اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاهی دشوارتر شد/طرح های اشتغالزایی دولت جواب نداد
تاریخ انتشار: ۱۰ شهریور ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۴۰۸۴۶۵
بررسی بازار کار نشان می دهد در ۱۴ ماه منتهی به زمستان ۹۶ حدود یک میلیون نفر به جمعیت بیکار اضافه شده است و حدود ۳میلیون نفر به جمعیت فعال افزوده شده است.شغل های ایجاد شده در این مدت در زمینه خدماتی مانند خرده فروشی،واسطه گری،تعمیرات بوده است. ۱۰ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۱:۲۳ اقتصادی کار آفرینی و اشتغال نظرات
به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم، مرکز پژوهش های مجلس طی یک مطالعه به بررسی تحولات مهم بازار کار ایران در دوره پاییز سال 1393 تا زمستان سال 1396 پرداخت است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این گزارش آمده است،با توجه به تحولات شتابان و مهم بازار کار کشور در فصول اخیر، تمرکز بیشتر بر تحلیل کوتاه مدت این بازار میتواند حاوی اطلاعات ارزشمند و حتی رفع کننده ابهام ها و برخی سؤالات موجود درخصوص این تحولات باشد. بر این اساس گزارش حاضر، نقطه شروعی برای بررسی تحولات فصلی بازار کار در مرکز پژوهش های مجلس است که در گام نخست به بررسی 14 فصل منتهی به زمستان 1396 می پردازد و در گزارش های آتی، رخدادهای مهم فصول جدید در مقایسه با تحولات این 14 فصل بررسی خواهند شد. این گزارش با تمرکز بر تحولات 14 فصل منتهی به زمستان سال 1396 که دوره جدیدی در بازار کشور است به بررسی ابعاد و جزئیات اتفاقات مهم این دوره می پردازد.
یکی از اصلی ترین تحولات سال های اخیر تغییر روند نرخ مشارکت از نیمه سال 1393 است. از پاییز سال 1393 یک تغییر بنیادی در بازار کار کشور بروز کرده است که می توان از آن به عنوان آغاز دورهای جدید یاد کرد. دورهای که مشخصه آن تغییر تصمیم جوانان برای ورود به بازار کار است. در نتیجه این تغییر، طی 3.5 سال منتهی به زمستان سال 1396 بیش از 3 میلیون نفر به جمعیت فعال کشور افزوده شده است که در مقایسه با عدم افزایش جمعیت فعال در دوره 10ساله قبل از آن تغییر قابل ملاحظهای است.
بررسی های انجام شده نشان می دهد افزایش جمعیت فعال و نرخ مشارکت طی 3.5سال منتهی به زمستان سال 1396، تحولی است که زنان، جمعیت دارای تحصیلات دانشگاهی و متولدان دهه 1370 نقش پررنگی در ایجاد آن داشته اند، همچنین تحول یاد شده پدیدهای عمدتاً شهری است که با وجود فراگیر بودن آن در کل کشور، در برخی استانها ازجمله یزد، تهران، کهگیلویه و بویراحمد، خراسان جنوبی، خراسان شمالی و خراسان رضوی و کرمان شدت این افزایش به مراتب بیش از استان های دیگر بوده است.
از پاییز سال 1393 تا زمستان سال 1396 تغییرات بنیادی در برخی روندهای بازار کار کشور رخ داده است که از آن جمله به افزایش نرخ مشارکت و جمعیت فعال اشاره شد. اما تحول ویژه تر طی این دوره آن است که بیش از 70 درصد جمعیت اضافه شده به جمعیت فعال، شاغل شده اند .بررسی آمارهای بازار کار نشان می دهد طی 3.5 سال منتهی به زمستان 1396 همواره جمعیت شاغل افزایش یافته است. به طور متوسط در هر فصل نسبت به فصل مشابه سال قبل 706 هزار نفر به جمعیت شاغل اضافه شده است. اضافه شدن بیش از 2 میلیون نفر طی 3 سال به جمعیت حدوداً 21 میلیون نفری شاغلان کشور رخداد بسیار مهمی است .به خصوص آنکه در شرایطی این اتفاق رخ داده است که انتظار چنین عملکردی برای افزایش اشتغال غیرممکن به نظر می رسید.
بدین معنا که افزایش جمعیت در چه گروه هایی (جسنیت، سکونت، استان، تحصیلات و سن)رخ داده و ویژگی های شغلی شاغلان جدید از منظر دارا بودن بیمه، بخش اقتصادی، اشتغال ناقص، اندازه بنگاه و وضعیت شغلی (کارفرما، کارکن مستقل، حقوق بگیر و ..) در مقایسه با ساختار بازار کار کشور در سالهای گذشته چگونه است.
