جوانان اصولگرا به خدا نامه بنویسند!
تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۱۵۲۶۳۷
رتضی نبوی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، از جمله اصولگرایانی است که از چند سال پیش، از پیرسالاری جریان سیاسی متبوعش شکوه داشت و معتقد است باید با سازوکاری جدید، میدانداری را به جوانان واگذار کرد. ۲۴ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۹:۳۴ رسانه ها خواندنی نظرات
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، چند روز پیش بود که خبرهایی درخصوص تدوین مانیفست نواصولگرایی منتشر شد و دوباره اصولگرایی و نواندیشانش را خبرساز کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حدود 6-5 سال پیش در یک گفتوگو تصریح کردید که «دوران پیرسالاری در اصولگرایان تمام شده است». همچنان هم بر این عقیده هستید؟
اعتقاد خود را بیان کردم. چرخش نخبگان و تحولات سنی در دنیا تجربه شده. علاوهبر آن هم خود ما اگر اهل انصاف باشیم، متوجه میشویم نسل اول انقلاب وظیفه خود را انجام دادهاند، کارهای خود را کردهاند و طبیعی است که بعد از مدتی نسلهای جدیدتر دیده شوند. تردیدی نیست که نسلهای جدیدتر بعضا تواناتر، خلاقتر و بیشتر از ما فرزند زمان خود هستند. باید زمینه را فراهم کرده و تجربیات خود را منتقل کنیم که این نسل جوان در عرصه مدیریت حضور پیدا کرده و مسئولیتها را به عهده بگیرند.
چرا تا به امروز این اتفاق آنطور که باید و شاید نیفتاده است؟
در این زمینه اشکالات متعددی داریم؛ یکی از مقدمات لازم این است که جاهایی باشند که نسل جوان در آنجا آموزش ببینند و تجربیات منتقل شود. در حقیقت نباید جوانان به صورت صفر کیلومتر وارد برنامههای سیاسی و گرفتن مسئولیتها شوند، در غیر اینصورت خود این امر مشکلات زیادی را به بار میآورد. نمونه این موضوع را در انتخابات ریاستجمهوری شاهد بودیم. کسانی به هر دلیلی وارد عرصه میشوند و میتوانند رای عمومی را جلب کنند و بعد کشور با مشکلاتی روبهرو میشود.
کادر، نیرو، همکار و برنامه ندارند. این اشکالات بهطور مشخص به تشکیلات و حزب برمیگردد. نکته قابلتأمل بعدی اینکه نسل اول انقلاب به یک شکل خود را صاحب انقلاب و نظام میدانند و به این سادگیها حاضر به تنفیذ مسئولیتها نیستند! این انصاف نیست، باید بپذیریم که یقینا به چند دلیل نسلهای جدید بهتر هستند. یک دلیل دیگر اینکه خود مردم خسته میشوند. مثلا میگویند ما چقدر باید به یک نفر یا لیستی که تنها چند نفر آن تغییر میکنند، رای دهیم. اینها چهرههای تکراری میشوند.
ضمن اینکه نسلهای اول و گذشته میتوانند در جایگاههایی بروند که از تجربیات آنها بیشتر استفاده شود. مثل جاهایی که سیاستگذاریها انجام میشود؛ مثلا تدبیری که رهبری دارند و در مجمع تشخیص افراد باتجربه را میگذارند.
متاسفانه چون رابطه خیلی خوبی بین نسلهای اول و نسلهای بعدی برقرار نیست، نسلهای جدید هم به تجربیات گذشتگان توجه نمیکنند. این یک اشکال بزرگ هم در نسل جدید و هم نسل قدیم است که ارتباط بین نسلها خوب برقرار نمیشود.
خود من بعد از مجلس پنجم بهجد عزم کردم سراغ این بروم که تجربیات خود را مدون و از این طریق بتوانم منتقل کنم. از این جهت غیر از سیاستگذاری در مجمع تشخیص و هیاتهای حل اختلاف مسئولیتی را نپذیرفتم، ولی در کل هنوز این مساله نهادینه نشده است. حتی در کشورهای دیگر یکسری دانشگاههای مخصوص وجود دارند که مسئولیت آنها تربیت کادرهای سیاسی است، اما ما هنوز یک تشکل خوب نداریم که این کار انجام شود. بعضی دانشگاهها مثلا دانشگاه امام صادق(ع) این کار را تا حدی انجام میدهند، ولی نه به صورتی که خیلی کامل و جامع باشد.
