم سعی میکنند در همان موضوعی که موفقیت کسب کردهاند، قلم بزنند. خوانندگان داستانها نیز عادت کردند نویسندگان محبوب خود را بر اساس نوع داستانهایی که مینویسند، انتخاب کنند ولی گاهی اوقات نویسندهها دوست دارند در موضوعاتی نیز بنویسند که خلاف رویه گذشته خود بوده است و معمولاً هم این داستانهای خلاف جریان رودخانه چندان مورد استقبال مخاطبان قرار نمیگیرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در اینجا کتابهای جنایی معرفی میشود که توسط نویسندههایی نوشته شدند که اصلاً کارشان و تخصصشان ژانر جنایی نبوده است. به عبارتی میتوان گفت این کتابها قربانی شهرت نویسندههای خود شدند.
جان بنویل/ بنجامین بلک
نویسنده مشهور ایرلندی در حال حاضر ساکن دوبلین است و در طول عمر خود سیزده رمان منتشر کرده که اکثر آنها در ژانر درام نوشته شدهاند. بنویل در سال 2006 میلادی توانست با رمان «دریا» جایزه من بوکر را کسب کند. بنویل مجموعه داستان جنایی خود را با نام مستعار بنجامین بلک نوشته است. هرچند این رمان فروش خوبی داشت ولی مثل آثار دیگر بنویل زیاد دیده نشد. داستان کتاب ماجرای پزشکی جوان را روایت میکند که با حوادث مختلف جنایی درگیر میشود.
استیون کینگ/ بچه کلرادو
وقتی صحبت از کینگ و کتابهای ترسناکش میشود، شاید بسیاری از کارشناسان ادبی آثارش را در زمره کتابهای ادبی قرار ندهند ولی باید قبول کرد که او یکی از محبوبترین نویسندگان جهان است. بیش از 200 داستان کوتاه و بلند ژانر وحشت از کینگ میلیونها نسخه در جهان فروخته است و هیچ کس نمیتواند منکر پادشاهی او در این حوزه نشود. در لیست کتابهای پرشمارش در ژانر وحشت، کینگ کتاب بچه کلرادو را با ژانر جنایی پلیسی نوشته است که داستان خبرنگاری محلی در یک جزیره دورافتاده است که درباره راز قتلی تحقیق میکند. بر خلاف دیگر آثار کینگ از این کتاب چندان استقبال نشد.
سیسیل دیلوئیس/ صبح بعد از مرگ
شاعر، رماننویس و نویسنده انگلیسی نزدیک به یک دهه عنوان ملک الشعرایی این کشور را داشت. البته او در کشور ایرلند به دنیا آمده است. رمان و مجموعه شعرهایش همیشه در انگلیس خوانده میشوند ولی مجموعه داستانهای جنایی او با نام مستعار نیکلاس بلیک چندان محبوب نیستند. گفته میشود داستانهای جنایی او از کتابهای آگاتا کریستی الهام گرفته شده است ولی مردم عادت داشتند شعرهای او را بخوانند.
جویس کارول اوتس/ الهه انتقام
کارول یکی از پرکارترین نویسندگان معاصر آمریکا با دهها داستان و رمان است ولی بیشتر به نوشتن داستانهای کوتاهش شهرت دارد. شوهر عزیزم، شبهای وحشی، عاشقانه، تاریک و عمیق از آخرین داستانهای کارول هستند که اکثر آنها ژانر درام دارند ولی کتابی مثل الهه انتقام با نام مستعار روزاموند اسمیت نیز از کارول منتشر شده که ژانر جنایی دارد. این کتاب داستان تجاوز و قتل دانشجوی جوانی به نام برندان باوور توسط استادش است.
جی.کی. رولینگ/ کرم ابریشم
نویسنده مشهور انگلیسی و صاحب مجموعه داستانهای هری پاتر یکی از مشهورترین نویسندگان جهان است که اکثر آثار خود را درباره جادوگری و حال و هوای داستانهای فانتزی نوشته است. کتابهای هری پاتر از پرفروشترین کتابهای تاریخ بشر بوده است و از رولینگ نویسندهای ثروتمند ساخته است. بعد از این مجموعه جادوگری رولینگ با نام مستعار روبرت گالبریث یک مجموعه داستان جنایی نیز نوشت که به اندازه مجموعه جادوگری محبوبیت پیدا نکرد. کرم ابریشم در سال ۲۰۱۴ میلادی منتشر شد که دومین رمان رولینگ برای بزرگسالان بود. این مجموعه داستان یک کارآگاه خصوصی به نام کورمورن استرایک را روایت میکند.
کیت اتکینسون/ سوابق
نویسنده، رماننویس، نمایشنامهنویس و روزنامهنگار انگلیسی بیشتر به خاطر نوشتن کتاب پشت صحنههای موزه شهرت یافت که به خاطر همین کتاب نیز توانست جایزه ادبی کاستا را در سال 1995 کسب کند. در سال ۲۰۱۳ نیز با نگارش کتاب زندگی پس از زندگی نامزد دریافت دو جایزه جشنواره جایزه ادبیات داستانی زنان و کاستا بوک بود که نتوانست این جوایز را بهدست آورد. به هر حال اتکینسون در حوزه زنان کتاب نوشته ولی کتابی نیز با موضوع جنایی دارد که با عنوان سوابق ماجرای یک کارآگاه را روایت میکند که با پروندههای سختی روبرو است.
