شوهرم بی هوش بود که سراغ من آمدند!
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۰۲۶۶۶۶
زن ۲۱ ساله که همراه همسرش فریب مرد فروشنده را خورده بودند، روایتی از آنچه در خانه مجردی مرد شیطان صفت گذشت را روایت کرد.
رکنا: زن ۲۱ ساله که همراه همسرش فریب مرد فروشنده را خورده بودند، روایتی از آنچه در خانه مجردی مرد شیطان صفت گذشت را روایت کرد.
من و همسرم فریب چرب زبانی صاحب فروشگاه موتورسیکلت را خوردیم و پا به لانه مجردی پسر دایی او گذاشتیم تا پول موتورسیکلت همسرم را پس دهند، اما بعد از خوردن قهوه، همسر و فرزندم به خواب رفته بودند و من ناگهان در میان خواب و بیداری متوجه حضور صاحبخانه بالای سرم شدم که نیت شومی را در سر داشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
زن ۲۱ ساله به نام لیلا در حالی که از شدت ترس و وحشت به خود میلرزید به مشاور و کارشناس اجتماعی گفت: همسرم حدود یک هفته قبل برای خرید یک دستگاه موتورسیکلت به مغازهای در مشهد مراجعه کرده بود و بعد از خرید، به شهرستان برگشت و آن جا بود که متوجه شد موتورسیکلت از لحاظ مدارک کامل نیست و نقص فنی هم دارد.
همسرم مشکل شنوایی دارد و به خوبی نمیتواند صحبت کند به همین دلیل من نیز همراه همسرم به مشهد آمدم تا موتورسیکلت را به فروشگاهی که همسرم از آن خریداری کرده بود، پس بدهیم. این بود که صبح زود به مشهد رسیدیم و منتظر ماندیم تا در فروشگاه باز شود. صاحب مغازه ادعا کرد تا ظهر میتواند مبلغ موتورسیکلت را به ما برگرداند و باید چند ساعتی منتظر بمانیم. فرزند دو ساله ام خسته شده بود و بی تابی میکرد از آن جا که صاحب مغازه متوجه شد شهرستانی هستیم با اصرار زیاد ما را به خانه مجردی پسر دایی اش برد تا بعد از خوردن ناهار، پول موتورسیکلت را به ما برگرداند. با آن که عمویم در مشهد زندگی میکند، اما همسرم بعد از دعوت صاحب مغازه، از رفتن به خانه عمویم منصرف شد و گفت: دیگر مزاحم خانواده عمویت نمیشویم و بعداز کمی استراحت و گرفتن پول به شهرستان برمی گردیم. همسر ساده و بی ریای من خام حرفهای مغازه دار شد و من و فرزندم را به منزل پسردایی آن مرد برد. اما تا عصر نیز خبری از پول نبود و صاحب مغازه به همراه پسر دایی اش گفتند به داروخانه میروند تا قرص سردرد بخرند و تا غروب نیز پول را میدهند. بعد از بازگشت بود که ما را به خوردن قهوه دعوت کردند. همسر و فرزندم با خوردن یک فنجان قهوه گیج شدند و به خواب رفتند من هم به اصرار آنها یک فنجان قهوه خوردم و بعد از نوشیدن آن احساس خواب آلودگی کردم. تازه میخواستم بخوابم که متوجه حضور پسر دایی صاحب مغازه بالای سرم شدم و با جیغ و فریاد من، همسرم بیدار شد و مرد شیطان Evil صفت نیز پا به فرار Escape گذاشت. آن قدر وحشت زده گریه کردم که به خاطر بیماری آسمی که دارم حالم بد شد و صاحب مغازه مرا به همراه همسرم به درمانگاه نزدیک منزل برد. در آن جا بود که کمی حالم بهتر شد و با پلیس Police تماس گرفتم و، اما این مرد ادعای بی گناهی میکند و میگوید که او هم از قهوه خورده، ولی دچار خواب آلودگی نشده و ما را به درمانگاه رسانده است. در حالی که او با همدستی پسر دایی اش قصد بی آبرویی و تجاوز Rape به مرا داشته است و از پس دادن مبلغ موتورسیکلت نیز خودداری میکند.
منبع: فردا
کلیدواژه: موتورسیکلت خانه مجردی مرد شیطان صفت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۰۲۶۶۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
(عکس) علی دایی و مهدی مهدویکیا خواننده شدند!
از اواسط سال ۱۳۸۸ قرار بر این شد که آهنگ اختصاصی باشگاه پرسپولیس ساخته شود و اتفاقا برای تکمیل پروژه مذکور گروهی از بزرگان این باشگاه دعوت شدند تا بخشهایی از آهنگ مورد نظر با صدای آنها ضبط شود. حرکتی که چند ماه به طول انجامید و بسیاری از بزرگان پرسپولیس برای تکمیل پروژه مذکور به استودیو رفتند و اجرا کردند.
به گزارش خبرورزشی، این روزنامه هم هفتم اردیبهشت سال ۱۳۸۹ گزارشی اختصاصی از حضور علی دایی و مهدی مهدویکیا در استودیوی محل ضبط این سرود منتشر کرد و در مورد علی دایی و مهدی مهدویکیا که برای شرکت در پروژه مذکور به استودیو رفته بودند، نوشت. علی دایی قسمتی از این سرود را خواند و مهدویکیا هم در دکلمه آن مشارکت داشت. سرودی که هم اکنون در اینترنت موجود است و ماندگار شد.