شاید حتی به این منظور تاسیس شدند، ولی خیلی در این مسیر نتوانستند قدم بردارند. باید تشکیلات و سازمانهایی فرصت کادرسازی، انتقال مسئولیت و قدرت را برعهده میگرفتند.
همیشه در کلام از ضرورت بها دادن و تنفیذ مسئولیتها به نسلهای جوانتر سخن گفته میشود، ولی در عمل و در بزنگاهها، این مهم به فراموشی سپرده میشود. این فاصله بین کلام و عمل از چه چیزی ناشی شده است؟ چرا همچنان تشکیلات اصولگرایان بر این مبنا سازماندهی نشده است؟
این واژهای که به کار میبرم، مقداری اهانتآمیز است. اما اهانتی هم اگر باشد، اول به خودم است. فکر میکنم قدری از عدم بلوغ سیاسی نشأت میگیرد. در ایران یک مشکل تاریخی وجود دارد؛ یعنی این نسلاولیها که من هم جزء آنها هستم، دعوا را خوب بلد هستند و این دعوا را تا آخر ادامه میدهند، ولی هنوز به بحث و اجماع رسیدن بهمنظور تصمیمگیری برای حل مشکلات کشور نرسیدهایم.
در این خصوص اصولگرا و غیراصولگرا هم ندارد و این مشکل به صورت عمومی وجود دارد. به اصطلاح نهاد حل مناظره که باید شکل بگیرد، به خوبی شکل نگرفته است. ما یک تجربه در زمان دولت اصلاحات داشتیم؛ وزیر کشور وقت از تشکلهای مختلف دعوت به عمل آورد که با هم قرابت و دوستی پیدا کنند. آنجا عدهای جلسه را به تعارف برگزار کردند. من گفتم اگر چنین است، پس چرا بیرون به یکدیگر میتازید و از الفاظ بد در مقابل هم استفاده میکنید، ولی اینجا در جلسه میگویید با هم رفیق هستیم و هیچ مشکلی نداریم. گفتم اگر اینچنین است، قراری بگذاریم که یک کار از همین جا آغاز شود. این پیشنهاد را پذیرفتند و بنده را از طرف اصولگراها انتخاب کردند. از طرف اصلاحطلبان دکتر شکوریراد و آقای مبلغ، معاون سیاسی وزارت کشور انتخاب شدند و قرار شد چارچوبی را برای ایجاد روابط تهیه کنیم که پایانی بر بازیهای با حاصلجمع صفر باشد، یعنی اینچنین نباشد اگر جریانی به قدرت رسید دیگری را حذف کند و برعکس آن، بلکه کاری کنیم که حاصلجمع آن مثبت شود. درنهایت به یک اصول رسیدیم که اصول لایتغیر قانون اساسی بود و گفتیم همه کسانی که فعال هستند باید حتما این اصول را قبول کنند. به عبارتی قواعد بازی و رقابت بود، چون بالاخره هیچ بازیای بدون قاعده نیست. باید قواعد را رعایت و بعد هم داوری را پذیرش کنیم، ولی به نتیجهای نرسیدیم. راه مشخص است. حتی در میان اصولگرایان و جریان اصلاحطلب هم این قواعد رعایت نشده است تا بتوانند این مسائل اختلافی را به سمت حل ببرند.
