سفری علمی به سرزمین ترافیک بدون بوق ممتد از زندگی در آسمان تا پلهای هوایی خنک!
تاریخ انتشار: ۸ شهریور ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۳۹۲۳۳۳
یک استاد ایرانی که سفری به سرزمین (تمام آسیا) داشته است از تجربیات سفر علمی خود به نکات جالبی از جمله رانندگی مردم این سرزمین،زندگی در ساختمانهای بلندمرتبه، پلهای هوایی دارای دستگاههایی خنک کننده و در نهایت به ارزش پوستر در کنگره ایفلا پرداخته است. ۰۸ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۷:۰۸ اجتماعی محیط زیست سفر نظرات
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، سفر همیشه ابعاد مختلفی داشته است ولی برحسب روزگار، سفرهای تفریحی بیشتر مورد توجه قرار گرفت، ولی مدتی است به لطف اساتید دانشگاهی، انتقال تجربیات سفرهای علمی که بسیار نیز مهم است، مورد توجه قرار گرفته است، زیرا نگاه جزئی نگر، یک فرد علمی - بسیار متفاوت از نگاه سطحی افراد دیگر است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بنابراین در هر نوشتار و سفرنامه علمی، پندهای بسیاری نیز نهفته است تا فرد خواننده با مطالعه آن به دانش او بهخصوص در حوزه سفرهای علمی افزایش یابد، حال در این زمینه دکتر امیررضا اصنافی-استادیار گروه علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه شهید بهشتی در بخش دوم مطلب خود با عنوان «ایفلا نوشتهای یک کتابدار» به زوایای سفر علمی خود به "کوالالامپور" پایتخت "مالزی" پرداخته است، سرزمینی که به حق، تمام آسیاست، زیرا که فرهنگ چینی، هندو و اسلامی را در هم تنیده است.
بیشتر بخوانید:
بچه ناف «طهرونم»
«کاشیها» خوشرنگترین راویان «قصهها» + تصاویر
... در شهر کوالالامپور شیوههای مختلفی برای آمد و شد به مقصد مورد نظر وجود دارد. مترو، اتوبوسهایی که برخی از آنها MRT نامیده میشوند، تاکسیهای معمولی و تاکسیهایی که اصطلاحاً Grab هستند که همان کار تپ سی و اسنپ در ایران را انجام میدهند و هزینه شان بسیار کمتر از تاکسیهای دربستی می شود. کافیست نرم افزار کاربردی آنها را روی تلفن همراه خود نصب کنید تا بتوانید به هر مقصدی که بخواهید بروید. امکان گفتوگوی آنلاین با راننده وجود دارد و با استفاده از این نوع از تاکسیها میتوانید خیلی راحت و به صورت کاملاً اقتصادی در شهر رفت و آمد کنید.
فاصله محل اقامت من تا مکان برگزاری کنگره ایفلا به صورت پیاده بین 20 تا 25 دقیقه و با Grab حدود 10 دقیقه و حداکثر 6 رینگیت هزینه در برداشت. تقریباً سعی می کردم صبحها بعد از صرف صبحانه پیاده به سمت محل برگزاری کنگره بروم تا با شهر و پیشرفتهایش نیز آشنا شوم. نکات زیادی در طول پیاده رویهای روزانه توجهم را جلب می کرد.
یک مورد، ترافیک سنگین صبحگاهی که در واقع نشان دهنده حجم زیاد خودروها نسبت به خیابانها و اتوبانهای شهر است، خونسردی کامل رانندهها هنگام رانندگی و حرکت آهسته آنها در طول مسیر بدون اینکه از خط خود خارج شوند، خودداری از بوق زدنهای بیجا، و احترام به حقوق یکدیگر و به خصوص حقوق عابران پیاده بود. علی رغم اینکه وسائل نقلیه عمومی در کوالالامپور زیاد است ولی هنوز عده زیادی از مردم از خودروهای شخصی خود استفاده میکنند که عمدتاً ساخت کشور مالزی و بعد ژاپن، کره و آلمان است.
