وقتی سریالی مسخره میشود،،،
تاریخ انتشار: ۲۶ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۱۸۱۵۱۸
یک منتقد نسبت به آشفتگی سریالهای تلویزیون انتقاد کرد و در عین حال اشکال بزرگ سریال «پدر» را اینگونه عنوان کرد که روایتگر اقلیت جامعه است و گفت: تلویزیون به رغم گستردگی و بی در و پیکر بودنش، اثربخشیاش مثل شمعی در حال آب شدن است و دیگر مخاطب را اغنا نمیکند.
به گزارش ایسنا، رضا درستکار درباره آشفتگی سریالهای تلویزیون و ضعف آنها که کاهش مخاطبان را موجب شده است، اظهار کرد: سریالسازی در تلویزیون ایران ادامه دارد اما طبیعتا مثل سابق آن جذابیتها را ندارد و انگار مثل یک خواب و رویا شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«پدر» رفتارهای ساختگی را مهندسی میکند
این منقد سینما و تلویزیون دربارهی سریال «پدر» که این روزها از شبکه دو سیما پخش میشود و حاشیههایی که به دنبال داشت، اظهار کرد: «پدر» سریالی است که تلاش میکند مجددا از طریق مهندسی کردن رفتارهای مذهبی و ساختگی به قشر محدودتری از جامعه توجه کند نه قشر وسیع. در واقع در این سریال بدنه جامعه رها شده است و به یک اقلیت پرداخته شده است. اشکال بزرگ این سریال این است که روایت گر جامعه اقلیت است. علت اینکه سریالهایی چون «پایتخت» و «رهایم نکن» خوب بودند، این بود که عمق و بدنه جامعه را در نظر گرفته بودند و وسعت حجم پیدا میکرد.
او تاکید کرد: سریالهایی مانند «پدر» که به قشری خاص میپردازند، نمیتوانند مخاطب را جذب کنند. به طور کلی تلویزیون یک دقیقه فرصت دارد تا بیننده را پای گیرنده نگه دارد اگر نتواند مخاطب کانال را عوض میکند. بدون جذابیت و بدون به کار گرفتن المانهای موثر نمیتوان مخاطب را نگه داشت. وقتی سریال «پدر» این جذابیتها را ندارد و مورد تمسخر قرار میگیرد، معلوم است که یک جای کار اشتباه است.
او به نتایج نظرسنجی که صداوسیما از آمار ۸۰ درصدی مخاطبانش ارائه میدهد، انتقاد کرد و گفت: تلویزیون با این شرایطی که دارد نمیدانم این آمار مخاطب ۸۰ درصدی را از کجا میآورد و این نظرسنجیها از کجا میآید.
درستکار یکی از مشکلات بزرگ برنامههای تلویزیونی را استفاده غلط از هنرمندان عنوان کرد و گفت: یکی از مشکلات بزرگ این است که کستینگ (انتخاب بازیگران) بر اثر نیاز درام بسته نمیشود، بلکه بر اثر صلاحدید مدیران یا سازندگان این انتخاب صورت میگیرد و در واقع یک چیزی خارج از شایستهسالاری است و همه این موارد در خروجی آثار دیده میشود.
قراردادهایی که تلویزیون ایران با خودش بسته
او با بیان اینکه سریالهای تلویزیون همیشه دستشان از پیش برای مخاطب خوانده شده است، اظهار کرد: مخاطب زمانی که سریال پخش میشود، انتهای آن را متوجه میشود و حدس میزند که قرار است چه اتفاقاتی بیفتد. کلیشهای وجود دارد و تعریفی درست کردهاند که افرادی که محجبه هستند، جزو دستههای خوب هستند اما آن دسته از افرادی که پوشش عرف اجتماع را دارند آدمهای منفی با گرایش منفی هستند. این قراردادهایی که تلویزیون ایران، خودش با خودش بسته است و آن را به سریالسازها تحمیل میکند باعث شده است تمام رویدادهای سریالها برای مخاطبان پیشبینی شده باشد.
