اول به این سوال پاسخ دهید بعد ازدواج کنید
تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۱۱۷۷۸۰
اگر قرار است برای ازدواج پا پیش بگذارید و به جرگه ی مرغ ها و خروس ها بپیوندید اول کلاهتان را قاضی کنید و به این سوال پاسخ دهید :1 حالا که قصد ازدواج دارم آیا به بلوغ اجتماعی و عاطفی رسیده ام؟
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از تبیان، علاقه ی به ازدواج و تشکیل زندگی مشترک تقریبا آرزوی تمام دختران و پسران است و آنان به محض ورود به دانشگاه به دلیل تعامل بیشتر با جنس مخالف تمایل بیشتری به ازدواج کردن نشان می دهند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دکتر محسن محمدی نیا (معین) روان شناس و مشاور خانواده، در رابطه با بلوغ اجتماعی به "تبیان" گفت: برای آنکه فردی ازدواج کند حتما باید به بلوغ اجتماعی برسد. بلوغ اجتماعی؛ یعنی فرد قدرت انتخاب داشته باشد و بتواند انتخاب درستی انجام دهد. اما کسی می تواند انتخاب درست داشته باشد که معیارهایش ثابت شده است؛ اینگونه نیست که امروز یکی را دوست داشته باشد و فردا فرد دیگری را . به عنوان مثال وقتی می گوید زیبایی یا ثروت یا تحصیلات برای من ملاک ازدواج است دیگر نظرش عوض نشود لذا این فرد به ثبات عاطفی رسیده است.
ما دیده ایم خیلی وقت ها برخی اصلا نمی دانند از ازدواج چه می خواهند، حتی نمی دانند چه فردی مدنظرشان است حال این افراد چگونه می توانند وارد یک زندگی مشترک شوند! بنابراین فرد باید به بلوغ اجتماعی و عاطفی برسد.
چه کسانی ازدواج موفقی دارند ؟
از نظر دکتر محمدی نیا ازدواج ها در دو صورت می توانند موفق باشند: 1-زمانی که فرد انتخاب خوبی داشته باشد 2- زمانی که بتواند به نیازهای همسرش پاسخ مثبت دهد. نیازهای همسر مثل امنیت، آرامش، خوراک ، پوشاک، نیازهای عاطفی و... لذا نباید از بلوغ اجتماعی و عاطفی غفلت کرد، فردی که به بلوغ اجتماعی و عاطفی رسیده است قدرت تصمیم گیری بالایی دارد، در برابر مشکلات زندگی محکم می ایستد و از استقلال فکری برخوردار است .
برای پایداری یک ازدواج چه خصوصیاتی لازم است ؟
دکتر محمدی نیا برای پایدار نگه داشتن یک رابطه به خصوصیاتی اشاره می کند که مهمترین آن ها تعهد و مسئولیت پذیری، صداقت،اعتماد و اطمینان، آرامش، خوش بین بودن، ریسک پذیری، از خود گذشتگی و استقلال است بنابراین این صفات باید در فرد شکل بگیرد سپس به ازدواج فکر کرد و برای شکل گیری این صفات افراد باید روی خود کار کنند و در کلاس های خود شناسی و دگر شناسی شرکت کنند و به مشاوره مراجعه و سپس بعد از رسیدن به بلوغ اجتماعی و عاطفی به ازدواج فکر کنند .
در پایان این روان شناس خانواده به جوانان پیشنهاد داد که اگر در خود احساس نیاز به ازدواج دارند اما هنوز به بلوغ فکری، عاطفی و اجتماعی نرسیده اند فعلا برای ازدواج اقدام نکنند چرا که خودشناسی در زندگی حرف اول را می زند و فردی که هنوز به این مرحله نرسیده است، نه می تواند زندگی شادی داشته باشد و نه خود را باور و حتی دوست داشته باشد لذا چگونه میتوان انتظار داشت چنین فردی شادی و آرامش را برای فرد دیگری به ارمغان آورد؟!
حال اگر به هر دلیلی ازدواج صورت گرفت باید تلاش کرد که زندگی را بسازید اگر خودتان یا طرف مقابل تان با مشکلی مواجه هستید و دوست دارید که این مشکل حل بشود با هم وقت بگذارید و با صحبت کردن،مراجعه به روان شناس و مشاوره گرفتن و کمی صبر و حوصله داشتن حلش کنید.
منبع: اقتصاد آنلاین
کلیدواژه: ازدواج انتخاب همسر سوالات
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.eghtesadonline.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «اقتصاد آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۱۱۷۷۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طلاق بهخاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر
زن جوان وقتی یک روسری قرمز رنگ و عروسک دخترانه در خودروی همسرش پیدا کرد برای طلاق به دادگاه خانواده رفت.
به گزارش مشرق، مقابل یکی از شعبههای دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بیقراری قدم میزد چند دقیقهای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگیام را به تو میگفتم هرچند گذشتهها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.
در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پروندهای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی میخواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرفها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید اینطور من متوجه نمیشوم ماجرای زندگی شما چیست آهستهتر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین میگفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاریام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی میکند و اینجا تنها زندگی میکند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانهای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه میشدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق میخواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید میکنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا اینطوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی میکند من در هفته یک روز او را میبینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که اینطوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. میخواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و میخواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران میکنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرفهای این زوج جوان را شنید، گفت میدانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی
دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل میکند. در این پرونده میبینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه میداد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق میکرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمیشد اما با سادهانگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.
با این حال زوجهای جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پلهای پشت سر را خراب میکند.
منبع: روزنامه ایران