مورد دیگر که توجه را به خود جلب میکند، ساختمانهای بلند مرتبه ای است که گویی شهر را در خود غرق کرده است و این ساخت و سازها را گویی پایانی نیست. برجهای سر به فلک کشیده و شیشه ای و لوکس که از خیابان به سختی میتوان انتهای آنها را دید. شاید بتوان یکی از دلایل برج سازی را در کوالالامپور، کم بودن زمین دانست که مهندسان را وادار میکند که از یک برج بلند، استفادههای گوناگونی به عمل آورند. این مسئله را در سنگاپور هم دیده بودم ولی به مراتب بیشتر از مالزی. با این وجود، هوای شهر کوالالامپور آلوده نبود و فقط شرجی است؛ و کمی هم کلافه کننده می شود.
مالزی در حال تلاش برای تبدیل شدن به یک کشور مدرن است و این روند گام به گام را می توان احساس کرد. در حقیقت، این توسعه نه سریع است و نه کُند؛ بلکه کاملاً با یک شیب ملایم در حال رخ دادن است. گویی مردم نیز میخواهند خود را آهسته آهسته با تغییرات هماهنگ کنند.
نکته دیگری که به آن دقت کردم، حریم عابران پیاده در پیاده روهاست. مسیر پیاده روها کاملاً منطبق با حرکت فردی است که قصد دارد پیاده روی کند و جز مواردی که به یک خروجی یا چهارراه میرسد، بقیه مسیر کاملاً عریض و ایمن است و من به عنوان یک عابر، مسیر هر روزه را با آسودگی خاطر پیاده طی میکردم و میتوانستم محیط اطرافم را ببینم و تحلیل کنم. مثلاً میدیدم که روی ستونهای پلهای عظیم قطار شهری که هم عرض با اتوبان بود و مرا به یاد اتوبان شهید صدر در تهران میانداخت، سعی شده بود با انجام تبلیغات رنگارنگ، رنگ خاکستری و سرد سیمان روی ستونها به فراموشی سپرده شود. یا جایی دیگر دیدم هنگامی که کامیونهای حمل شن و ماسه قصد دارند از کارگاه خود خارج شوند یک نفر با آب پر فشار همه چرخهای کامیونها را میشوید تا اثر گل و لای در خیابانها نماند.
لازم به ذکر است که مسیر حرکت خودروها در کوالالامپور بر عکس ایران است و چون راننده در سمت راست مینشیند طبیعتاً مسیر آمد و شد خیابانها هم بر عکس است و دقت نکردن به این اصل میتواند منجر به اتفاقات ناگوار برای عابران پیاده ای شود که در کشور خود از قاعده دیگری استفاده می کنند.
یک نکته قابل توجه در هنگام پیاده روی در خیابان وجود پلهایی است که برخی مراکز مهم را به هم وصل میکند. این پلهای هوایی سبب میشود کسی مجبور نباشد در شرجی هوا در خیابان قدم بزند. به قول دوستی که میگفت کوالالامپور دو فصل دارد، یک فصل گرم است و یک فصل دیگر گرم تر! بنابراین این پلهای هوایی به خاطر اینکه دستگاههایی خنک کننده در آنها قرار دارد عابران دور از تابش آفتاب و گرمای هوا به مقصد خود میرسند.
در طول مسیر تابلوهای راهنمایی است که کار عابران را برای رفت و آمد ساده میکند. روز سوم بود که با این مسیر آشنا شدم و دیگر لازم نبود یک اتوبان کامل را تا انتها بروم و گاهی نگران کارتن خوابهایی باشم که یکی در میان کنار خیابان یا زیر پلهای عابر پیاده، زیر کارتنهای چرک خوابیده بودند.
در کوالالامپور قومیتهای مختلف با مذاهب گوناگون کنار هم همزیستی مسالمت آمیزی دارند ولی عمده آنها را مالایی، چینی و هندیها تشکیل میدهند و دین عمده ساکنان هم اسلام است. صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشاء صدای اذان را در تمام شهر میشنوید. البته به اندازه استانبول.