بررسی های انجام شده نشان می دهد افزایش اشتغال طی 14 فصل منتهی به زمستان 1396 عمدتاً در بخش خدمات و بنگاههای بسیار کوچک )دارای کمتر از 4 نفر کارکن و با وضعیت شغلی «کارکن مستقل» بوده است که سهم کمتری از این اشتغال ایجاد شده )نسبت به گذشته( دارای پوشش بیمه به واسطه شغل خود بوده اند و سهم بیشتری )نسبت به گذشته دارای اشتغال ناقص هستند و تمایل دارند شغل تمام وقتی داشته باشند .
بنابراین اشتغالی که طی دوره مورد بررسی محقق شده اشتغالی است که تفاوت های قابل ملاحظه ای با ترکیب اشتغال کشور طی دهه قبل از دوره جدید دارد. زیرا از یک سو شاهد حضور پررنگتر زنان و افراد دارای تحصیلات دانشگاهی در بازار کار هستیم و ازسوی دیگر اشتغال ایجاد شده اشتغالی است که نه توسط بخش دولتی یا شرکتی و کارخانه ای، بلکه توسط بخش غیرشرکتی و با تمرکز بر خدماتی مانند خرده فروشی و عمده فروشی، تعمیرات، حمل ونقل، واسطه گری، خدمات مواد غذایی و... ایجاد شده است. گویا جوانان کشور به واسطه نیاز برای تأمین معیشت و در دورهای که تقاضای نیروی کار توسط شرکت ها و بنگاه های اقتصادیِ متوسط و بزرگ بسیار محدود بوده است ،خود اقدام به ایجاد مشاغل و ارائه خدماتی برای گذران زندگی خود کرده اند.
لذا این مشاغل که با وضعیت شغلی «کارکن مستقل» طبقه بندی می شود، دارای قرارداد به معنای متعارف بین بنگاه های اقتصادی و کارکنان خود نیستند و تحت پوشش بیمه قرار نمی گیرد. از طرفی ممکن است چنین مشاغلی از قابلیت مناسبی برای اشتغال تمام وقت افراد برخوردار نباشد، ازاین روی شاهد افزایش سهم اشتغال ناقص در این دوره هستیم .
از طرفی جنس اشتغال ایجاد شده طی 3.5 سال منتهی به زمستان سال1396، به خصوص در فصول مؤخرتر، از جنسی است که نمی توان آن را به سیاست های اقتصادی دولت، به خصوص سیاست هایی که با عنوان سیاست های اشتغال زایی یاد میشود نسبت داد. برای مثال تعیین ایجاد چند ده هزار شغل توسط هریک از دستگاه های دولتی مانند وزارتخانه های مختلف یا تزریق منابع توسط دولت یا ارائه تسهیلات توسط نظام بانکی در قالب طرح های مختلف اشتغال روستایی و اشتغال فراگیر تطابق مناسبی با ویژگیهای احصا شده برای اشتغال فصول مورد بررسی ندارد.
زیرا کارکنان مستقل در بنگاه های خرد دسترسی به چنین منابعی نخواهند داشت. البته ممکن است چنین عملکردی در افزایش اشتغال را بتوان به ثبات نسبی شرایط اقتصادی تا پیش از زمستان سال 1396 و پیش از ناآرامی های آن دوره در بازارهای دارایی و کالا نسبت داد )تحولات وضعیت بازار کار در فصل بهار سال 1397 برای بررسی اثرپذیری اشتغال از نوسانات قیمت در بازارهای مختلف بسیار مهم خواهد بود(. اما شواهد موجود نشان می دهد سیاست های دولت که عمدتاً بخش های شرکتی و بنگاه های متوسط و بزرگ را هدف قرار می دهد، بی ارتباط یا کم ارتباط با عملکرد بازار کار در 14 فصل منتهی به زمستان سال 1396 بوده است .
* اضافه شدن 3میلیون به جمعیت جویای کار
طی 14 فصل منتهی به زمستان 1396 نزدیک به 3 میلیون نفر به جمعیت فعال کشور افزوده شد. در چنین شرایطی اگر اقتصاد نتواند به میزان مورد نیاز شغل ایجاد کند، تعداد بیکاران و نرخ بیکاری افزایش خواهد یافت. با وجود افزایش 2 میلیون نفری جمعیت شاغل طی دوره مورد بررسی، این میزان برای کاهش نرخ بیکاری یا حتی تثبیت آن کفایت نکرده است. زیرا نزدیک به یک میلیون نفر به جمعیت بیکار اضافه شده که این موضوع افزایش نرخ بیکاری را در فصول مورد بررسی در پی داشته است.
