حاضرم فرزند دیگر خود را هم فدای حضرت زینب (س) کنم
تاریخ انتشار: ۴ شهریور ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۳۲۱۸۷۵
مادر شهید علی عظیمی هنگامی که به زیارت بارگاه عقیله بنی هاشم مشرف شد، خطاب به حضرت زینب (س) گفت: «خانم جان! سر «علی» فدای شما، حاضرم تنها فرزندم «حسن» را هم فدای شما کنم و برای دفاع از حرمت بفرستم». ۰۴ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۴:۱۸ رسانه ها خواندنی نظرات
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، «مطهره جعفری» مادر شهید مدافع حرم «علی عظیمی» در گفتوگو با خبرنگار دفاع پرس، اظهار داشت: خداوند در زندگی چهار فرزند به من عطا کرد که سالهای قبل 2 فرزند خود را از دست دادم و هنگامی که «علی» برای نخستینبار قضیه اعزام خود به سوریه را با من مطرح کرد، من در جواب گفتم «طاقت دوری و از دست دادن فرزند دیگرم را ندارم»، علی در جواب گفت «مادر من که لیاقت شهادت ندارم و اگر روزی شهادت نصیبم شد، به من افتخار کنید و در از دست دادن من ناراحت نباشید که انشاءلله حضرت زینب (س) به شما صبر میدهد».
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی ادامه داد: وقتی ساک سفر علی را میبستم، از من خواست برایش دعا کنم و من به او گفتم که دعا میکنم مانند سردار «حاج قاسم سلیمانی» که خدمتگزار این نظام و ولایت است، شما هم به این نظام و رهبرت خدمت کنی و «علی» در جواب گفت «من خاک کف پای سردار سلیمانی هم نیستم و نباید من را با ایشان مقایسه کنید».
مادر شهید «عظیمی» به لحظه آخر خداحافظی با فرزندش اشاره کرد و گفت: در آخرین وداع، «علی» اصرار داشت که من را حلال کنید و طوری رفتار کرد که بفهماند که دل از من بکنید و یک نگرانی به من دست داد که حس کردم آخرین باری است که «علی» را میبینم.
مادر شهید «علی عظیمی» ادامه داد: من چشم انتظار «علی» هستم و اکنون یک سال است که از فرزندم خبری ندارم و دلم میخواهد حضرت زینب (س) پیکر «علی» را برای من بفرستد و من را از چشم انتظاری در بیاورد و من یکبار دیگر فرزند شهیدم را در آغوش بگیرم.
میگفت عاشق شهادتم و دعا کنید که شهید شوم
در ادامه «حسن عظیمی» برادر شهید «علی عظیمی» نیز به خبرنگار دفاع پرس گفت: «علی» دانشجو بود و بعد از اتمام تحصیل و خدمت سربازی، همزمان در آزمون آموزش پرورش و سپاه پاسداران قبول شد و چون علی علاقه زیادی به شغل پاسداری داشت، پاسداری را برگزید و در طول خدمتش به مدت پنج سال هم در زاهدان بود.
وی بیان داشت: هنگام اعزام به سوریه برای خداحافظی به فرودگاه رفتیم، میگفت: «عاشق شهادتم و دعا کنید که شهید شوم و جسدم به کشور برنگردد و گمنام بمانم».
«حسن عظیمی» با بیان اینکه بیست و سوم ماه مبارک رمضان سال 1396 «علی» به سوریه اعزام شد و بعد از 50 روز در منطقه «تدمر» سوریه به شهادت رسید، افزود: بعد از چند روز خبر شهادت «علی» را به ما دادند و پدرم پس از شنیدن خبر شهادت، سجده شکر به جای آورد و گفت: «علی به آرزوی خود رسید و خدایا این فرزند شهیدم را از ما قبول کن».
وی ادامه داد: مادرم بعد از شهادت «علی» افتخار حضور در سوریه و تشرف به حرم حضرت زینب (س) نصیبش شد و پس از بازگشت از مادر پرسیدم از حضرت زینب (س) چه درخواستی کردی و او گفت: «وقتی وارد حرم شدم با تمام وجود غریبی حضرت زینب (س) را احساس کردم و گفتم «خانم جان! سر «علی» فدای شما، حاضرم تنها فرزندم «حسن» را هم فدای شما کنم و برای دفاع از حرمت بفرستم».
منبع:دفاع پرس
انتهای پیام/
بازگشت به صفحه رسانهها
R41383/P41383/S9,1299/CT12منبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۳۲۱۸۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایتی از طلبه جهادگر و مادر ۵ فرزند/ بچه ها برکت آوردند
خبرگزاری مهر، گروه استانها: «صدیقه کلیجی» از طلاب دانش آموخته مدرسه علمیه تخصصی الزهرا (س) ساری و مادر پنج فرزند است. این بانوی طلبه ۳۱ ساله که سطح دو حوزه را تمام کرده، خانهداری میکند و مدتی است که با یک شرکت دانش بنیان همکاری دارد و محصولات آرایشی و بهداشتی به همراه مشاوره رایگان در اختیار دوستانش قرار میدهد.
وی مادر سه پسر و دو دختر است که با ما هم صحبت شده است.