خاطرم هست که در استانبول هنگام اذان، از تمام مساجد صدای مکبر میآمد. به هرحال، عمده نیروهای کاری در مالزی چینی و مالاییها هستند. مراکز خرید متعددی در کوالالامپور هست که یکی از آنها در نزدیکی مکان کنگره ایفلا بود که از قضا پلهای هوایی که پیش از این درباره آنها سخن به میان آمد، از دل یکی از این مراکز خرید عبور میکرد.
شخصاً هرگز اهل خرید و گردش در مراکز خرید نیستم ولی وقتی قیمتهای پشت ویترین مغازه ها را دیدم با خود گفتم صد رحمت به پالادیوم در تهران! روز دوم همایش را بیشتر در نمایشگاه بودم چون باید کنار پوسترم میایستادم و برای مخاطبان راجع به موضوع پوستر توضیح میدادم. از قضا چند نفری هم آمدند و راجع به موضوع پوستر که درباره ایستگاههای مطالعه در شهر تهران بود سئوال میکردند.
بازار بخش پوسترها خیلی گرم بود. هر کسی سعی داشت با نهایت انرژی درباره موضوع کارش صحبت کند. استفاده از رنگهای جذاب، طرحهای زیبا و کوتاهی متن و افزودن بر جلوههای گرافیکی از ویژگیهای پوسترها بود.
در واقع، در ایفلا بخش پوسترها خیلی جدی گرفته میشود. برخلاف تصور خیلی از افراد که فکر میکنند پوستر دارای ارزش کمتری نسبت به مقاله شفاهی است و به قولی به چشم جوجه اردک زشت به آن مینگرند، در ایفلا برای پوسترها ارزش بسیاری قائل هستند و تعامل واقعی و گردش اطلاعات حقیقتاً در این قسمت رخ میدهد و گفتگوهای علمی سرشار از هیجان و تولد ایدههای ناب است.
بنابراین روز دوم را در نشستی شرکت نکردم و فقط در بخش نمایشگاهها با محصولات ناشران و شرکتها مانند ابسکو، پروکوئست، الزویر، و نظایر آنها آشنا شدم و با نمایندگان آنها گفتگو میکردم. در این گفتگوها در مییافتم که چقدر تلاش دارند با ساخت دستگاههای مدرن و پیشرفته امانت و برگرداندن کتاب، در وقت کتابدار صرفه جویی شود و او به فعالیتهای مهمتر از امانت دادن و پس گرفتن کتاب بپردازد.
بیشتر بخوانید:
«تهران» را «طهران» ببین
زیباترین "سلفیها" در «خانه مقدم» باارزشترین چهار دیواری جهان+تصاویر
انتهای پیام/
R1014143/P1014143/S2,23,1416/CT7 واژه های کاربردی مرتبط گردشگری سازمان میراث فرهنگیمنبع: تسنیم
کلیدواژه: گردشگری سازمان میراث فرهنگی گردشگری سازمان میراث فرهنگی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۳۹۲۳۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
لطفا خودخواهانه تردد نکنید!
رعایت نکردن قوانین در همه زمینهها نشانه زرنگی ما نیست. نشانه بیفرهنگی است. این امکانات نیست که با خود آسایش به همراه دارد بلکه استفاده درست از امکانات با خود آسایش و البته آرامش به ارمغان میآورد. یکی از این امکانات، وسایل حملونقل عمومی و مسیرهای خاصی است که به منظور به حداقل زمان ممکن رسیدن رفت و آمدهای ما وجود دارد، مثل مترو یا اتوبوسهای بیآر تی متأسفانه به رغم زمانبندی مناسب در خدماتدهی حملونقل عمومی، اما عدم رعایت برخی حقوق شهروندی از سوی خود شهروندان باعث میشود آسایشی در کار نباشد و همواره ناراضی باشیم و انگشت اتهام را سمت دیگران بگیریم. چندبار تا به حال این انگشت را سمت خود گرفتیم؟! انگار یک خودخواهی مستتر در رفتار عمومی خود داریم!
