۰۵ مرداد | محمدرضا پهلوی درگذشت
تاریخ انتشار: ۵ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۸۷۵۲۵۲
آخرین شاه ایران در روز ۴ آبان ۱۲۹۸ در تهران به دنیا آمد. پدرش «رضاخان میرپنج سوادکوهی» بنیانگذار سلسله پهلوی و مادرش تاجالملوک آیرملو بود. پس از آنکه رضاخان پادشاه ایران شد، محمدرضا به مقام ولیعهدی رسید و آنچنان که پدرش میخواست در کنار بیست همکلاسی منتخبش از جمله حسین فردوست، تحصیل در مدرسه نظام را آغاز کرد و زبان فرانسه را از کودکی فرا گرفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در پی استعفا و تبعید رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰، محمدرضا که آن زمان بیست سال داشت در منصب سلطنت قرار گرفت و در شرایط اشغال نظامی کشور توسط بیگانگان در مجلس سوگند پادشاهی یاد کرد. این جابجایی قدرت بر اساس توافقی که پیشتر میان متفقین و محمدعلی فروغی وضع شده بود، صورت گرفت. فضای باز سیاسی در پی سقوط حکومت رضاشاه با ویرانیهای حاصل از جنگ و حضور نیروهای خارجی در ایران همزمان بود و محمدرضای جوان در چنین شرایطی بر تخت سلطنت نشست.
فضای شهریور ۲۰ پر بود از فریاد دادخواهی. نخبگان و توده مردم پس از سالها اختناق رضاشاهی در پی احقاق حقوق از دست رفته خود بودند. همان زمان ایران اشغال شده، درگیر رتق و فتق مشکلات خود با اشغالگران بود. شرایط جهانی ایرانیان را ترغیب کرد تا به متفقین بپیوندند. اینچنین بود که با امضای پیمان سه جانبهای توسط اسمیرنوف سفیر شوروی، بولارد وزیر مختار انگلیس و علی سهیلی وزیر خارجه، ایران رسماً به کشورهای متفق ملحق شد. در مقابل روسها و انگلیسها نیز متعهد شدند استقلال و تمامیت ارضی ایران را محترم بشمارند. در ۱۸ اسفند ۱۳۲۰ در پی استعفای فروغی از نخست وزیری، سهیلی جانشین او شد. همزمان با محاکمه عوامل رژیم پیشین از مثل مختاری و پزشک احمدی که اسرار دوران سیاه را افشا میکرد، قحطی و گرسنگی شیوع بیماریها از جمله تیفوس، مردم را به ستوه آورده بود. دولت اجازه انتشار اسکناس گرفت و آن را در اختیار متفقین گذاشت. حزب توده تشکیل و رونق گرفت. قوام بعد از بیست سال به قدرت بازگشت، هیاتهای مستشاری نظامی و مالی وارد ایران شدند. با بازگشت سهیلی ایران به آلمان نازی اعلان جنگ داد و به اعلامیه ملل متحد پیوست. در آذر ۱۳۲۳ کنفرانس تهران با شرکت استالین و روزولت و چرچیل تصمیمات مهمی در مورد جنگ گرفت و ایران «پل پیروزی» نامیده شد.
تا زمان خروج نیروهای متفقین از ایران، محمدرضا پهلوی حداکثر فقط در تهران حکومت میکرد. این موضوع باعث شده بود تا اقتدار پادشاهی وی به عنوان یک پادشاه به چالش کشیده شود. در عرصه خصوصی نیز زندگی شاه بر وفق مراد نبود. فوزیه در سال ۱۳۲۴ تهران را برای همیشه ترک کرد و سه سال بعد از محمدرضا جدا شد. محمدرضا شاه دو سالی را مجرد ماند تا اینکه در سال ۱۳۲۹ با همسر دوم خود ثریا اسفندیاری ازدواج کرد. ثریا فرزند یکی از خانهای پرنفوذ بختیاری بود و محمدرضا او را زمانی که کودکی بیش نبود، در سفری همراه با فوزیه ملاقات کرده بود. در شرایطی که شاه به تجدیدفراش مشغول بود، مجلس چهاردهم شکل گرفت. مجلسی که محل برخورد سیاستهای مختلف و افشاگریها و رد اعتبارنامهها بود. زمان میگذشت و شاه جوان اندک اندک با سیاست آشنا میشد اما هنوز برای قدرتنمایی زود بود. سالهای ۱۳۲۶ تا ۱۳۳۰ کابینههای حکیمی، هژیر، ساعد، منصور، رزم آراء و علاء تشکیل شدند.
