Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فردا»
2024-04-28@04:52:26 GMT

پریسا با عقد موقت قانونی داماد‌ها را گول می‌زد!

تاریخ انتشار: ۳ شهریور ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۲۹۹۲۸۱

پریسا با عقد موقت قانونی داماد‌ها را گول می‌زد!

ماجرای این پرونده از آنجا شروع شد که دختری به نام پریسا پس از عضویت در یک باند شیطانی و مستهجن، با فریب ده‌ها مسافر ایرانی و خارجی، به آن‌ها نزدیک می‌شد و پس از عقد موقت، با چند نفر از طعمه‌هایش که همدستش بودند، این افراد را تلکه می‌کرد.

نوداد: ماجرای این پرونده از آنجا شروع شد که دختری به نام پریسا پس از عضویت در یک باند شیطانی و مستهجن، با فریب ده‌ها مسافر ایرانی و خارجی، به آن‌ها نزدیک می‌شد و پس از عقد موقت، با چند نفر از طعمه‌هایش که همدستش بودند، این افراد را تلکه می‌کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پس از ٩ ماه کار سخت و پیچیده قضایی-پلیسی برای دستگیری زن هجده‌ساله، در نهایت، این متهم در مشهد گرفتار قانون شد. ماجرای این پرونده از آنجا شروع شد که دختری به نام پریسا پس از عضویت در یک باند شیطانی و مستهجن، با فریب ده‌ها مسافر ایرانی و خارجی، به آن‌ها نزدیک می‌شد و پس از عقد موقت، با چند نفر از طعمه‌هایش که همدستش بودند، این افراد را تلکه می‌کرد. در یکی از جلسات بازجویی، فرصتی پیش آمد که گفت‌و‌گویی با این متهم انجام شود، مصاحبه‌ای که ماحصل آن را در ادامه خواهید خواند:


- خانواده‌ات می‌دانند اینجایی؟

من خانواده‌ای ندارم. ۹ سال است که آن‌ها تنها دخترشان را از یاد برده‌اند.


- چرا؟ مگر با آنان چه کرده‌ای؟

من هرچه می‌کشم از سر خود‌خواهی و بی‌اعتنایی آن‌هاست. الان مادرم پیش شوهرش است و پدرم هم یا خماری می‌کشد یا در یکی از کوچه‌های شهر پی مواد برای مصرف روزانه‌اش می‌گردد.


- مادر و پدرت کی جدا شدند؟

سال ٨٧.
- علتش چه بود؟

پدرم اعتیاد داشت. وقتی مواد به او نمی‌رسید، مانند دیوانه‌ها می‌شد و هرچه به دستش می‌رسید می‌شکست. نه‌ساله بودم و همیشه می‌ترسیدم نکند پدرم بلایی سر من و مادرم بیاورد. دعوا‌های آنان تمامی نداشت. هر‌روزِ زندگی‌مان شده بود جروبحث‌کردن‌های مادر و پدرم. پدرم بیکار بود. مادرم هم به من توجه نمی‌کرد تا اینکه آن‌ها از همدیگر جدا شدند.
- بعد چه شد؟

پدر و مادرم پس از طلاق، مرا بین همدیگر پاس‌کاری می‌کردند. مادرم می‌گفت: «خودت پای این بچه را به این دنیا باز کرده‌ای. پس خودت هم باید از او نگهداری کنی.» پدرم هم در پاسخ مادرم می‌گفت: «تا دیروز که خرجی‌تان را می‌دادم، دخترت بود. حالا من پای او را به دنیا باز کرده‌ام؟!» این دعوا‌ها تمامی نداشت تا اینکه به مادربزرگ و خاله‌ام پناه بردم.
- در خانه مادربزرگت چه شد؟