این منتقد با اشاره به اینکه غالبا سریالها و هنرمندانی که در آن ایفای نقش میکنند تکراری هستند، گفت: درست است که حالا کمی وضعیت بهتر شده است اما در سالهای پیش میدیدیم که برخی هنرمندان در همه شبکههای تلویزیونی حضور داشتند؛ بنابراین نتیجه وضعیتی که ایجاد شده این است که اعتمادسازی در تلویزیون از بین رفته و کمتر مخاطبان به تلویزیون ایران مراجعه و به آن اعتماد میکنند. در عین حال وجه اثربخشی و همچنین سرگرمکنندگی بسیار کمتر شده است. در حالی که تلویزیون به رغم گستردگی و بی در و پیکر بودنش اثربخشیاش مثل شمعی در حال آب شدن است و دیگر مخاطب را اقناع نمیکند.
سریالهای بزن دررویی و فوری فوتی
درستکار در ادامه به ایسنا گفت: سریالهای تلویزیون در حال حاضر نه سرگرمکننده هستند و نه بر روی مخاطب آن پیام و اثری که خواسته را میتواند بگذارد. تلویزیون در همه نقاط دنیا به سمت بهروز شدن و هزینه بیشتر کردن و همچنین نزدیک شدن به سینما میرود اما تلویزیون ایران برعکس شده است. فکر کنید بخشی از مسابقه گلدنگلوب به بررسی برنامهها و سریالهای تلویزیون اختصاص دارد و با چه عظمتی برگزار میشود و چگونه ارزش پیدا میکند اما متاسفانه در تلویزیون ایران به این شکل نیست و اگر هم جشنوارهای مثل جام جم برگزار میکند یک شب دوام دارد که در آن خودشان، خودشان را ارنج و آثار خودشان را مهندسی میکنند.
او در ادامه این گفتوگو به برخی سریالها اشاره کرد که در طول این مدت استثنا بودهاند و گفت: در طول این مدت برخی سریالها مثل مجموعه «پایتخت» و مجموعه «رهایم نکن» کار آقای عسگرپور در این زمینه مستثنی بودهاند و به دلایل متعدد سریالهای بهتری شدند اما به طور کلی ساختار سریالهای تلویزیونی بر همان مدار قبل میچرخد.
درستکار یکی از مهمترین معیارهای ارزش گذاری هنری بر روی آثار تلویزیونی و سینمایی را «زمان» عنوان کرد و توضیح داد: زمان مشخص میکند که فیلمها و آثار تلویزیونی تا چه میزان دارای ارزش هستند و بر روی مخاطب اثر گذاشتهاند.
او به سریالهای «هزاردستان» و «دایی جان ناپلئون» که سالها پیش ساخته شده و همچنان اثرگذاری خود را دارند، اشاره و اظهار کرد: این سازندگان ارزشهایی را در این آثار داشتند و مواردی را رعایت کردند که در سریالهای دیگر این اتفاق نمیافتد. چرا تلویزیون ایران نباید یک بار دیگر چنین آثاری را خلق کند و متاسفانه سریالهایی بزن دررویی و فوری فوتی را پشت سر هم بسازد و پخش کند؟
چرا مدیر فرهنگی از خارج نیاوریم؟!
درستکار درباره ساختار مدیریت تلویزیون یک راهکار ارائه داد و بیان کرد: ما برای فوتبالمان از آقای کیروش و از مربیان خارجی استفاده میکنیم. برای والیبال هم از مربیان خارجی استفاده میکنیم چرا وقتی مدیران فرهنگیمان توان لازم را ندارند، مدیر فرهنگی از خارج نیاوریم؟!
او در پایان گفت: زمانی که ما توان مدیریت در حوزههای کلان را نداریم بهتر است یک جاهایی دست به کارهای بهتری بزنیم اگر سرزمینمان را دوست داریم.