با توجه به افزایش تعداد بیکاران و نرخ بیکاری در فصول مورد بررسی، نرخ های بیکاری جوانان و افراد دارای تحصیلات دانشگاهی در وضعیت نامطلوبی نسبت به سال های گذشته قرار گرفته است .برای مثال نرخ بیکاری زنان جوان) 15 تا 29 سال( دارای تحصیلات دانشگاهی در استانهای کردستان، کرمان، اردبیل و کرمانشاه به ترتیب 84.9، 79.5، 78.2 و 76.4 درصد است. این ارقام بیانگر یک وضعیت بسیار نامتعادل در استان های مختلف کشور است و با وجود کاهش جزئی نرخ بیکاری در فصل تابستان و زمستان سال 1396 همچنان این ارقام نگرانکننده و بحران زاست. مشاهده نرخ های بیکاری جوانان، زنان و افراد دارای تحصیلات دانشگاهی در استان های مختلف و یادآوری اعتراضات زمستان سال 1396 هشداری است که لزوم تغییر مسیر اقتصاد ایران را بیش از پیش نمایان میکند.
لازم است سیاستگذاران کشور توجه داشته باشند نوسانات اقتصادی اخیر که با وجود هشدارهای مداوم کارشناسان اقتصادی، اقداماتی برای جلوگیری از آن صورت نگرفت، میتواند تبعات اقتصادی و در پی آن تبعات اجتماعی- سیاسی داشته باشد.
بررسی تجارب جهانی در زمینه اشتغالزایی و سیاست های بازار کار و همچنین شرایط کنونی اقتصاد ایران نشان میدهد هیچ راه میانبری برای کاهش فوری بیکاری و ایجاد اشتغال گسترده وجود ندارد. این تصمیم با توجه به مجموعه بزرگتری از متغیرهای اقتصادی در سطح خرد و کلان و قواعد و قوانین حاکم بر بازار کار اتخاذ میشود .
تعادل بازار کار برآیند عملکرد سایر بازارها و بخشهای یک اقتصاد است. بنابراین لازم است برای بهبود پایدار شرایط بازار کار، اصلاحات اقتصادی در بازارها و بخش های مختلف اقتصاد در کنار سیاست های ویژه بازار کار و سیاست های حمایتی در قالب یک مجموعه به هم پیوسته مد نظر قرار گیرد .
به طور ویژه اصلاح سیاست های پولی، مالی، مالیاتی و ارزی برای ثبات بخشیدن به فضای اقتصاد کلان، اصلاح سیاست های اعتباری، اصلاح نظام بانکی و سامان بخشی به بازار پول برای سهولت دسترسی به بنگاه ها و سرمایه گذاران به منابع مالی، ایجاد شرایطی رقابتی در بازارهای مختلف و بهبود محیط کسب وکار از طریق واگذاری بنگاه های دولتی، عدم مداخله در قیمت گذاری محصولات در بازار کالا، تدوین و تصویب قانون رقابت برای تقویت حقوق مالکیت و کاهش انحصارات، مقررات زدایی برای شروع کسب وکارها ،تعیین نقش و مأموریت بنگاه های عمومی غیردولتی در اقتصاد، اصلاح سیاست های تجاری و تعرفه ای و اصلاح شرایط بازار انرژی از شروط لازم برای بهبود وضعیت بازار کار و ایجاد اشتغال است.
در کنار این موارد، اصلاح برنامه های آموزش فنی و حرفه ای، بهبود عملکرد کاریابی ها و برداشتن موانع خاص توسعه هر یک از بخشهای اقتصادی و رشته فعالیت های منتخب در قالب سیاست های فعال و اصلاح نظام تأمین مالی برای افزایش دسترسی بنگاه های خرد و کوچک به منابع مالی ازجمله مواردی هستند که می توانند به عنوان مکملی بر سیاست های بند قبل به بهبود شرایط بازار کار منتج شوند.
همچنین اصلاح قوانین مرتبط با بازار کار و اتخاذ سیاستهای حمایتی مناسب مانند اصلاح ساختار بیمه بیکاری و حمایت از خانوارهای آسیبپذیر و شاغلان دارای مشاغل کم کیفیت در چارچوب نظام تأمین اجتماعی، شرایطی را فراهم می آرود که بتوان رشدی اشتغالزا و ضدفقر را تجربه کرد.
متن کامل گزارش را مشاهده کنید.
انتهای پیام/
R1012189/P1012122/S7,82/CT7 واژه های کاربردی مرتبط اشتغالزاییمنبع: تسنیم
کلیدواژه: اشتغال زایی اشتغال زایی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۴۰۸۴۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بطحایی، وزیر اسبق آموزش و پرورش: ورود طلاب و روحانیون در مدرسه مسبوق به سابقه بوده است/ درس دینی را با روشی بسیار غلط ارائه میدهیم/ ما باید به شدت و سرعت روشمان را تغییر دهیم/ نمیشود با یک روش ناقص با مردم لج بازی کرد و به حرفهای آنان گوش نداد
به گزارش جماران؛ خبرآنلاین نوشت: یک سال دیگر و یک روز معلم دیگر، مطالبات و خواستهها اما همان است. معلمها از دریافتیها و شان و اعتباری که باید داشته باشند، راضی نیستند. نظام آموزشی البته چالشهای فراوانی دارد، از کیفیت آموزشها گرفته تا تغییراتی که در این سالها در روحیه دانشآموزان ایرانی اتفاق افتاده است. همه اینها بهانهای شد که در گفتوگویی مفصل سراغ سیدمحمد بطحایی، وزیر آموزش و پرورش در دولت دوازدهم برویم. با او درباره گزینشها و تغییرات جدید آن، رتبهبندی معلمان، بیتوجهی به مطالبات معلمان در دولتهای مختلف، طرح امین و ... صحبت کردهایم.
مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
سال گذشته ۲۰ هزار جابهجایی در مدیران مدارس داشتیم، درحالیکه مدیران مدارس با سیستم گزینشی کاملا مورد قبول آموزشوپرورش انتخاب شدهاند. گویا حلقه گزینشها مدام در حال تنگتر شدن است شما از جزئیات این تصمیم که چرا ۲۰ هزار مدیر را جابهجا کردند، اطلاع دارید؟
من شنیدم که همکاران در وزارت آموزشوپرورش جابهجایی را تایید کردند، اما اشاره کردند اینها به علت بازنشستگی بوده است و یا اینکه خودشان نمیخواستند کار کنند، که من امیدوارم این دلیل درست باشد. اگر اینطور نباشد، برمیگردد به اینکه ما به تجربه اهمیتی نمیدهیم و گاهی اوقات ارزشی برای تجربیات زیسته قائل نیستیم. من مصادیقی دارم که حتی مدیر مدرسهای با گرایشات اصولگرایی جابهجا شده است. میخواهم کمی جوانمردانهتر صحبت کنم و بگویم این اشکالات را دولتهای قبلی هم داشتند و نمیخواهم فقط از دولت فعلی ایراد بگیرم، صادقانه اعتراف میکنم در دولتهای قبلی هم این خطاها بود.
من از زمانیکه خودم را شناختم و کسانی که مانند من هستند تمام تلاشمان را کردیم در تمام موقعیتهای اجتماعی، به اندازه خودمان در جمهوری اسلامی ایفای نقش کنیم و حتی اگر شده به اندازه یک ذره بار این کشور را برعهده بگیریم و جلو ببریم. برای من خیلی ناراحت کننده است وقتی یک جانباز جنگ که دوست جبهه و جنگ بنده است و عمر و جوانیش را برای پیشرفت این کشور گذاشته، امروز برگردد به من بگوید:«پشیمانم از مسیری که رفتهام و اگر میدانستم این مسیر قرار است به جایی برسد که افرادی بیایند مسئولیت را به عهده بگیرند .. چنین خطاهایی انجام دهند، این کار را نمیکردم.» این گزاره خیلی دردناک و ناراحتکننده است.
چه چیزی باعث این ناامیدی شده است؟ دستکم در میان آموزش و پرورشیها که همکاران چندین ساله شما هستند، چطور این ناامیدیها را ارزیابی میکنید؟
ما باید در آموزشوپرورش تا جاییکه میتوانیم به معلم توجه کنیم. منظور من از توجه فقط پول دادن و حقوق نیست. ما باید دل این معلم را با آموزشوپرورش همراه کنیم، مثل همان مثال کوچکی که درباره تشکلها و عضویت در شورای عالی آموزشوپرورش زدم. ما نباید با معلممان کشتی بگیریم وشمشیربازی کنیم، بلکه باید صدا و حرفش را بشنویم و ببینیم مشکلش چیست. نه اینکه تا کوچکترین انتقادی داشت او را بلافاصله به تخلفات اداری معرفی کنیم و آنها هم بگویند دیگر از فردا نمیتواند به محل کار بیاید.
در این یک مورد میخواهم بدبینانه بگویم من عمدی در این کارها میبینم؛ یعنی حتما و حتما افرادی عامدانه میخواهند بین حاکمیت و مردم فاصله بیندازند و شرایطی ایجاد کنند که مقبولیت اجتماعی کاهش یابد و پایگاه اجتماعی پایین بیاید. حتما عامدانه است و غیر از این شک نکنید. براساس مدلی که جلو میروند (من اسم خالصسازی را نمیآورم چون زیاد گفته شده و شاید اینطور برداشت شود که منظورم افراد خاصی هستند) افرادی که امتحان پس داده این کشورند و رزومه ۴۰ ساله دارند و در همه عرصه های کشور جانانه به میدان آمدهاند را بی انصافانه کنار یگذارند و خانهنشین میکنند و حرفشان را نمیشنوند و به آنها انگهایی زده میشود و بلافاصله هم بایکوت میشوند، درحالیکه او میتواند راه این کشور را باز کند چون راهش را بلد است.