مادربزرگم با من مهربان بود، اما به این علت که سن زیادی داشت، نمی‌توانست مرا‌تر و خشک کند. برای همین، بیشتر وقت‌ها را در خانه خاله‌ام می‌گذراندم. آن سال‌ها به‌سختی می‌گذشت و نبودن پدر و مادر از یک سو و تحمل زخم‌زبان‌های اطرافیان از سوی دیگر، زندگی را به کامم تلخ کرده بود. اینکه هم‌سن‌وسالانم، همگی، سایه پدر و مادر روی سرشان بود و من از این سایه بی‌نصیب بودم سخت آزارم می‌داد. سیزده‌ساله بودم که رابطه من و پسرخاله‌ام بالا گرفت و این رابطه شوم موجب بی‌آبرویی‌ام شد. دیگر راهی جز ترک آن خانه برایم نبود. از طرفی، نمی‌خواستم که خاله‌ام از این ماجرا بویی ببرد، چون می‌دانستم آخر سر، همه تقصیرات به گردن من می‌افتد و آدم‌بده داستان خواهم شد. سال ٩٢ بود که از خانه خاله‌ام فرار کردم.
- اعتیادت از کی شروع شد؟

از همان زمانی که خانه خاله‌ام بودم. من در حاشیه شهر به دنیا آمده بودم و در همان خیابان‌ها و کوچه‌های خاکی زندگی می‌کردم. در مسیر مدرسه‌ام چند موادفروش بودند که هر موقع از جلو خانه‌شان رد می‌شدم، چند مصرف‌کننده مواد مخدر یا در حال تزریق بودند یا مواد می‌کشیدند. این شرایط روی پسر‌خاله‌ام اثر گذاشته بود و او نیز مثل دیگر جوانان محله به شیشه معتاد شده بود. متأسفانه رابطه من و پسرخاله‌ام موجب آلوده شدن من هم شد.
- چگونه با مردان وارد رابطه می‌شدی؟

بعد از فرار از خانه خاله‌ام، آواره کوچه و خیابان شدم. نه جایی برای استراحت داشتم و نه پولی برای تغذیه. از طرفی، مصرف شیشه بسیار آزارم می‌داد. برای همین، تصمیم گرفتم هر طور شده جایی برای استراحت پیدا کنم. رابطه من و پسرخاله‌ام کارم را یکسره کرده بود و دیگر ترسی از رابطه با مردان نداشتم. برای همین، به سراغ مردان جوانی رفتم که هم جایی برای سکونت داشتند و هم شرایط استعمال مواد مخدر را برایم فراهم می‌ساختند.
- از کی وارد باند بابا شدی؟

در این میان، با فردی به نام مسلم آشنا شدم. او مسافرکش بود و در فرودگاه رفت‌وآمد داشت. وقتی مسلم متوجه شد که من فراری هستم و برای تأمین هزینه‌هایم دست به هر کاری می‌زنم، گفت: اگر گوش به حرفش بدهم، می‌توانم پول خوبی به جیب بزنم. متأسفانه بدون اینکه به آینده‌ام فکر کنم، پیشنهاد بی شرمانه مسلم برای ارتباط با مردان هوسران را قبول کردم و از چاله در آمدم و درون چاه افتادم.
- چگونه وارد باند بابا شدی؟

درست یادم نیست. مسلم مرا به آن مرد شیطان‌صفت معرفی کرد. بابا مردی پنجاه‌ساله است که با پسر بیست‌وهفت‌ساله‌اش زندگی می‌کند.
- چرا به او بابا می‌گویی؟

فقط من به او بابا نمی‌گفتم بلکه هر هفت دختر دیگری که شرایط من را داشتند و از خانه فرار کرده بودند و در خانه‌اش زندگی می‌کردند او را با این نام صدا می‌زدند.
- آنجا چطور جایی بود؟

خانه‌ای دوطبقه در یکی از مناطق برخوردار شهر بود. من و چند دختر دیگر که شرایطشان مثل شرایط من بود در آنجا زندگی می‌کردیم.
- برای بابا چه‌کار می‌کردید؟

بابا در تلگرام کانالی به همین نام داشت. افراد مبتذل در این کانال عضو می‌شدند و به بابا پیام می‌دادند. بعد او طبق وعده‌ای که داده بود، من یا دیگر دوستانم را به فرد مورد‌نظر معرفی می‌کرد و پس از پایان کار ٩٠ درصد از پول دریافتی را به بابا می‌دادیم و ١٠ درصد از آن را هم برای خودمان بر می‌داشتیم. او می‌گفت: اگر می‌خواهیم جایی برای زندگی کردن داشته باشیم، باید بهای آن را بپردازیم.
- چه بهایی؟

