عشق ترحم انگیز!
تاریخ انتشار: ۹ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۹۲۷۶۳۵
کاش حداقل برای دقایقی چشم هایم را بر این عشق واهی میبستم و به نصیحتهای خانواده ام گوش میکردم تا این گونه در مسیر تباهی قرار نگیرم، اما من آن روزها همانند بیماری بودم که معالجات پزشک را جدی نمیگرفت، حرف هیچ کس را نمیپذیرفتم و تنها به «آیلین» میاندیشیدم. گذشته اش را نادیده گرفته بودم و میخواستم آشیانهای زیبا بسازم تا این که .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
جوان ۳۵ ساله در حالی که اظهار میکرد کاش پدر و مادرم هیچ گاه سنگ مخالفت را از پیش پایم برنمی داشتند، چهره غمگینش را به موزاییکهای کف اتاق مددکاری دوخت و به کارشناس اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: در یک خانواده مرفه و تحصیل کرده چشم به دنیا گشودم به طوری که هیچ گاه معنای واقعی مشکلات را نفهمیدم به همین دلیل فقط به درس و مدرسه میاندیشیدم چرا که از همه امکانات رفاهی برخوردار بودم بعد از آن که در مقطع کارشناسی ارشد دانش آموخته شدم شغل خوبی نیز به دست آوردم و زندگی برایم هر روز شیرینتر میشد. تا این که شبی سوار بر خودرو به طرف منزل در حرکت بودم که زن جوانی در حاشیه خیابان توجهم را به خودش جلب کرد شب از نیمه گذشته بود و من به خاطر ترحم او را سوار کردم. در طول مسیر او از مشکلات زندگی اش گفت و از این که بعد از طلاق از همسرش به سختی زندگی میکند. وقتی به مسیر مد نظر رسیدیم شماره تلفنم را به او دادم و تقاضا کردم با من تماس بگیرد. بعد از چند روز انتظار هنگامی که زنگ تلفنم به صدا درآمد و صدایش را از پشت خط شنیدم گویی سالها بود که عاشقش بودم. او خود را «آیلین» معرفی کرد و خیلی زود رابطه ما صمیمی شد. به طوری که در پی این عشق ترحم انگیز از او تقاضای ازدواج کردم، اما خانواده ام وقتی این ماجرا را شنیدند به شدت با این عشق واهی مخالفت کردند و معتقد بودند این گونه ازدواجها نتیجهای ندارد، ولی من این حرفها و نصیحتها را نمیفهمیدم و برخواسته ام پافشاری میکردم تا این که بالاخره زندگی مشترک من و آیلین آغاز شد. این گونه بود که همه تلاشم را به کار گرفتم تا او رنگ خوشبختی را به تصویر بکشد و آینده خوبی داشته باشد. همسرم در رشته حقوق ثبت نام کرد تا به تحصیلاتش ادامه بدهد و من هم در کارهایش دخالت نمیکردم. روزی برای خوشحال کردن آیلین چند صد میلیون تومان مهریه اش را یک جا به او هدیه دادم چند ماه بعد نیز خداوند دختر زیبایی به ما عطا کرد در این میان من فقط به خوشبختی آنها میاندیشیدم و گذشته آیلین را فراموش کرده بودم. تا این که روزی برای خرید به یک فروشگاه بزرگ رفتیم، اما هنگامی که از پای صندوق پرداخت پول به سوی همسرم بازگشتم صحنهای را دیدم که همه افکارم به هم ریخت. آیلین به طرز زنندهای در حال شوخی و خنده با فروشنده بود و شماره تلفنش را به او داد. به سختی خودم را کنترل کردم، ولی در خانه وقتی علت را از او جویا شدم با صدای بلند شروع به پرخاشگری و توهین کرد.
روز بعد هنگامی که از سرکار به منزل بازگشتم آیلین خانه را ترک کرده بود و تلفن هایش را نیز پاسخ نمیداد با وجود این روی بازگشت به خانه پدرم را نداشتم تا این که دادخواست طلاق آیلین برایم ارسال شد. در رفت و آمد به دادگاه تازه فهمیدم که او چندین سال سابقه زندان و پروندههایی در مراجع قضایی دارد. آن جا بود که پی به اشتباهم بردم و با خودم گفتم کاش ... شایان ذکر است به دستور سرهنگ حمیدرضا علایی (رئیس کلانتری) این جوان تحصیل کرده به مراکز مشاورهای پلیس معرفی شد.
