تاجیک: مخالفان بومیسازی علوم مبادا اسیر دیو دیگری باشند
تاریخ انتشار: ۵ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۸۷۱۴۱۴
استاد علوم سیاسی درباره بومیسازی علوم انسانی معتقد است افرادی که با بومیسازی و اسلامیسازی علوم مخالف هستند باید تکلیف خود را روشن کنند که مبادا دیو را منکر شوند اما اسیر دیو دیگری باشند. ۰۵ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۱:۰۰ سیاسی سیاست ایران نظرات
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، محمدرضا تاجیک استاد علوم سیاسی در مصاحبه با شماره جدید عصر اندیشه مباحث مهمی را در خصوص وضعیت کنونی علوم سیاسی در ایران و جهان مطرح کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پاسخهای کچویان به ادعای فروپاشی جامعه ایرانی
یکی از بخشهای این مصاحبه دیدگاه تاجیک درباره مسئله بومیسازی و اسلامیسازی علوم انسانی است که در ادامه از نظر خوانندگان خواهد گذاشت. مشروح مصاحبه دکتر تاجیک در مجله عصر اندیشه قابل دسترسی است.
عصر اندیشه: برخی از شکست پروژه علوم سیاسی در ایران سخن میگویند. ما امروز با وضعیتی مواجهیم که از یکسو اساتید ایرانی علوم سیاسی که بسیاری از آنها در خارج از کشور تحصیل کردهاند و از منظری تماماً غربی به محیط پیرامون خود مینگرند، نتوانستهاند دانش غربیِ خود را با شرایط جامعه ایرانی بهویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی وفق دهند زیرا انقلاب اسلامی را بهچشم یک ناسازه در دنیای مدرن میبینند، لذا با این جامعه سنتی و حکومت دینی حاکم بر آن دچار تعارض هستند و احساس ناخوشایندی به آن دارند و با نگاهی یأسآلود از بنبست جامعه ایرانی و فروپاشی عنقریب آن سخن میگویند.
اما از سوی دیگر همین اساتید در مقابل هرگونه تلاشی که برای بومیسازی و اسلامیسازی علوم سیاسی در ایران بهمنظور انطباق آن با شرایط جامعه ایرانی صورت میگیرد، بهشدت موضع میگیرند و با اتهام ایدئولوژیک و دستوری کردن علم به آن میتازند، این در حالی است که جنبههای ایدئولوژیکِ مکاتب مدرن مانند لیبرالیسم را بهراحتی پذیرا هستند. شما وضعیت کنونی علوم سیاسی را در ایران چگونه تحلیل میکنید؟
محمدرضا تاجیک: از چند منظر میتوان به این موضوع پرداخت؛ منظر اول همان دوگانه قدرت و دانش فوکویی است. علم سیاست بهعنوان یک منظومه معرفتی و دانشی از همان بدو تولدش با قدرت ممزوج بوده است. طبیعتاً قدرت میخواسته صدای خود را از زبان علم سیاست پژواک دهد. علم سیاست برای پژواک صدای مقاومت ایجاد نشد، بنابراین هرگاه که این علم بازتولید میشد، دست نامرئی قدرت در پشت آن نهفته بود.
بیشک قدرت نمیخواهد عرصهای را برای مواجهه و تقابل با خود ایجاد کند، لذا تا قبل از پیروزی انقلاب که ما شاهد حاکمیت قدرتی متمرکز بودیم، نمیشد انتظار یک علم سیاست نقاد و خلاق را داشت که بخواهد قسمتی از راهحل مشکلات جامعه باشد و در متن و بطن تدبیرها حضور یابد، بلکه سیاست یک علم کلیشهای با تعاریف مشخص و بیروح و بسیار منجمد بود که از دل آن نه نظریه، نه استراتژی و نه تاکتیک بیرون میآمد و هیچگاه در کنار رخدادهای جامعه ما حضور نداشت و همواره قاصر از این بود که بتواند تحلیلی از شرایط موجود و پیشبینی و تخمینی از شرایط آینده به دست دهد.
