Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «قدس آنلاین»
2024-05-07@04:08:02 GMT

دختر ساده دل در جشن تولد شوم!

تاریخ انتشار: ۲۹ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۲۴۰۹۹۶

دختر ساده دل در جشن تولد شوم!

قدس انلاین : سمیه ، سن و سالی ندارداما آرایش سر و صورت و رنگ موهایش نشان می دهد که ازدواج کرده است.

او با دلی خون به مرکز مشاوره آرامش پلیس خراسان رضوی مراجعه کرده تا راهی برای بازگشت به مسیر عادی زندگی بیابد و خودش را آرام کند.
زن 23 ساله که تجربه شکستی تلخ ، صفحه شناسنامه اش را سیاه کرده عقده دل باز کرد و گفت: چشم هایش فکرم را حسابی مشغول کرده بود، جلوی آینه می ایستادم و با خودم حرف می زدم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


حس عجیبی بود، تمام هوش و حواسم به گوشی تلفن همراهم بود تا پیامی از او ببینم و لحظه شماری می کردم زنگ بزند. اولین بار در آن جشن تولد شوم بود که پسرعمویم را دیدم، چند دقیقه ای باهم صحبت کردیم.
سمیه نفس عمیقی کشید و افزود: با نگاهش دلم را لرزاند و لحن حرف زدنش برایم جذاب بود. بی مقدمه ودر همان مراسم به من ابراز عشق و علاقه کرد و خانواده هایمان را به باد ناسزا گرفت که چرا این همه سال ما را از هم دور کرده اند.
از آن شب به بعد ،ارتباط من و پسرعمویم در فضای مجازی حالت هیجانی تری به خود گرفت. می گفت می خواهد دلش را به دریا بزند و مرا از مادرم خواستگاری کند.
قسمش دادم درباره حضورم در جشن تولد به کسی چیزی نگوید، چون بدون اطلاع خانواده ام به جشن تولد دختر عمویم رفته بودم.
زن 23 ساله پس از مکثی کوتاه ادامه داد: بعد از مرگ پدرم، به خاطر مادرم ، با عموها و عمه هایم قطع ارتباط کردیم،مادرم می گفت وقتی آن ها را می بیند حالت خفگی به او دست می دهد.
سمیه ادامه داد: من دخترعمویم را پس ازاین همه سال ، در فضای مجازی پیدا کردم. به او پیام دادم و بعد هم به جشن تولدش دعوت شدم و برادرش را دیدم و ... .
سمیه آهی کشیدوافزود: انگار همه این اتفاقات افتاد تا سرنوشت خودم را اینطور داغون و سیاه کنم، پسر عمویم به خواستگاری آمد.
مادرم به شدت مخالف بود. خانواده عمویم نیز مخالف بودند. اما ما سماجت کردیم. کار به دعوا و تهدید کشید. من و پسر عمویم در برابر بی تفاوتی خانواده های مان ساکت نماندیم و تهدیدهای مان جدی تر شد.
مادرم می ترسید بلایی سر خودم بیاورم، برای همین کوتاه آمد و این ازدواج با وجود مخالفت خانواده عمویم انجام شد. شوهرم می گفت با خانواده اش قطع ارتباط می کند و به هیچ کس اجازه نخواهد داد در زندگی مشترک مان دخالت کند.
البته مادرم  از همان روز اول دلهره داشت و می گفت به عاقبت این ازدواج خوش بین نیست.
چندماه از دوران عقد ما گذشت. خانواده عمویم کمی از تب و تاب لجبازی هایشان افتاده بودند و به ظاهر با پسرشان آشتی کردند. حتی به خانه ما آمدند و مادرم نیز با روی باز از آن ها پذیرایی کرد.
اما این خانه از پای بست ویران بود و لبخندهای ظاهری در آتش کینه های قدیمی سوخت. کم کم اختلاف هایی بین من و شوهرم به وجود آمد. اختلاف هایی که مسبب آن بزرگترهای مان بودند. یک بار جرو بحث مان اوج گرفت. شوهرم قهر کرد و به خانه پدرش رفت.اوحدود یک ماه هیچ خبری از من نگرفت، داشتم دیوانه می شدم. به سراغش رفتم و عذرخواهی کردم. او مرا به خانه رساند.
همان روزوقتی می خواستم لباس هایش را داخل ماشین لباسشویی بیندازم یک بسته مشکوک پیدا کردم. از او درباره این بسته توضیح خواستم. سروصدا راه انداخت و از خانه بیرون زد.
حالش اصلا خوب نبود. با زن عمویم مشورت کردم. می گفت با دوستان لاابالی رفت و آمد دارد و باید هرچه سریع تر سر خانه و زندگی خودتان بروید تا مسئولیت زندگی  او را از دوستانش جدا کند.
این مسئله مهم را از مادرم پنهان کردم و به هر بدبختی بود زندگی مشترک خود را آغاز کردیم.چهار ماه از بدترین روزهای زندگی ام گذشت ف  فهمیدم با یک معتاد بی مسئولیت که از نظر اخلاقی نیز تعهدی به من ندارد زندگی می کنم.
دوباره دعوای مان سرگرفت و او که رفتار طبیعی نداشت رفت وگم و گور شد، بعد هم برگشت و گفت: دوستم ندارد.
من طلاق گرفتم و چون دچار افسردگی شدید شده بودم به مرکز مشاوره آرامش پلیس خراسان رضوی آمدم،کاش برای مشاوره قبل از ازدواج هم به اینجا می آمدم.
گفتگو با کارشناس:
درباره این ماجرا نظر یکی از مدرسان مهارت های زندگی را جویا شدیم. دکتر« حمید نجات» معتقد است:
در زندگی هر فرد سه واقعه مهم وجود دارد ،« تولد ، ازدواج و مرگ» و ازدواج یکی از مراحل مهم زندگی است که بر خلاف 2 اتفاق دیگر همچون تولد و مرگ که ما در آن نقشی نداریم در این مرحله می توانیم انتخاب گر باشیم.
هر فرد در هنگام ازدواج باید معیارها و ملاک هایی برای انتخاب همسر مناسب مدنظر خود داشته باشد. اگر به این ملاک ها و معیارها توجه کافی داشته باشیم دیگر نخواهیم گفت «ازدواج ، هندوانه ای سر بسته است» چراکه با رعایت اصول عقلی و منطقی در کنار توجه به مسائل احساسی و عاطفی و از همه مهم تر بامشاوره های قبل از ازدواج ،

