عربستان دنبال تحریف واقعیت است/ یک عده فقط تهدیدهای رئیسجمهور را برجسته کردند/ ماجرای بابالمندب ارتباطی به حرفهای روحانی ندارد
تاریخ انتشار: ۸ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۹۱۷۰۴۰
رویداد۲۴-یک کارشناس مسائل بینالملل گفت: به هیچ عنوان نمی توان واقعهای را که در تنگه بابالمندب رخ داده است را مربوط به سخنان رییسجمهور دانست. چرا که در باب المندب اتفاقات دیگری در جریان است. آنچه که در بابالمندب گذشته است بطور مستقیم مربوط به جنگ دو کشور یمن و عربستان با هم است.سید رسول موسوی در خصوص ادعای عربستان درباره نقش ایران در موردحمله قرار گرفتن نفتکشهایش در تنگه بابالمندب توسط انصارالله گفت: آنچه که ما میگوییم یک تحلیل است و متکی است بر یک سری اطلاعاتی که توسط رسانههای مختلف منتشر شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: انصارالله کشتی را جنگی عنوان کرده و منابع عربستانی گفتهاند کشتی نفتکش بوده است. در این بین هم منبع ثالثی هنوز ادعای هیچ کدام از طرفین را تایید نکرده است. تحلیل صحنه عملیات بحث مستقلی است.
یک عده فقط صحبتهای تهدیدی رئیسجمهور را برجسته کردند
این دیپلمات با سابقه ادامه داد: در خصوص صحبتهایی که آقای رییسجمهور داشتند من فکر میکنم چند مساله مورد توجه است در مورد صحبتهای ایشان باید بگویم که یک عده فقط صحبتهای تهدید را برجسته کردند در صورتیکه صحبتهای ایشان یک مجموعه است. ایشان همان زمان که میگوید جنگ با ایران مادر جنگهاست بلافاصله هم مطرح میکند که صلح با ایران هم مادر صلحهاست. این یعنی به هرحال ایران آماده دفاع است و همزمان توجه به تعامل منطقه و صلح را مدنظر دارد.
موسوی افزود: در خصوص بحث دیگر آقای رییسجمهور که گفتند اگر بنا باشد نفت ایران صادر نشود، نفت هیچ یک از همسایهها صادر نخواهد شد، بحث کاملا منطقی است؛ به این معنا که ایران نمیتواند در منطقهای باشد که نفت رقبا جایگزین نفت صادراتی ایران شود. اما اینکه الزاما چه عملیات مشخصی در این ارتباط برنامهریزی شده است در صحبتهای آقای روحانی مطرح نشده است و مساله تنگه هرمز در صحبتهای طرف دیگر مطرح شد. پس از آن هم رییسجمهور در بحث چگونگی کار گفتند تنگه هرمز یکی از راهها و آسانترین آنها است.
واقعه تنگه بابالمندب ارتباطی به سخنان رییسجمهور ندارد
وی ادامه داد: در این شرایط به هیچ عنوان نمیتوان واقعهای را که در تنگه بابالمندب رخ داده است، مربوط به سخنان رییسجمهور مرتبط بدانیم؛ چراکه در بابالمندب اتفاقات دیگری در جریان است. آنچه که در بابالمندب گذشته است بطور مستقیم مربوط به جنگ دو کشور یمن و عربستان با هم است. جنگی که از ابتدا عربستان سعی داشت اینطور وانمود کند که موضوع یمن نیست بلکه این انصارالله است که با عربستان وارد جنگ شده و آنها را هم گروهی وابسته به ایران عنوان میکند.
موسوی با بیان اینکه ریاض به دنبال تغییر دادن صورت مساله است، گفت: اولا درگیری بین عربستان با یمن به عنوان دو کشور است. ثانیا درباره آنچه که در صحنه عملیاتی میگذرد، اگر تاریخ یمن را ببینیم انصارالله نماینده گروهی هستند که هزار سال در یمن حاکم بودند، امامان زیدی حدود صد سال حکومت را در یمن در اختیار داشتند و همیشه هم درگیریهای مختلفی با عربستان داشتند، همانطور که جنگ قبلی عربستان با یمن هفت سال طول کشیده بود. این حرفها که الان از سوی عربستان مطرح میشود صرفا برای تحریف واقعیت است.
