بنگاه های اقتصادی کوچک و متوسط مواجه با چالش تداوم بین نسلی
تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۱۵۴۴۱۴
ایران اکونومیست - به گزارش ایران اکونومیست؛ حضور بخش قابل توجهی از صنایع کوچک و متوسط در قالب نمایشگاهی سه روزه در تهران با شعار «بیایید چرخه را بچرخانیم» بهانه مناسبی برای پرداختن به چالش های رشد و توسعه این بنگاه ها شد.
بدون شک یک از مهمترین چالش های پیش روی این نوع کسب و کار ها که اغلب شان خانوادگی هستند، عدم پایداری و تداوم بین نسلی است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بر اساس نتایج یک پژوهش میدانی، تعداد بنگاههای اقتصادی کوچک و متوسط خانوادگی که توانستهاند در فرایند انتقال بیننسلی دوام بیاورند و بین نسل های مختلف یک خانواده دست به دست شوند و یا چنین چشم اندازی را برای خود متصورهستند اندک شمارند.
در واقع از مجموع 35 بنگاه مورد بررسی در این پژوهش تنها دو یا سه مورد جزو بنگاه هایی بودند که فرزندان از پدران خود به عنوان بنیانگذاران این بنگاه ها تحویل گرفته بودند. بیشتر آنها فرایند انتقال را یا تجربه نکرده بودند و تعداد کمی از آنها موفق به انتقال به نسل بعد شده و به بنگاه های اقتصادی بزرگ تبدیل شده اند.
برای مثال بنگاه اقتصادی بزرگی مانند گلرنگ از بنیانی خانوادگی برخوردار هستند و سایر بنگاه های اقتصادی کوچک و متوسط نیز برای رسیدن به چنین موقعیتی نیازمند زمینه سازی های لازم و غلبه بر موانع هستند.
**مدیریت فرد محور و مرگ همزمان بنیانگذار و کسب و کار
بخشی از مسائل و مشکلاتی تداوم نسلی کسب و کارهای خانوادگی معطوف به عملکرد مدیریتی، به ویژه در جذب نیروی انسانی است. برای مثال در کسب و کارهای خانوادگی به مقوله آموزش تخصصی اعضاء کمتر توجه میشود. بنگاه های اقتصادی خانوادگی اگر بخواهند به نسل بعدی انتقال یابند بایستی به آموزش و تربیت نسل بعدی بپردازند و آنها را به ویژه در خصوص مدیریت بنگاه آماده نمایند.
علاوه بر آموزش نسل بعد، شیوه مدیریت و نقش و جایگاه بنیانگذار نیز در بحث تداوم نسلی دارای اهمیت است.
هرچند بنیانگذاران این نوع کسب و کارها تمایل زیادی به انتقال مالکیت و مدیریت بنگاه به نسل بعدی دارند اما شیوه مدیریتی آنها، بنگاه را هرچه بیشتر قائم به فرد نموده و بدین ترتیب زمینه های نابودی آن بعد از مرگ خود را فراهم می نماید ضمن اینکه فضایی دموکراتیک بر این نوع کسب و کارها حاکم نبوده و بنیانگذار سعی میکند تا همواره در اداره بنگاه اقتصادی محوریت خود را نشان داده و برنامههای مورد نظرش را اجرا نماید. از این رو بیشتر کسب و کارهای خانوادگی فرد محور و قائم به یک فرد بوده اند. این خصیصه باعث میشود تا با از میان رفتن آن فرد، موجودیت کل کسب و کار به خطر بیافتد.
در این مورد مدیر عامل یکی از این کسب و کارها می گوید:« ببینید در ایران متأسفانه کسب و کارهای خانوادگی قائم به فرد هستند. یک کسب و کار در زمان بنیانگذار بسیار هم بزرگ می شود و رشد می کند و جایگاهی در بازار پیدا می کند. حتی ممکن است در سطح جهان مطرح گردد. اما با مرگ بنیانگذار همه چیز یک شبه تمام می شود».
**عدم هویت محوری و فقدان برندسازی خانوادگی
یکی دیگر از موانع مهم تداوم نسلی بنگاههای اقتصادی خانوادگی، عدم برندسازی خانوادگی و عدم هویت محوری است.
اساساً در فرهنگ ما کار به طور کل هویت بخش نیست. آنچه در کار مهم است میزان درآمد حاصله است. هویت بخش نبودن کار به نوعی در کسب و کارهای خانوادگی نیز نمود یافته است. در این نوع کسب و کارها برای خانواده میزان درآمد حاصله مهم است، نه خود کسب و کار به عنوان یک عامل هویت بخش. یعنی خانواده هویت اجتماعی و فرهنگی خود را نه از کسب و کار خانوادگی که از مولفههای دیگری همچون محل سکونت، نوع ماشین، ویلا و ... که نتیجه فعالیت اقتصادی اعضای خانواده در قالب یک کسب و کار خانوادگی است به دست میآورد.
