نظر قالیباف درباره مذاکره با ترامپ / منتظر سیب و گلابی غربیها نباشیم
تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۹۹۰۴۱۵
دولت مذاکره، دولت کار شود/ کسانی که دم از مذاکره با آمریکا میزنند، توصیه میکنم کمی تاریخ بخوانند! / مذاکره مجدد با آمریکاییها به ضرر منافع ملی ما است/ مذاکره نکردن با آمریکاییها، نه بر اثر ضعف یا ترس، بلکه به علت عزتمندی مردم ایران است
ایران آنلاین / ما از مذاکره هیچ هراسی نداریم. مذاکره نکردن با آمریکاییها، نه بر اثر ضعف یا ترس، بلکه به علت عزتمندی مردم ایران است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
محمدباقر قالیباف عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفتگوی با روزنامه رسالت، دولت را به «کار» توصیه کرد.
این روزها ترجیح میدهید کمتر در رسانهها باشید، علت چیست؟
اقتضائات شهرداری تهران و حضور میدانی بنده و همچنین افتتاح پروژههای مختلف شهری ایجاب میکرد با رسانهها گفت و گوی بیشتری داشته باشم و مردم را از آخرین اقدامات تیم مدیریت شهری مطلع کنم، اما این روزها که نقش مشورتی بنده به واسطه عضویت در مجمع تشخیص پررنگتر شده، سعی در ارتباط بیشتر با مردم در سراسر کشور و دریافت آخرین وضعیت از توده مردم و بررسی چالشهای پیش رو و همچنین ارائه طریق و راهکار برای گذر از مشکلات دارم و احتمالا حضور کمتر بنده در رسانهها از این جهت است.
آقای قالیباف، شاید یکی از مهمترین و پرتکرارترین اخبار این روزها مجددا مذاکره با آمریکا باشد؛ نظر شما در خصوص اظهار تمایل رئیس جمهور آمریکا برای دیدار با مسئولان ایران چیست؟
حرف من این است که حتی اگر بیاییم دشمنی چندین و چندساله آمریکا با ایران را از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و قبلتر از آن، فراموش کنیم... و فرضمان را بگذاریم روی اینکه دشمنی آمریکا با ما از سال ۱۳۹۲ تا الان آغاز شده است، مذاکره مجدد با آمریکاییها، عزت و موقعیت بینالمللی ما را مخدوش میکند. ضمن اینکه به فرموده رهبری معظم انقلاب با دولتی که معاهدات بین المللی را بهراحتی و همانند آب خوردن، نقض میکند، نمیتوان تعامل کرد.
در حال حاضر هدف ترامپ از این کار یعنی اعلام مذاکره بدون پیش شرط با ایران این است که توپ را در زمین ایران بیندازد و فشار را بر ایران بیشتر بکند در شرایطی که حریف شما بر این باور باشد که از شما قویتر است مذاکره موضوعیتی ندارد؛ زیرا نتیجه آن از پیش معلوم است لذا از یک منظر عقلانی، انجام مذاکره میان ایران و آمریکا در شرایط فعلی به نفع ایران نیست.
نکته بعدی این است که رفتار آقای ترامپ در برخورد با رهبر کره شمالی و سایر رهبران جهان نشان میدهد که وی علاقهمند آگاهی از مواضع طرف مقابل و خواستههای او نیست و سعی میکند بلافاصله بعد از هر نوع ملاقات، مذاکره و دیداری این اقدام را به نفع خود تفسیر کرده و از این طریق تلاش کند موقعیت داخلی خود را تقویت کند لذا یکی دیگر از اهداف ترامپ از طرح مذاکره بدون پیش شرط آن است که بتوانند در آستانه انتخابات حساس کنگره آمریکا در ماههای پیش رو موقعیت خود را ارتقا بخشد.
مردم عزیز ما حتماً یادشان نرفته است که مدتی پس از تصویب برجام، اوباما رئیسجمهور وقت آمریکا، تحریمهای جدیدی علیه ایران را با رأی حداکثری کنگره، امضا کرد. با این اوصاف چطور میشود که ما مجدد پای میز مذاکره بنشینیم و به یک توافقی برسیم و مجدداً با تمدید یا تشدید تحریم آمریکاییها، تحقیر شویم؟ مردم ما عزتشان را یکشبه به دست نیاوردهاند که بخواهند با اعتماد مجدد به یک تاجرمآب منفعتطلب، آن را از دست بدهند.