منظر و عامل دوم در خصیصه جهانشمولی علم سیاست نهفته است. ما علم سیاست را بدون اینکه دخل و تصرفی در آن داشته باشیم بهصورت یک بستهبندی مشخص عیناً در یک بستر متفاوت قرار دادیم لذا اتفاقی که افتاد این بود که این بستر متفاوت نتوانست با آن رابطه برقرار کند، زیرا همان تئوریهای غربی را گرفتند و بدون توجه به ذائقه، فرهنگ، روح و روان و زمینه جامعه ایرانی به آن حُقنه کردند. طبیعتاً جامعه ایرانی هم دلدرد گرفت و استفراغ کرد.
شما نمیتوانید یک فرهنگ، سبک زندگی، نظام اندیشگی و گفتمان متفاوت را از یک بستر کاملاً متفاوت و با اقتضائات متفاوت بردارید و در جای دیگر بگذارید، این یک سهلانگاری اندیشهای است. باید بتوانیم دیالکتیک و دیالوگ میان متن و زمینه را برقرار سازیم تا امکان مفاهمه ایجاد شود تا ماحصل پیوند آنها فرزند خلفی باشد، در غیر این صورت یک تأخیر تاریخی ایجاد میکند، این همان اتفاقی بود که در جامعه ما افتاد، یعنی وقتی علم سیاست بهنزد ما آمد، دانشگاهها و اساتید و دانشجویان ما از این علم همان انتظاری را داشتند که جامعه غربی از آن داشت.
یعنی چنین میپنداشتند که هر دال علم سیاست مدلولی استعلایی دارد که تردیدی در آن روا نیست و در نتیجه انسان ایرانی باید مدلول قدرت، سیاست، عدالت و مدنیت را همانگونه بفهمد که انسان غربی میفهمد، لذا زمینه غربی مانع از آن شد که علم سیاست بخواهد و بتواند با تودههای مردم و با روح و ذهن جامعه رابطهای برقرار سازد. علم سیاست بهمثابه بیگانهای بود که نتوانست خود را آشنا جلوه دهد.
پس برخلاف تصوری که بسیاری از اساتید ما دارند، معنای توجه به زمینهها این نیست که ما وارد نوعی امپریالیسم بومیسازی و ایدئولوژیسازی شویم، اتفاقاً وقتی یک امر را جهانشمول میکنیم بهمعنای ایدئولوژیسازی است زیرا ایدئولوژیها جهانشمول بودند. کدام ایدئولوژی ادعای محلی بودن دارد؟ همه ایدئولوژیها مدعی پیام تمامبشری، تمامنسلی و تمامعصری هستند پس اگر کسی مدعی شد که ایدئولوژیهایی مثل مارکسیسم و لیبرالیسم باید از جایگاه جهانشمول خود بهزیر کشیده شوند، آیا او دارد ایدئولوژیک فکر میکند؟ البته در پس و پشت بومیسازی هم ممکن است دسیسه ایدئولوژیکسازی وجود داشته باشد یعنی قدرت مسلط میتواند علم را با ایدئولوژی خود وفق دهد. اما به هر حال چارهای جز این نیست که بکوشیم نه به ورطه ایدئولوژیهای جهانشمول غربی درافتیم و نه گرفتار ایدئولوژی قدرت محلی شویم.
باید تلاش کنیم نگاهی از زمینه و منظر خود به این متن بیندازیم و قرائت خود را داشته باشیم. باید متنی مثل علم سیاست را از عرش به فرش جامعه خود بیاوریم و آن را قسمتی از راهحل مشکلاتمان قرار دهیم، در غیر این صورت چنین علمی در عرصه اجتماعی ما نمیتواند هیچگونه نقشآفرینی داشته باشد، پس دوستانی که با بومیسازی و اسلامیسازی علوم مخالف هستند باید تکلیف خود را روشن کنند که مبادا دیو را منکر شوند اما اسیر دیو دیگری باشند.