خیلی از ما حتی حاضر نیستیم چند دقیقه بیشتر صبر کنیم تا مسافران داخل مترو پیاده شوند و بعد سوار شویم! چند دقیقه تحمل نمیکنیم تا به کسی فشار وارد نشود، در نتیجه به هر زور و اجبار و تنشی شده، خودخواهانه و حتی به قیمت بسته نشدن مکرر در مترو، سوار میشویم. انگار این همیشه ما هستیم که عجله داریم، دیرمان شده، فرصتمان از بین میرود، قراری داریم، وقت ملاقات و تعیین قرار با پزشک و مشاور داریم و تنها این ما هستیم که اگر به جلسه نرسیم، مرگ و زندگیمان یکی میشود، انگار فقط بچه ما تنها در خانه مانده است، عزیز ما روی تخت بیمارستان است و والدین ما نیازمند کمک لحظهای ما هستند، خانه ما را دزد زده یا خطری ماشینمان را تهدید میکند، کلاس ما فقط مهم است و میهمان ما پشت در مانده است و... دیگران بیکارهایی بیش نیستند که جهت تفریح از حملونقل عمومی استفاده یا در خیابان رانندگی میکنند. از هزار نفر شاید تنها یک نفر اینگونه باشد. همه ما درگیریهایی در حد و اندازه خودمان داریم و صرفاً سطح دغدغهها تفاوت دارد!
متأسفانه این نگاه در شیوه رانندگیکردن هم بسیار اثرگذار است و تک تک ما در کف خیابانهای شهرمان از خودخواهیهای شهروندان به ستوه آمدیم. روز ایمنی حملونقل بهانهای شده تا درد و دلهای مشابه را بنویسیم. آن خودخواهی که بالاتر نوشتیم در رانندگی ایرانیها تلفیقی از لجاجت را هم دارد! دقت کردید؟!
جایی که مخصوص عبور افراد کمتوان است خودروی شخصی را پارک میکنیم و به این فکر نمیکنیم که این فرد ناتوان بنا به دلایل مختلف نیازمند فضای بیشتری برای پارک است. اصلاً چرا فکر میکنیم فقط این ما هستیم که برای پارک کردن خودروی خود صلاحیت داریم؟!
در خیابانی که فضای پارک خودرو میتواند برای چندین ماشین فراهم باشد طوری ماشین را پارک میکنیم که نه جلوتر و نه عقبتر امکان پارک خودرو وجود نداشته باشد. تنها به فکر خروج راحت و ساده خودمان از پارک هستیم! آیا غیر این است؟!
عابران پیادهای که قربانی رانندگان بیمعرفت شدند! بماند که کمتر کسی کارکرد خط عابر پیاده را میداند و حقی برای عابران و توقف کامل قائل است، اما حتی روی خط عابر پیاده پارک میکنیم. ما حتی داخل پیادهرو و مقابل پل و مدخل عابر پیاده پارک میکنیم فارغ از این حق که شاید پیرزن و پیرمردی توانایی عبور از بالاتر و پایینتر از آن ناحیه را نداشته باشد یا مادری با کالسکه مجبور شود مسیر خود را تغییر دهد که اینگونه امنیت او به مخاطره میافتد.
جایی که سطلهای زباله مکانیزه قرار داده شده ماشین را پارک میکنیم، نه صرف حمل زباله بلکه این حق شهروندان است که به راحتی دسترسی برای ریختن زباله خود داشته باشند.
شهرهای بزرگ معضل جای پارک دارد، بسیار خب به خاطر پیدا نکردن جای پارک، ماشین را جایی نگذاریم که برای سایرین ایجاد مزاحمت کند! به خاطر نیم متر پیاده روی کمتر، ماشین را دوبل نگذاریم! برسیم به شیوه رانندگی کردن که همه ما کم و بیش یکی از مصادیق آن هستیم.
از حاشیههای خاکی یا ویژه پارک بزرگراهها از کنار بقیه خودروهایی که دقیقهها است ایستادند به راحتی رد میشویم پیروزمندانه عبور میکنیم.
راهنمای ماشین که کلاً دکور و تزیینی است و اعتقادی به آن نداریم. بر عکس، اگر کسی راهنما بزند به جای اینکه مسیر را برای او خالی کنیم بلکه پا را روی پدال بیشتر فشار میدهیم تا مبادا چند ماشین از ما جلو بیفتد!