ما از مذاکره هیچ هراسی نداریم. مذاکره نکردن با آمریکاییها، نه بر اثر ضعف یا ترس، بلکه به علت عزتمندی مردم ایران است. بنده در مورد اصل مذاکرات قبلاً هم گفتهام، الان هم میگویم که مذاکره محل بده بستان است، مذاکره یک مبارزه است کما اینکه هنوز هم معتقدم با توجه به شرایط بینالمللی دو سه سال پیش، مجموعا برجام، به دو دلیل موفقیت بزرگی بود؛ یکی آنکه در عرصه بینالمللی باوجود تمام تبلیغات غرض ورزانه نادرست، ثابت کردیم که قابلاعتماد هستیم و اگر توافقی انجام بدهیم، پایش میایستیم. دوم آنکه، آن بخشی از مردم عزیز و مسئولان محترمی که گمان میکردند ریشه حل تمام مشکلات، در تعامل و توافق با آمریکاییها است، به این نتیجه رسیدند که آمریکا بههیچوجه قابلاعتماد نیست. روی کار آمدن ترامپ هم به این تلقی کمک کرد و مردم ما، ملموستر از قبل با واقعیت حریصانه و مشمئزکننده آمریکاییها روبه رو شدند.
آقای قالیباف صحبت شما با علاقهمندان مذاکره با آمریکا چیست؟
به کسانی که دم از مذاکره با آمریکا میزنند، توصیه میکنم ابتدا کمی تاریخ بخوانید تا متوجه بشوید که اساس دولت و حکومت آمریکا بر پایه استثمار شکلگرفته است. دولت آمریکا دولتی است که اگر پایش بیفتد هیچ ابایی از مورد هدف قرار دادن صدها ایرانی روی آبهای خلیجفارس ندارد. دولت آمریکا دولتی است که در زمان جنگ ایران با رژیم منحوس بعثی، با هواپیماهای آواکس خود، مستقیماً در جنگ علیه مردم غیور ایران، دخالت کرد. حقیقت دولت آمریکا این است. آنها هیچ ابایی از نابودی یک سرزمین و کشتن مردم آن ندارند و سابقه نحسشان در هیروشیما و ناکازاکی مؤید این امر است.
در عصر جهانیشدن، اولین اصل در نظام بینالمللی، حفظ منافع ملی است. مذاکره مجدد با آمریکاییها به ضرر منافع ملی ما است. حرف من این است که اگر رئیس جمهور آمریکا قصد دیدار یا مذاکره مجدد با هر سطح از مسئولان ما را دارد ابتدا باید به تعهدات خود در برجام بازگردد و انصراف خود از خروج برجام را اعلام و دستور اجرایی لغو تحریمهای جدید علیه ایران را صادر کند وگرنه کدام انسان عاقلی است که در شرایط نابرابر تن به مذاکره دهد. اگر ترامپ در مواضع خود صادق است باید همه تحریمهای اعمال شده علیه ایران تا کنون را لغو کند تا زمینه مذاکرات برابر فراهم شود.
آقای دکتر قالیباف برخی شرایط کشور را بحرانی و در لبه پرتگاه میدانند؛ نظر شما به عنوان مدیری که بحرانهای مختلف را پشت سر گذراندید چیست و چه راهکاری برای برون رفت از این وضعیت پیشنهاد میدهید؟ مذاکره تا چه حد راهگشای مسائل کشور است؟
اولا باید در کنار مشکلات و بحرانها موفقیتهای کشور را ببینیم و ذکر کنیم وگرنه دچار یأس و ناامیدی خواهیم شد. ثانیا یقین بدانید مسائل کشور قابل حل است؛ همانطور که در مناظرهها هم تأکید کردم بهترین راه حل هر بحران و مشکل اقتصادی و حتی مبارزه با آمریکا، کار است و کار؛ واقعیت این است که تجربههای گذشته به ما نشان میدهد تکیه کردن بر قدرتهای خارجی و در رأس آنها آمریکا برای حل مشکلات داخلی هیچگاه جوابگو نبوده و نخواهد بود و خروج ترامپ از برجام هم برای چندمین بار بر این تجربه بزرگ صحه گذاشت و آن را تأیید کرد و باید بدانیم و مطمئن باشیم منتظر سیب و گلابی غربیها نباشیم بنابراین همانطوری که در متون دینی خودمان یاد گرفته ایم مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود. داستان ما با آمریکا داستان گفت و گوی برابر نیست بر همگان واضح است که ترامپ، موقعیت برابری برای ایران در مذاکرات قائل نیست. اگر غیر از این بود وزیر خارجه او ۱۲ پیش شرط برای مذاکره با ایران اعلام نمیکرد.