در نتیجه یک تجربه ناموفق داشتیم. مثلا فرض کنید در جریان سال 92 چهرههای شاخص اصولگرایی آمدند و روی یکدیگر چنگ زدند. این تجربه خیلی بدی بود. در حالی که اینها باید با همدیگر مینشستند و قاعده تعریف میکردند که نهادسازی شود. این تجربیات باید به نسل جدید ارائه شود تا آنها جذب شوند و مراحل را طی کنند. اتفاقی که رخ داده، تجربه ما این است که دو جریان سیاسی به ابتکار امام (ره) در کشور شکل گرفت؛ یکی از آنها حول مجمع روحانیت است و دیگری روحانیون. اینها ادامه پیدا کرد و چپ و راست شد، بعد اصلاحطلب و اصولگرا نام گرفتند. با اینحال به تشکلهای شناسنامهدار برنامهمحور که به دنبال تربیت کادر باشند، منجر نشده است. علت آن مردم کشور نیستند، علت نخبگان تراز بالای ما هستند که حتی داخل جناح هم دعواها و رقابتهای خود را آنقدر ادامه میدهند که تجربیات منتقل نمیشود و به ثمر نمینشیند.
جوانان اصلاحطلب، انتقادات نسبت به عملکرد و سازماندهی جریان متبوعشان را در نامه به رئیس دولت اصلاحات مطرح کردند، جوانان اصولگرا برای بیان انتقاداتشان به چه کسی نامه بنویسند؟
به خدا نامه بنویسند. (با خنده)
این روزها از شورایی با عنوان وحدت راهبردی اصولگرایان نام برده میشود، در این زمینه اطلاعی دارید؟
من اطلاعی ندارم، ولی در کل این عناوین به نظر من کارساز نیست. قبل از جمنا ما پیشنهادی در این زمینه داشتیم و مجلس عالی اصولگرایان را پیشنهاد دادیم که در حقیقت مسیری دموکراتیک برای عبور از «پیرسالاری» ایجاد شود. اصل پیشنهاد من این است که از پایین به بالا سازماندهی انجام شود. اصولگرایان شورایی دارند که از سالها قبل دور هم مینشینند و از داخل آن چیزی درنمیآید. گفتیم این را از پایین شکل بدهید. بعد این پیشنهاد به صورت ناقص متولد شد یعنی به صورت واقعی اینگونه نبود که نمایندگان بدنه اصولگرایی از پایین به بالا بیایند و به نوعی مهندسی در این خصوص رخ داد. به خاطر همین امر بود که جواب نداد. به نظر من پیشنهادی که اولین بار بنده مطرح کردم- که یک مجلسی از اصولگرایان باشد- اگر شکل میگرفت شاید وضع بهتر بود.
به عبارتی پارلمان اصولگرایی مدنظر شماست؟ به نظر شما در حال حاضر جریان اصولگرایی پذیرش چنین سازمانی را دارد؟
بله، تشکیل واقعی چنین نهادی در میان اصولگرایان بستگی به همان نخبگان قدیمی و چهرهها دارد و اینکه چقدر اینها را بپذیرند.
چندی پیش اظهاراتی از آقای خاتمی بهعنوان راهکارهای برونرفت از شرایط فعلی منتشر شد، نظر شما در این خصوص چیست؟
در حد تیتر چند روزنامه مطالبی را که اشاره فرمودید از ایشان دیدم. اما تجربه بنده از برخوردهای ایشان این است که رویکرد آقای خاتمی هیچوقت یک رویکرد شفاف نبوده است. بهعنوان مثال در دوران اصلاحات سردبیر ما آقای انبارلویی همیشه میگفتند وقتی آقای خاتمی سخنرانی میکند یکسری تیتر و سوتیتر برای ما درست میکند و یکسری تیتر و سوتیتر برای جناح خود! بهعبارتی طوری سخن میگوید که همه برای ایشان دست بزنند و هورا بکشند. این هم مشکل کشور را حل نمیکند. یک جاهایی ضرورت داشت ایشان جایگاه خویش را درون ساختار انقلاب تثبیت و دفاع کند، سریع به میدان نیامد و موضع نگرفت. البته در مواردی هم خوب عمل و ایستادگی کرد. در مجموع ایشان به هر دلیل عمدتا مواضع شفاف نمیگرفت. ضمن اینکه در مقطع هشت سالی که سرکار بودند گاهی خیلی خوب در مقابل اصلاحطلبان ایستاد ولی گاهی هم از کسانی که ساختارشکنی کرده بودند، حمایت کرد.
