محدودسازی ایران؛ هدف «ناتوی عربی»
تاریخ انتشار: ۱۱ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۹۷۵۱۱۷
مهر نوشت: اخیرا منابع آمریکایی و عربی از تلاش دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا برای تشکیل ائتلاف امنیتی و سیاسی جدید با کشورهای حوزه خلیج فارس، مصر و اردن با هدف مقابله با ایران خبر داده اند و اینکه کاخ سفید خواستار تقویت همکاری با این کشورها در زمینه دفاع موشکی، آموزش نظامی، مبارزه با تروریسم و موضوعات دیگری مانند حمایت از روابط اقتصادی و دیپلماتیک منطقهای است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این طرحی است که به گفته مقامات کاخ سفید و خاورمیانهای نسخهای از ناتو یا ناتوی عربی است. دولت ترامپ امیدوار است که این ائتلاف که موقتا نام ائتلاف استراتژیک خاورمیانه نامگذاری شده است در جریان نشست ۱۲ و ۱۳ اکتبر آینده در واشنگتن مورد بررسی و رونمایی قرار دهد. آمریکا با الگوگرفتن از ناتو، در پی تشکیل سازمانی به نام «ائتلاف راهبردی خاورمیانه» است که هدف آن مبارزه با نفوذ ایران در منطقه خاورمیانه است. طرح ایجاد پیمان امنیتی پیش از سفر یکسال قبل ترامپ به عربستان از سوی مسئولان سعودی مطرح شد.
در همین ارتباط، خبرنگار مهر گفتگویی را با «امین حُطِیط» کارشناس مسائل سیاسی و نظامی لبنان انجام داده است که مشرح آن از نظر میگذرد؛
*همانطور که میدانید ایالات متحده آمریکا به کشورهای عربی پیشنهاد تشکیل «ناتوی عربی» برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران را داده است. ارزیابی شما از اهداف این اقدامات دولتمردان آمریکایی و در رأس آنها دونالد ترامپ چیست؟
ایالات متحده آمریکا برای تشکیل سازمانی تحت عنوان «ناتوی عربی» تلاش میکند؛ سازمانی که قرار است کشورهایی نظیر اردن، مصر، امارات، عربستان و بحرین عضو آن باشند. البته اسرائیل نیز به صورت ضمنی عضو این سازمان خواهد بود. واقعیت این است که هدف اصلی آمریکاییها از تصمیم برای احیای ایده ناتوی عربی، حمایت از عملیاتی ساختن طرح «معامله قرن» است.
البته ایالات متحده آمریکا به دنبال دخالت نظامی مستقیم علیه جمهوری اسلامی ایران از ورای تشکیل ناتوی عربی نیست؛ بلکه میکوشد تا از طریق تشکیل این سازمان، به زعم خود یک توازن نظامی منطقهای را برقرار سازد؛ توازنی که از مانع تراشی ایران در مسیر عملیاتی شدن طرح معامله قرن ممانعت به عمل میآورد.
بنابراین، مسأله آمریکا، نه مسأله ایران که مسأله منطقه است. آمریکاییها برای تحقق اهداف آتی خود در منطقه در چارچوب معامله قرن است که در صدد محدودسازی ایران برآمده اند تا با چالش جدی مواجه نشوند.
آمریکاییها و اسرائیلیها نمیخواهند که روند تحقق یافتن معامله قرن در عرصه عمل با چالش مواجه شود. آنها تاکنون دو گام جدی را در مسیر اجرایی کردن این طرح برداشته اند؛ اولین گام به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسرائیل و انتقال سفارت واشنگتن به قدس اشغالی بود و دومین گام نیز تصویب قانون کشور یهود در کنیست رژیم صهیونیستی؛ لذا واشنگتن و تل آویو نگران آن هستند که گامهای بعدی آنها در مسیر جامه عمل پوشاندن به معامله قرن از طریق دخالتهای محور مقاومت به طور عام و ایران به طور خاص، با شکست مواجه شود و بدین ترتیب تمامی هزینههای آنها برای این طرح تا به امروز، از بین برود.
