دی شیخ گرد شهر همی با چراغ گشت
تاریخ انتشار: ۸ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۹۲۲۲۹۰
حقیقت گاهی برای ظهور، سختترین امکانهایش را بر میگزیند و در روزنه ظلمانی "مرگ" تجلی مییابد که "عقل سرخ" میطلبد و یاری بر سر دار به جرم آشکار ساختن اسرار که «گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند/جرمش آن بود که اسرار هویدا میکرد.»
این یار بر سر دار ما در روستای سهرورد از توابع زنجان متولد شد، در سال 549 هجری قمری، یگانگی در نگاهش بود و عالم را سراسر نور میدید، در جانش بزم محبتی برقرار بود و پیوند مبارکی میان شرق و غرب عالم اندیشه برقرار کرده بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شهرت و نزدیکی وی با ملک ظاهر، حسادت فقهای قشری شهر را بر میانگیزد و ایشان را به بهانه جویی وا میدارد و در نهایت همچون استادش سقراط جانش را در راه حقیقت فدا کرده و شهید راه تفکر شد.
نام او شهابالدّین یحیی بن حبش بن امیرک سهروردی معروف به شیخ اشراق یا شیخ شهید است؛ موسس حکمت اشراقی و صاحب کتاب وزین «حکمت الاشراق». وی در سال587 قمری و در 38 سالگی در حلب به خاک سپرده شد.
8 مرداد سال روز شهادت شیخ را در تقویم ملی روز بزرگداشت وی در نظر گرفتهاند و خبرنگار ایسنا، به این بهانه با حجتالاسلام و المسلمین دکتر سعید رحیمیان، استاد تمام فلسفه دانشگاه شیراز و رئیس سابق پژوهشگاه اسلامی دانشگاه شیراز به گفتوگو نشسته است.
مختصری در باب حکمت اشراق و منابعی که شیخ شهاب الدین سهروردی در پایهریزی این مکتب از آنها متاثر بوده است، توضیح دهید؟
اشراق به معنای نور و نورانی است و کلید واژه این مکتب فلسفی نور است. در فلسفه اشراق، هستی یا وجود مطلق از اصل نورالانوار که همان خداوند است سرچشمه گرفته و این نور، عالم را فرا میگیرد. او خودش را میراثدار دو گروه میداند؛ اولی فلاسفه ی یونان باستان و افرادی همچون فیثاغورث، افلاطون و امتداد آنها در دوران اسلامی، یعنی افرادی چون ذوالنون مصری و ابوسهل تستری هستند و گروه دیگر فلاسفه ایران باستان یا فلاسفه پهلوی که واجد حکمتی تحت عنوان حکمت خسروانیاند و افرادی چون کیومرث، فریدون و کیخسرو و زرتشت نبی هستند که امتدادشان در دوران اسلامی، صوفیانی چون بایزید و حلاج و ابوالحسن خرقانی است. شیخ هر دوگروه را میراث دار خمیره حکمت ازلی و حکمت اشراقی میداند.
از سوی دیگر او وامدار دو گروه است گروه اول که از ابعاد اشراقی حکمت غفلت کردند و صرفا درگیر مباحث استدلالی و بحثی شدند و در میان گروه دوم نیز مباحث ذوقی و شهودی فراگیر شد و استدلال فراموش و حتی طرد شد.
شیخ شهید در کجای این تقسیم بندی قرار گرفته است؟
او حقیقت و حکمت را امری واحد تلقی میکند و از آن به "خمیره ی ازلی" یاد میکند. او هر متفکر و رسولی را پیامآور یک حقیقت میداند، لذا دو گروه فوق را نیز علیرغم اختلافات ظاهریشان، رودهایی میداند که از یک چشمه(خمیره ازلی) منتشر شدهاند و او در پی بازیافتن سرچشمه است و خود را وامدار هر دو گروه میداند و در پی جمع میان حکمت اشراقی و حکمت بحثی است.