منبع: افکارنيوز
کلیدواژه: عشق خانواده پزشک پدر مشهد مشکلات مدرسه مقطع کارشناسی خودرو طلاق مد درآمد ازدواج زندگی مشترک حقوق مهریه زیبایی پول تلفن زندان پزشک خانواده درآمد عشق مشکلات
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.afkarnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «افکارنيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۹۲۷۶۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خسرو حیدری بمب نقل و انتقالات را خنثی کرد
به گزارش ورزش سه، خسرو حیدری مدافع راست سابق استقلال از سالهای دوران فوتبال خود صحبت کرد و اعتقاد دارد که حضور در سپاهان خاطرهای برای او بود که باعث شد پس از بازگشت به استقلال دیگر از این تیم جدا نشود و حتی در آخرین فصل حضور پیشنهاد تراکتور را رد کند تا در استقلال خداحافظی کند.
در ادامه نکاتی از سالهای طولانی حضور او در استقلال و مسیر رسیدن به این تیم، جدایی از جمع آبیها و خداحافظی در این تیم را مشاهده میکنید:
شروع دوران حرفهای با ابومسلم
زمانی که جوانان استقلال بودم برای خدمت سربازی به مشهد رفتم و لیگ برتری شدن ما از فوتبال مشهد و ابومسلم بود و سرمربیگری ام هم از همین شهر شروع شدم، با توجه به اینکه خوشه طلایی داشت به مشهد منتقل میشد انگیزه ای شد به این تیم بروم، خاطرات خوبی همراه با جباری در مشهد دارم.
ماجرای بازگشت دیر هنگام به استقلال
من 18 سالم بودم که به ابومسلم رفتم و سربازی ام را تمام کردم، من اشتباه انتخابی داشتم و بعد از اتمام سربازی آقای قلعه نویی من را میخواست اما اشتباه کردم و رفتم پیکان، در آن سال فرزاد مجیدی دفاع راست استقلال بود، اگر میامدم احتمال حضور در جام جهانی 2006 هم بود، مشاورهای خوبی نداشتم و به پیکان رفتم و همان سال آن تیم سقوط کرد و به سختی رفتم پاس و 3 سال هم در این تیم بودم، 2 سال پاس تهران با مجید جلالی و دنیزلی کار کردم، چندسالی که دیر رفتم استقلال به دلیل این بود که مشاورهای خوبی نداشتم.
از پیوستن به سپاهان پیشمان شدم
خیلی دوست ندارم راجب یک سال حضور در سپاهان صحبت کنم، یکی از دلایلی که در استقلال خداحافظی کردم این بود که دوست داشتم خاطره حضور در سپاهان را از هواداران استقلال پاک کنم، وقتی به استقلال بازگشتم دیگر به تیم دیگری نرفتم، من از بچگی در استقلال بزرگ شدم و آن زمان هم جوان بودم که به تیم سپاهان منتقل شدم، بعد از اینکه رفتم سپاهان فهمیدم چقدر هواداران روی من حساس هستند، دو سال استثنایی در استقلال داشتم و نزدیک 18 پاس گل دادم که البته آرش خیلیهایش را گل نکرد (باخنده)!
بعد از اینکه رفتم سپاهان فهمیدم که اشتباه بزرگی کردم و بعد به استقلال بازگشتم و دیگر از این تیم جدا نشدم و در این تیم خداحافظی کردم.
رد پیشنهاد تراکتور برای حداحافظی در استقلال
سال 98 آخرین سالی بود که برای استقلال بازی کردم و بعد از آن تصمیم گرفتم که بازی نکنم که همون سال آقای زنوزی پیشنهاد حضور در تراکتور را به من داد اما دوست داشتم در استقلال از فوتبال خداحافظی کنم و چون دوست داشتم مربیگری کنم نمیخواستم تیم دیگری بروم، خیلی ها به من گفتند چرا اینقدر زود فوتبال را تمام کردی و به آنها گفتم از جوانان استقلال شروع کردم و دوست داشتم همانجا کارم را تموم کنم، این گارانتی هست که اگر از استقلال جدا شوی چند سال میتوانی در تیم های دیگر خداحافظی کنی، با افرادی مثل علیرضا منصوریان مشورت کردم و خوشحالم که فوتبالم را در تیم محبوب کودکیام تمام کردم.