در واقع، آمریکاییها به دنبال ایجاد «موازنه استراتژیک» در منطقه هستند؛ بدین صورت که ناتوی عربی به عنوان یک نهاد سازمان یافته در برابر محور مقاومت قرار میگیرد و نقطه مقابل آن محسوب میشود.
*پیشتر نیز ما شاهد تشکیل ائتلافهای ضد ایرانی در عرصه منطقهای بوده ایم؛ ائتلافهایی که تمامی آنها با شکست مواجه شده و به تاریخ پیوستند. ارزیابی شما از آینده ناتوی عربی بر اساس تجربهای که در گذشته وجود داشته است، چیست؟
اینکه ایالات متحده آمریکا تصمیم احیای سازمان ناتوی عربی را گرفته است، لزوما به معنای تشکیل این سازمان در عرصه عمل نیست. سِیر حوادث مختلف در منطقه به ویژه در سوریه و یمن به ما میگوید که تشکیل ناتوی عربی بعید است به وقوع بپیوندد.
شکستهای محور آمریکایی، سعودی، صهیونیستی از یک سوی و تحقق دستاوردهای مختلف مقاومت در نقاط مختلف منطقه از سوی دیگر، این ارزیابی را تقویت میکند. با این شرایط، ناتوی عربی حتی اگر تشکیل هم بشود، موفق نخواهد شد.
*آمریکاییها درحالی از تشکیل ناتوی عربی سخن میگویند که قرار است طی هفتههای آتی تحریمهای آنها علیه ایران اعمال گردد. همزمانی اعلام تشکیل ناتوی عربی و اعمال تحریمهای اقتصادی را چگونه میبینید؟
این یک واقعیت است که ایالات متحده آمریکا از جنگ با ایران هراس دارد. مقامات آمریکایی خود خوب میدانند که اگر آنها جنگی را علیه ایران آغاز کنند، خود قادر به پایان دادن به آن نخواهند بود. این را نیز در نظر بگیرید که تمامی منافع و مصالح آمریکاییها در منطقه در سایه ظهور و بروز هرگونه جنگ احتمالی با ایران، با خطر مواجه خواهد شد.
برهمین اساس، آمریکاییها برای اعمال فشار هر چه بیشتر بر تهران دو اقدام را به صورت همزمان در دستور کار خود قرار دادند؛ یکی اعمال تحریمهای اقتصادی و دیگری تهدید به تشکیل ناتوی عربی برای مقابله و مواجهه نظامی.
آمریکا از طریق به دنبال آن است تا ایران را از هرگونه دخالت برای عملیاتی ساختن معامله قرن، برحذر دارد. واشنگتن همچنین تلاش میکند تا شرایطی را به وجود آورد که ایران مجبور به عقب نشینی از دستاوردهایی شود که طی سالهای گذشته و در قالب محور مقاومت در منطقه، کسب کرده است.
مسأله دیگری که وجود دارد این است که دولتمردان خود در حال حاضر تمام تلاش خود را به کار بسته تا مقامات ایرانی را وادار به نشستن بر سر میز مذاکره و دادن امتیازهای بسیار و گوناگون، کنند؛ امتیازاتی که بدون شک منافع رژیم صهیونیستی در منطقه را تأمین میکند و به بسط هیمنه بیش از پیش آمریکا در منطقه کمک میکند.
درهر صورت، من از تحریمهای اقتصادی علیه ایران به عنوان «اقدامات غیرقانونی و جنایتکارانه» از سوی ایالات متحده علیه یک کشور دارای حاکمیت مستقل یاد میکنم؛ چراکه حتی بر اساس قوانین بین المللی هم آمریکاییها حق مجازات دیگران را ندارند.