واقعه ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ و تیراندازی به شاه در دانشگاه تهران، فرصتی طلایی برای دربار و شاه بود. حکومت نظامی در تهران برقرار شد، حزب توده غیرقانونی اعلام شد و اعضای فعال و کارگزاران آن تارومار شدند. همزمان آیتالله ابوالقاسم کاشانی نماینده مجلس چهاردهم دستگیر و به لبنان تبعید شد. در این زمان بود که در پی ایجاد پارهای تغییرات در قانون اساسی با تشکیل مجلس موسسان و تصویب آن، مجلس سنا که نیمی از اعضای آن انتصابی بودند شکل گرفت و شاه با شرایطی از قدرت منحل کردن هر دو مجلس برخوردار شد.
در دوره نخستوزیری ساعد، پس از مذاکرات مفصلی نمایندگان انگلستان و ایران (گس و گلشاییان) قرارداد الحاقی به قرارداد نفتی ۱۹۳۳ ایران و انگلیس را امضاء کردند. ساعد قرارداد الحاقی را در پایان دوره پانزدهم به مجلس برد ولی به دلیل مقاومت اقلیت برجسته آن روز مجلس، فرصت تصویب پیدا نشد و با افشای زوایای پنهان این قرارداد، دولت ساعد ناچار به استعفا شد. پس از او علی منصور به نخستوزیری رسید. او هم پس از رد قرارداد الحاقی از طرف مجلس شانزدهم، جای خود را به رزمآرا، رئیس ستاد ارتش داد. قرارداد الحاقی در مجلس به کمیسیون مخصوص به ریاست دکتر مصدق واگذار شد و او ضمن یک مصاحبه مطبوعاتی صراحتا قرارداد دارسی و قرارداد ۱۹۳۳ و نیز قرارداد الحاقی را بیاعتبار دانست. موضوعی که با حمایت کاشانی و دیگران مواجه شد.
با ترور رزمآرا توسط فداییان اسلام، نهضت ملی رشد کرد و پایههای نفوذ بیگانه متزلزل شد. قرارداد گس – گلشاییان که منافع انگلیس را در نفت حفظ میکرد، مردود اعلام شد و قانون ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور در آخرین روزهای سال ۱۳۲۹ تصویب شد. پس از دولت حسین علاء که مدت کوتاهی بر سر کار بود، دکتر محمد مصدق مامور اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت شد. طی یک سال و نیم دوره اول زمامداری مصدق، بسیاری از سیاستهای اعمال فشار برای جلوگیری از اجرای ملی شدن صنعت نفت، از جمله تهدید نظامی، محاصره اقتصادی، شکایت به شورای امنیت و دیوان لاهه، اعزام هیاتهایی از نوع جاکس و استوکس و وساطتهای آمریکا در دستور کار نیروهای بیگانه قرار گرفت اما به جایی نرسید. از دیگر سو قدرت محمدرضا پهلوی در دوره نخستوزیری مصدق روزبهروز کمتر میشد. به خاطر محبوبیت مصدق و امر ملی شدن نفت، محمدرضا پهلوی نیز در ظاهر از او پشتیبانی میکرد ولی عملا در برکناری او میکوشید.
نخستین مواجهه رسمی شاه با مردم در تیرماه ۱۳۳۱ به وقوع پیوست، زمانی که شاه در برابر خواسته مصدق برای اختیار تعیین وزیر جنگ به نخستوزیر مقاومت کرد و موجبات استعفای وی را فراهم آورد. هرچند شاه به سرعت قوام را مامور تشکیل کابینه کرد اما کمتر از چهار روز بعد بود که در پی قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ مصدق با حمایت مردم به پست نخستوزیری بازگشت. مصدق در دوره دوم نخستوزیری از برخی حامیان پیشینش فاصله گرفت و در فاصله ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ قربانی دو کودتای آمریکایی - انگلیسی شد که اولی ناموفق و دومی موفق شد. شاه که پس از شکست کودتای ۲۵ مرداد به رم رفته بود به کشور بازگشت و دوران تازهای را در حکومت خود آغاز کرد. دو سال پس از کودتای ۲۸ مرداد، محمدرضا پهلوی از ثریا که توان بچهدار شدن نداشت جدا شد و با فرح دیبا ازدواج کرد.