ا.ا. میلن/ راز خانه سرخ
آلن الکساندر میلن نویسنده انگلیسی داستانهای «وینی پو» یا همان تدی خرسه است که یکی از محبوبترین داستانهای کودک در یک قرن اخیر است. قبل از به شهرت رسیدن این قصه، میلن سالها قبل کتاب راز خانه سرخ را نوشته بود که ژانر جنایی پلیسی دارد. داستان وینی پو آنقدر شهرت پیدا کرد که کتابهای دیگر نویسنده را تحت الشعاع قرار داد. برچسب ها: کتاب ، نویسنده ، بنجامین بلک ، بچه کلرادو ، صبح بعد از مرگ ، جویس کارول اوتس
منبع: خرداد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khordad.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خرداد» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۸۶۶۱۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کتابی پر ازجاهای خالی!
دیوید برنز در کتاب «از حال بد به حال خوب» نگرش جدیدی به زندگی دارد و نوعی روش درمانی را پیشنهاد میدهد تا در زمان روبهرو شدن با افسردگی و اضطرابهای ناشی از مشکلات به آن پناه ببریم. «شناخت درمانی» موضوع اصلی این کتاب است؛ روشی که به ما میآموزد این افکار، احساسات و بهتر بگویم ذهن ماست که این حال ناخوش روانی را برای ما در طیفهای مختلف فراهم میکند و رنگوبوی زندگی را به سمت ناامیدی و افسردگی میکشاند، نه اتفاقهای بیرونی. راستش را بخواهید خودم هم به پیشنهاد یکی از دوستانم این کتاب ۶۱۸صفحهای را خریدم و آن را خواندم. مهدی قراچهداغی راحت و روان ترجمهاش کرده و گرافیک ساده و در عین حال پرمعنای صفحه روی جلد هم خوب از آب درآمده اما جذابیت اصلی این کتاب که باعث شده چاپ پنجاهونهم آن به دست من برسد، این است که این کتاب پر از جاهای خالی است که نویسنده آن را برای خواننده خالی گذاشته تا او هم دستبهقلم شود و ازافکار واحساساتش بنویسد.گویی خواندن بهتنهایی برای درک دانستههای این کتاب کافی نیست و توی خواننده نیز باید کنار نویسنده بنشینی، قلم به دست بگیری وجرأت نوشتن از احساسات وافکارت را پیدا کنی،حالا این توهستی که برای بهتر شدن حالت، همهجانبه تلاش میکنی؛ هم میخوانی و هم مینویسی.آنجایی که خطاهای شناختی را میشناسی و یاد میگیری در برابر افکار اتوماتیک که هر لحظه در ذهنت میگذرد، واکنش منطقی نشان دهی و احساساتت را بهتر کنی؛ اضطرابهای اجتماعیات را بپذیری و یاد بگیری چطور با آنها سر یک سفره بنشینی و راهحل جدیدی برای کاهش آن بیابی.این کتاب را به کسی که دوست ندارد خودش را با همه نقاط قوت و ضعف بشناسد، توصیه نمیکنم، چون در آن دکتر دیوید برنز خیلی تلاش کرده به ما بفهماند دست از جنگ با خودمان برداریم و خودمان را بپذیریم.
همچنین تکرار تمرینها وقتی میگوید اتفاق ناراحتکننده امروزت را بنویس و احساس خودت را اضافهکن خیلی جالب است؛ انگار تمرین خوشنویسی انجام میدهی تا ابتدا خطخطیهای ذهنت را پاک کنی و به جایش با خط خوانا از زندگی بنویسی.
یکی از نکات جالب دیگر این کتاب آن است که دست از شعار دادن و پیامهای انگیزشی برداشته و اتفاقا تو را با افکار حالبههمزن خودت روبهرو میکند، افکار سرزنشآمیز، درشتنماییها، پیشگوییها، ذهنخوانیها و... .
اما طولانیبودن این کتاب شاید یکی از دلایلی باشد که خیلیها حالش را نداشته باشند که آن را بخوانند و تکالیفش را انجام دهند اما انگیزه ادامهدادن این کتاب زمانی بیشتر میشود که احساس میکنی با مثالهایی که نویسنده آورده او هم مثل خواننده، این مشکلات را داشته و دانای کل نیست، همچنین میتوانی هر روز بخشی از این کتاب را دریابی و عجلهای برای تمامشدنش نداشته باشی.
خلاصه وقتی این کتاب را میخوانی، انگار سر کلاس درس دکتر برنز نشستهای و هر روز با بخشی از خودت که از دیدهها پنهان است، روبهرو میشوی تا بالاخره یاد بگیری با خودت، خوش بنشینی، دوستش داشته باشی و حال خوب را تجربه کنی.