همچنین برخی از بنیانگذاران این نوع کسب و کارها به دنبال ایجاد یک میراث خانوادگی نیستند. آنها نمیخواهند یک میراثی از خود برجای بگذارند که توسط نسلهای بعدی ادامه پیدا کند. در واقع از آنجایی که نفس درآمد مهم است و خانواده نیز هویت خود را از کسب و کار نمیگیرد لذا کسب و کارهای خانوادگی به دنبال تبدیل نام خانوادگی خود به یک برند تجاری نیستند.
تجربه جوامع دیگر نشان داده که برند تجاری خانوادگی میتواند رشد و توسعه و مهم تر از همه تداوم نسلی آن را تا حدود زیادی تضمین نماید. زیرا کسب و کار به عنوان یک میراث خانوادگی به نسلهای بعدی منتقل میشود.
در این مورد مدیر عامل یکی از شرکت های خانوادگی می گوید:« بر خلاف کمپانی های خیلی بزرگ دنیا، ما در ایران سعی نمی کنیم یک میراث از خودمان به جای بگذاریم. بالاخره ما یک عمر مفید برای کار کردن داریم و بعد از ما این شرکت یا توسط بچه ها چند شاخه شود و یا کلا تعطیل شود. به نظرم چون بنیانگذار یک میراثی از خودش به جا نمی گذارد تا بچه ها آن را حفظ کنند و در چارچوب این میراث حرکت کنند. چون ما در فرهنگ ایران زندگی می کنیم واقعیت این است که اکثرا شرکتها از یک نسل ادامه دار نخواهد بود».
**شکاف نسلی و نبود چشم اندازی تداوم کسب و کار
یکی از عمده ترین چالشهایی که بنگاههای اقتصادی خانوادگی با آن روبه رو هستند و در بیشتر موارد از تداوم نسلی آنها جلوگیری میکند وجود شکاف یا تفاوت نسلی است. این چالش دارای دو بعد ارزشی -احساسی و ساختاری -وضعیتی است. هر کدام از این ابعاد به نوعی برای کسب و کارهای خانوادگی چالش برانگیزند.
بعد ارزشی - احساسی بیشتر معطوف به تفاوت های ارزشی و احساسی نسل بنیانگذاران با نسل فرزندانشان است.
قبل از هر چیز سرعت تغییرات اجتماعی و تکنولوژیکی کنونی تغییر در نظامهای ارزشی و نگرشی را سرعت بخشیده است. به همین خاطر تفاوت زیادی بین نسل کنونی و نسلهای گذشته از نظر دیدگاه و نگرش به کسب و کار و به طور کل به زندگی وجود دارد.
به گفته کارشناسان، نسل کنونی نسبت به گذشتگان خود فردگراتر است. جمعگرایی و خانوادهگرایی را خیلی نمی پسندد. از نظر احساسی و عاطفی نیز احساسات خود را صریح تر و رکتر بیان میکند. لذا ممکن است همچون پدران و مادران خود نسبت به اعضای فامیل گذشت و فداکاری نداشته باشد. این درحالی است که گذشت یکی از فاکتورهای بسیار مهم در ماندگاری یک کسب و کار خانوادگی بوده است.
تفاوت نسلی در این ویژگیها و خصوصیات باعث میشود تا نسل جدید راه خودش را برود. البته فاکتور مهم در این مورد نوع رابطه عاطفی بین نسل بنیانگذاران و فرزندان شان است. به میزانی که بنیانگذاران ارتباط صمیمی تر و دوستانه تری با فرزندان خود داشته باشند بهتر می توانند آنها را جذب کسب و کارشان کنند.
کسب و کارهای خانوادگی از نظر تفاوت نسلی در بعد ساختاری و وضعیتی نیز با چالشهای عمده ای روبه رو هستند. امروزه از یک طرف ساختار خانواده ها بسیار تغییر کرده و خانواده ها اکثراً تک فرزندی و دو فرزندی هستند. بنابر این احتمال تداوم کسب و کار خانوادگی از سوی یکی از فرزندان بسیار کمتر از گذشته است. یعنی از نظر آماری احتمال تداوم کسب و کار در خانوادههایی که تعداد فرزندان بیشتری دارند نیز زیادتر است. از سوی دیگر تفاوت سنی زیاد بین والدین و فرزندان تشدید کننده تفاوت نسلی در هر دو بعد شده و چشم انداز تداوم نسلی کسب و کار در بنیانگذاران را کم رنگ کرده است. یعنی تفاوت سنی زیاد وضعیتی را ایجاد میکند که در آن تفاوت ارزشی و احساسی نیز به اوج میرسد. به همین خاطر هرچند در بیشتر موارد مطالعه شده میل و آرزوی تداوم کسب و کار خانوادگی در نسلهای بعدی وجود داشت اما چشم اندازی برای آن متصور نبودند.