در فضای خفقان آمیز پس از کودتا که هر روز یکی از مبارزان ملی راهی زندان یا جوخههای اعدام میشد، نفت ملی شده با قرارداد کنسرسیوم (امینی – پیچ) پس از یکسال مقدمهچینی، تسلیم کارتلهای نفتی شد و آمریکا سهمی مساوی انگلیس به دست آورد. پیرو آن مجلس هجدهم هم قراردادی که خلاف اصل ملی شدن صنعت نفت بود تصویب کرد و کوشش چند ساله مردم ایران را بر باد داد. حسین علاء وزیر دربار شاه در سال ۱۳۳۴ جای زاهدی را در نخستوزیری گرفت. فداییان اسلام که قصد داشتند علاء را با ابزار ترور از میان بردارند، پس از دستگیری همگی بر اساس حکم دادگاه نظامی تیرباران شدند.
در فاصله سالهای ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۹ هنگامی که دکتر اقبال در راس دولت قرار داشت، سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) تاسیس شد. احزاب و مطبوعات که قبلا به حال تعطیل در آمده بودند، بیشتر تحت سانسور و مورد نظارت قرار گرفتند. در همین دوران بود که شاه سرانجام به دنبال ازدواج سوماش به آرزوی داشتن ولیعهد رسید.
با سقوط رژیم سلطنتی عراق و شکلگیری حکومت متمایل به چپ عبدالکریم قاسم، شاه دچار تزلزل شد. با خروج عراق از پیمان بغداد، این پیمان به پیمان سنتو تبدیل شد. فساد هیأت حاکمه و دستگاه اداری، تورم، وضع بد اقتصادی، عدم رضایت مردم را گسترش داد و انتخاب کندی به ریاست جمهوری آمریکا و اعلام عدم حمایت از سلطنتهای پوسیده، ضربهای به شاه ایران بود که به مخالفان مجال ابراز وجود داد. انتخابات دوره بیستم و مبارزه ساختگی حزب ملیون و مردم، افتضاحی به وجود آورد که اقبال را ناگزیر از استعفاء و خروج از ایران ساخت تا جایی که انتخابات باطل اعلام شد. در این مرحله جعفر شریف امامی ظهور کرد. وی که بعدها به عضویت در لژهای فراماسونری متهم شد، با ظاهری ملیگرایانه عهدهدار حل بحران شد اما او هم فاقد اعتبار بود. علی امینی که بر سر کار آمد مجلس را منحل کرد، به عنوان مبارزه با فساد محاکماتی به راه انداخت و اصلاحات ارضی را مطرح کرد.
بعد از سفر شاه به واشنگتن، امینی استعفا داد و دولت اسدالله علم که برخی آن را دولت شخص شاه میدانند، تشکیل شد. دولت در مسئله انجمنهای ایالتی و ولایتی، رودرروی روحانیت قرار گرفت و موقعیت شاه از این مرحله در میان طیفهای مذهبی جامعه رو به تضعیف نهاد. با طرح برگزاری رفراندوم اصلاحات ارضی که محمدرضا شاه نام انقلاب سفید بر آن نهاد خشم مخالفان برانگیخته شد. روحانیون به رهبری امام خمینی به مخالفت با سیاستهای تازه پرداختند و بسیاری از علمای مذهبی، دانشگاهیان، طلاب، دانشجویان و مردم در مخالفت با این امر زندانی و تبعید شدند و شاه با رفتن به قم و سخنرانی برای گروهی که از تهران اعزام شده بودند خود را رویاروی روحانیان قرارداد و با اعمال قدرت و خشونت، سرانجام یک همهپرسی نمایشی به اجراء درآورد.