موضع غیرشفاف آقای خاتمی باعث شده که نشود به ایشان و مواضع و پیشنهادهایشان تکیه کرد. حتی این روش باعث شد در زمانی که سرکار بودند اصلاحطلبان واژه عبور از خاتمی را تکرار کنند.
همانطور که اختلاف درون اصولگرایان وجود دارد، درون اصلاحطلبها شاید بیشتر هم باشد. نهایتا ممکن است هر دو نفر هم یکدیگر را قبول نداشته باشند. حالا اگرچه یک عده همچنان از آقای خاتمی حمایت میکنند و همچنان ایشان را در راس اصلاحات بهشمار میبرند، در عمل پایبند نیستند.
با توجه به تجربهها و سوابقی که دارید به نظرتان راه برونرفت از مشکلات فعلی کشور چیست؟
بهطور کلی مطالعات، پایاننامه و رسالههای من در این زمینه است. معتقدم اگر دو راهحل را انجام دهیم بهراحتی از مشکلات عبور میکنیم؛ یکی اینکه سیاستهای کلی، قوانین و مقرراتمان را تدوین و تنقیح کنیم چون قانون روابط من و شما، روابط حکومت با مردم، روابط جامعه با کشورهای دیگر و... را تنظیم میکند. این روابط برای اینکه بهخوبی تنظیم شود باید به قوانین شفاف و به نظام حقوقی کارآمد برسد. این را در کشور نداریم بلکه برعکس آن را داریم. مرکز پژوهشهای مجلس میگوید ما تورم تقنینی داریم. بیش از 30، 40 سال است که در کشوری مثل فرانسه این کار انجام میشود. وقتی قوانین شفاف باشد همه میفهمند حرکتها، سرمایهگذاریها و... چطور است. باید نظام حقوقی شفاف داشته باشیم و وظایف خود را همه بدانند و طبق آن عمل کنند. دومین نکته مهم این است که باید نظام اداری ما به سمت سامانهمند شدن برود. از همین نسل جوانی که استارتاپهای خیلی خوب و نرمافزارهای جالبی برای طراحی دارند، استفاده کنیم و این کار را انجام دهیم. بهعنوان مثال نظام جامع مالیاتی طراحی خوبی شده اما اجازه نمیدهند شفاف شود تا پای سوءاستفادهگران بسته شود و هنوز وابسته به تشخیص ممیز است که امکان سوءاستفاده در آن وجود دارد. به عبارتی اگر نظام اداری ما به این سمت برود که سامانهمند شود و به تعبیر فوکو حکومترانی مستقر شود، با این فناوری جدید سیستم شفاف میشود و جلوی سوءاستفاده گرفته میشود.
منبع:فرهیختگان
انتهای پیام/
بازگشت به صفحه رسانهها
R41383/P41383/S9,1299/CT12منبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۱۵۲۶۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حمله تند عباس عبدی به اصولگرایانی که مهدی نصیری را اصلاحطلب می دانند/ عقل هم چیز خوبی است
به گزارش خبرآنلاین عباس عبدی در اعتماد نوشت:
ماجرا این است که آقای مهدی نصیری اعلام کرده که برای یک سفر خانوادگی مدتی را عازم کانادا شده است. وی در چند سال اخیر مواضع به نسبت رادیکالی علیه ساختار موجود داشت و آشکارا هم بیان و تبلیغ میکرد. اتفاقا مواضعی که داشت بخش اصلی اصلاحطلبان با آن همراهی نمیکردند، هر چند از این نظر که وی منسوب به جناح اصولگرا بود و این حرفها را میزد، غیرمنتظره نیست که برخی اصلاحطلبان هم مثل اغلب مردم استقبال میکردند، چون این مواضع از سوی خود اصولگرایان یا منشعبین آنان زده میشد، ولی آقای نصیری هیچ نسبتی با اصلاحطلبی به عنوان یک مجموعهای با پیشینهای فکری و سیاسی نداشت و هنوز هم به لحاظ مبانی فکری به مجموعه اصولگرایان نزدیکتر است. البته این فقدان نسبت را نه به عنوان نقطه قوت ایشان میگویم و نه به عنوان نقطه ضعف، بلکه یک واقعیت است. ایشان تا زمانی که ایران بودند مواضع رادیکال خود را اظهار میکردند، مواضعی که اگر یک نفر از اصلاحطلبان اندکی از آن مواضع را میگرفت، در چشم بههم زدنی بازداشت و بازجویی میشد و جایش در زندان بود.اتفاقا بهترین دلیلی که وی منسوب به اصلاحطلبان نیست، همین مصونیت سیاسی و قضایی ناگفته و نانوشتهای است که در عمل، مجموعه اصولگرایان از آن بهرهمندند.