مبادا به نام اینکه میخواهند جلوی ایدئولوژیک شدن دانش سیاسی را بگیرند، خود موجب بازتولید یک ایدئولوژی بسیار ارتدوکسیتر و منجمدتر شوند و ما را وادارند تا بهصورت کلیشهای به چیزی تن دهیم که بسیاری از دقایق آن در تجربه زیسته و زیستجهان ما معنا پیدا نمیکند. ما تجربه زیسته و زیستجهان متفاوتی داریم. معنای بومی شدن این است که دانش غربی بیاید و با تجربه زیسته و زیستجهان من دیالوگ داشته باشد، نه اینکه کاملاً منطبق شود بلکه هم زمینه محلی را مورد سایش قرار دهد و هم خودش ساییده شود.
انتهای پیام/*
R1381/P31462/S1,1412/CT12منبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۸۷۱۴۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عهد کردیم خودسانسوری نکنیم
به گزارش قدس آنلاین، این برنامه در هر قسمت، یکی از پروندههای مهم و چالشی کشور را بدون واسطه بررسی میکند. فصل اول بیواسطه در ۲۶قسمت از شبکه یک سیما پخش شد. این برنامه محصول سازمان هنری رسانهای اوج است که روی آنتن شبکه یک سیما میرود. درباره جزئیات بیشتر این برنامه با «محمدعلی صدرینیا» کارگردان و تهیهکننده «بیواسطه» گفتوگو کردیم که میخوانید.
در این فصل سراغ فضاهایی رفتید که پیش از این کمتر دوربینی به آنجا رفته بود، مثل کارخانه اسلحهسازی یا مراکز هستهای. تمایز و ویژگی فصل دوم «بیواسطه» را نسبت به فصل اول چه میدانید؟ تلاش ما در فصل دوم این است فضای رنگارنگی از سوژهها، موضوعات و لوکیشنها را داشته باشیم و مانند فصل اول به دنبال این بودیم دوربین «بیواسطه» سراغ روایتهایی برود که مخاطب، کمتر تصویر و تصوری از آنها دارد. در فصل دوم سراغ موضوعاتی رفتیم که مردم امکان حضور در آن فضاها را ندارند؛ مثلاً در قسمت اول به کارخانه اسلحهسازی پارچین رفتیم که یک مجموعه نظامی با حساسیتهای بالای امنیتی است یا قسمتی دیگر سراغ رئیس سازمان انرژی اتمی رفتیم و به موضوع صنعت هستهای پرداختیم. وارد فضاهایی مثل رآکتورها و خط تولید رادیوداروها شدیم که کمتر دوربینی به آنجا رفته است. همچنین در این فصل سراغ برخی معضلات و مشکلات اجتماعی رفتیم که روایتهای کمتر دیدهشدهای در قاب تلویزیون داشتند؛ مثلاً به بعضی از مناطق محروم سیستان و بلوچستان و یا حاشیه شهر تهران رفتیم که تاکنون روایتهای کمی از آنها روی آنتن دیدهایم.