من زمانیکه به وزارت آموزشوپرورش آمدم (البته دوستان قبل از من هم چنین کاری میکردند و من از تجربیات آنها استفاده کردم) گفتم ماهی یکبار همه وزرای آموزشوپرورش را اعم از اصلاحطلب و اصولگرا دعوت کنیم و دور میز بنشینیم و با همفکری هم مشکلات را حل کنیم. باور کنید جلسات اول و دوم چون دوستان از نظر سیاسی با یک دیگر اختلاف داشتند، بسیار پرتنش میشد، اما از جلسه چهارم همه باهم دوست و رفیق شدیم و آنها بسیار به من کمک کردند، کسی مثل آقای فرشیدی علیرغم این که دولت ما با دولت ایشان اختلاف نظر داشت، اما انصافا روشها و پیشنهادات کارسازی داد، همچنین با افراد دیگری مثل آقای حاجی بابایی، علی احمدی، آقای قاضی و آقای فانی، یک تیم شدیم طوریکه انگار من مدیرعاملم و آنها هیئت مدیره و آنها هم هیچگونه توقعی نداشتند که حتما پیشنهادی که دادهاند عملی شود، چون میدانستند که من وزیرم و باید پاسخگو باشم ولی آنها هم پیشنهاداتشان را مطرح کردهاند. باورکنید از زمانیکه دولت آقای رییسی آمده تا بهحال وزرای محترمی که آمدهاند حتی یک مرتبه تلفنی با من صحبت نداشتهاند.
با آقای صحرایی هیچ صحبتی نداشتید؟
من و آقای صحرایی یک جلسهای داشتیم و ایشان بسیار به من لطف ومحبت داشت و دارد. این صحبت من به این معنا نیست که بخواهم بگویم آنها بیمعرفتاند بلکه منظورم این است باید جلسهای برقرار شود که بهعنوان مثال از من پرسیده شود: چرا این کار را انجام دادی که معلمان نمایندهاشان را خودشان انتخاب کنند؟ چطور این کار را انجام دادی؟ از تنشهایش نترسیدی؟ چطور مدیریت شد بدون اینکه اتفاقی بیفتد؟ درحال حاضر مسئله رتبه بندی را داریم که میشد با نظرخواهی و انتقال تجربه درباره ان تصمیمگیری شود.
اتفاقا چند وقت پیش ما کافه خبری با حضور سه معلم داشتیم و به ماجرای رتبه بندیها پرداختیم. مسئله این است که رتبه بندی در دولت دوازدهم هم اجرا شد، اما چرا آنچه اجرا شد با چیزی که باید اتفاق میافتاد فاصله معناداری پیدا کرد؟
یک دلیل علمی وجود دارد. بر اساس نظریه صاحب نظران مدیریت، تا زمانیکه کارکنان یک نهاد از نظر معیشتی تامین نباشند هر نوع دیگری از پرداخت منتج به ارتقای کیفیت نمیشود. من خواستم با این گزاره علمی بدون اشاره دقیق به نظریهاش، پاسخ سوال شما را بدهم. وقتی که خط فقر ۱۱ میلیون و ۵۰۰هزار تومان است و میانگین پرداختی به معلم ۱۰ میلیون است و ۲میلیون تومان به عنوان رتبه بندی میدهند. (در همه نظامهای مدیریت منابع انسانی هدف رتبه بندی ارتقای کیفیت است و برای این که تلاش افراد و کیفیت کارشان بیشتر شود) زمانی که میزان دریافتی زیر یا مساوی خط فقر است و نمی توان یک زندگی متوسطی را با حقوقی که دریافت میشود، داشت، علم مدیریت منابع انسانی می گوید شما هر چه پول بدهید تا زمانی که به سطح متوسط نرسد موجب ارتقای کیفیت نمیشود.
پس چرا مدیران آموزشوپرورش این ماجرای رتبه بندی معلمها را دستمایه قرار دادهاند و سالهاست مطالبات معلمها را از سالی به سال بعد انتقال میدهند؟
خیلی ممنونم از شما که با این گزاره ساده که سلیستر از حرف من بود این موضوع را مطرح کردید. شما نمیتوانید رتبه بندی را در حال حاضر اجرا کنید، پس اسمش را رتبهبندی نگذارید. بهتر است بگویید میخواهیم میانگین به حقوق همه ۲ونیم میلیون اضافه کنیم، والسلام. چرا معلم را آزار میدهید که فلان مدرک را بیاورید یا فلان مقاله را ارائه دهید و اشک معلمها را در میآورید؟ من از اینکه این را عنوان میکنم عذرخواهی میکنم، اما از آنجایی که رتبه بندی و هر طرحی مثل آن براساس اصول علمیش عمل نمیشود به ضد خودش تبدیل میشود؛ یعنی بهعنوان مثال آمدید ۳۶هزارمیلیارد تومان پول خرج کردید که انگیزه معلم بالا برود تا کیفیت آموزش بچه من و شما افزایش پیدا کند، اما نه تنها افزایش پیدا نکرد، بلکه معلم ناراضیتر هم شد.
فرض کنید شما یک معلم بسیار فعالی بودهاید و یک معلم دیگر خیلی فعال نبوده اما او رفته و چند مقاله منشر کرده است اما شما این کار را نکردهاید و همین باعث شده حقوق او ۲ میلیون بالا رود اما حقوق شما هیچ تغییری نکرده است، در نتیجه معلمی که همیشه موفق بوده و خانواده ها از او راضی بودهاند و بچهها در کلاسش خوشحال بودند، میبیند که به حقوقش اضافه نشده و معلمی که فقط یک مقاله نوشته حقوقش افزایش یافته، پس اوهم از فردا شبیه دیگری میشود و بهجای کارکردن درست در کلاس و با دانشآموزان، به مقاله نویسی میپردازد، اینجا میبینیم که این کار به ضد خودش تبدیل شد. ۴۰ هزارمیلیارد تومان پول کمی نیست که در این شرایط سخت، دولت به معلمها تزریق کرد، اما به ضد خودش تبدیل شد. من به دوستانی که با آنها کار می کردم گفتم این کار شِش ماه بعد به ضد خود تبدیل میشود.
شما در مصاحبهای جملهای دارید که احساس میکنم کلید حل بسیاری از مشکلات معلمها در همین است، «خزانه کشور هیچگاه اجازه نخواهد داد که نظام پرداخت معلمان به نحوی تغییر کند که معلم به شغل دوم نیاز نداشته باشد.»
این حرف من ادامهای هم داشت که من قبل از عنوان کردنش میخواهم ادعایی کنم. کسی این ادعا را میکند که کارشناسی ارشدش را مدیریت مالی خواندهاست و معاون مالی اداری وزارت آموزشوپرورش و معاون سازمان برنامهوبودجه کشور بودهاست. علت این که من با دولت روحانی مکدر شدم این بود که گفتم اجازه دهید رتبهبندی را اجرا کنم، بدون اینکه به خزانه فشار وارد شود و معلم هم راضی شود. این ادعا نیست و هر زمان کسی بخواهد با من مناظره کند و بگوید چهار سال پیش بر چه اساسی این حرف را زدم؟
حاضرم با او با عدد و رقم و مستند مناظره کنم، چون رشتهام این است. گزارهای را که شما از من نقل کردید، با یک تعدیلی میخواهم دوباره بگویم، ما با مدیریت درست منابع انسانی میتوانیم، اما راه و سختیهایی دارد. میتوان با اصلاح مدیریت منابع انسانی در آموزشوپرورش و طراحی یک نظام خاص کاری کرد که با کمترین فشار به خزانه که بار مالی بالا نرود، معلمی که راضی و دل خوش سرکلاس برود و این شدنی است.
اگر این کار عملا شدنی است چرا انجام نمیشود؟ آیا علتش، نخواستن است؟ یعنی نمیخواهند معلمها از این رنج مالی خارج شوند؟
خیر این نهایت بدگویی است.
ببینید معلمی که در جلسه کنکور و یا برای تصحیح اوراق کار میکند، دستمزدش را حداقل ۸-۹ ماه بعد دریافت میکند. این کاری است که انجامش داده چرا پول کاری که انجام شده را نمیگیرد. خود معلمان میگویند: اضافه کاری را ماهها بعد میگیرند، درحالیکه در سایر وزارتخانهها هرگز اینطور نیست. چرا این تاخیرها درباره پرداختیهای معلمان اتفاق میافتد؟
من این فرمایش شما را که به نقل از همکارانمان است را تایید میکنم، اما بخش قبلی حرف شما را نمیتوانم تایید کنم که عامدانه این اتفاق میافتد.
البته صحبتهای خود شما هم همین را نشان میدهد.
دولت باید محافظهکاری را کنار بگذارد و بگوید من میخواهم یک بار برای همیشه مشکل معلمان را حل کنم، چون چنین حسی در هیچ دولتی چه اصولگرا و چه اصلاحطلب نبوده است. البته دولتها وقتی روی کارمیآیند، چون معلمان در سال اول خیلی نقش دارند، (من نیم رخ این موضوع را در این ۴۰ سال رسم کردهام) توجه زیادی به آنها و آموزشوپرورش میکنند.
شاید هم بخاطر رای است، به هرحال جمعیت یک میلیونی معلمها در آرا تاثیرگذار هستند.
دولت دوازدهم و سیزدهم رأیش را گرفته، بنابراین استدلال شما اینجا موضوعیت ندارد. وقتی یکی دو سال از کار دولت میگذرد میگوید من با این مقدار پول که برای معلمین در نظر گرفته شده، می توانم لوله کشی گاز فلانجا را انجام دهم یا جاده فلانجا را بکشم.