منبع: قدس آنلاین

کلیدواژه: جشن تولد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۲۴۰۹۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بیمار روانی مادرش را در خانه آتش زد

به گزارش خبرآنلاین،دقایقی بعد ناگهان صدای زن همسایه خاموش شد اما استشمام بوی شدید سوختگی که کل ساختمان را پر کرده بود همسایه‌ها را از خانه‌هایشان بیرون کشید.

به‌دنبال بوی دود و سوختگی، آنها به طبقه سوم رسیدند و دریافتند این بو از خانه مادر و پسر می‌آید. بلافاصله آنها با آتش‌نشانی و پلیس تماس گرفتند. وقتی همسایه‌ها پشت در خانه رسیدند پسر جوان فریاد می‌زد: «بروید! اگر از اینجا دور نشوید خودم را با اسید می‌سوزانم.»

لحظاتی بعد مأموران کلانتری وردآورد و آتش‌نشانی وارد محل شده و از پسر جوان خواستند تا در را باز کند. اما تهدیدهای او ادامه داشت و فریاد می‌زد: اگر کسی نزدیک شود خودم را با اسید می‌سوزانم.از آنجایی که صدایی از زن صاحبخانه به گوش نمی‌رسید، مأموران احتمال دادند که بلایی سر پیرزن آمده باشد.با این احتمال موضوع به بازپرس کشیک قتل و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت اعلام شد.

با حضور تیم جنایی در محل و پس از دقایقی صحبت با پسر جوان، او تسلیم شد و در را باز کرد. با ورود تیم جنایی به محل آنها با جسد پیرزن جلوی در آپارتمان روبه‌رو شدند که در حال سوختن بود. خانه بهم ریخته و کنار جسد چاقو، پیچ گوشتی و ظرفی افتاده بود که پسر جوان مدعی بود داخل آن اسید است و می‌خواسته با آن، خودش را بسوزاند. امدادگران آتش‌نشانی، بلافاصله جسد را خاموش کردند.

یکی از همسایه‌ها در تحقیقات میدانی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت گفت: این پسر مشکل روحی و روانی دارد و حتی مدتی هم در مرکز درمانی بستری بود. شب حادثه صدای مشاجره او و مادرش را شنیدم که مادرش می‌خواست او قرص‌هایش را بخورد اما وی امتناع می‌کرد.

اعتراف به قتل
پسر جوان که وضعیت روحی خوبی نداشت در رابطه با جنایتی که مرتکب شده بود، گفت: مادرم مدام می‌گفت تو دیوانه‌ای و باید قرص‌هایت را بخوری. این کلمات مرا تحریک کرد. حس بدی به من دست داده بود و صداهایی می‌شنیدم که از من می‌خواست از مادرم انتقام بگیرم. وقتی داخل آشپزخانه بود به سمتش رفتم و چاقو و پیچ گوشتی را از آشپزخانه برداشتم و به او حمله کردم. مادرم فرار کرد و من دنبالش دویدم و او را زدم بعد روی جسد بنزین ریختم و آن را به آتش کشیدم. با دیدن شعله‌های آتش تازه متوجه شدم که چه‌کار کرده‌ام. پشیمان شدم و تصمیم گرفتم با اسید خودم را بکشم. به سراغ ظرفی رفتم که داخل آن اسید بود. من نمی‌توانستم بدون مادرم زندگی کنم.
در بررسی محتویات بطری، مشخص شد که داخل بطری جوهر نمک بوده اما متهم تصور می‌کرده که داخل آن اسید است. پسر جوان که وضعیت روحی مناسبی نداشت به دستور بازپرس جنایی بازداشت و برای بررسی سلامت روانی به پزشکی قانونی منتقل شد.

21302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903295

دیگر خبرها

  • فرار زن جوان از دست مرد شیطان‌صفت | مرا به بیابان‌های اطراف شهر کشاند و...
  • پسر جوان مادرش را در خانه آتش زد
  • بیمار روانی مادرش را در خانه آتش زد
  • خانه معلم، مدرسه کودکان کار
  • بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسی/ ۲۰ بار مچ شوهرم را با زن‌های غریبه گرفتم
  • بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش
  • بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش | ۲۰ بار مچ شوهرم را با زن‌های غریبه گرفتم
  • قتل زن میانسال در دعوای مادر و دختری | دختر جوان تا یک‌قدمی چوبه دار رفت
  • مجازات دختر‌ی که باعث مرگ مادر معتادش شد
  • انتقادات عجیب روحانی معروف از سبک زندگی مردم | همه‌تان باید کار کنید | حق ندارید همه چیز را گردن دولت بیاندازید!