Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران آنلاین»
2024-05-07@23:30:20 GMT

به خاطر عشقمون، اسپاگتی رو هورت نکش!

تاریخ انتشار: ۱۸ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۰۵۷۹۰۹

به خاطر عشقمون، اسپاگتی رو هورت نکش!

متأسفانه فضای مجازی روی من خیلی تأثیر میذاره. مثلاً یه توئیت خوندم که نوشته بود: «اگه دوستش داری، بهش بگو...». علی بایبوردی طنزنویس

ایران آنلاین /دیدم خیلی لایک خورده، مطمئن شدم که حتماً راه درستیه. من هم رفتم و بهش گفتم‌ دوستت دارم. متأسفانه اون هم خیلی اهل فضای مجازی بود و بهم گفت مرسی. من بهش گفتم جواب دوستت دارم مرسی نیست و این شوخی قدیمی شده، باید بلاک می‌کردی.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

که همون موقع بلاکم کرد. رفتم در خونه‌شون و بهش گفتم من قصدم ازدواجه، ببین توی توئیتر هم می‌گن دختر شهریوری جذابه، تو هم که شهریوری هستی. همونجا یه کتاب از جیبش درآورد گفت ببین من یه شهریوری مغرورم تو یه اردیبهشتی مهربون، طبق طالع‌بینی ما نمی‌تونیم با هم ازدواج کنیم. بهش گفتم‌ ولی من عاشقتم. اون هم گفت لیاقت تو خواهر من است که از من زیباتره و پشت سرت ایستاده. گفتم الان باید برگردم و ببینم که کسی پشت سرم نیست، بعد بهم‌ بگی اگر عاشقم بودی پشت سرت را نگاه نمی‌کردی؟ تا کی می‌خوای این جملات قصار رو بذاری توی استوریت؟

گفتش نه واقعاً خواهرم پشت سرته. برگرد ببینش. تازه من شهریوری نیستم. مهر ماهی‌ام. مامان و بابام برای اینکه نیمه دومی نباشم شناسنامه‌ام رو شهریور گرفتن. تو ادامه صحبتاش بهم گفت از ابراز محبت من خیلی خوشحاله اما من و خواهرش زوج خوبی می‌تونیم باشیم برای هم، چون من یه اردیبهشتی هستم و خواهرش یه آبانی. اون گفت که اردیبهشتی‌ها خیلی آرومن و آبانی‌ها خیلی جذاب و مغرور و تو دل برو هستن. گفتم آهان مثل رئیس جمهوری سابق که آبانی بود. گفت آره دقیقاً. خلاصه به کسی که دوستش داشتم، گفتم دوستت دارم، اما با خواهرش ازدواج کردم. دختر خیلی خوبی بود و واقعاً تمام ویژگی‌های یه همسر خوب رو دقیقاً طبق طالع‌بینی داشت. مثلاً خیلی مهربون و صادق بود که البته خودش می‌گفت بزرگترین ایرادشه.  زندگی‌مون ایده‌آل داشت می‌گذشت که یک روز رفتیم رستوران. ما یه اخلاقمون به هم نمی‌خورد. من خیلی وسواسی و منظم بودم ولی اون شلخته و کثیف بود. بهش هم می‌گفتم تو خیلی کثافتی ولی فکر می‌کرد دارم قربون صدقه‌ش میرم. اون عاشق این بود که تو یه بشقاب غذا بخوریم و دو تا نی بذاریم تو یه لیوان. اما خب متأسفانه من این حرکات رو دوست نداشتم. یه بار که نی‌اش رو داشت می‌کرد توی نوشابه من گفتم بس کن دیگه. برو تو اتاقت به کارهای زشتت فکر کن. ولی خب آبانی‌ها یه ویژگی منحصر به فرد دارن و اون اینه که هر چقدر تخریبشون کنی باز لبخند می‌زنن و فکر می‌کنن‌ داری ازشون تعریف می‌کنی. احساس کردم توی اون کتاب طالع‌بینی یه چیزهایی نوشته شده که من نخوندم. مثلاً اینکه اردیبهشتی‌ها به‌دلیل وسواسی بودن نمی‌تونن با آبانی‌ها ازدواج کنن. من ادامه اون کتاب رو خوندم و دیدم علت خیلی از مشکلات رو ننوشته. متأسفانه فهمیدم که طالع‌بینی خرافاته و من نباید زندگیم رو بر اساس کتاب جلو ببرم برای همین رفتم سراغ توئیتر، منبع موثق و تأثیرگذار خودم. دیدم یه کاربری نوشته:  از کسی که کنارش خوشبخت نیستی جدا شو از کسی که کنارش خوشبخت نیستی جدا شو از کسی که کنارش خوشبخت نیستی جدا شو و من جدا شدم و فهمیدم احساساتم رو نباید به کسی بگم احساساتم رو نباید به کسی بگم احساساتم رو نباید به کسی بگم

منبع: ایران آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۰۵۷۹۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

زندانی شدن یک معلم به‌خاطر تشابه اسمی با یک فرمانده

 به گزارش تابناک به نقل از فارس، یکی از آزادگان دفاع مقدس، خاطره‌ای در مورد شرکت در عملیات والفجر مقدماتی به همراه معلمش تعریف می‌کند.