منبع: تابناک
کلیدواژه: تلویزیون رسانه ملی سریال های تلویزیونی سریال پدر انتقاد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۱۸۱۵۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«دستهای فیلمسازان ما را در پروژههای تاریخی بستهاند»
مدتی است سریال «حشاشین» (محصول کشور مصر ۲۰۲۴ به کارگردانی پیتر میمی) در ایران سروصدای زیادی بهپا کرده، از این حیث که از قهرمان و ضدقهرمان گرفته تا دیگر شخصیتهای مشهور سریال و جغرافیای اثر همه و همه مستقیم به ما ایرانیها مربوط میشود و قصه سریال هم درباره یکی از جنجالیترین چهرههای تاریخ تشیع یعنی حسن صباح است، اما نکته قابل اهمیت انتقاداتی است که به شیطنت مصریها در چگونگی ارائه این شخصیت مربوط میشود و البته عدهای معتقدند مصریها با بیانصافی تمام در این سریال، همه چیزی را که ما امروزه به عنوان فرقه خطرناک داعش میشناسیم به حسن صباح و پیروان او نسبت دادهاند.
به گزارش اعتماد، فارغ از تمام این بحث و جدلها، پرسش این است که چرا این کاراکترها با تمام فراز و فرودهای شخصیتی که دارند در ایران معرفی نمیشوند؟ چرا نباید از چنین سوژههای خوبی سینمای ایران بهره ببرد؟ چرا تلویزیون از این سرمایههای داستانی استفاده نمیکند؟
البته بنا بر شنیدههای موثق ما محمدعلی نجفی، کارگردان شناخته شده سینما به همراه نغمه ثمینی نویسنده، تصمیم داشتند قصه حسن صباح را برای تلویزیون بسازند، اما تلویزیون حاضر به همکاری با آنها نشد و آنها فیلمنامه این داستان را با عنوان «یک جرعه خون تازه» از طریق نشر لگا، منتشر کردند.
حالا با مهدی سجادهچی فیلمنامهنویس، درباره این چالش سینما و تلویزیون گفتوگویی انجام دادیم که پیش روی شماست:
آقای سجادهچی! سریال «حشاشین» را تماشا کردید؟
به خاطر حرفه خود باید میدیدم. برایم جذاب نبود و ادامه ندادم.
نکتهای که درباره این سریال وجود دارد، انتقادهایی است که به محتوای آن وارد است، از کیفیت آن بگذریم، مثل اکثر مجموعههای تاریخی که کشورهای دیگر از مشاهیر ایران میسازند و روایت نامشخص و بعضا جعلی ارائه میدهند این مجموعه هم مورد اعتراض قرار گرفت، نظر شما چیست؟
ببینید، ویژگی سریالهای تاریخی همین است، چون تاریخ محض وجود خارجی ندارد، مانند «گذشته» است. به قولی تاریخ را کسی میسازد که آن را مینویسد و در زمانه ما؛ آن را به تصویر میکشد. نابترین روایت تاریخ هم صرفا گزینش استدلالی از میان بینهایت دادههاست. به بیانی دیگر، ما چیزی به اسم تاریخ نداریم، هر کسی از منظری یا روشی به تاریخ نگاه کند، منظرهای متفاوت و گاه حتی متضاد میبیند. روایت سریال «حشاشین» هم اینگونه است. از حسن صباح و قلعهالموت و فرقه اسماعیلیه، در کشور ما و در این هزار سال، روایات گوناگون و هر کدام به دلیلی شکل گرفته است. عدهای مخالف حسن صباح هستند و عدهای با او همدل و موافق هستند. عدهای حسن صباح را به نشانه وطنپرستی مبارز برای استقلال ایران تقدیر کرده و شخصی مبارز از داعیان فرقه اسماعیلیه میدانند، در این میان عدهای هم هستند که او را شخصیتی خطرناک و اهریمنی توصیف میکنند.