اما بیشتر دل در گرو گروه اهل ذوق و شهود دارد، چنین نیست؟
بله چنین است و او در کتاب حکمتالاشراق، حکیمی را که صرفا اهل کشف و شهود است،بالاتر از حکیمی که صرفا استدلالی است، مینشاند و علت آن نیز، پدید آمدن فروکاستن حکمت به فلسفه است که مستلزم جابه جایی اصل و فرع است، یعنی استدلال که یکی از ابزارهای فهم حقیقت است جای شهود و کشف را هم میگیرد.
ایسنا: شیخ اشراق بر چه کسانی تاثیر فکری گذاشته است؟
مسلما در سنت فلسفه اسلامی، هر فیلسوفی که پس از وی آمده مستقیم یا غیر مستقیم متاثر از وی بوده است. حاج ملاهادی سبزواری در یک تقسیم بندی از فلسفه در کتاب منظومه اش، حکمت متعالیه جناب ملاصدرا را به لحاظ روشی در امتداد حکمت اشراق میداند. مرحوم لاهیجی نیز چنین تصوری دارد. سهروردی علاوه بر فلاسفه، بر عرفا نیز تاثیرگذاشته است. مشخصا برعرفان شیعه از طریق ابن ابی جمهور احسایی تاثیر گذاشته است. در معاصرین نیز میتوان از هانری کربن به عنوان کاشف سهروردی در مغرب زمین و احیاگر وی در مشرق زمین نام برد. همچنین عده ای از پژوهشگران از تاثیر شیخ اشراق بر «هایدگر» سخن به میان آوردهاند که بیراه نیست.
ایسنا: شیخ اشراق را پیرو کدام یک از مذاهب اسلامی میدانید؟
مسلما در روزگار شیخ اشراق و حکومت عباسیان و ایوبیان، تفکیک شیعه و سنی مانند امروز نبوده است و صورت دیگری داشته است اما تفکر وی با تفکر شیعی قرابت بسیار زیادی دارد به عنوان شاهد مثال؛ وی در مقدمه ی حکمت الاشراق میگوید؛ زمانه ای که خالی از حاکم حکیم(انسان کامل) باشد، زمانهای ظلمانی است در مقابل دوران نورانی که حاکمان، انسان کامل و واجد حکمت نظری و عملی هستند.
ایسنا: علت مخالفت علمای سنی حلب با شهابالدین سهروردی و صدور فتوای قتل وی چیست؟
در این زمینه روایات گوناگونی موجود است. شهرزوری معتقد است او را با اتهام سحر و جادو و کیمیا و علوم غریبه به قتل رساندند. برخی معتقدند؛ علمای عصر او یکی از نظریاتش را مبنی بر "تداوم نبوت" گواهی بر ادعای پیامبری او دانسته و حکم اعدام اورا صادر کردهاند و برخی دیگر،علت را ارتباط و نزدیکی او با شیعیان اسماعیلیه دانستهاند و در آن روزگار اسماعیلیان،قدرت رقیب حکومت بودند.
**بازخوانی حکمت اشراق میتواند افقی برای انسان مستاصل عصر ما بگشاید
ایسنا: حکمت اشراق نسبت به حکمت مشا و حکمت متعالیه، چقدر در پاسخگویی به مشکلات و مسائل زمانه ما راهگشاست؟ آیا میتوان با بازخوانی و احیای آن، گرهی از کار دستان فرو بسته انسان مستاصل زمانه ما گشود؟
یکی از مکاتب فلسفی دوران ما که مخاطبان بسیاری دارد و در پاسخگویی به دغدغههای وجودی انسان روزگار ما و پس از جنگهای جهانی شکل گرفت، اگزیستانسیالیسم یا مکتب اصالت وجود است. شیخ اشراق نوآوریهای زیادی دارد که از مهمترین آنها، ایجاد یک ادبیات فلسفی تازه است که زبانی نمادین، رمزی و استعاری دارد که دستهای از آثار شیخ را همین رسالههای رمزی و نمادین تشکیل میدهند که دغدغههایی انسان شناختی را دنبال میکنند.