*آیا میتوان اینگونه استنباط کرد که دونالد ترامپ از رهگذر طرح مجدد ایده تشکیل ناتوی عربی به دنبال دستیابی به پولهای بیشتر و هنگفت تری از حکام مرتجع عرب است؟
کاملا واضح است که ایالات متحده آمریکا سیاست «دشمن سازی ایران برای اعراب» را در دستور کار خود قرار داده است؛ سیاستی که البته جدید به نظر نمیرسد و پیشتر نیز وجود داشته است. آمریکاییها این تصویر را برای حکام عرب ترسیم کرده اند که ایران برای آنها خطرات بسیار بزرگی دارد و در صورت عدم مداخله آمریکا، کشورهای عربی قادر به مقابله با این تهدیدات و مخاطر نیستند؛ لذا «دونالد ترامپ» رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا همان سیاست و یا معادله مشهور و همیشگی خود را در برخورد با اعراب در دستور کار خود قرار داده است؛ «پول بدهید تا حمایتتان کنم». بنابراین، معرفی کردن جمهوری اسلامی ایران به عنوان دشمن شماره یک اعراب یا همان ایران هراسی در واقع در چارچوب دوشیدن شیر حکام مرتجع عرب صورت میپذیرد. آمریکاییها به حکام عرب تنها به چشم مشتری نگاه میکنند و نه شریک و متحد.
منبع: اکوفارس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ecofars.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «اکوفارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۹۷۵۱۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فارن افرز: از اتحاد عبری-عربی علیه ایران خبری نیست/ همسایگان عربی ایران به دنبال جنگ با تهران نیستند
به گزارش جماران، با گذشت چند روز از پاسخ نظامی مستقیم جمهوری اسلامی ایران به حمله اسرائیل به ساختمان بخش کنسولی سفارت ایران در دمشق، تحلیل ها درباره تاثیرات این حمله بر معادله های منطقه ای و فرامنطقه ای جنبه های وسیع تر و متفاوت تری را زیر ذره بین برده است. فارن افرز در تحلیلی در این باره می نویسد: زمانی که ایران در 13 آوریل بیش از 300 موشک و پهپاد را به سمت اسرائیل شلیک کرد، اردن به دفع حمله کمک کرد. گزارشهای اولیه رسانهها حاکی از آن بود که چندین کشور عربی دیگر در دفاع از رژیم اسرائیل کمک کردهاند، تلاشهایی که آنها بعداً آن را رد کردند. با این وجود، گروهی از رهبران اسرائیل و همچنین برخی ناظران در واشنگتن، این اقدامات را نشانهای از یک تغییر بزرگ تفسیر کردند. محور این تحلیل ها این بود که این کشورهای عربی، در صورت ادامه تشدید درگیری اسرائیل با ایران، طرفدار اسرائیل خواهند بود. سپهبد هرزی هالوی، رئیس ستاد کل ارتش رژیم اسرائیل، اعلام کرد که حمله ایران «فرصت های جدیدی برای همکاری در خاورمیانه ایجاد کرده است». مؤسسه مطالعات امنیت ملی، یک اندیشکده پیشرو اسرائیلی، اعلام کرد که «ائتلاف منطقهای و بینالمللی که در رهگیری پرتابهای ایران به سمت اسرائیل مشارکت داشت، پتانسیل ایجاد یک اتحاد منطقهای علیه ایران را نشان میدهد.»
پس از پاسخ اسرائیل به حمله ایران با یک حمله نسبتاً محدود به تأسیسات نظامی در ایران، دیوید ایگناتیوس، ستون نویس واشنگتن پست، ادعا کرد که اسرائیل «مانند رهبر یک ائتلاف منطقه ای علیه ایران رفتار می کند». او نوشت: «به نظر میرسد که اسرائیل با پاسخ آرام خود، منافع متحدانش در این ائتلاف - عربستان سعودی، امارات متحده عربی، اردن را که همگی در دفع حمله ایران به اسرائیل کمک کردند، در نظر گرفته بود.» به نظر ایگناتیوس، این یک «تغییر پارادایم برای اسرائیل» است، تغییری که به خاورمیانه «شکل جدیدی» میبخشد.
با این حال، این ارزیابیها بیش از حد مشتاقانه و خوش بینانه هستند و نمیتوانند پیچیدگی چالشهای منطقه را درک کنند. مطمئناً، با توجه به ماهیت بیسابقه حملات نظامی در ماه آوریل، استراتژی آینده اسرائیل علیه ایران ممکن است ملاحظات منطقهای را بیشتر در نظر بگیرد. اما واقعیتهای منطقه که مانع همکاری اعراب و اسرائیل میشود، تغییر قابل توجهی نکرده است.
