«تنگه ابوقریب» فیلم سفارشی نیست
تاریخ انتشار: ۶ شهریور ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۳۶۴۸۹۱
به گزارش خبرگزاری تقریب، «نقد» منصفانه و سازنده حق منتقدِ مطلعِ صاحبنظر و بادانش است که مناسبات خارج از ساخت یک فیلم بهمثابه یک اثر هنری را، بر انتخاب کلمات و عبارات خود تاثیر نمیدهد. ازاینرو این مطلب که «نقد فیلم» نیست هیچ مواجههای با «نقد کردن» به معنای انتخاب سره از ناسره و ارائه تحلیل برای اعتلاء دیدگاه تماشاگر و فیلمساز و جلوگیری از جعل و تقلب و درنهایت کمک به لذت بردن هرچه بیشتر از فیلمها ندارد؛ اما با آن رویهای که مفهوم نقد فیلم را برای مطالب خود به عاریت میگیرد و در تنظیم و کولاژ مطالب با سوءاستفاده از این واژه، حواشی را بر اصل و متن تحمیل و محاط میکند و با این پوشش، تمناهای شخصی یادداشت و گزارش مواجب طلبانه خود را در متن میگنجاند؛ و گاهی آنچنان نازل و بیکیفیت و پراشتباه و مشحون از اطلاعاتی نادرست و در نگاهی خوشبینانه با اغلاطی ناشی از بیدقتی و یا کمدقتی و با اعتمادبهنفس فراوان، به این اقدام غلط همت میگمارد؛ در راستای دفاع از واژه «نقد» مشکل دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اما برخی گزارش نویسان خبری که خود را فارغ از حداقل نیاز به کمی جستجوی لازم در این زمینه که ذات فعالیت در این رشته است میدانند و تکنگاری نویسانی که دلایل خبث طینتشان لو رفته است، در ابتدا باید تاریخ سینمای خود را شناخته و بعد به سفارش دادنها و گرفتنها خرده بگیرند. مهم این است که در طی فرآیند این نوع فیلمسازی چه نتیجهای حاصل میشود. قبل از ورود به این مناقشه، با یادآوری تاکید قبلی، بهصراحت ادعای سفارشی نبودن «تنگه ابوقریب» درجای خود باقی است؛ یعنی سفارش «موسسه اوج» که وظیفه هزینه از بودجه عمومی کشور برای ساخت فیلم جنگی با اهداف یکنهاد نظامی مشخص و قدرتمند به آن محول شده، نیست.
باید یادآوری کرد قبل از ساخت این فیلم، تهیهکننده آن، فیلمی با عنوان «ویلاییها» را تولید کرده بود که فیلمنامهاش دوازده سال به نیت گرفتن بودجههای آنچنانی در دیگر دفاتر سینمایی بلاتکلیف میچرخید؛ اما سرانجام «ویلاییها» توسط «سعید ملکان» از بخش خصوصی پروانه ساخت گرفت و سهم شراکت بنیاد فارابی در آن نیز، هم تمایل بنیاد و هم طبق عرف رایج تولید فیلمهای اول و از وظایف این نهاد بوده که متاسفانه در حین تولید تا اکران فیلم به آن تزریق نشد. حتی تا یک سال پس از پایان اکران فیلم نیز! مبلغ قابلتوجهی از سهمالشراکه از طرف آن نهاد به این فیلم تزریق نشد و نهایتا ملکان ناگزیر شد تا با قبول حقوق مختلفی که غیر از اکران عمومی فیلم وجود دارد، ضرر شراکت را جبران کند. هرچند و اما این فیلم در مصاحبههای مختلف چه بسیار به دادِ کارنامه و عملکرد مسئولین آن نهاد رسید!