دغدغههایی مانند مرگ، امید،تنهایی، عشق، معنای زندگی و سایر مسالههای وجودی. اما نه چنین قابلیتی در حکمت جناب ابن سینا موجود هست و در فلسفه ملاصدرای شیرازی نیز، این زبان شاعرانه و این ادبیات تازه، دنبال نشده است. فلذا میتوان گفت از حیث پرداختن به امور وجودی بشری، مکتب اشراق، قابلیت هم زبانی بیشتری با مسائل وجودی انسان زمان ما را داراست.
ایسنا: مهمترین تاثیر و دستاورد شیخ اشراق را چه میدانید؟
مهمترین دستاورد و تاثیر او، در ناحیه روشی بود و آن نگاهی بود که شیخ شهید به کشف و شهود و تاثیر آن در فلسفه داشت که با این نگاه توانست خداوند را به عنوان نورالانوار ببیند و رابطه جهان را با خداوند، مثل رابطه خورشید و انوار آن ببیند و وجهه نورانی عالم و انسان را درک کند و اینکه چگونه انسان به اصل و مبدا خودش رجوع میکند. اینها همگی در پرتو آن کشف و شهودی که وی تنقیح کرد، حاصل شد و سپس با کمک همین فلسفه توانست نگاه ویژهای به آیات و روایات نیز داشته باشد چنانکه در آثار او به خصوص در اللمحات واضح است.
**سفارش شیخ به شرح صدر و طرح مبانی هرمنوتیک
ایسنا: به عنوان سخن پایانی، به مناسبت بزرگداشت شیخ شهابالدین یحیی سهروردی تحفهای از ایشان به یادگار به ما بدهید.
شهرزوری، شارح آثار او میگوید؛ چند نصیحت که شیخ اشراق به شاگردانش میکرد یکی این بود که در باب شرح صدر و پذیرش اقوال مخالف میفرمود:«بدان که حقیقت چون آفتابی است و روزنهها بسیار، شهر یکی است و خانه بسیار و راهها بیشمار» که در واقع این نصیحت ناظر به نوعی تکثرگرایی معرفتی است. نکته دیگر که رهیافتی هرمنوتیکی دارد اینگونه است که میگوید:«در روز قیامت از هر هزارنفری که برمیخیزند 999 نفر کشتگان عبارتاند. نیز در باب نحوه رویکرد زنده و تعامل فعال با کتاب الهی گفته است: و بر شما باد که قرآن را چنان بخوانید که گویی هر آیهای خطاب به شما و در شان شما نازل شده است.»
انتهای پیام
منبع: ایسنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۹۲۲۲۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مجتهدی حال فلسفیاش از قال فلسفیاش بیشتر بود
به گزارش خبرنگار مهر، آیین بزرگداشت استاد پیشکسوت گروه فلسفه دانشگاه تهران زنده یاد دکتر کریم مجتهدی صبح امروز (سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ماه) در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار شد.
مجتهدی دنبال خودنمایی و جلوهگری نبود
غلامعلی حدادعادل که خود تحصیلکرده رشته فلسفه دانشگاه تهران است در این مراسم به مناسبت روز معلم و سالروز درگذشت شهید مطهری خاطره ای از شهید مطهری نقل کرد و سپس گفت: من با شهید مطهری مرتباً کلاس داشتم، یک بار ایشان به من گفتند می خواهم بروم نزد میرزاعبدالله مجتهدی و تو هم باید بیایی. من هم قبول کردم اما روزی که خواستیم نزد ایشان برویم به ما خبر دادند که ایشان فوت کردند. میرزا عبدالله مجتهدی هم از اقوام و بستگان مرحوم کریم مجتهدی بود بنابراین مرحوم مجتهدی در شهر تبریز و در خانواده ای فاضل بزرگ شده بود.
وی افزود: مرحوم مجتهدی رسماً معلم ما نبود چون بنده سال ۱۳۴۹ وارد دانشگاه شدم که آقای مجتهدی آن زمان در دانشگاه تدریس نمی کرد. بنده در دوره دکتری شاگرد دکتر مهدوی بودم، ایشان وقتی به ما درس فلسفه می دادند اعتنایی به زمان نداشتند به این معنا که ما هر درس را به جای نیم سال در دو سال می خواندیم. دکتر یحیوی وقتی به ما درس کانت را می داد آقای مجتهدی هم کنار ایشان می نشست اما دخالتی در تدریس نمی کرد. پایان نامه بنده هم با دکتر مهدوی بود و قبل از انقلاب تمام شد ا ما زمان دفاع آن مصادف با انقلاب و مسائل انقلاب فرهنگی شد به همین دلیل آقای مهدوی دیگر دانشگاه نیامدند و دکتر مجتهدی استاد راهنمای رساله من شد و خوشبختانه الان نام ایشان روی پایان نامه من است. ۴۵ سال بعد از انقلاب هم این حشر و نشر با مرحوم مجتهدی ادامه داشت.
وی افزود: ایشان مرد شریف و متخلق به اخلاق انسانی بود، دنبال خودنمایی و جلوه گری نبود و صحبت هایش به قصد به رخ کشیدن معلومات نبود. بیش از آنچه به پاسخ اهمیت بدهد به سوال اهمیت می داد و کلید تفکر را در یافتن سوال درست می دید به همین خاطر همیشه با حرف هایش سوال ایجاد می کرد.
رییس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی ادامه داد: ممکن است این سوال مطرح شود که خواندن رشته فلسفه چه فایده ای برای کشور دارد، من در پاسخ به این سوال می گویم نگاه فلسفه نگاهی است که از مبادی و پشت سر یک موضوع سوال می کند همه گرفتاری های امروز ما به خاطر فکر نکردن است. به همین خاطر همیشه می گویم معلم خوب کسی است که فکر کردن را یاد بدهد. فلسفه به ما یاد می دهد فکر چیست و درست فکر کردن چگونه است. ایشان قال فلسفی اش از حال فلسفی اش کمتر بود علاقه به ایران و اسلام و زبان فارسی داشت و از هیچ کاری در این حوزه ها مضایقه نمی کرد.
حدادعادل بیان کرد: دکتر مجتهدی خیلی به کانت علاقه داشت. هم در دانشگاه این درس را تدریس میکرد هم تالیفات بسیاری در حوزه کانت دارد. در تفکر مجتهدی تاثیری از فضای سنگین دهه ۴۰-۵۰ دیده نمی شد و در همان فضا مستقل فکر می کرد.
وی در پایان گفت: نگاه مرحوم مجتهدی نسبت به تجدد و مدرنیته مارکسیستی نبود و معمولاً سراغ مقولاتی می رفت که کسی سراغ آن نرفته بود. من و ایشان با یکدیگر برای شرکت در همایشی درباره هانری کربن به فرانسه رفتیم و این سفر باعث شد ما کمی از حالت استاد-شاگردی خارج شویم و بیشتر با هم رفیق شویم و بنده درباره زندگی خصوصی ایشان بیشتر بدانم.
انضباط در کار دانشگاهی مجتهدی
محمدرضا بهشتی استاد فلسفه دانشگاه تهران در ادامه این مراسم گفت: بنده رساله فوق لیسانسم را با ایشان گذراندم. مرحوم مجتهدی گذشته از دانستنی ها و اندوخته های بسیاری که داشت منش، نظم خاص و برخورد آراسته ای داشت. ایشان معتقد بود کار دانشگاهی یک انضباطی می خواهد و احترام به اینکه دانشجو باید انضباط داشته باشد در کلاس های ایشان دیده می شد. به رغم اینکه میدان اصلی مطالعه ایشان غرب بود اما به ایران و سنت ایران بسیار توجه داشت و همانطور که دوستان هم اشاره کردند راجع به کاربرد واژه های خارجی بسیار حساس بود.