دولت در شرایط فعلی باید توجه کند که اگر حمایتی از جانب رهبر انقلاب و سایر نیروهای سیاسی دریافت کرده است، معطوف به حل مشکلات اساسی کشور است و درباره مذاکره با آمریکا در شرایط فعلی این اتفاق نظر وجود ندارد و در صورت انجام آن، بار دیگر اختلافات، تشدید شده و انرژی حاصل از همسویی سیاسی یک ماه اخیر به هدر خواهد رفت. واضح است که در همه نظامهای سیاسی اجماع در شرایط خاصی به وجود میآید و اگر معطوف به حل اولویتها نباشد باعث بی اعتمادی مردم و گروههای سیاسی میشود.
خیلی صریح بگویم که مسئله اصلی و اولویت کنونی ما مذاکره با ترامپ نیست. بلکه حل معضلات اقتصادی کشور و در رأس آنها مسئله نقدینگی است. مشخص است که مذاکره باعث حل مشکلات ساختاری اقتصادی ما نخواهد شد. حل مشکلات، سازوکار روشنی دارد که با بهرهگیری از ظرفیتهای علمی متخصصان، اعتماد به مدیران جوان در رسیدن به یک برنامه مشخص اجرایی، و کار و تلاش بیامان برای اجرای آن برنامه امکانپذیر است.
بنابراین حتی با فرض اینکه مذاکره احتمالی به نتیجهای موقت منجر شود پیامد بلند مدت آن لاینحل ماندن مشکلات اقتصادی است که اکنون با آن مواجهیم. ان شاء الله رویکرد دولت از مذاکره محوری به کار محوری تغییر کند و دولت مذاکره، دولت کار شود تا به مرور شاهد رضایت اجتماعی گسترده باشیم./
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۹۹۰۴۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آشکار شدن فریبکاری غرب در پیچیدن نسخه آزادیخواهی برای دیگران
به گزارش خبرگزاری مهر، در پی خیزش دانشجویان بیدار دانشگاههای آمریکا و اروپا علیه جنایات رژیم صهیونیستی در غزه، حجت الاسلام سید ابوالحسن نواب، با صدور بیانیهای همگان را به تکریم دانشجو، استاد و دانشگاه و به میداندادن به مطالبات دانشجویی دعوت کرد.
متن بیانیه مؤسس و رئیس هیأت امنای دانشگاه ادیان و مذاهب به شرح ذیل است:
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
از جمله پایههای نظریِ مدرنیتهی غربی را لیبرالیسم یا آزادیخواهی میدانند. غرب جدید و معاصر بهشکلی غریب به این میراث عصر روشنگری میبالد. امروزه، بهویژه، آمریکاییها از لیبرالیسم، در حدّ و سطح یک دینِ مدرن، دم میزنند تا جایی که زمانی جمعی از فیلسوفان و اندیشمندان نامدار آمریکایی، مجوز هر نوع برخورد خشونتآمیز با مخالفان لیبرالیسم آمریکایی را صادر کردند!
ازجمله، اصول و مضامین پربسامدِ لیبرالیسم در دنیای غرب، آزادی بیان و آزادی اندیشه است. دهههای متمادی است که دنیای غرب، بلوک شرق و جهان سوم را به خاطر نقض لیبرالیسم، محکوم میکند، تحت فشار قرار میدهد و هرگاه مجالی یافته، لشکرکشی نیز کرده است.