موضوعاتی مثل صنعت هستهای و توان نظامی، موضوعاتی حساس هستند که کمتر برنامهسازی سراغشان رفته است و به دلیل کمبود روایتهای داخلی در این باره، مردم برای یافتن پاسخ پرسشهایشان به روایتهای غیررسمی و رسانههای خارجی هم رجوع میکردند، چه شد که این ضرورت روایتگری، امروز احساس شد؟ اهمیت و ضرورت این موضوع از سالها پیش مشخص بود اما بستگی داشت که تیمهای برنامهساز با چه نگاهی سراغ این موضوعات بروند و اینکه دستگاهها و بخشهایی که باید پاسخگو باشند چقدر همراهی و همکاری کنند. ما از فصل اول در «بیواسطه» با خودمان عهد کردیم خودسانسوری نداشته باشیم. وقتی سراغ موضوعی میرویم، تا جایی که ممکن است پرسشهای مردم را در آن حوزه بپرسیم. در قسمت اول این فصل که سراغ کارخانه اسلحهسازی و مرکز صادرات دفاعی رفتیم درباره مباحث مرتبط با موشک، پهپاد، توان نظامی و اهمیت آن سؤالات صریحی پرسیدیم. در قسمتی که مرتبط با موضوع هستهای بود مسئله اصلی ما، پرداختن به این پرسش مهم در اذهان عمومی بود که با وجود تحریمهای جدی کشورمان بهخاطر انرژی هستهای، منافع این صنعت چیست و چرا اثراتش را نمیبینیم؟ ما تلاش کردیم سراغ این پرسش برویم و به آن پاسخ بدهیم. ولی ماجرا، سمت دیگری هم دارد که نهادها و مسئولان هستند و بستگی به همراهی و همکاری آنها دارد. خوشبختانه وزارت دفاع و سازمان انرژی اتمی با روی خوش ما را همراهی کردند ولی در مسیر تولید برنامه با دستگاههایی مواجه شدیم که همچنان نگاه سنتی دارند و زمانیکه میفهمند مجری برنامه، محمد دلاوری است یا ممکن است سؤالاتی بپرسد که ضعفها و کمکاریشان عیان شود تمایلی به مشارکت ندارند و ترجیح میدهند با حضور در یک برنامه تلویزیونی خنثی، گزارش عملکرد بدهند، به جای اینکه پاسخگو باشند.
ساخت چنین برنامههایی میتواند مسیر برنامهسازی سیاسی را در رسانه ملی هموار کند؟
امید و تلاش ما همین است. تولید برنامه در استودیو برای ما راحتتر و بیدردسرتر است، چرا که هماهنگی لوکیشنهایی خارج از تهران برای تیم تولید، فرسایشی و سخت است اما فکر میکنیم این شکل از پرداخت به سوژهها و مطالبهگری سبب میشود برنامهسازی سیاسی را یک گام به جلو ببریم.
اگر رسانههای رسمی از زیر بار برنامهسازی سیاسی شانه خالی کنند، رسانههای خارجی و غیررسمی وارد این حوزه میشوند و میدان روایتها از سوی راویان داخلی خالی میشود. همینطور است. معمولاً رسانه ملی تمایل به ساخت برنامههای سیاسی دارد تا مرجعیت رسانهای داشته باشد ولی بخشی از ماجرا به نهادها و دستگاههای مختلف برمیگردد که آنها هم باید این نگاه را داشته باشند. ما در مسیر تولید فصل دوم «بیواسطه» دستگاهها و وزارتخانههایی را داشتیم که با آغوش باز پذیرای ما بودند و ضعفها و قوتهایشان را صادقانه میگفتند اما گارد برخی از دستگاهها و نهادها به روی ما بسته بود و حتی به صورت غیررسمی میگفتند سمت ما نیایید. این ناشی از ضعف عملکردی آن دستگاه یا نگاه دهه شصتی روابط عمومیهایشان به رسانه است. حتی این نگاه وجود دارد که اگر دیده نشوند یا فراموش شوند بهتر از این است که در معرض توجهات رسانهای قرار گیرند.
مرز استقلال رأی در روایتهای «بیواسطه» که سفارشدهنده آن، سازمان اوج و پخشکنندهاش رسانه ملی است تا کجاست؟ «بیواسطه» وقتی موفق خواهد بود که واقعیت ایران امروز را به مخاطبان نشان دهد. این واقعیت، اجزای مختلفی دارد که شامل پیشرفتها، ضعفها، قوتها و کمبودها در حوزههای مختلف میشود. آنجایی مخاطب، ما را باور خواهد کرد که بفهمد واقعیت را به او میگوییم، یعنی هم نیمه پر لیوان را به او نشان میدهیم و هم نیمه خالی را. ما سعی نکردیم دوربین «بیواسطه» را به دوربین تبلیغاتی یکطرفه تبدیل کنیم. هم سراغ پیشرفتها میرویم و هم ضعفها. تلاش ما این است روایتی واقعی از اتفاقات و ماجراها داشته باشیم، چون نقطه مطلوب ما و مخاطبان، همینجاست. ما در عصری زندگی میکنیم که روایتها یکسویه نیستند و اگر درباره موضوعی روایتی داشته باشیم که درست نباشد، روایت دیگری از آن در شبکههای اجتماعی منتشر میشود؛ پس اعتماد مخاطب برایمان مهم است.