حتی قبل از حمله حماس در 7 اکتبر و متعاقب آن جنگ اسرائیل علیه غزه، کشورهای عربی که توافقنامه 2020 ابراهیم را امضا کردند و عادی سازی با اسرائیل را پذیرفتند، از حمایت بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل از گسترش شهرک سازی های اسرائیل در کرانه باختری و سیاست او نسبت به غزه، ناامید شده بودند. تلاش وزرای راست افراطی او برای تضعیف وضعیت موجود در بیت المقدس ، مجموعه ای از حملات مرگبار شهرک نشینان اسرائیلی به فلسطینی ها در شهرهای کرانه باختری در بهار سال 2023 به تنش های منطقه ای دامن زد. پس از آغاز عملیات نظامی اسرائیل در غزه در ماه اکتبر، که موجی از اعتراضات را در سراسر خاورمیانه برانگیخت، رهبران عرب در حمایت آشکار از اسرائیل تردید بیشتری پیدا کردند، زیرا می دانستند که همکاری آشکار می تواند به مشروعیت داخلی آنها لطمه بزند.
هیچ چیز درباره واکنش اعراب به این دور از رویارویی ایران و اسرائیل نشان نمی دهد که این مواضع تغییر کرده است. گروهی از دولتها که بسیاری از اسرائیلیها از آنها به عنوان «اتحاد سنی» یاد میکنند، در واقع همچنان به دنبال متعادل کردن روابط خود با ایران و اسرائیل، حفاظت از اقتصاد و امنیت خود و مهمتر از همه، جلوگیری از درگیری منطقهای گستردهتر هستند.
آنها همچنین احتمالاً پایان دادن به جنگ فاجعه بار در غزه را بر رویارویی با ایران در اولویت قرار خواهند داد. با این حال، با افزایش تنش بین ایران و اسرائیل، اشتیاق کشورهای عربی برای تسریع در ادغام منطقهای اسرائیل بیش از هر زمان دیگری به تمایل اسرائیل برای پذیرش تشکیل کشور فلسطین بستگی دارد.
پیش از حمله 13 آوریل ایران به اسرائیل، عربستان سعودی و امارات متحده عربی اطلاعاتی درباره این حمله قریب الوقوع با ایالات متحده به اشتراک گذاشتند. سپس فرماندهی مرکزی ایالات متحده از این اطلاعات برای هماهنگی پاسخ خود با اسرائیل و سایر شرکا استفاده کرد. اردن به هواپیماهای نظامی آمریکا و بریتانیا اجازه ورود به حریم هوایی این کشور را داد تا هواپیماهای بدون سرنشین و موشکهای ورودی ایرانی را متوقف کنند و مستقیماً حملات ایران را رهگیری کنند. گزارشهای اولیه رسانهها، بهویژه در ایالات متحده و اسرائیل، تأکید کردند که تلاشهای منطقهای گسترده، حمله تهران را خنثی کرده است.
اما به زودی مشخص شد که نقش اعراب در دفع حمله ایران محدود بوده است. هم عربستان سعودی و هم امارات به صراحت هرگونه کمک نظامی مستقیم به دفاع اسرائیل را تکذیب کردند. مقامات اردنی از مشارکت خود با عنوان حفاظت از منافع خود دفاع کردند. ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن، با تاکید بر اینکه کشورش برای کمک به اسرائیل اقدامی نکرده است، اعلام کرد که «امنیت و حاکمیت» اردن «بالاتر از همه ملاحظات» قرار دارد.
تلاش هایی که کشورهای عربی برای مقابله با ایران انجام دادند، تقریباً به طور قطع ناشی از تمایل به حفظ روابط خود با ایالات متحده بود، نه برای همسویی بیشتر با اسرائیل. از زمانی که اسرائیل عملیات خود را در غزه آغاز کرد، رهبران عرب از اینکه جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده موفقیت بیشتری در مهار رفتار اسرائیل در غزه کسب نکرده است، شگفت زده شدهاند. اما آنها همچنان به دنبال تعمیق همکاری خود با واشنگتن هستند. آنها هیچ منبع جایگزینی برای نوع امنیتی که ایالات متحده برای آنها تامین می کند، نمی بینند.