*پس از ازدواج تصمیم داشتید صاحب چند فرزند شوید؟
۲ فرزند
*کدام مساله شما را به داشتن فرزند بیشتر ترغیب کرد؟
وقتی که دوتا از فرزندانم همبازی بودن دائماً حس رقابت داشتند و نسبت به هم گذشت نداشتند، زمانی که با مشاوره صحبت کردم گفت با آمدن فرزند سوم این مشکل حل خواهد شد، با وجود فرزند سوم گذشت و فداکاری را یاد میگیرند؛ واقعاً هم با بچه بعدی که به عنایت پروردگار دوقلو بودند اوضاع تربیتی بچهها خیلی بهتر شد ولی داشتن دوقلو خیلی برای ما سخت بود.
*کدام یک از شما بیشتر مشتاق بودید برای داشتن فرزند به تعداد بالا؟
همسرم در خانوادهای به دنیا آمد که مادرشان به تک فرزندی اعتقاد داشتند، با وجود اینکه همسرم تک پسر بودند ولی اصرار داشتند که یک فرزند نهایت دو فرزند کافی است، خودم خیلی دوست داشتم به خاطر برکات زیاد چند فرزندی، فرزندان بیشتری داشته باشم.
*با توجه به داشتن پنج فرزندی آیا با مشکلاتی مواجه بودید؟
این سوال خیلی کلی هست قطعاً چه تک فرزندی و چه چند فرزندی یک سری چالشها و سختیهای خودش را دارد ولی ما همه چیز را به فال نیک میگیریم و با اینکه دوقلو داشتن سختی زیادی برای ما به همراه داشت، اقدام به فرزند پنجم کردیم، الان اگر کسی بخواهد به خاطر سختیهای بزرگ کردن بچه از این کار امتناع کند قطعاً امام زمان (عج) هم بیایند بهانهای دارد برای کمک نکردن به ایشان.
*اقتصاد زندگی شما بر چه مبنایی میچرخد؟ راحتتر بگویم زندگی شما با ۵ فرزند چگونه تأمین میشود؟
همسرم کارمند هستند، مثل اکثر مازندرانیها که یا خانواده دختر یا پسر در بعضی از موارد کمک میکنند برای ما هم به همین صورت است، پدرم خیلی کمک کار زندگی ما هستند، چون ایشان کشاورز هستند و خیلی چیزها را نمیخریم، در واقع خدا پدرم را واسطه رزق ما قرار داده است و یکی از الطاف خدا به ما در این چند سال مستاجری، این بود که، صاحبخانههای خوبی در مسیر زندگی ما قرار داد، مکانی که در حال حاضر در آن زندگی میکنیم، طبقه پایین آن خالی است و صاحبخانه آن را اجاره نمیدهد و بچهها خیلی راحت و بدون دغدغه همسایه آزاری تحرک دارند، همچنین صاحبخانه ما طی این سه سال مبلغی برای رهن و اجاره اضافه نکرده است.
*زیاد بودن تعداد بچهها کار تربیتشان را سخت نکرده است؟
اتفاقاً وقتی یکی بود کارم سختتر بود و خیلی به رفتار من و همسرم دقت میکرد و همیشه با ما حرف میزد و وابستگیاش به ما زیاد بود و باید سرگرمش میکردیم که واقعاً بعضی وقتها خسته کننده بود، وقتی دوتا شدند همبازی پیدا کرد ولی فضای بین آنها رقابتی بود و به لطف خدا از بچههای بعدی همکاریشان در کار خانه خیلی زیاد شد و چون واقعاً من تنهایی به کارها نمیرسیدم، پسر بزرگم که هنوز ۱۰ سالش نشده آشپزی میکند، نان میخرد، جارو میکشد و ظرف میشوید.
حتی دوقلوهایمان که دو سال و نیم هستند با این قد کوچک کلی به کارهای خانه میرسند که حتی تصورش برای مادرهای تک فرزند و دو فرزند سخت است، با عشق به هم کمک میکنیم و این هم لطف خداست، به قول قدیمیها «تو بچه اول را خوب تربیت کن بقیه بچهها با دیدن رفتارهای او خودشان تربیت میشوند».
*خود بچهها از اینکه به تعداد زیاد هستند، اذیت نمیشوند؟
نه اتفاقاً خیلی دوست دارند و به بقیه فخرفروشی میکنند.
*آیا تا الان با انتقاد اقوام و آشنایان هم مواجه شدید؟ مثلاً بگویند این همه بچه چرا؟
خیلی، دوستانم طعنه کنایه میزنند، باید فقط با یک لبخند از کنار این حرف ها رد شد.
*اگر به گذشته برگردید، همچنان به داشتن تعداد بالای فرزند تمایل دارید؟
بله شایدم بیشتر
آیا داشتن فرزندان زیاد، آثار و برکاتی در زندگی شما به همراه داشت؟
بله، هم برکات مادی هم معنوی، در بارداری اول ماشین خریدیم، بعد از دخترم پراید قدیمیمان را فروختیم و یه پراید صفر خریدیم، بعد از دوقلوها؛ فرزند آخری با اینکه جمع ما بیشتر شد ولی قدرت خرید ما به طرز معجزه آسایی بیشتر شد و خیلی راحت مسائل مادی در زندگی ما پیش میرود و به لطف خدا محتاج کسی نمیشویم.
کد خبر 6090840