علاوه بر انجام کار‌های خانه و پرداخت ٩٠درصد از پول دریافتی‌مان، او و پسرش از ما سوء استفاده می‌کردند.
- با چند نفر رابطه داشته‌ای؟

نمی‌دانم، اما همه آن‌ها قانونی بوده است.
- چطور؟

آن‌ها مرا موقت عقد می‌کردند.
- پس از اتمام مدت عقد، عده نگه می‌داشتی؟

نمی‌دانم عده چیست.
- می‌دانی مرتکب چه جرمی شده‌ای و چه جزایی در انتظارت است؟

بله، حبس و شلاق.
- می‌دانی یکی دیگر از احکامی که قانون‌گذار برای اتهامت در نظر گرفته است اعدام است؟

مگر من آدم کشته‌ام؟ شما دروغ می‌گویید. خدا پدر و مادرم را نیامرزد. مقصران اصلی آن‌ها هستند. قاضی باید حکم اعدام را برای آنان صادر کند.
- حرف دیگری مانده است که بخواهی بگویی؟

می‌خواهم توبه کنم. می‌خواهم زندگی‌ام را از نو بسازم. خودم می‌دانم که مرتکب گناه بزرگی شده‌ام. من تقصیری نداشتم. شاید اگر من هم سایه پدر و مادر روی سرم بود، الان دانشجو بودم و زندگی خوبی داشتم.

منبع: فردا

کلیدواژه: باند شیطانی داماد ها تلکه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۲۹۹۲۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ایتالیا سفیر روسیه را احضار کرد

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از خبرگزاری آژانس فرانس پرس، پس از آنکه مسکو اعلام کرد که یک شرکت تابعه شرکت گرمایشی ایتالیایی با نام «آریستون» (Ariston Thermo Group) را تحت «مدیریت موقت» غول انرژی دولتی خود یعنی «گازپروم» قرار می دهد، رم امروز شنبه سفیر مسکو را احضار کرد.

بر اساس اعلام این خبرگزاری، آنتونیو تاجانی، وزیر امور خارجه ایتالیا در رسانه اجتماعی «ایکس» (توییتر سابق) خود در این ارتباط نوشت: دولت ایتالیا درخواست شفاف‌ سازی درباره موضوع ملی شدن شرکت گرمایشی ایتالیایی «آریستون» را دارد.

این مقام ایتالیا در ادامه اضافه کرد که از مقام ارشد وزارت خارجه کشورش خواسته است تا سفیر روسیه را احضار کند.

وی اضافه کرد: به وزارت خارجه دستور دادم تا سفیر روسیه را احضار کند. رم خواستار شفاف‌ سازی درباره موضوع ملی شدن گروه آریستون است که با بروکسل و آلمان نیز همکاری می‌ کند.

وی گفت که پیشتر با سفارت ایتالیا در مسکو پس از تصمیم برای انتقال مالکیت شرکت به مدیریت موقت گازپروم تماس گرفته و این اقدام را غیر منتظره توصیف کرده است.

کد خبر 6090323

دیگر خبرها

  • قصه عبرت آموز یک دزد!
  • ایتالیا سفیر روسیه را احضار کرد
  • قطعی موقت جریان برق در ۳ شهرستان گیلان
  • من، مادرم، خواهرم و برادرم را سلاخی کرده‌ام!
  • بیش از ۹۵ درصد قراردادهای کار موقت هستند
  • خشونت علیه زنان در خانه / زنان چه کنند؟
  • کارگر ماهر هم امنیت شغلی ندارد
  • پایان موقت کاوش در محوطه تازه کشف‌شده در اصفهان + عکس
  • بهسازی و آسفالت جاده روستایی تنگ بابا احمد اندیکا+فیلم
  • آتش و فراموشی؛ روایت استاد فلسطینی از زندگی خانواده او در غزه