اما «تنگه ابوقریب» به روش دیگری تولید شد. کیفیتِ سابق «سعید ملکان» مسئولین «موسسه اوج» را بر آن داشت تا به دلیل اطمینان بیشتر از حصول نتیجه مطلوب، با وسوسه همکاری با او کنار بیایند. درهرصورت ملکان «خودی» محسوب نمیشد و آنها باید پاسخ «خودی» ها را هم میدادند؛ اما ملکان هیچکدام از طرحهای پیشنهادی و کارگردانان تحمیلی آنها را نپذیرفت و «موسسه اوج» را به یاد رویدادی که سی سال در ناگفتهها حبس شده بود، یعنی حماسه «تنگه ابوقریب» که دغدغه قدیمیاش بود انداخت و بهرام توکلی را نیز بهعنوان کارگردان معرفی کرد. اتفاقی که لابد برای «موسسه اوج» یک ریسک سازمانی محسوب میشد. پافشاری زیادی نیز از سوی ملکان در کار نبود. چراکه او تمایل به کنارهگیری از همکاری را، در غیر این صورت، خیلی راحت مطرح کرده بود. اتفاقی که قطعا بسیاری از سینماگران مدعی این عرصه را خوشحال میکرد. درواقع«تنگه ابوقریب» سفارش سعید ملکان به «موسسه اوج» و تحت ضمانت او بود. او سالها آرزوی ساختهشدن ماجرای «تنگه ابوقریب» و شرح رشادت بازمانده گان «گردان عمار» توسط هر تهیهکننده دیگری را هم داشت و چه نهادی غیر از «موسسه اوج» باید این مسئولیت را به گردن میگرفت؟ و او نیز مشوق میبود. شاید متخصصان خود خوانده تصورشان این است که برای مثال «وزارت آموزشوپرورش» باید برای ساخت این فیلم اقدام میکرد! هر چند دو فیلم نامه جنگی دیگری نیز در اولویت کاری ملکان قرار داشت که فعلا آنها را بنا به دلایلی کنار گذاشته است.
نگارنده ناگزیر است مروری برنهادها و سازمانهای سفارشدهنده و یا حمایتکننده مالی در طول تاریخ سینمای ایران داشته باشد و گمان دارد ذکر چند مثال از قبل و بعد از انقلاب کافی است که اثبات کند یک فیلم از هر نهادی تامین مالی شود مهم این است که درنهایت چه اثری و با چه نگاه و رویکردی ساخته میشود. آیا کسی نیست که نداند «گاو» محصول وزارت فرهنگ و هنر و «آرامش در حضور دیگران»، «چشمه»، «طبیعت بیجان»، «در غربت»، «زنبورک»، «شازده احتجاب»، «اوکی مستر»، «مغول ها»، «باغ سنگی» و «دایره مینا» با سرمایهگذاری تل فیلم که از موسسات معروف متعلق به رادیو و تلویزیون ملی ایران بود ساختهشدهاند و عمده این فیلمها در زمره فیلمهای ضد جریان اصلی، روشنفکرانه و همراه با نگاهی انتقادی نیز بودهاند که حتی در مواردی مثل «آرامش در حضور دیگران» و «دایره مینا» به توقیف هم منجر شدند.
از طرفی «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» متعلق به وزارت آموزشوپرورش نیز در آن دوره محل فعالیت بسیاری از فیلمسازان مطرح با ویژگیهای ذکرشده بود که حتی در خصوص عباس کیارستمی تا فیلم «کلوزآپ» نیز ادامه یافت و کسی پاسخ دهد که نسبت این فیلم با کودکان و نوجوانان در چیست؟ در ضمن مدیریت و سرمایهگذاریهای «شرکت گسترش خدمات صنایع فیلم ایران» در امر تولید برخی فیلمها نیز بهراحتی قابل تحقیقاند.