چرا باید انقدر فاصله را با ماشین جلویی کم کنیم که در نهایت مجبور شویم ترمز بیشتری بگیریم و استرس مضاعف هم به خودروی جلویی و عقبی بدهیم، هم خودمان! چرا وقتی در باند سه اتوبان با سرعت کم در حال حرکت هستیم مسیر را برای خودروهایی که سرعت بالاتری دارند باز نمیکنیم؟! چرا فکر میکنیم بقیه هم دوست دارند موسیقی که ما گوش میدهیم را به اجبار و با صدای بلند گوش دهند؟! گفته میشود درصدی از دعاوی و ضرب و جرح به همین فرهنگ رانندگی کردن و عدم رعایت حقوق دیگران برمیگردد!
راستی چرا با خانمها بیشتر لج میکنیم؟! چرا با دیدن یک خانم پشت فرمان مشکل داریم؟! با فرض غلط رانندگی نامناسب خانمها، چرا سعی نمیکنیم با ایجاد امنیت خاطر و روان به رانندگی بهتر آنها کمک کنیم؟! چرا فکر میکنیم با دستپاچه کردن یک خانم به موفقیت در رانندگی و طی مسیر میرسیم یا حتی فارغ از نگاه جنسیتی برای همه در رانندگی ایجاد دستپاچگی میکنیم. چراغ زدنهای ممتد در جاده و اتوبان، سبقتهای نزدیک به ماشین جلویی و... از جمله این موارد است.
متأسفانه این مثالها فقط به شهر و خودروهای شهری و شخصی برمیگشت. آمار بالای قربانیان جادهها حکایت دیگری از این مثالها است و این خودخواهی و لجاجت در جادههای بین شهری و توسط ماشینهای سنگین شکل مرگ به خود میگیرد. شاید بگوییم مشکل از ماشینها و خودرو سازان است. بله حق با شماست، اما وقتی یک مسیر ما را به سرمنزل مقصود نمیرساند باید مسیر را تغییر داد. ایمنترین خودروهای جهان هم در سرعت بالا تابوت مرگ هستند.
بخش اصلی ماجرا مربوط به فرهنگ ما در رانندگی و سیستم حملونقل چه در بعد عمومی، چه ریلی و چه جادهای است. فرهنگ ما استفاده از حملونقل را برای دیگران ایمن یا نا ایمن میکند و این صرف رانندگی نیست. یکبار برای همیشه یاد بگیریم در مترو و اتوبوس به افراد زل نزنیم. صفحه گوشی بقیه را نگاه نکنیم. داخل وسایل نقلیه عمومی سیگار نکشیم. مکالمات طولانی را در حملونقل عمومی قطع کنیم. آقایان محترم، چرا انتقام فضای محدود مترو و اتوبوس را از بانوان میگیرید و وارد حریم آنها میشوید؟!
موتورسوار محترم که قانون مخصوص به خود را داری، با عبور از چراغ قرمز و ورود ممنوع چرا خود و خانواده دیگری را به خاک سیاه مینشانی؟ از پیاده رو تردد نکن. بار بیش از اندازه ظرفیت روی موتور حمل نکن! موتور خود را طوری پارک کن که ماشینها امکان پارک داشته باشند. خیابانها حق مسلم تو نیست که دائماً برای خودروهای شخصی بوق و چراغ میزنی (البته توأم با ناسزا) که کنار بروند و تو رد شوی. ما باید طوری رانندگی کنیم که نه سرنشینان داخل خودرو و نه کسانی که بیرون از خودروی ما هستند اعم از عابران پیاده و سایر خودروها احساس خطر نداشته باشند و با امنیت تردد کنند. همه ما از این مثالها زیاد داریم که شاید اگر قرار باشد همه را بنویسیم، صفحات روزنامه برای آن کم باشد، پس فقط خودمان باید روی فرهنگ خود کار کنیم تا امنیت برای خودمان و سایرین فراهم شود.
منبع: روزنامه جوان
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی