ترسناکترین داستانهای جهان درباره «ارواح»! /تصاویر
تاریخ انتشار: ۶ شهریور ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۳۵۴۹۵۸
کتاب خوانهای حرفهای حساسیتی روی ژانر موضوعیِ کتابی که برای مطالعه انتخاب میکنند، ندارند و ویژگی «خواندنی بودن» برای دست گرفتن یک کتاب توسط آنها کفایت میکند
اما، حتی همین کتاب خوانهای حرفهای هم به هر حال یک گونه خاص را بیش از بقیه میپسندند، یکی عاشق ادبیات پلیسی است و دیگری دلباخته ادبیات تاریخی و برخی هم کشته مرده ادبیات وحشت! در این مطلب قصد داریم تعدادی از بهترین داستانها با موضوع ارواح سرگردان از زیرگونه ژانر وحشت را که انتخاب کرده است، به شما معرفی کنیم.بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«پنجره باز» نوشته ساکی
ساکی در اصل لقب هکتور هوگ مونرو نویسنده انگلیسی است که او را به دلیل مهارتش در داستانکوتاهنویسی با اُهنری و دوروتی پارکر مقایسه میکنند. «پنجره باز» یکی از کوتاهترین داستانهای ارواح ادبیات جهان است که کمی هم به کمدی پهلو میزند.
«مرده دزد» نوشته رابرت لوئیس استیونسون
داستان این نویسنده شهیر اسکاتلندی در سال ۱۸۸۴ منتشر شد و در سال ۱۹۴۵ توسط رابرت وایز، با بازی بوریس کارلوف و بلا لوگوسی روی پرده سینما رفت. داستان در اواسط قرن ۱۹ رخ میدهد و درباره دزدهایی است که نبش قبر و برای آزمایشگاه پزشکی مدرسه جنازه فراهم میکنند.
«پیچش پیچ» نوشته هنری جیمز
به عقیده بسیاری «پیچش پیچ» یا «گردش پیچ» بهترین داستان ارواح تاریخ ادبیات است. هنری جیمز نویسنده انگلیسی متولد آمریکا، در شکلگیری مکتب رئالیسم در انگلستان نقش به سزایی داشت و رمانها و داستانهای کوتاه او نمونههای نابی از ادبیات داستانی هستند. آثار جیمز به لحاظ نوع روایت، نقطهنظر و سبک داستان، جایگاه ویژهای در مکتب رئالیسم ادبیات انگلستان دارد. او «پیچش پیچ» را در سال ۱۸۹۸ منتشر کرد که تاکنون بارها روی پرده سینما، صفحه تلویزیون و صحنه تئاتر به نمایش درآمده است.
«پنجه میمون» نوشته ویلیام ویمارک جاکوبز
این داستان در سال ۱۹۰۲ در انگلستان منتشر شد که در آن پنجههای میمون مردهای بهعنوان طلسم عمل میکند. داستان، بر اساس ایده قدیمی «سه آرزو که برآورده میشوند» شکل گرفته است، که در این داستان پنجه یک میمون این کار را انجام میدهد. در واقع پنجه همیشه آرزوی مد نظر را برآورده میکند ولی همراه با آن قسمت بزرگی از زندگی را نیز میگیرد.
«کلبه شمشادپیچ» نوشته پلهام گرنویل ودهاوس
«کلبه شمشادپیچ» را باید جزو داستانهای کمدی ارواح طبقهبندی کرد. ودهاوس که قسمت زیادی از عمرش را در فرانسه و آمریکا گذراند، حدود ٧٠ سال نویسندگی کرد. او در کل نویسندهای کمیک محسوب میشود تا نویسنده داستانهای ارواح. نویسندگان زیادی از جمله کیپلینگ و داگلاس آدامز از داستانهای ودهاوس تمجید کردهاند.
«دماغ» و «شنل» نوشته نیکلای گوگول
این دو داستان نیز جایگاه خاصی در بین داستانهای ارواح دارند. گوگول از تاثیرگذارترین نویسندگان روس است که پدر ادبیات رئالیسم مدرن روسیه نامیده میشود. داستایوسکی در ستایش گوگول عبارتی دارد به این مضمون که: «همه ما [نویسندگان بزرگ روس] از زیر «شنل» گوگول بیرون آمدهایم.
منبع: افکارنيوز
کلیدواژه: ادبیات جهان بازی مدرسه تلویزیون تئاتر مد فرانسه پدر روسیه کتاب داستان کتاب ترسناک ژانر ترس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.afkarnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «افکارنيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۳۵۴۹۵۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«چشمها تنها برای دیدن نیستند»
کتاب «چشمها تنها برای دیدن نیستند» از مصطفی عظیمیفر منتشر شد.
به گزارش ایسنا، این کتاب در ۱۰۶ صفحه با شمارگان ۲۰۰ نسخه و با قیمت ۲۵۰ هزار تومان در انتشارات سیب کال راهی بازار کتاب شده است.
در نوشته پشت جلد کتاب آمده است: «مصطفی عظیمیفر در کتاب «چشمها تنها برای دیدن نیستند» از ورای روزمرگیهای زندگی، دغدغههای اجتماعی خویش را نسبت به دنیای اطراف در قالب کوتاهترین داستانها و نوشتههای ادبی به تصویر کشیده است.
از دیگر آثار این نویسنده میتوان به «هزار سال پس از پاییز و هر خودی همیشه تنهاست» (انتشارات کتاب هرمز) و «من نویسنده این کتاب نیستم» (انتشارات سیبکال) اشاره کرد.
در برشی از کتاب میخوانیم: نزدیک ظهر به محله خودمان میرسم. جوانی با ماشین شیک و گرانقیمتی از کنارم عبور میکند و ردی از غبار روی موها و لباسهایم به جا میگذارد. خیلی زود شروع به مقایسه داشتههای خود با آن شخص میکنم. نگاهی به کفشهایم میاندازم! غبار گرفته و خسته به نظر میآیند. یک سالی از فروش دوچرخهام برای خرید یک ماشین اصلاح مو میگذرد. از آن روز به بعد تنها وسیله نقلیهای که دارم، پاهایم هستند و این بسیار دردآور است.
حسرت که شرایط را مهیا میبیند، شروع به بیدار کردن حسادت میکند. ولی خیلی زود با اخطاری روبهرو میشود که میگوید: به داشتههای مادی دیگران حسادت نکن. زیرا آنها و گذشتگانشان یا زیاد تلاش و قناعت کردهاند و یا شرافت خود را زیر پا گذاشتهاند. اکنون که چنین است یا زیاد تلاش کن و یا...
خوشبختانه حسرت هشدار را میپذیرد و من... »
انتهای پیام