به بیانی دیگر، روایتهای مختلفی که در میان شیعیان وجود دارد. درست است؟
قطعا همینطور است؛ به عنوان مثال، در آخرین گردهماییهای شیعیان، فرقه هفت امامی، مذهب اسماعیلی، به عنوان یکی از مذاهب شیعه شناخته نشده است که دلایل خاصی هم دارد، اما حوثیهای چهار امامی یمن، به عنوان مذهبی شیعه رسمیت دارند. میخواهم بگویم نیتخوانی از تاریخ متفاوت است، اینکه با چه نگاهی و با چه قرائتی از خصوصیات حسن صباح روایت میشود اهمیت دارد. شما اگر جامعهشناسی دوران سلجوقیان را بخوانید به صحبتهای من پی میبرید و میبینید که از عمر خیام، خواجه نظامالملک و دیگر چهرههای شناخته شده آن دوران، برداشتها و تعاریف مختلفی وجود دارد. این تفاوت روایتها ناشی از تفاوت دیدگاههاست. محال است درباره تاریخ اختلافنظر وجود نداشته باشد. هیچ واقعه تاریخی نداریم که همه آن را به شکلی یکسان قبول داشته باشند. درباره توفان نوح هم بین سه دین ابراهیمی نظرات مختلفی وجود دارد. واضح است که هر کدام فیلمی درباره ماجرای توفان بزرگ بسازند، با انکار و اتهامات طرفهای دیگر روبهرو خواهد شد.
از این مقوله بگذریم، درباره کمکاری که سینما و تلویزیون نسبت به چهرههای شناخته شده ایران دارند زیاد صحبت شده و مبحث جدیدی نیست، با این حال وقتی چنین سریالهایی به صورت گسترده در دیگر کشورها ظهور و بروز پیدا میکنند این سوال دوباره به ذهن میآید که چرا این کاراکترها در ایران معرفی نمیشوند؟ چرا نباید از چنین سوژههای خوبی سینمای ایران بهره ببرد؟ چرا تلویزیون از این سرمایههای داستانی استفاده نمیکند؟
مهمترین نکتهای که درباره این کمکاری میتوان گفت اینکه تلویزیون بنا بر اعتقادات و دانستههای خودشان میخواهند به این موضوعات وارد شوند و خب نظرات آنها ویژگیها و محدودیتهایی دارد. به همین دلیل است که در ساخت چنین فیلمهایی دچار مشکل میشویم. اینکه چیزی نیست، ما حتی برای تولید آثار نمایشی از معصومین هم دستمان باز نیست.
اصلا احمدرضا درویش با فیلم «رستاخیر» نمونه مهمی است که چرا در ساخت فیلمهایی برای معرفی شخصیتهای برجسته تاریخی دچار مشکل هستیم.
باز فیلم رستاخیز ساخته شد، اما خیلی از فیلمها در همان مرحله پیش تولید متوقف میشود و به سرانجام نمیرسد. شما در نظر بگیرید در مقطعی بود که حوزه علمیه با ساخت فیلمهایی مربوط به ائمه معصومین (ع) مخالفت کرد، دستکم من اینطور شنیدم. همین نکته باعث شد که فیلمسازان سراغ این موضوع نرفتند، به نظر من این خیلی مهم است که در کشور شیعه ۱۲ امامی، مردمش در مورد ائمه خودشان نمیتوانند فیلم ببینند.
نکته دیگر اینکه همه رسانهها در همه جای دنیا، نسبتی میان سرگرمی و ایدئولوژی برقرار میکنند؛ در بعضی رسانهها این نسبت ۵۰-۵۰ است، بعضی رسانهها این نسبت به ۹۰ میرسد یعنی ۹۰ درصد ایدئولوژی حاکم است. مدیران میدانند که مردم نیاز به سرگرمی دارند؛ لاجرم بیشتر از ما میدانند، اما به هزار دلیل نمیتوانند کار درست را انجام دهند. با این وصف، عادلانه است بگوییم فیلمسازان ما نمیتوانند چنین فیلمهایی بسازند، نه اینکه سلیقه و سواد و مهارت ندارند.
میتوانیم بگوییم ساخت چنین فیلمهایی با سختیهایی همراه است.
به نظر من ساخت چنین فیلمهایی هم سخت است و هم دردسر دارد. خیلی وقتها، پس از تحقیقات، فیلمنامه نوشته میشود برنامهریزی برای تولید میشود، اما به تولید نمیرسد. اگر کسی به ساخت فیلم تاریخی مصر علاقهمند باشد درنهایت به شهرک غزالی میرود و ما آن موهای روغنزده مردان و حجابهای عجیب و غریب زنان و چند بنز قراضه را به عنوان فیلم تاریخی میبینیم.