در ماههای اخیر، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و همچنین مصر و اردن به تشویق واشنگتن برای کمک به مدیریت پویاییهای امنیتی خاورمیانه، مهار فعالیتهای ایران و جلوگیری از یک جنگ منطقهای گستردهتر ادامه دادهاند. پایان دادن به جنگ در غزه همچنان یک اولویت فوری منطقه ای است و کشورهای عربی در حال کار برای یک طرح صلح با دولت بایدن هستند. رهبران عربستان همچنان معتقدند که یک معاهده دفاعی دوجانبه با ایالات متحده باید بخشی از هر توافق عادی سازی آینده با اسرائیل باشد. امارات به تلاش خود برای مذاکره درباره توافقنامه دفاعی خود با دولت بایدن ادامه داده است.
با این حال، در همین زمان، کشورهای حوزه خلیج فارس اکنون تعامل نزدیک تری با تهران دارند. در سال 2019، پس از خروج دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا از توافق هسته ای که ایالات متحده و سایر قدرت های بزرگ با ایران بر سر آن توافق کرده بودند، تهران بی ثباتی را در سراسر خلیج فارس گسترش داد، به کشتی ها در نزدیکی بنادر امارات حمله کرد و برای اولین بار حملات دقیقی را علیه تاسیسات نفتی عربستان انجام داد. ( این گزاره ها ادعای نویسندگان گزارش است و تهران دست داشتن در این حملات را تکذیب کرده است.) پس از امضای توافقنامه ابراهیم، تهران نیز به صراحت به بحرین و امارات هشدار داد که حضور نظامی اسرائیل در خلیج فارس خط قرمزی برای ایران خواهد بود.
خیلی قبل از حمله حماس در 7 اکتبر، کشورهای عربی به طور کلی تصمیم گرفته بودند که بهترین راه برای کاهش خطر ایران ، تلاش برای نزدیکی است، نه تلافی. امارات و عربستان سعودی روابط دیپلماتیک خود با ایران را به ترتیب در سال های 2021 و 2023 احیا کردند. از 7 اکتبر، این کشورها همراه با بحرین و عمان، پیامها و هشدارهایی را بین ایران و اسرائیل مخابره کرده و برای مدیریت تنشها پیشنهاداتی را برای خروج از این وضعیت پیشنهاد دادهاند. دو روز پس از حمله ایران در 13 آوریل، وزیر امور خارجه مصر با همتایان ایرانی و اسرائیلی خود به منظور مهار تشدید درگیری تلفنی تماس گرفت.
در ماههای آینده، کشورهای عربی احتمالاً تلاش خواهند کرد تا این اقدام متعادل کننده را حفظ کنند و از همه طرفها به خویشتنداری دعوت کنند و از اقدامات تهاجمی بیشتر اسرائیل فاصله بگیرند. اگر تشدید تنش بین ایران و اسرائیل ادامه یابد، آنها احتمالاً حتی بیشتر تمایلی به حمایت از عملیات اسرائیل نخواهند داشت. هزینه های داخلی آنها برای حمایت آشکار از اسرائیل احتمالاً با گذشت زمان افزایش خواهد یافت، به ویژه اگر نیروهای اسرائیلی به سمت رفح حرکت کنند، شهری در جنوب غزه که صدها هزار فلسطینی در آن پناه گرفته اند و اسرائیل مدعی است که حماس پایگاهی مستحکم دارد.
بسیاری از کشورهای عربی نگرانی های اسرائیل در مورد فعالیت های منطقه ای ایران، به ویژه حمایت این کشور از شبه نظامیان غیردولتی را دارند. اما کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، بهویژه، به وضوح محاسبه کردهاند که آغاز گفتگوهای مستقیم دیپلماتیک، اعمال فشار با انگیزههای اقتصادی و انجام دیپلماسی پشتیبان با تهران امنترین راهها برای حفاظت از منافع آنها و جلوگیری از سرریز درگیری است. هر چقدر هم که درگیری ایران و اسرائیل تشدید شود، کشورهای عربی احتمالاً از این اشکال تعامل عقب نشینی نخواهند کرد. تلاش های آنها برای عادی سازی روابط با ایران از زمان آغاز جنگ غزه سرعت گرفته است، در حالی که تلاش ها برای عادی سازی روابط آنها با اسرائیل متوقف شده است.