البته آقای نصیری ارتباطات گوناگونی داشت، با اصلاحطلبان هم نشست و برخاست داشت، همچنان که با دیگران داشت ولی هیچگاه به عنوان یک فعال اصلاحطلب نه خودش را معرفی میکرد و نه کسی به چنین صفتی او را میشناخت. شاید هم سعی میشد که با چند تن دیگر از دوستان خودشان، جریانی به جز اصلاحطلبان و اصولگرایان راه بیندازند که نمیدانم چرا نشد یا شاید هم از ابتدا در پی آن نبودند.حالا و پس از طرح رویکردی سیاسی از جانب او، یک روزنامه وابسته به جناح نواصولگرایان نوشته است که «مهدی نصیری «باطن» اصلاحطلبان است که «ظاهر» شده است و حالا اصلاحطلبان که سالهاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبهرو شدهاند، از اینکه یک تازهوارد قواعد بازی را رعایت نکرده (یا هنوز نیاموخته) و باطن آنان را آشکار کرده است، بهشدت دلخور و هراسان شدهاند و در اقدامی سیستماتیک هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد و تکفیر نصیری را برعهده میگیرد. غافل از آنکه وقتی چندین سال است تریبونی برای اظهارات او شدهاند، حالا که یکباره نصیری به صحرای سلطنت و براندازی و ضدانقلابیگری محض زده است، دیگر کسی از اصلاحطلبان نمیپذیرد که نصیری را از خود ندانند.»
ابتدا بهتر بود که پیشتر با دوستان خود هماهنگ میکردند، زیرا اغلب کسانی که موضع مطلوب رسمی گرفتهاند به درخواست دوستان همان روزنامه بود. مگر آنان که نقدی بیطرفانه داشتند. علت نیز روشن است.من در گفتوگویی با خبرآنلاین در همین مورد گفتم که چرا جناح حاکم در این موضوع سکوت کرده است؟ در درجه اول چون حرفهای خودشان در نقد آقای نصیری را موثر نمیدانند. به علاوه نمیخواهند شرمندگی حضور وی در جناح متبوع را یادآور شوند و مسوولیت افکار و رفتار متضاد خود را بپذیرند، افکار و رفتاری که موجب اینگونه ریزشها شده است. اگر آقای نصیری جایی در میان اصلاحطلبان برای خودش مییافت احتمالا به آن سوی آب نگاه نمیکرد.
گرچه این نحوه نوشتن ناشی از بیصداقتی و دورویی است، ولی بیعقلی نیز در آن موج میزند. چرا؟ فرض کنیم که ادعای نویسنده درست باشد. آیا یک لحظه پیش خود فکر نکرده که اگر اصلاحطلبان هم سلطنتطلب شده باشند، حتما افراد با گرایشهای فراتر از اصلاحطلبی هم شدهاند، پس چه کسی برای سیاست رسمی میماند؟ شما که حداکثر ۱۵درصد (با ارفاق) بیشتر نیستید، آنهم ۱۵درصد که به لحاظ متغیرهای اصلی جامعه جزو بخشهای ضعیفتر و کماثرتر است.
اگر اندکی، فقط اندکی درایت بود، حتی باید آقای نصیری را هم به نحوی توجیه و اصرار میکردید که وی هم طرفدار سلطنت نیست، حالا یک حرفی زده، وقتی دید که نظراتش درست نیست برمیگردد و... ولی به جای اینها یک مجموعه اصلی انقلاب که بسیار فراتر از کل اصولگرایان هستند را نیز باطنشناسی میکنید و نصیری را باطن آنها میدانید. آیکیو، در اندازه گنجشک هم نیست.
21302
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903293