وجود فرصت های شغلی بیشتر و در نتیجه امکان و قدرت انتخاب و گزینش بالاتر، یکی دیگر از چالشهای ساختاری و وضعیتی است که مانعی بر سر راه تداوم نسلی کسب و کار خانوادگی ایجاد می کند. امروزه برخلاف گذشته بچهها از نظر انتخاب شغل گزینه های بیشتری در اختیار دارند.
در این باره مدیر عامل بنگاه اقتصادی می گوید: «بچه ها در دنیای امروزی آزادتر و خودمختار ترند. اون زمان کاری نبود بنابر این پسر مجبور بود با پدر کار کند اما امروزه اینطوری نیست. بچه ها گزینه های بیشتری در اختیار دارند و خودشان دو دوتا چهارتا می کنند».
با توجه به آنچه گفته شد پایداری و تداوم بنگاه های اقتصادی کوچک و متوسط در نسل های بعد مستلزم رفع موانع متعددی است.
به گفته صاحبنظران، بنیانگذاران صنایع کوچک و متوسط بایستی تلاش کنند تا تجارب و اندوخته دانشی خود درباره کسب و کار را از طریق آموزش به نسل بعد انتقال داده و از این را نیروی انسانی لازم برای تداوم کسب و کار بعد از خود را فراهم نمایند.
آنان همچنین بایستی سعی کنند از طریق پیوند زدن هویت خانوادگی با هویت کسب و کار آن را به میراثی خانوادگی تبدیل نمایند طوری که بخش جدایی ناپذیری از هویت نسل بعد را تشکیل دهد.موفقیت این راهبردها به نوع و چگونگی رابطه با نسل بعدی به ویژه کم کردن شکاف نسلی بستگی دارد.
منبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: بنگاه اقتصادی کسب و کار
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۱۵۴۴۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خیز بلند چین در افغانستان؛ چالشها و چشمانداز
به گزارش خبرآنلاین به نقل از پایگاه بررسی تحولات افغانستان، طبق اعلام مقامات حکومت سرپرست افغانستان ، چین بیش از دو میلیارد دلار در افغانستان سرمایهگذاری کرده است و این سرمایهگذاری بیشتر در حوزه معادن، پارکهای صنعتی، خانهسازی و استخراج نفت بوده است. در آخرین مورد، ابتدای سال جاری شمسی، چین با ۷۱ میلیون دلار، پروژه شهرک مسکونی «نیله باغ» را در شهر کابل آغاز کرد.
پس از حاکم شدن طالبان در افغانستان، چین با راهبردی واقعبینانه، ریسک تعامل با حکومت طالبان را متقبل شد و به عنوان اولین کشور، استوارنامه سفیر حکومت سرپرست افغانستان را پذیرفت و گامی معنادار به سوی شناسایی دوفاکتوی حکومت طالبان برداشت. پس از این اقدام جسورانه چین، زمینه برای تعاملات بزرگ اقتصادی بین چین و افغانستان بیش از پیش فراهم شد.
تمایل سرمایهگذاران چینی به افغانستان و افزایش حجم سرمایهگذاری به ۲ میلیارد دلار، دلالت بر خیز بلند و آرام چین در افغانستان پسا خروج آمریکا دارد. این سئوال مطرح میشود که پس از شکست شوروی سابق و آمریکا در افغانستان، آیا واقعا چین به عنوان رقیب مسکو و واشنگتن، سرنوشت موفقی در افغانستان خواهد داشت؟
بارزترین تفاوت در نحوه ورود این کشورها به افغانستان است. شوروی و آمریکا با تهاجم و قدرت نظامی وارد افغانستان شدند که این رفتار نظامی سرانجام باعث خیزش مسلحانه مردم افغانستان با این دو قدرت اشغالگر شد. علاوه بر این، کشورهای منطقه نیز از حضور نظامی این دو کشور در افغانستان ناراضی بودند. بالعکس، چین از دریچه اقتصاد وارد افغانستان شده است. حکومت و مردم افغانستان و همچنین کشورهای منطقه حساسیتی به این حضور نرم ندارند و از سرمایهگذاریهای چین در بخشهای مختلف استقبال میکنند.