در تلاش برای ترغیب اسرائیل به تفکر فراتر از جنگ غزه، عربستان سعودی همچنان چشمانداز عادیسازی را مشروط به مشارکت اسرائیل در یک فرآیند سیاسی با هدف ایجاد کشور فلسطینی می کند. با این حال، اسرائیل این درخواست های عربستان را نادیده گرفته است، شاید به دلیل اطمینان بیش از حد که پس از پایان جنگ در غزه، روند عادی سازی می تواند از همان جایی که متوقف شد ادامه یابد. عادی سازی بیشتر رابطه اعراب و اسرائیل در این شرایط بعید است. کشورهای عربی به همکاری با واشنگتن در زمینه دفاع موشکی ادامه خواهند داد، اما این همکاری مستلزم هماهنگی مستقیم با اسرائیل نیست. آنها همچنین به این زودی ها به سطح یک اتحاد رسمی دفاعی نزدیک نخواهند شد. این امر مستلزم همسویی بهتر سیستمهای دفاعی کشورهای عربی و همچنین اعتماد بسیار بیشتر است که هر دوی این موارد در خاورمیانه وجود ندارد و ایجاد آن زمان میبرد.
کشورهای عربی، به ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس، از تلاشهای اسرائیل برای تنزل دادن تواناییهای نیابتی ایران استقبال خواهند کرد. اما آنها به احتمال زیاد با هرگونه حمله مستقیم به ایران که میتواند چشمانداز اقتصادی شکننده منطقه را بیثبات کند یا به حمله متقابل ایران در خلیجفارس منجر شود، مخالفت خواهند کرد. با وجود اینکه کشورهای عربی علاقه مند به حفظ روابط دفاعی نزدیک با واشنگتن هستند، آنها نمی خواهند به بلوکی بپیوندند که آشکارا علیه ایران و حامیان جهانی آن مانند روسیه کار می کند. آنها ترجیح می دهند روابط چند منطقه ای و جهانی را متعادل کنند، نه اینکه پل ها را بسوزانند.
با وجود این محدودیتها، کشورهای عربی میتوانند نقش مهمی در جلوگیری از تشدید بیشتر تنش بین ایران و اسرائیل ایفا کنند. تقویت خطوط ارتباطی بین دو کشور - و ایجاد خطوط گرم برای مدیریت بحران - بیش از هر زمان دیگری حیاتی است. دقیقاً به این دلیل که تعدادی از کشورهای عربی روابط خود را با ایران و اسرائیل تقویت کردهاند، آنها میتوانند از این روابط برای تشویق به خویشتنداری و کمک به انتقال پیامها بین دو طرف استفاده کنند و در صورت شروع درگیریها برای جلوگیری از درگیری یا کاهش آسیب تلاش کنند. در درازمدت، برای ایجاد ثبات در منطقه، کشورهای خاورمیانه باید پلتفرم خود را برای گفتگوی منظم ایجاد کنند که برای مشارکت ایران و اسرائیل باز باشد. حملات اخیر که ایران و اسرائیل را در آستانه جنگ قرار می دهد، تنها نشان می دهد که چقدر نیاز به چنین گفت وگویی ضروری شده است.
اما جهان باید انتظارات خود را برای همکاری نزدیکتر بین کشورهای عربی و اسرائیل کاهش دهد. همکاری کاملاً فنی که کشورهای عربی و اسرائیل اخیراً در زمینههای مورد علاقه مشترک از جمله انرژی و تغییرات آب و هوا داشتهاند، احتمالاً ادامه خواهد داشت. با این حال، گردهماییهای منطقهای پرمخاطب که آشکارا تعامل سیاسی کشورهای عربی با اسرائیل را تبلیغ میکنند، در کار نیست مگر اینکه اسرائیل به جنگ خود با غزه پایان دهد. تا آن زمان، تلاش کشورهای عربی برای حفظ روابط اقتصادی خود با اسرائیل نیز محدود خواهد بود. یک استراتژی کوتاهمدت واقعبینانهتر، حمایت از توانایی آنها برای میانجیگری و جلوگیری از درگیریهای آینده بین ایران و اسرائیل را در اولویت قرار خواهد داد.