در فروردین ۱۳۴۲ به دنبال حمله به مدارس علمیه فیضیه قم و طالبیه تبریز، گروهی از طلاب و جوانان مذهبی کشته و مجروح شدند. در عاشورای همان سال با سخنرانی قاطعانه امام خمینی به شاه و دستگاه حاکمه ناآرامیهایی پدید آورد که منجر به دستگیری وی شد و متعاقب آن قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در حمایت از امام شکل گرفت. اسدالله علم بعد از انتخابات مجلس، جای خود را به حسنعلی منصور از کانون مترقی داد که بعدها به حزب ایران نوین تغییر نام داد. بهمن ۱۳۴۳ همزمان با مخالفت امام با لایحه کاپیتولاسیون که تبعید وی به ترکیه را موجب شد، اعضای هیاتهای موتلفه، حسنعلی منصور نخستوزیر وقت را ترور کردند و امیرعباس هویدا نخستوزیر شد. چندی پس از روی کار آمدن دولت هویدا، محمدرضا شاه از دومین سوءقصد به خود که اینبار در کاخ مرمر صورت گرفت، جان سالم به در برد. هویدا با ۱۳ سال نخست وزیری، طولانیترین زمامداری دوران پس از مشروطه را به خود اختصاص داد و این در حالی بود که گروههای مسلح راه مبارزه را در پیش گرفته بودند و سازمان امنیت محیط وحشت و خفقان بیسابقهای ترتیب داده بود.
در سال ۱۳۴۶ به دنبال تغییر قانون اساسی مشروطه، مادر ولیعهد به عنوان نایبالسلطنه تاجگذاری کرد. یکی از اتفاقات ناگوار دوران محمدرضا شاه سه سال بعد روی داد. زمانی که جزیره ایرانی بحرین که استان چهاردهم ایران محسوب میشد، از ایران جدا شد. این تجزیه در مجلسین ایران به تصویب رسید و در عوض جزایر سهگانه ایرانی (تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی) که همیشه متعلق به ایران بود به بهای جدایی بحرین با نوعی نمایش نظامی در حاکمیت ایران باقی ماند و افرادی که نسبت به این شناسایی اعتراض کرده بودند، مورد تعقیب قرار گرفتند و به زندان افتادند. سالهای ۱۳۵۴ – ۱۳۵۰ همزمان با دوره بیست و سوم مجلس شورای ملی، فعالیت دادگاههای نظامی تشدید شد و مبارزات مسلحانه و شکلگیری گروهها و برخورد و اعدامها افزایش یافت، ساواک سریعا با کمک سازمانهای جاسوسی سیای آمریکا و موساد اسرائیل تقویت و به انواع وسایل شکنجه و روشهای جاسوسی و اطلاعاتی مجهز شد. سیاستهای فرهنگی تازهای که در تضاد با باورهای دینی قاطبه مردم قرار داشتند، در راس برنامهها قرار گرفتند. ایجاد مراکزی به نام کاخ جوانان در سراسر ایران، کابارهها، باشگاههای تفریحی و ... روز به روز حکومت محمدرضا را از بدنه مذهبی جامعه دورتر میکرد.
در سال ۱۳۵۲ درآمد حاصل از فروش نفت افزایش یافت و اعلام شد که ایران حاکمیت بر نفت را به دست آورده است. کودتا و اعلام جمهوری در افغانستان هشداری دیگر برای شاه بود. به دنبال چهارمین جنگ اعراب و اسرائیل و اعلام تحریم نفتی غرب از جانب اعراب، قیمت هر بشکه نفت ایران چهار برابر افزایش یافت و دریافت آن به چنان میزانی رسید که نظام شاه از هزینه آن عاجز ماند و سخاوتمندانه به بسیاری از کشورها وام یا کمک بلاعوض داد و به خرید انبوه تسلیحات مدرن پرداخت و ژاندارم منطقه شناخته شود. جنگ در ظفار علیه مخالفان سلطان عمان، تاسیس حزب واحد رستاخیز، تغییر مبداء تاریخ از هجرت پیامبر(ص) به جلوس اولین شاه در ایران باستان همه و همه تقابل مردم را با رژیم شاه به شرایطی آشتیناپذیر رساند. پیروزی جیمی کارتر و تاکید وی بر مسئله رعایت حقوق بشر، شاه را مجبور به اعلام فضای باز سیاسی کرد.
سرعت تحولات از این زمان برای حکومت شاه بیش از پیش و ناگوار بود. استعفای هویدا، ناکامی دولت آموزگار، درگذشت مشکوک حاج سیدمصطفی خمینی، فاجعه سینما رکس آبادان، آشتی ملی بیفرجام شریف امامی، شکست دولت نظامی ازهاری در کنار بیماری شاه همه و همه حکومت وی را روز به روز تضعیف کرد، آنچنان که دی ماه ۵۷ محمدرضا راهی جز خروج از کشور در برابر خود ندید. شاپور بختیار را که از چهرههای جبهه ملی بود به نخستوزیری گمارد و خود راهی سفری بیبازگشت شد. با مراجعت امام خمینی به ایران و وقوع انقلاب محمدرضا شاه به همراه خانوادهاش حکم مسافرانی بیمقصد یافتند. برخی کشورها که تا دیروز ادعای دوستی داشتند، از پذیرفتن وی سرباز میزدند. بیماری سرطان روز به روز شدت میگرفت و این برای شاهی که سالها در اوج قدرت سپری کرده بود، به فاجعهای میمانست.