تهدیدهای فرا روی حضور اقتصادی چین در افغانستان
با وجود این که مردم افغانستان از حضور اقتصادی چین در افغانستان استقبال میکنند، اما تهدیدهایی هم فرا روی چینیها در افغانستان وجود دارد.
خطر بازگشت آمریکا
نخستین تهدید احتمالی، بازگشت آمریکا به افغانستان است. با بازگشت آمریکا به افغانستان که متحدان اروپایی و آسیایی آن هم بازخواهند گشت، سرنوشت و موقعیت چین در افغانستان چه خواهد شد؟ هر چند شعار حکومت طالبان سیاست خارجی متوازن است، اما آیا آمریکا خواهد پذیرفت که در جایگاه برابری با چین قرار گیرد؟ نظام جمهوری هم در سیاست خارجی اعلامی خود از توازن سخن میگفت اما در عمل به دلیل فشارهای آمریکا، قادر به تطبیق آن نبود. لذا بازگشت آمریکا یک تحلیل احتمالی برای حضور اقتصادی چین در افغانستان است.
تهدیدهای امنیتی
تهدید دوم، مسائل امنیتی است. در چند سال اخیر طرحهای کلان چین و سرمایهگذاران چینی به طور مکرر از سوی گروههای شورشی بلوچ و داعش در پاکستان هدف حمله قرار گرفتهاند. در افغانستان نیز داعش مرکز اقامت اتباع چینی در کابل را هدف حمله تروریستی قرار داد. لذا، گروههای شبهنظامی و تروریستی در ژئوپلیتیک رقابتی افغانستان میتوانند یکی از تهدیدهای بالفعل برای حضور اقتصادی چین در افغانستان قلمداد شوند. این تهدید زمانی جدیتر میشود که به نقش پیمانکاری این گروههای تروریستی در منطقه پرداخته شود و نقش رقبای چین در آن در نظر گرفته شود.
خلاهای قانونی
تهدید سوم، فقدان قانون اساسی و حکومت ثابت در افغانستان است. با گذشت بیش از دو و نیم سال از حاکمیت طالبان بر افغانستان تا هنوز قانون اساسی به عنوان یکی از مهمترین ارکان یک نظام وجود ندارد و حکومت موقت بر آن حاکم است. هر چند که حکومت طالبان به طور مکرر از تلاش برای تدوین قانون اساسی سخن میگوید اما در نبود این رکن اساسی، سرنوشت بسیاری از مسائل قانونی از جمله قانون سرمایهگذاری خارجی مبهم و نامشخص است.
چشم انداز حضور اقتصادی و سیاسی چین در افغانستان
به وجود این تهدیدها که به طور قطع از دید سیاستمداران پخته چین پنهان نمانده است، پکن احتمالا به چهار دلیل، همچنان سیاست حضور اقتصادی در افغانستان را ادامه خواهد داد.
نخست، چین تلاش دارد از طریق تعامل اقتصادی در افغانستان، حکومت طالبان را به همکاری برای دفع خطر ایغورهای جدایی طلب تشویق کند. در حال حاضر حکومت طالبان، جنگجویان ایغور را دور از مرزهای چین و در مکانهای تحت نظارت نگهداری میکند. دوم، دولت چین دسترسی به مواد خام، نزدیک و ارزان افغانستان را برای نظام صنعتی خود، یک فرصت طلایی میداند. به ویژه لیتیوم افغانستان برای چین ارزش خاصی دارد و احتمالا حاضر باشد برای این ماده معدنی کمیاب، امتیازهای خاصی به افغانستان بدهد.
سوم، چین شکلگیری نظم پایدار و متمرکز در افغانستان را یک فاکتور مهم برای تحقق رویای ابتکار کمربند – راه میداند. بیثباتی در افغانستان میتواند شاخه کریدور اقتصادی چین – پاکستان و شاخه شمالی کمربند – راه را که از آسیای مرکزی میگذرد، به خطر اندازد. چهارم، چین درک میکند که آمریکا به افغانستان بازخواهد گشت و فضا برای حضور پکن را تنگ خواهد کرد. بنابراین بنا دارد که پیش از بازگشت، فرصتهای متعددی را از آن خود کند.
به دلایل فوق باید گفت چشمانداز حضور اقتصادی چین در افغانستان در میان مدت مثبت است. در دراز مدت به عوامل مختلف از جمله نحوه تعامل حکومت مستقر در افغانستان و حضور یا عدم حضور آمریکا در افغانستان بستگی دارد.
311311
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1898680