گاهی هزینههای اجتماعی که تلویزیون پس از پخش برنامههای سیاسی داده آنچنان سنگین بوده که ترجیح میدهد سراغ اینگونه از برنامهسازی نرود، اما نپرداختن به موضوعات روز در رسانه ملی چه هزینههایی برای جامعه پرسشگر امروز دارد؟ بهنظرم رسانه ملی باید برندهای ماندگار در برنامهسازی سیاسی داشته باشد و این برندها، مقطعی نباشند. اگر قرار است روی افکار عمومی اثرگذار باشد باید تحملش را بالا ببرد تا بتواند برندهایی از برنامههای تلویزیونی سیاسی جدی را خلق کند که مجری معتبر و دارای کاراکتر ویژه داشته باشد. در گام اول، تلویزیون باید در حوزه برنامهسازی سیاسی، برندسازی کرده و سپس آن برند را حفظ کند. ما با موضوعات مختلفی در جامعه مواجه هستیم که در مقاطع مختلف درباره آن، برنامهای ساخته و هر بار برند جدیدی خلق میشود. مثلاً در مقطع انتخابات، یکسری برنامهها روی آنتن میرود که با گاردهای بازتری به موضوعات روز جامعه میپردازد و پس از پایان انتخابات، آن برنامه و پرداخت به آن موضوعات، تمام میشود. مثلاً مسئله حجاب در مقطعی حساسیت بیشتری دارد و در یک بازه زمانی کوتاه، برنامههای گفتوگو محور با رویکردی باز در این باره روی آنتن میرود اما بعد تعطیل میشود. رسانه ملی بابت این برنامهها، هزینههای اجتماعی میدهد در حالیکه اگر برندهایی ثابت با رویکردی مشخص طی سالها ساخته شود و همیشه روی آنتن برود، اعتبار و مخاطب پیدا میکند. در چنین وضعیتی، آن برنامه سیاسی و اجتماعی برند میتواند در موقعیتهای مختلف، موضوعاتش را متناسب با شرایط روز به آن مباحث اختصاص دهد ولی وقتی نگاهها مقطعی شود سبب میشود هر دفعه، برند جدیدی خلق شود و برای جا افتادن و اعتباربخشی آن، هزینه و تلاش مضاعفی صورت گیرد ولی زمانیکه بناست اثرگذار باشد، آن ماجرا تمام شده و برنامه هم تعطیل میشود. این رویکرد، اشتباه است و در این سالها ضربهاش را در مدیریت افکار عمومی خوردیم. کاش برندهای ماندگار برنامه سیاسی را در تلویزیون داشته باشیم و مدیران سازمان، فشارهای بیرونی که به صدا و سیما میآید را تحمل کنند تا این برنامهها استمرار یابند. امیدوارم برنامه «بیواسطه» در یک بازه زمانی طولانی روی آنتن بماند و به یک برنامه مقطعی تبدیل نشود. اگر قرار باشد «بیواسطه» به برنامهای مطالبهگر تبدیل شود که هر بار سراغ پروندههای جدید و جنجالی میرود، مماشات نمیکند و بررسی دقیق و موشکافانه دارد، باید به برندی ثابت تبدیل شود. در صورت استمرار در ساخت و پخش چنین برنامههایی میتوان به اثرگذاری آنها در طولانی مدت امیدوار بود. زهره کهندل