زمانی فوکویاما تقدیر بشر و نسخهی پایانی و اجتنابناپذیر جهان و تاریخ را وجه سیاست لیبرالیسم، یعنی لیبرالدموکراسی دانسته بود. او گرچه بعدها تردیدهایی را در این زمینه، ابراز کرد، اما همچنان آمریکاییها تفوق و مزیت خود در دنیای امروز را در فرهنگ لیبرال میدانند، همچنانکه به تفاوت و تفوق نسخهی آمریکاییِ لیبرالیسم باور دارند و میبالند. در یک سخن، لیبرالیسم هم مشروعیتبخشِ فرهنگ و نظام سیاسی آمریکاست، هم مجوزی برای مقابلهی آمریکاییها با دیگر نظامهای سیاسی در دنیا.
در اینجا درپی تحلیل و نقد لیبرالیسم یا نگاهی آسیبشناسانه یا آیندهپژوهانه به لیبرالیسم نیستیم. آنچه دهههاست که ناظران و اندیشهوران را در ایالات متحده و در خارج از آن، به خود مشغول کرده، و به کاوش و پایش، سوق داده است، میزان صداقت سیاستمداران غربی در پایبندی به لیبرالیسم و در ترویج آن است. امروزه تقریباً برای جهانیان روشن شده است که سائقهی اصلی غربیها، بهویژه، آمریکاییها در مواجهه با دیگر دنیاها و دیگر سرزمینها و دیگر نظامهای سیاسی، اصول آزادیخواهی و ارزشهایی چون حقوق بشر و دموکراسی نیست. دموکراسیها و انتخاباتهای آزادی را سراغ داریم که چون در راستای منافع غربیها نبوده، از حمایت آنها برخوردار نشده، بلکه گاهی در برابر سرکوب آنها سکوت کرده یا در سرکوب آنها مشارکت کردهاند، همچنانکه دستکم، در منطقهی ما، فراوان جوامع نالیبرال و نظامهای سیاسی نادموکراتی وجود دارد که از حمایتهای بیدریغ اروپا و آمریکا برخوردار هستند. امروزه کمتر کسی به صداقت غربیها در ترویج و تعمیق لیبرالیسم در دنیا و به محوریت این اندیشه در تعامل آنها با دیگر کشورها و ملتها باور دارد. سیاست و اقتصاد دو محرک اصلیِ غرب در دخالت در دیگر کشورهاست و شعارهای لیبرالی بیش از یک پوشش دنیاپسند نیست.
امروزه فریبکاری غربیها در پیچیدن نسخهی آزادیخواهی برای دیگران، آشکار شده و این، کشف تازهای نیست. آنچه تا اندازهای تازگی دارد، آشکارشدن فریبکاری غرب در لیبرالبودن در داخل اروپا و آمریکاست. زمانی تصور میشد که این آموزه و آرمان، دستکم، در داخل سرزمینهای غربی، خط قرمزی است که عبور از آن، مجاز نیست و این تابو آنقدر مقدس است که به پای آن میتوان دین و حتی عدالت را قربانی کرد، اما امروزه معلوم شده است که غربیها خط تابوها و مقدسات دیگری دارند که حاضرند حتی آزادیخواهی را هم به پای آن ذبح کنند.
حمایت بیدریغ غربیها از اسرائیل و صهیونیزم، پدیدهی تازهای نیست. زمانی تصور میشد که غرب، به دلیل رنج ناشی از گناه و شرم تاریخیاش درقبال یهودیان و یهودستیزی، سودای حمایت از دولت و سرزمین یهودیها را در سر میپروراند. صادرکردن این شرّ نامیمون به خاورمیانه و سپردن تاوان جنایات آلمان و دیگر کشورهای غربی در حق یهودیان، به ملتهای مسلمان کار زشت و ناپسندی بوده است، اما با اینهمه، تصور میشد که غرب با اهداف انساندوستانه، درپی جبران جنایت هولوکاست است. جالب است که گاهی بر سرِ خاورمیانه، این منت را میگذاشتند که حمایت از اسرائیل، بهواقع، حمایت از تنها دموکراسی واقعی در خاورمیانه و باهدف تعمیم لیبرالدموکراسی در این منطقه است.
بهمرور، روشن شد که غربیها فراتر از خیرخواهی برای اسرائیلیها، اهداف سیاسی دیگری را هم در منطقهی ما دنبال میکنند و آن، مهارکردن ملتها و قدرتهای خاورمیانه توسط این رژیم جعلی و تحمیلی است. به بیان دیگر، به اسرائیل بسان چشم، گوش و بازوی غرب در خاورمیانه، مینگریستند.
باتوجه به دولتهای کاملاً همراه با غرب در خاورمیانه و باتوجه به هزینههای سنگینِ مالی، سیاسی و حیثیتیای که غرب به خاطر حمایت از اسرائیل پرداخت کرده و میکند، این پرسش رخ مینماید که چرا همچنان اروپا و آمریکا با گشادهدستیِ تمام و گاه با بیآبروییِ آشکار از اسرائیل حمایت میکنند؟ چرا ولو درظاهر، توازن و سنجیدگیای در تعامل غرب با اسرائیل و کشورهای عربی دیده نمیشود؟
اینک آشکار شده است که حمایت غرب، بهویژه آمریکا از اسرائیل، فراتر از خیرخواهی برای صهیونیستها و حتی فراتر از اهداف خاص سیاسی در این منطفه، ناشی از مقهوریت آنها درقبال، لابیها، سرمایهها و رسانههای قدرتمند صهیونیستیهاست.
نوع مواجههی دولت آمریکا با خیزش دانشجویان دانشگاههای آمریکا که بیصداقتی آنها را در وفاداری به لیبرالیسم زیر سؤال برده است، کاملاً نشان میدهد که قوهی عاقله و ارادهی قاهرهی آمریکا در اسارت کامل قویترین لابی آمریکا، یعنی لابی صهیونیستی است.
درمیان ده یا هفت دانشگاه برترِ ایالاتمتحده که گاه برترین دانشگاههای دنیا به شمار میآیند(Top ten)، اغلبشان در سیطرهی کامل یهودیانِ طرفدار اسرائیل است. هنوز از یادِمان نرفته که چگونه در ۲۰۰۶، رئیس هاروارد رسماً اعلام کرد که مایهی شرم و خجالت من است که رئیس دانشگاهی باشم که در آن با اسرائیل مخالفت میشود.
جنبش دانشجویی حمایت از فلسطین مظلوم که در برترین دانشگاههای آمریکا، یعنی هاروارد، کلمبیا و پرینستون نیز پررونق است، گذشته از امتیازات انسانی و اخلاقیاش و علاوه بر خدمتی که به آرمان فلسطین میکند، دو حقیقت بزرگ را نیز آشکار و آفتابی ساخت: یکی، فریب یا حتی افول لیبرالیسم آمریکایی و دیگری، اسارت سیاست، عقل و مدیریت آمریکایی در دستان صهیونیستها.
ما وظیفه داریم که ضمن حمایت از این جنبش دانشجویی، دنیا را با این حقائق حیاتی، یعنی فریب لیبرالیسم و مقهوریت اروپا و آمریکا درقبال صهیونیستها آشناتر سازیم. جنبش دانشجویی در هرجای جهان، از مهمترین کانونهای تحول در سیاست، فرهنگ و اقتصاد است. سرکوبکردن این جنبش در هرجای دنیا که باشد، هم محکوم است و هم نسنجیده و بهدور از درایت و آیندهنگری. سرکوب جنبش دانشجویی گاهی بهصورت فیزیکی صورت میگیرد و گاهی از راه کشتن رویکرد سیاسی و سوقدادن دانشجو به صِرفِ مطالبات صنفی و گاه صِرفِ آزادی یا حتی بیقیدوبندیهای جمعی و فردی. قدری تحمل و مدارا درقبال انتقادات و اعتراضات سیاسی دانشجویان، کمترین دستاوردش اعتلای نوع و سنخ مطالبات دانشجویی تا سطح آرمانهای والای سیاسی و اجتماعی است.
ما ضمن حمایت از خیزش دانشجویان دانشگاههای آمریکا علیهِ اسرائیل و درمقابل حمایت نامحدود دولت آمریکا از رژیم صهیونیستی، همگان را به تکریم دانشجو، استاد و دانشگاه و به میداندادن به مطالبات دانشجویی دعوت میکنیم.
سید ابوالحسن نواب
مؤسس و رئیس هیأت امنای دانشگاه ادیان و مذاهب
کد خبر 6093359 فاطمه علی آبادی