اگر تخصیص بودجه در آموزشوپرورش را نگاه کنید دقیقا حرکت سینوسی است و در یکی دوسال اول بالا میرود و بعد پایین میآید و دوباره دولت جدید که میآید نمودار بالا میرود و بعد دوباره پایین میآید. در همین دولت سیزدهم هم این اتفاق افتاد یک باره ۴۰ هزارمیلیارد تومان تزریق کردند. این حرکت سینوسی در همه دولتها بودهاست. من حیفم میآید که این پاسخ را در سوال شما دوباره تکرار نکنم، شرط اصلی این است که دولتها محافظهکاری را با این پدیده اصلی که میتواند درآینده نظام تاثیر گذار باشد کنار بگذارند. خوب است که از افرادی که روزمه دارند و از آنهایی که میتوانند عملگرا باشند بخواهند نظر دهند.
یکی از مواردی که در آموزشوپرورش دولت سیزدهم پرحاشیه شدهاست طرح «امین» است، البته فقط مختص این دولت نیست. نظر شما درباره طرح «امین» و استفاده از طلاب در مدارس چیست؟
ورود طلاب و روحانیون در مدرسه مسبوق به سابقه بوده است و ما از قبل هم داشتیم که طلاب به مدارس میرفتند و فعالیتهایی انجام میدادند، اما اولا نوع اطلاعرسانی این خبر بسیار ناشیانه و ناپخته بود و آن دوستانی که این خبر را مطرح میکردند ناپخته بودند و آنقدر بد این را مطرح کردند که بلافاصله گوشها تیز شد که قرار است مدارس را دست روحانیون و طلاب بسپارند، درحالیکه من برنامه را دیدم اصلا این نبود.
البته یک جاهایی قرار بود این کار را انجام دهند، اما درحد خبری که پخش شد و مقداری مقاومت در بخشی از جامعه ایجاد کرد، نبود. از قبل هم بوده که یک روحانی به مدرسه میرفته و نماز جماعت میخوانده و گاهی در برنامهها و مناسباتی شرکت میکرده و ما اصلا طلبه طرح «امین» در گذشته داشتیم. اول اینکه این بر میگردد به نوع اطلاعرسانی در گذشته که ما (خودم را هم جزء مدیران فعلی حساب میکنم) بلد نیستیم به مردم توضیح دهیم و با آنها تعامل برقرار کنیم و با آنها ارتباط بر قرار کنیم و این یک نکته است. نکته دوم اینکه طلبهای که امروز در حوزه علمیه است ولو طلبه پایه ۸ باشد و یا پایه ۲ باشد یا هر چه ما که هرکسی را به مدرسه نمیفرستیم. در طرح «امین» اینطور بود که این افراد میرفتند آموزشهای تعلیم و تربیتی میدیدند و روشها را یاد میگرفتند؛ یعنی همان آموزشهایی که ما در دانشگاه فرهنگیان درس میدهیم را آنها هم میرفتند و آموزش میدیدند.
چه نیازی وجود دارد؟
نیاز از این جهت که کسی که در حوزه درس خوانده و طلبه است مثل کسی که در دانشگاه در بعضی رشتههای علوم انسانی درس خوانده او هم در بعضی رشتههای علوم انسانی درس خوانده و به تخصصهایی رسیده است و میشود از او استفاده کرد.
معلمها به صراحت میگویند بچهها با درس دینی و محتوای پرورشی که در مدارس ارائه میشود بسیار مشکل دارند و از آنها فاصله زیادی دارد، نظر شما درباره این موضوع چیست؟
درباره نکتهای که نقل کردید از همکارانم درباره درس دینی، من باید بگویم اصلا جوانهای امروز ما از این قیافه من بدشان میآید و این قیافه من و امثال من مانع ارتباط با آنها است و ما نمیتوانیم با این قیافه با جوان ارتباط برقرار کنیم. بهعنوان کسی که ۴۰ سال در حوزه آموزش کار کرده و رشتهام در دوره دکتری مرتبط با حوزه آموزش بوده عرض میکنم اصلیترین عامل بروز این اتفاق روش است نه محتوا.
ما درس دینی را با روشی بسیار غلط ارائه میدهیم؛ بنابراین دانشآموز ما علی رغم اینکه این محتوا محتوایی است که به آن نیاز دارد از آن فاصله میگیرد. ما معتقدیم انسانها فطرتا و صرف نظر از محل زندگی و خانواده از دروغ گفتن متنفرند، از خیانت متنفرند و این ذات افراد است، پس اگر دانشآموزان ما امروز از درس دینی متنفرند برای این است که روشمان غلط است و این روش جواب نمیدهد من تعجب میکنم چرا برخی هنوز اصرار بر این دارند با این حالکه نشانههای عدم موفقیت را میبینند. عوض نکردن روش، محتوا را زیر سوال برده است؛ بنابراین چیزی که باعث شده بچههای ما از این محتوایی که منطق با فطرت آدمهاست متنفر و زده شوند اشکال در روش است.