وی افزود: بنده اوایل که به کلاس های ایشان می رفتم برایم فضای کلاس هایشان کمی عجیب بود چون پیش از اینکه فلسفه یک دوره را درس بدهند کمی درباره فرهنگ عمومی آن دوره برای مان می گفتند که برای من چیز تازه ای بود اما بعدها فهمیدم چقدر کار درستی می کردند. یکی دیگر از کارهای ایشان این بود که محتوای یک کتاب خارجی را ترجمه می کرد و به عنوان یک اثر مستقل منتشر می کرد و اشاره هم داشت این کتاب اقتباس از فلان کتاب است که به نظرم بسیار کار درستی است. ممکن است امروز انجام چنین کارهایی به پای ناتوانی فرد گذاشته شود اما به نظر من یک میانبر خوب برای انتقال مطالب و حتی بهتر از ترجمه های نامعقول است.
آخرین سخنران این مراسم، سیدحمید طالب زاده استاد تمام گروه فلسفه دانشگاه تهران بود.
مجتهدی؛ به مثابه آموزگار
وی گفت: بنده به مرحوم مجتهدی به مثابه یک کشاورز نگاه می کنم. یک کشاورز دانا در دوره ای و سال هایی که آکادمی ما تهی از اندیشه مدرن بود کار کاشتن و رشد دادن به نهال اندیشه مدرن در زمین سنت ایرانی را بر عهده گرفت. او یک کشاورز دانا بود و به اندیشه فلسفی به مثابه یک دانش نگاه می کرد. دانش در زمینه ای که قابل رشد و مناسب است.
وی افزود: دریافت درس بدون ادب نفس امکان پذیر نیست. فلسفه با فرهنگ عجین است نمی توان فلسفه را فقط در مباحث درسی خلاصه کرد. مرحوم مجتهدی ادب درس را با ادب نفس یعنی فرهنگ پیوند داد.
طالب زاده گفت: مرحوم مجتهدی به فرهنگ می پرداخت و می دانست فلسفه بدون فرهنگ امکان پذیر نیست. ایشان متوجه بود اصلی ترین فضیلتی که دانش می تواند بر پایه آن استوار باشد صلابت صداقت است چون اندیشیدن با راستی و صداقت پیوند عمیق دارد. هر جا یک فضیلت باشد دسته دیگری از فضائل هم است و هیچ فضیلتی منفرد نیست.
این استاد فلسفه دانشگاه تهران ادامه داد: ادب نفس لوازمی دارد که یکی از آن لوازم سختگیری است. شاید سختگیری مرحوم مجتهدی تلخ بود اما به معنای ادب نفس بود و تا این اتفاق نمی افتاد دانش هم محقق نمی شد. اهمیتی که ایشان به زبان فارسی می داد به خاطر این بود که به شلختگی الفاظ حساس و معتقد بود یک واژه خارجی باید در متن خودش فهمیده شود و زبان باید آراسته و پیراسته باشد. نمی شود با شلختگی علم و دانش را ترویج کرد.
وی در پایان بیان کرد: مرحوم مجتهدی به شاخه های مختلف فرهنگ توجه و تسلط زیادی به ادبیات و تئاتر قرن بیستم داشت. علاقه مند به فلسفه اسلامی بود و به سهروردی، ملاصدرا و قطب الدین عشق می ورزید. ما فلسفه می آموزیم تا مصمم و تا آخر عمر دانشجو باشیم. به همین خاطر هم باید گفت حب دانایی حقیقت فلسفه است و مرحوم مجتهدی تا آخرین لحظه به این امر اهتمام داشت. بعد از مرگ مجتهدی خیلی ها نسبت به او بی مهری و قدرناشناسی کردند در حالی که ما باید همیشه قدردان و سپاسگزار او باشیم، من اگر بخواهم برای مجتهدی یک لقب انتخاب کنم می گویم مجتهدی؛ به مثابه آموزگار.
کد خبر 6093503 سارا فرجی