در پس از انقلاب نیز تولیدات متعدد، متنوع و حتی غیرایدئولوژیک، اما باهدف رشد توان تکنیکی و روایی و آزمودن عرصههای جدید در تاریخ سینمای ایران و نیز سرمایهگذاری روی فیلمسازان جوان و تازهنفسی چون مسعود جعفری جوزانی، کیانوش عیاری، رسول ملاقلیپور، رخشان بنی اعتماد و کارگردانانی که در سینمای آزاد فیلمهای کوتاه میساختند، با حمایت نهادهایی چون «موسسه امور سینمایی بنیاد مستضعفان و جانبازان»، «حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی»، «بنیاد سینمایی فارابی»، «گروه تلویزیونی شاهد» و حتی «مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق» در تولید فیلمی مثل «عروس حلبچه»، نیز بهراحتی برای یادداشت نویسان! و تک نگاران! قابل تحقیق است. مهم این است که فیلمساز از این امکان چگونه بهره برده و این فرصت را به ساخت چه فیلمی سوق داده است. آیا خودمُطلع پنداران عرصه ژورنالیسم سینمایی هیچ میدانند فیلمسازانی که ادعای مستقل بودن دارند با فیلمنامههایی با برآوردهای عجیبوغریب بالای بیست میلیارد تومان در دست، یعنی بیش از چهار برابر فیلم ششمیلیاردی «تنگه ابوقریب»، پشت درب اطاق مدیران موسسهای که وظیفهاش ساخت فیلم جنگی است در انتظار تقاضای پاسخ مثبتاند؟! فیلمسازان بیدغدغهای که بوی کباب به مشامشان خورده است و قطعا اگر این فرصتها در اختیارشان قرار گیرد هدفی جز مالاندوزی در پی ندارند. این مطلب تلاش ندارد تا به برخی خردههایی که بهغلط به «تنگه ابوقریب» گرفتهشده است و نه از قضا که بهقصد، عموما مطالعه و بررسیشدهاند و متاسفانه چیزی جز یکسری عبارات تکراری که قابل الحاق به هر مطلبی تحت عنوان نقد هر فیلمی هستند، پاسخ دهد. اینکه این روایت متاثر کننده حتی ضد «جنگ و جنگ آفرینی» قهرمانانی خلق کند که هم مخاطب جدی و حرفهای و هم مخاطب عام را ازنظر عاطفی درگیر خود کنند و آنوقت ابراز شود که چون این فیلم نتوانسته فرد و فردیت بسازد پس نتوانسته آدم بسازد؛ چیزی به سواد منِ مخاطب بیننده یا شنونده این اظهاراتِ در قالب نقد نمیافزاید.
این ایراد که تلاش شده تا صحنههای جنگی فیلم شبیه هالیوودیها شود و این در حالی است که همصحبتی نگارنده با چند کهنه سرباز و رزمنده قدیمی روشن ساخت که اگر امکانات بیشتری در اختیار فیلم و تیم سازندهاش قرار میگرفت و «موسسه اوج» فیلم را در تقابل با آن فیلم عزیزکرده دیگرش قرار نمیداد، حماسه ابوقریب حتی از اینکه دیدهایم دهشتناکتر بوده را چگونه باید پذیرفت؟ اینکه فیلم «بیگ پروداکشن» نامیده شود اما به هزینه تولید شش میلیارد تومانی آن در مقایسه با هزینه تولید دو تا سهمیلیاردی یک فیلم شهری/آپارتمانی در سینمای ایران توجهی نشود، به کار بردن کلمه «بیگ پروداکشن» را به یک کنایه تبدیل میکند؛ اما از طرفی نشان میدهد هزینه «تنگه ابوقریب» بیشتر به نظر میرسد و این ناشی از تواناییهای تهیهکننده فیلم است. حال این تناقضها را چگونه کنار هم بگذاریم؟
آیا توقع اینکه کارگردانی توانایی خود و تیم اش را در اجرای کمنظیر یک پلان جنگی چهارونیم دقیقهای از هراسِ متهم به خودنمایی کردن و به رخ کشیدن تکنیک اش در محاق قرار دهد تا به تکنیک زدگی متهم نشود، مضحکترین استدلالی نیست که میشد شنید و یا خواند؟