به دلیل تشابه اسمی آقای معلم با یکی از فرماندهان وقت سپاه شوش بنام احمد خنیفر، بعد از اسارت او را در بغداد از جمع دیگر اسرا جدا کردند و او را به مدت ۳ سال در زندان انفرادی شعبه پنجم استخبارات وزارت دفاع عراق در سخت‌ترین شرایط نگه داشتند.

آزاده دفاع مقدس «بهروز نصرالله‌زاده» که از شاگردان این آقای معلم بود و باهم در عملیات والفجر مقدماتی به اسارت بعثی‌ها در آمدند. او درباره دوران اسارت و کار‌هایی که این معلم در اسارتگاه بعثی‌ها می‌کرد، اینگونه روایت می‌کند:مرحوم حاج کاظم، معلم علوم ما در مدرسه (اِلبارتی سابق) در هفت‌تپه بود. در عملیات والفجر مقدماتی من و آقای معلم در جنگل عمقر در ۸۰۰ متری مرز ایران و عراق بودیم. قبل از عملیات والفجر مقدماتی در بهمن ۱۳۶۱ نیرو‌ها در حال استراحت بودند.

من و حاج کاظم خوابمان نمی‌برد و باهم صحبت می‌کردیم. درباره مسائل خرمشهر و همرزمان‌مان صحبت می‌کردیم. حدود ۵ و نیم صبح بود که دیدیم خمپاره‌ای به اطراف ما اصابت کرد. حاج کاظم گفت: «با این خمپاره‌هایی که به طرف ما می‌آید، دشمن فهمیده عملیات داریم. خودمان را آماده کنیم، یا شهید می‌شویم یا اسیر!» حدس آقای معلم درست بود. ما در خاک ایران محاصره شده بودیم.

در این عملیات تعداد زیادی از همرزمان‌مان شهید شدند که من و آقای معلم به اسارت بعثی‌ها درآمدیم. بچه‌ها در اسارت به آقای معلم، «دایی کاظم» می‌گفتند. ما در اسارت، بچه‌هایی را می‌دیدیم که بی‌سواد بودند و که دایی کاظم در آنجا به آن‌ها حروف الفبا یاد داد. او به دیگر دانش‌آموزان تاریخ اسلام، جغرافی و علوم درس می‌داد. نحوه تدریس هم به این شکل بود که آقای معلم درس می‌داد و می‌گفت: «هر کسی بتواند در طول یک ماه این مطالب را یاد بگیرد، من مدرک به او می‌دهم.» حاج کاظم حتی نمره هم می‌داد.

تا ۲ سال اول تدریس در اسارت توسط حاج‌کاظم، خبری از کاغذ و مداد و خودکار نبود و محدودیت داشتیم. اما اینطور نبود که تسلیم شویم. ما در اسارت بسته‌های کارتن پودر رختشویی را در آب خیس می‌کردیم و این مقوا‌ها به لایه‌های نازکتر تبدیل می‌شد. بعد از خشک شدن، از این کاغذ‌ها برای نوشتن استفاده می‌کردیم.

یکی دیگر از کار‌هایی که برای آموزش می‌کردیم، این بود که خاک را داخل پارچه‌ای ریخته بودیم و آن خاک را روی زمین می‌ریختیم و می‌شد، یک سطح صاف. بعد آقای معلم با دسته قاشق روی خاک می‌نوشت و به اسرا درس می‌داد. در واقع آن سطح برایمان کاربرد تخته سیاه را داشت. آقای معلم درس که می‌داد، دانش‌آموزان را صدا می‌زد و می‌گفت: «بیایید، پای تخته!».

این نکته را هم بگویم که نگهبانان بعثی تجمع بیشتر از ۵ ـ ۴ نفر را ممنوع کرده بودند. آقای معلم به همین جمع تدریس می‌کرد و سپس نوبت گروه دیگری می‌شد. ما سیستم آموزشی در اسارت را مدیون زحمات مرحوم حاج کاظم هستیم. او سال گذشته بخاطر آسیب جدی که در اسارت به کلیه‌هایش وارد شده بود، درگذشت.

دیگر خبرها

  • ستاره سابق منچسترسیتی به خاطر بدهی نفقه دستگیر شد!
  • چت‌جی‌پی‌تی حالا دیگر حافظه هم دارد
  • جریمه ۷۹ میلیون دلاری شرکت هواپیمایی به خاطر فروش بلیط
  • تمرکز پرسپولیس رسیدن به قهرمانی است
  • نمایشگاه نفت راهی برای اتصال بخش خصوصی به دولتی
  • زندانی شدن یک معلم به‌خاطر تشابه اسمی با یک فرمانده
  • فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (17 اردیبهشت)
  • ۵ پاس گل و یک گل؛ دنیا مثل مسی نخواهد دید
  • 5 پاس گل و یک گل: دنیا مثل مسی نخواهد دید
  • آقای سامی بیگی، یک ملت به خاطر تو، به جان هم افتادن