با شدت یافتن بیماری سرطان، محمدرضا پهلوی مجبور شد بر خلاف تمایل دولتمردان آمریکا، برای درمان پزشکی به مرکز سرطان مموریال اسلون- کترینگ در ایالات متحده آمریکا برود. با بروز بحران گروگانگیری در سفارت آمریکا در تهران، هیچ کشوری علاقه به پناه دادن یک سلطان بیتاج و تخت نداشت. روزنامه نیویورک تایمز همان زمان او را به هلندی سرگردانی تشبیه کرد که به دنبال بندری برای پهلوگرفتن میگردد. محمدرضا پهلوی پس از خروج از بیمارستان ابتدا به مرکز پزشکی ویلفورد هال در پایگاه نیروی هوایی لاکلند در تگزاس، و سپس به پاناما و مکزیک سپس از آنجا به مصر رفت. تنها انور سادات بود که او را پذیرفت. مهمانی مصر اما چندان به طور نیانجامید. آخرین شاه ایران در تاریخ ۵ مرداد ۱۳۵۹ در سن ۶۱ سالگی، در مصر درگذشت. دو روز بعد پیکر وی در مسجد الرفاعی قاهره، پس از تشییع و مراسم رسمی، به خاک گذاشته شد. محمدرضا پهلوی در وصیتنامه خود خواسته بود تا جنازهاش در خاک ایران دفن شود، ایرانی که ساکنانش در پی انتشار خبر درگذشت آخرین شاه، جشن و شادی برپا کرده بودند.
منبع: تاریخ ایرانی
منبع: پارسینه
کلیدواژه: محمد رضا پهلوی سلطنت پهلوی سلطنت پهلوی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۸۷۵۲۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فلسفه نامگذاری ماههای شمسی چیست؟
شروع زمان سنج هجری خورشیدی روز جمعه «۱ فروردین سال ۱ هجری خورشیدی» (۲۹ شعبان ۱ سال قبل از هجرت) مطابق با ۱۹ مارس ۶۲۲ میلادی قدیم (ژولینی) و ۲۲ مارس ۶۲۲ میلادی جدید (گرگوری) است. البته روز اول سال یک هجری خورشیدی (از ۱ فروردین تا ۲۴ شهریور) ۵ ماه و ۲۴ روز قبل از هجرت پیامبر (کمتر از یک سال) است.
فلسفه نامگذاری ماههای شمسی
سال، فصلها، ماهها و روزهابه گزارش بیتوته، این زمان سنج از ۳۶۵ روز در قالب ۱۲ ماه تشکیل شدهاست و طبق زمان سنج جلالی ابتدای آن اعتدال بهاری در نیمکرهٔ شمالی است. با این فرق که مبدأ آن هجری است. طراحان زمان سنج جلالی، گروهی ریاضیدان و اخترشناس بودند که نامدارترین آنها حکیم خیام ریاضیدان و شاعر ایرانی بود.
این ها به سفارش ملکشاه سلجوقی و با اصلاح زمان سنج یزدگردی به این زمان سنج جدید دست پیدا کردند. زمان سنج جلالی با حفظ شروع و طول سال با تغییر مبدأ، اسامی و طول ماهها در قالب زمان سنج هجری شمسی برجی درآمده و باز با تغییراتی در طول ماهها ضمن تنوع اسامی آنها، عنوان تقویم هجری شمسی پیدا کرد.
این تقویم بر پایه سال اعتدالی خورشیدی برابر با ۳۶۵٫۲۴۲۱۹۸۷۸ روز است؛ که سال تقویمی آن ۳۶۵ و ۳۶۶روز (کبیسه) میباشد.
هر سال دارای ۴ فصل با نامهای بهار، تابستان، پاییز و زمستان است و هر فصل ۳ ماه دارد و هر ماه تقریباً ۴ هفته و هر هفته ۷ روز با نامهای شنبه، یکشنبه، دوشنبه، سهشنبه، چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه (آدینه) دارد. هر سال با ۱ فروردین و فصل بهار شروع میشود.
بلندترین روز سال در ۱ تیر و بلندترین شب سال در شب یلدا (از غروب ۳۰ آذر تا طلوع آفتاب در ۱ دی) اتفاق می افتد. طول ماههای این زمان سنج در طول تاریخ و در کشورهای گوناگون فرق داشته است، اما از حدود سال ۱۳۴۸ در ایران و افغانستان طول ماهها یکسان است.
طول ماهها در نیمه اول سال ۳۱ روزه و در نیمه دوم سال ۳۰ روزه است با این تفاوت که ماه پایانی (اسفند) ۲۹ روزه است و فقط در سالهای کبیسه ۳۰ روز خواهد داشت.
نام ماههای دوازدهگانه پارسینام ماههای دوازدهگانه پارسی تماما برگرفته از متون کهن زردشتی است که ریشه در اعتقادات و باورهای این آیین دارد.
فروردین نام اولین ماه فصل بهار و روز نوزدهم هر ماه در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا و پارسی باستان فرورتینام، در پهلوی فرورتین (فرورتن ) و در فارسی فروردین گفته شده که به معنای فروردهای پاکان و فروهرهای ایرانیان است. فروردین شکل تغییر یافته واژه فروهر است به معنای نیروی پیشرو. فروردین جمع مؤنث واژه ی فرورتی در حالت اضافی است و به معنی فروردهای پاکان و فروهرهای پارسایان است . پس «ین » علامت نسبت نیست .
- اردیبهشت نام دومین ماه سال و روز دوم هر ماه در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا به آن، اَشَه وَهیشتَه و در پهلوی اُرت وَهیشت گویند. مرکب از دو جزء است: اول اَرتَه به معنی درستی و راستی و پاکی و تقدس. دوم وهیشته صفت عالی از وِه به معنی به و خوبست و واژه ی مرکب به معنی بهترین راستی است .
در کل به معنی بهترین راستی است و همین طور نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند است.
- خرداد نام سومین ماه سال و روز ششم در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا و پارسی باستان هئوروتات، در پهلوی خردات و در فارسی خورداد یا خرداد گفته شده که کلمه ای است مرکب از دو بخش: بخش اول هئوروه که صفت است به معنای رسا، همه، درست و کامل. دوم تات که پسوند است برای اسم مونث، پس هئوروتات به معنای کمال و رسایی است. به معنی تندرستی نیز آمده و نیز نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند است.
- تیر نام چهارمین ماه سال و روز سیزدهم هر ماه زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا تیشریه، در پهلوی تیشتر و در فارسی صورت تغییر یافته آن یعنی تیر گفته شده که یکی از ایزدان است و به ستاره شعرای یمانی گفته می شود. فرشته مزبور نگهبان باران است و به کوشش او زمین پاک، از باران بهره مند می شود و کشتزارها سیراب می شود. تیشتر را در زبانهای اروپایی سیریوس خوانده اند.هر زمان تیشتر از آسمان سر بزند و بدرخشد مژده ریزش باران می دهد. تیر نام ستاره ای در آسمان هم هست.
- امرداد نام پنجمین ماه سال و روز هفتم هر ماه در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا امرتات، در پهلوی امرداد و در فارسی امرداد گفته شده که کلمه ای است مرکب از سه بخش: اول ا، ادات نفی به معنی نه، دوم مرتا به معنی مردنی و نابود شدنی و سوم تات که پسوند و دال بر مونث است. بنابر این امرداد یعنی بی مرگی و آسیب ندیدنی یا جاودانی. مرداد نام آخرین امشاسپند هم می باشد. نام این ماه اشتباه مرداد تلفظ می شود که باید امرداد خوانده شود.
- شهریور نام ششمین ماه سال و روز چهارم هر ماه در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا خشتروئیریه، در پهلوی شتریور و در فارسی شهریور می دانند. کلمه ای است مرکب از دو بخش: خشتر که در اوستا و پارسی باستان و سانسکریت به معنی کشور و پادشاهی است و بخش دوم صفت است از ور به معنی برتری دادن و ئیریه یعنی منتخب و آرزو شده و در کل یعنی کشور منتخب یا پادشاهی برگزیده.
این ترکیب بارها در اوستا به معنی بهشت یا کشور آسمانی اهورامزدا آمده است. شهریور به معنی بهترین شهریاری یا مدینه فاضله، فرشته ای موکل بر آتش و موکل بر همه فلزات و تدبیر امور و مصالح و همین طور نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند هم آمده است.
- مهر (پیوستن با مهربانی). نگهبانی ماه هفتم و روز شانزدهم هر ماه را به عهده ایزد مهر است. در اسطورههای ایرانی گرما و نور خورشید را ایزد مهر می دانستند. در سانسکریت میترا، در اوستا و پارسی میثر، و در پهلوی میتر، و در فارسی مهر گفته می شود، که از ریشه سانسکریت آمده به معنی پیوستن. مهر به معنای محبت ومهربانی هم آمده است.
- آبان نام ماه هشتم از سال خورشیدی و نام روز دهم از هر ماه است. آبان (آبها(در اوستا آپ در پارسی باستان آپی و در فارسی آب گفته می شود. در اوستا بارها آپ به معنی فرشته نگهبان آب استفاده شده و همه جا به صورت جمع آمده است. کلا جلوه های طبیعی سودمند نزد ایرانیان خیلی ارجمند است پس بعضی روزهای ماه به نام مظاهر طبیعی نهاده شده است. در این ماه از سال به طور معمول باران میبارد. آبان، در زمان سنج باستانی شروع زمستان بزرگ بوده است.
- آذر نام ماه نهم از سال خورشیدی و نام روز نهم از هر ماه است. آذر (آتش(در اوستا آتر و آثر، در پارسی باستان و پهلوی آتر و در فارسی آذر می گویند. آذر فرشته نگهبان آتش و یکی از بزرگترین ایزدان است. آریائیان(هندوان و ایزدان) بیش از دیگر اقوام به عنصر آتش اهمیت می دادند. آفتاب در این ماه در برج قوس یا کماندار قرار می گیرد. سرما در این ماه به اندازهای است که باید آتش روشن کرد.
- دی نام دهم از سال خورشیدی است. در بین سی روز ماه، روزهای هشتم، پانزده و بیست و سوم هم به دی (آفریدگار، دثوش) موسوم است. برای این که این سه روز با هم اشتباه نشوند نام هر یک را به نام روز بعد می پیوندند، یعنی هشتمین روز ماه را دی به آذر، نام روز پانزدهم ،دی به مهر و نام بیست و سومین روز هر ماه دی به دین بود. دی (دادار، دانای آفریننده) در اوستا داثوش یا دادها به معنی آفریننده ، دادار و آفریدگار است و بیشتر صفت اهورامزدا است و آن از مصدر دا به معنی دادن و آفریدن است. در خود اوستا صفت دثوش(=دی) برای تعیین دهمین ماه استفاده شده است. دی نام ملکی است که تدبیر امور و مصالح روز و ماه دی به او تعلق دارد.
- بهمن نام یازدهم از سال خورشیدی و نام روز دوم از هر ماه است. بهمن (منش نیک( در اوستا وهومنه، در پهلوی وهومن، در فارسی وهمن یا بهمن گفته شده که کلمه ای است مرکب از دو بخش: وهو به معنی خوب و نیک و مند از ریشه من به معنی منش است؛ بنابراین یعنی بهمنش، نیک اندیش و نیک نهاد. بهمن نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند هم هست.
- اسفند نام دوازدهم از سال خورشیدی و نام روز پنجم از هر ماه است. اسفند (آرامش افزاینده، پارسایی مقدس (دراوستا اسپنتا آرمیتی، در پهلوی اسپندر، در فارسی سپندار مذ، سفندارمذ، اسفندارمذ و گاه به اختصار سپندار و اسفند گفته شده است. اسفند یا سپنتا آرمیتی، آرامشی است که از عشق و ایمان سرچشمه می گیرد. در ادبیات اوستایی این جلوه اهورایی به صورت مادینه (مونث) به کار برده شده است.
پس در اسطورههای ایرانی این امشاسپند نگهبان زن و زمین محسوب می شده است. در بندهشن آمده که زن نیک مانند زمین نیک سختیها را می گوارد و بر شیرین می دهد. از این روی جشن اسپندگان (29 بهمن ماه امروزی) مخصوص زنان بوده است. در این روز مردها با دادن هدیه به زنان از ایشان قدردانی میکردهاند. اسفند به معنای فروتنی هم هست و نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند است.
کانال عصر ایران در تلگرام