این فیلم یک روایت امروزی و بهاصطلاح بهروز شده است که به بهانه یک اتفاق مهم، بخشی از تاریخ جنگ ایران و عراق را نشان میدهد. نگارنده خود از نسلی است که میداند واژه «دفاع مقدس» بعد از جنگ ابداعشده و اساسا آن هنگام کسی حرف از دفاع نمیزده و شعارها همه پر از «جنگ! ... جنگ!» بوده و از ترکیب «جنگ تحمیلی» در ادبیات سیاسی استفاده میشده و دفاع تا فتح خرمشهر و یا با نگاهی خیلی ارفاقی تا زمان صدور قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت که در ۲۹ تیر سال ۱۳۶۶ برای پایان دادن به جنگ صادرشده معنا داشته است. باآنکه این قطعنامه مفصل و ازنظر ضمانت اجرایی قویترین قطعنامه شورای امنیت در مورد جنگ ایران و عراق بوده است و پیشتر از سوی عراق پذیرفتهشده بود، ولی یک سال بعد و به فاصله پانزده روز بعد از سقوط هواپیمای ایرباس مسافربری به دست ناو وینسنس آمریکا، در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ از سوی ایران پذیرفته شد. پذیرش این قطعنامه باآنکه به معنای پذیرش آتشبس از سوی ایران بود، ولی عراق به حملات خود ادامه داد و مجدداً داخل خاک ایران شد تا نقاط مهمی ازجمله خرمشهر را به دست بیاورد تا باقدرت بیشتری در مذاکرات حضورداشته باشد، اما موفقیتی به دست نیاورد و نهایتاً جنگ در ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ پایان یافت. ازاینرو «تنگه ابوقریب» نشان میدهد که چند روز مانده به قبول قطعنامه وضعیت ایران در جبهههای جنگ چگونه و قصد جدی عراق چه بوده است؟ و زمین بحثهای امروزی در خصوص چرایی پذیرش قطعنامه را نیز در زیر متن این روایت نشان میدهد. نکته مهمی که متاسفانه از تحلیلها دورمانده است.
نکته مهم پایانی این است که نگارنده سالهاست از انفعال غیرمنطقی ارتش در مقابل میزان نمایش حضورش در جبهههای جنگ و بخصوص در بخشهای تخصصی نیروی زمینی، نیروی هوایی و نیز دریایی متعجب است. کافی است در اینترنت جستجوی سادهای شود و در تعداد عملیات و نیز شهدای ارتش تأمل شود؟!
منبع: تقریب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.taghribnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تقریب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۳۶۴۸۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
گردشگران ناپدید شده در ارتفاعات نوشهر تحویل خانوادههایشان شدند
سمانه حمیدی نیا رییس جمعیت هلال احمر نوشهر گفت : حوالی ساعت ۲۰ و ۴۵ دقیقه شب گذشته حادثه مفقودی این شمار از افراد طبیعت گرد به پایگاه امدادو نجات جمعیت هلال احمر نوشهر واقع در منطقه سی سنگان گزارش شد که پس از دریافت این پیام از آن پایگاه با همراهی دیگر پایگاه ها ۲ گروه ۹ نفره برای یافتن این افراد مفقودی راهی کمربندی نوشهر، روستای کوشکسرا و جنگل تنگه دار شدند.
وی اظهار کرد : متاسفانه این افراد مدت سه ساعت از این نقطه ای که برای طبیعت گردی آمده بودند فاصله گرفته و سر در گم شدند تا اینکه با حضور گروه های امداد و نجات، حوالی ساعت ۲۴ شب گذشته آنان را پیدا کرده و بدون هیچگونه آسیبی به خانواده هایشان تحویل داده شدند.
تنگدار یا به اصطلاح عامیانه تنگهدار در روستای کوشکسرا در هشت کیلومتری شهر نوشهر به سمت ارتفاعات و جنگل های این شهرستان قرار دارد و بیشر افراد غیرمحلی که گذرشان به سمت کوشکسرا میافتد به هوای بهره مندی از آب و هوای مساعد و شنا کردن در رودخانه خانیکان این نقطه را به عنوان مقصد سفرشان برمی گزینند.
عرصه جنگلی خانیکان تنگه دار با بر خورداری از طبیعت بکر، آب و هوای مطبوع و خنک و نیز رودخانه پرآب و عمیق در روستای کوشکسرای نوشهر قرار دارد و در تمام فصول به ویژه بهار و تابستان این جاذبه طبیعی خاستگاه هزاران گردشگرداخلی و خارجی است.
ماه گذشته هم سه نفر از مسافران در جنگل های "تیلا کنار "بخش سلمانشهر عباس آباد غرب مازندران ناپدید شده بودند.
شهرستان نوشهر واقع در غرب مازندران از جمعیتی دست کم ۱۴۰ هزار نفر از ۱۲۰ نقطه روستایی و سه نقطه شهری برخوردار است.
باشگاه خبرنگاران جوان مازندران ساری