روش را چه کسی ارائه داده است ؟ همان معلم که در قالب طرح «امین» تعریف میشود. اگر روش درست بود که در این سالها این افراد در حال تدریس آموزههای دینی هستند و باید اتفاق مورد نظر شما میافتاد. به نظرم صرفا روش نیست و به افراد هم برمیگردد.
حتما همینطور است، اما اگر کسی که آن روش را آموزش دیده، شایستگی تدریس و آموزشش را دارد. ببینید ما یک موضوعی در حوزه سنجش و ارزیابی داریم و آن خطاهایی است که یکی از آنها خطاهای هالهای است، بهعنوان مثال اگر شما در یک خیابان صحنه بدی از تصادف ببینید تا مدتها با عبور از آن خیابان آن روز به خاطرتان خواهد آمد و در شما اثر دارد. من به عنوان طلبه که روش را بلد نیستم وقتی با یک روش غلط محتوای خیلی خوبی را آموزش دادم حتما حالت گریزان بودن ایجاد میشود.
ما در آموزش وپرورش معلم بسیار معروفی داشتیم به اسم «نیرزاده» او کسی بود که اتفاقا دروس حوزوی خوانده بود و طلبه هم محسوب میشد. او معلم کلاس اول دبستان در مدرسه علوی بود که کلیپهایش هنوز در اینترنت وجود دارد. او با تکنیک نقش، سه نقش را ایفا میکرد و ۵۰ دانشآموز کلاس اول ابتدایی سر کلاس مات و مبهوتش بودند و از کلاس بیرون نمیرفتند، ولی اگر همان درس را من بدهم قطعا بچهها توجه نخواهند کرد و حواسشان پرت میشود.
ما باید به شدت و سرعت روشمان را تغییر دهیم این روش مخصوص کلاس ۵۰ سال پیش است برای دانش آموز ۴۰ سال پیش است. دانشآموز امروز حوصله مقدمه چینی ندارند و بلافاصله با سرعت عمل خیلی بالا مطلب را درک میکند. این روش بچههای ما را بیچاره و متنفر کرده و از کلاس و مدرسه منزجر شدهاند. اسم مدرسه که میآید برایشان مشمئز کنندهاست وبعد ما توقع داریم از این مدرسه بچهای خارج شود که ایران را دوست داشته باشد یا به پدر و مادرش احترام بگذارد. معلوم است که این طور نمیشود از این فرایند ناقص به یک نتیجه کامل نمیرسیم. این حرف چرا به گوش ما مدیران نمیرود؟ نمیشود با یک روش ناقص با مردم لج بازی کرد و به حرفهای آنان گوش نداد.
با همه بحثهایی که شد، به نظر شما بهترین وزیر آموزش و پرورش بعد انقلاب در ایران چه کسی بود؟
اجازه دهید این سوال را پاسخ ندهم.
البته وقتی از معلم ها این سوال را میپرسیم آقای نجفی را انتخاب میکنند به نظر شما علت چیست؟
شاید من با آن همکارانم همعقیده بودم و به همین دلیل گفتم به سوال بعدی برویم. به چند دلیل آقای نجفی در دوران وزراتش توانست موفقیت زیادی به دست آورد. یک توجهی بود که او به معلم داشت و تکیه ایشان روی معلم بود. نکته دوم طولانی بودن مدت وزارت ایشان بود، اگر اشتباه نکنم ایشان ۹ سال وزیر آموزشوپرورش بود. این وزارتخانه از آن دستگاههایی است که شما اگر کاری را در آن شروع کنی ظرف ۶ ماه و ۸ ماه و یک سال اتفاق نمیافتد و نیاز به زمان دارد. نکته سوم ارتباط و تعامل تنگاتنگ بین وزیر آموزشوپرورش و رییس جمهور وقت بود که در هیچ دوره دیگری چنین تعامل و ارتباط و درک متقابلی نداشتیم. البته اینها به معنا نیست که ما به آقای نجفی انتقاد نداشته باشیم و من هم بهعنوان کسی که آن دوره در آموزشوپرورش بودم انتقاداتی به ایشان دارم اما خاطرات بسیار خوبی از آن زمان در ذهن افراد وجود دارد ایشان به عنوان کسی که خدمات شایانی در آموزشوپرورش انجام داد، بسیار قابل تقدیر است و من همیشه به عنوان یک معلم و همکار برای ایشان آرزوی عاقبت به خیری دارم و امیدوارم با آنچه انجام داده محشور شود.