عربستان دنبال بهرهبرداری سیاسی از طریق انتشار اخبار دروغین است
وی در تحلیل علت انتشار اخبار غلط از سوی عربستان گفت: حدود یک ماه پیش عربستان کل نیروهایش را جمع کرد تا بتواند از طریق تصرف بندر حدیده ضربهای به یمن وارد کند، اما موفق نشد. ریاض به دنبال این بود که با پیروزی نظامی در حدیده موضوع جنگ یمن را به شکلی تمام کند؛ چراکه در حال حاضر نه تنها به لحاظ نظامی شکست خورده بلکه به لحاظ سیاسی هم دستش خالی است.
موسوی گفت: حال در خصوص ماجرای رخ داده در دریای سرخ که در نخستین بیانیه انصارالله به عنوان کشتی جنگی عربستان از مورد حمله یاد شده است، به دنبال بهرهبرداری سیاسی از طریق انتشار اخبار دروغین هستند و اعلام میکنند میخواهیم عبور و مرور نفتکشهایمان را از تنگه بابالمندب قطع کنیم تا با اعمال فشار بر آمریکاییها آنها را ترغیب کنیم تا در موضوع یمن مداخله نظامی انجام دهند.
لازمه تشکیل ناتوی عربی این است که اختلافات قطر و عربستان حل شود
این کارشناس مسائل بینالملل در خصوص خبر منتشر شده مبنی بر تلاش آمریکا برای تشکیل ناتوی عربی گفت: بحث ناتوی عربی پیش از این هم بارها مطرح شده بود و واقعیت مطلب این است که شورای همکاری خلیج فارس که در یک مقطعی از تاریخ در دوران جنگ ایران و عراق شکل گرفت به دنبال این بود که مجموعه کشورهای عربی حوزه خلیج فارس را بصورت یک دفاع دسته جمعی شکل دهد اما اتفاقات بعدی که شکل گرفت باعث شد تا این شورا از هم بپاشد.
موسوی یادآور شد: مخصوصا بعد از ماجرای قطر ما دیگر عملا ساختاری با عنوان شورای همکاری خلیج فارس نداریم و به این موضوع اختلافات عمان با امارات و جنگ یمن را هم باید اضافه کنیم. حال آمریکا به دنبال احیای این شورا در قالب جدیدی با عنوان ناتوی عربی با اضافه کردن اردن و مصر است. لازمه این موضوع هم این است که ابتدا اختلافات قطر و عربستان حل شود که در غیر اینصورت قطعا هر حرکتی به شکست میانجامد.
منبع: رویداد24
کلیدواژه: رویداد24 سید رسول موسوی اخبار مهم اخبار روز جدیدترین اخبار
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rouydad24.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رویداد24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۹۱۷۰۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای یک مناسبت جدید و مهم در تقویم عربستان
سلطان العمر پژوهشگر مرکز مطالعات خاورمیانه در دانشگاه هاروارد در نشریه «نیو لاینز» نوشت: ۲۲ فوریه مصادف بود با پنجمین سالگرد یک مناسبت جدید در عربستان سعودی تحت عنوان روز تاسیس که طی سالهای اخیر در تقویم این کشور گنجانده شده است. این مناسبت که بر اساس حکم پادشاه عربستان در سال ۲۰۱۹ ایجاد شد، گرامیداشت «آغاز سلطنت امام محمد بن سعود و تاسیس اولین دولت سعودی» در سال ۱۷۲۷ است.
به گزارش انتخاب، بر خلاف روز ملی عربستان، که در آن ایده سیاسی اتحاد و تشکیل دولت معاصر عربستان در سال ۱۹۳۲ جشن گرفته میشود، روز تاسیس ۲ کارکرد اصلی دارد: گرامیداشت یک افسانه سیاسی و پاک کردن یک افسانه دیگر. این روز بزرگداشت این روایت تاریخی است که دولت معاصر سعودی سومین دولت در طی ۳ قرن متوالی در شبه جزیره عربستان است. این مناسبت همچنین این روایت سیاسی را که اولین دولت سعودی پس از انعقاد پیمانی بین محمدبن عبدالوهاب، موسس جنبش وهابی و محمد بن سعود در ۱۷۴۴ تشکیل شد رد میکند. با انتخاب سال ۱۷۲۷ به عنوان سال آغازین اولین دولت سعودی به جای سال ۱۷۴۴، روز تاسیس به دنبال جایگزین ساختن وهابیت در روایت سیاسی سعودی است.
برای بسیاری از متخصصان و تحلیلگران عربستان، زدودن روایت وهابی یک اقدام عمیق و رادیکال تلقی میشود. نگاه پذیرفته شده قبلی این بود که از ۱۷۴۴، دولت سعودی همواره به عنوان تنها محافظ و گسترش دهنده وهابیت برای خود مشروعیت قائل بوده و اینکه اقتدار سیاسی در عربستان سعودی بین خانواده سلطنتی آل سعودی و نخبگان مذهبی وهابی تقسیم شده است. بر اساس این نگاه، با کنار گذاشتن وهابیت، دولت سعودی یک منبع اصلی مشروعیت را از دست میدهد و به شرکت تاریخی خود با نظام مذهبی پایان میدهد.
اما نگاهی دقیقتر به نحوه تاسیس دولت معاصر سعودی نشان میدهد که این داستان که دولت سعودی با اتکا به وهابیت به خود مشروعیت بخشیده، گزارهای نادرست است. پادشاهی سعودی نه از طریق وهابیت بلکه با تکیه بر یک سنت هنجاری ترکیبی که شامل دو عنصر عربیت و سلفی گری بود مشروعیت یافته است.
اولین گام در فهم نحوه مشروعیت یافتن دولت معاصر سعودی در طی دوره تشکیل این است که به این نکته واقف باشیم که نخبگان حاکم آن دولت در آن دوران مردانی از آخرین نسل عربهای عثمانی بوده اند. این نسل به گفته ویلیام کلیولند، بین سالهای ۱۸۷۰ تا ۱۸۹۰ متولد شده بود و اعضای آن در دوران اواخر امپراطوری عثمانی آموزش دیده و صاحب مشاغل گوناگون شده و برای آینده برنامه ریزی کرده بودند.
با پایان جنگ جهانی اول، امپراطوری عثمانی از هم پاشید و بسیاری از اعضای این نسل نقشی محوری در تاسیس خاورمیانه پساعثمانی ایفا کردند. در مورد عربستان، این نسل نه تنها شامل بسیاری از مشاوران، بروکراتها و روشنفکران مصری، سوری و سایر ملل عرب بود که در تاسیس دولت سعودی ایفای نقش کردند، بلکه خود موسس رژیم یعنی عبدالعزیز آل سعود نیز از این نسل بود. عبدالعزیز در اولین مصاحبه خود با روزنامه الدستور چاپ بصره در سال ۱۹۱۳، خود را یک "عرب عثمانی" توصیف میکند که خود را متعهد به انجام هر کاری برای «صیانت از وطن عثمانی در شبه جزیره عربستان» میداند. وی این مصاحبه را برای توجیه بیرون راندن پادگانهای عثمانی از دو واحه استراتژیک در شرق عربستان یعنی الاحصی و القطیف و متقاعد کردن نخبگان حاکم عثمانی در بغداد و استانبول به اینکه اقدامات وی نباید به عنوان اقداماتی جدایی طلبانه قلمداد شود، انجام داد.
این تلقی از عبدالعزیز به عنوان عضوی از آخرین نسل عربهای عثمانی به نحو قابل توجهی با نگاههای آلترناتیو دیگر که در سالهای اخیر مورد استناد قرار گرفته و وی را رهبری وهابی یا یک عنصر امپراطوری بریتانیا توصیف میکند متفاوت است. آلترناتیو اول (رهبر وهابی) وی را از نسل و زمان خود جدا میسازد و عبدالعزیز را به یک گذشته افسانهای وهابی پیوند میزند که اغلب بدون در نظر گرفتن بستر زمانی خود مورد تفسیر و استناد قرار گرفته است. آلترناتیو دوم (عامل بریتانیا) عاملیت شخص عبدالعزیز را رد میکند و سه دهه پویایی سیاسی و رویدادهای تاریخی در شبه جزیره عربستان را که با ایجاد حکومت معاصر سعودی به اوج خود رسید، به یک طرح انگلیسی صرف تقلیل میدهد.
در اوایل قرن بیستم میلادی، واژه "سلفی گری" همچون امروز معادل واژه وهابی گری نبود. در آن دوران، این کلمه به یک جنبش اصلاحگری اسلامی اشاره داشت که به گفته هنری لائوزیر، «به دنبال آشتی دادن اسلام با ایده آلهای اجتماعی، سیاسی و روشنفکری عصر روشنگری بود.» این جنبش در اواخر قرن نوزدهم ظهور و بروز یافت و روشنفکران اصلی آن افرادی، چون جمال الدین افغانی، محمد عبدو و رشید رضا بودند. این جنبش انتقاداتی را بر آن دسته از رفتارها و اعتقادات مسلمانان که تناسبی با جهان مدرن نداشتند، مطرح میکرد.
بعد از جنگ جهانی اول، بسیاری از اعضای جنبش سلفی گری شروع به حمایت از پروژه سعودی کردند، زیرا آن را تنها امید باقی مانده برای یک ایجاد یک دولت مستقل عربی پس از تحمیل نظام قیمومیت بر بسیاری از سرزمینهای عرب پسا عثمانی میدانستند. به عنوان مثال، رشید رضا، اصلاحگرای شناخته شده اسلامی، مجله خود المنار را که در جهان اسلام به شدت صاحب نفوذ بود، به جبههای برای ترویج و مشروعیت بخشی به دولت جدید سعودی بر اساس اصول سلفی گری تبدیل کرد.
سایر سلفیها نیز تصمیم به مهاجرت برای ساخت دولت جدید سعودی گرفتند. یکی از آنها محمد بهجت البیتر، اصلاح طلب سوری بود که نقش برجستهای در امر آموزش در عربستان سعودی ایفا کرد. آنگونه که دیوید کومینز، مورخ غربی مینویسد، سلفیها همچنین نقش مهمی در تفسیر ایدئولوژی وهابی به عنوان بخشی از سلفی گری و جنبش ناسیونالیستی متعهد به پیشرفت در شبه جزیره عربستان ایفا کردند.
آنچه از همه این روایتهای تاریخی برداشت میشود این است که دولت سعودی به عنوان دولتی وهابی که ادامه و دنباله قرارداد خیالی بین خاندان آل سعود و یک خانواده مذهبی باشد، تاسیس نشد. این رژیم به عنوان یک پادشاهی عرب با تاکید جدی بر سلفیت مدرن تاسیس شد. فهم این مسئله از اهمیت روز تاسیس و گسست آن با روایت سیاسی وهابی نمیکاهد، اما توجه ما را به دو نکته جلب میکند: اول اینکه روایت وهابی از از ساخت قدرت توسط موسس عربستان سعودی معاصر مورد استناد قرار نگرفته است. دوم اینکه استفاده از روایت وهابی به عنوان ابزار مشروعیت بخشی یک پدیده جدید است که با به قدرت رسیدن ملک فیصل رواج یافت. تاسیس دولت سعودی نتیجه مستقیم تلاقی نیروهای تاریخی بود که رویکرد سعودی به سیاست و دولت سازی را تغییر داد.