خواهرم با عشوه گری با خواستگار من ازدواج کرد
تاریخ انتشار: ۱۲ شهریور ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۴۳۹۳۰۵
رکنا: می گفت آن قدر در همین چند سال زندگی بالا و پایین دیده ام که می شود از آن کتاب نوشت. شاید اگر من هم خانواده ای بدون حاشیه می داشتم سرنوشتم این نمی شد و راهم به کمپ ترک اعتیاد باز نمی شد.
خودش را رویا 20 ساله معرفی می کند و می گوید: تمام رویاهای من سوخته است و دیگر حسی نسبت به زندگی ندارم و الان هم که به کمپ آمده ام و 60 روز پاکی دارم فقط به عشق پسرم است و شما هم کمک کنید تا پسرم را تحویل بگیرم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در زندگی آن قدر بالا و پایین دیده ام که اگر بخواهم بگویم خودش یک کتاب می شود. مادرم آدم بسیار شاد و بی خیالی بود، پدرم را هم ندیده ام و خودش می گوید زمانی که من به دنیا آمدم از همدیگر جدا شدند البته تمامی بدبختی های من زیر سر مادر و خواهر بزرگ ترم است.
من معتاد Addicted به دنیا آمدم چون مادرم اعتیاد داشت و دلیل جدایی اش از پدرم، همین اعتیاد لعنتی بود. تا سن هشت سالگی مادرم در چای به من مواد مخدر Drugs می داد و بعد از آن هم وقتی از مدرسه تعطیل می شدم به سراغ فردی می رفتم که مواد مخدر را برای مادرم تامین می کرد، وقتی هم مواد را می گرفتم با مادرم مصرف می کردم.
تا کلاس پنجم این کار داستان هر روز من بود اما وقتی پا به دوره راهنمایی گذاشتم ساقی مواد مرا به مصرف کریستال وسوسه کرد و یک ماه دعوت او بودم و وقتی مصرفم بالا رفت مرا به حال خودم رها کرد و من هم که دیگر تریاک و شیره برایم نشئگی نداشت به هر شکل ممکن زیر پای مادرم نشستم و او را در دام اعتیاد به کریستال انداختم، در این زمان اعتیادم باعث شد چندین بار از مدرسه اخراج شوم و به بهانه این که ترک می کنم دوباره به مدرسه راهم می دادند اما این تعهدها مرا به مدرک سیکل هم نرساند و حتی سال اول راهنمایی را به آخر نرساندم و سرانجام تحصیل را برای همیشه رها کردم.
هنوز در گیر و دار کارهای بچگانه بودم که در رفت و آمدهایی که افراد غریبه به خانه ما برای مصرف مواد داشتند پسر 21 ساله ای دل و هوش مرا برد و در یک چشم بر هم زدن در سن 14 سالگی مسئولیت یک زندگی به دوشم افتاد.
چون شوهرم معتاد بود و من هم مصرف کننده؛ دوباره برگشتم سر خانه اول و به اتفاق مادر و خواهرم دور هم مصرف و به حساب خودمان زندگی می کردیم. این زندگی نکبت بار ادامه داشت تا این که به رفتار خواهرم و شوهرم مشکوک شدم و آن ها یک روز من و مادر را تنها در خانه گذاشته بودند که من به بهانه ای از خانه مادرم خارج شدم و به خانه خودم رفتم، حدسم درست بود و شوهر و خواهرم در خانه من خلوت کرده بودند.
موضوع را به مادرم گفتم اما او در کمال خونسردی گفت که ایرادی ندارد و من هم که عصبی شده بودم برای رهایی از این فرد کثیف تمام مهریه و نفقه خودم را بخشیدم تا آزاد شوم و برگشتم به خانه سیاه مادرم. سه نفری کار و شب همه را دود می کردیم.
رویا صحبت هایش را با بغض در گلو ادامه داد. رفت و آمدهای افراد غریبه به خانه مادرم همچنان ادامه داشت که در این رفت و آمدها با جوانی که 30 سال از خودش کوچک تر بود ازدواج و من و خواهرم را رها کرد و از این شهر رفت. دیگر تنها شده بودم و در مغازه های مختلفی کار می کردم تا خرج مصرف موادم را تامین کنم.
یک سالی به همین روال گذشت و مادرم دست از پا درازتر برگشت چون عشقش او را رها کرده بود (می خندد).
دوباره رفت و آمد افراد غریبه به خانه ما شروع شد که در این رفت و آمدها جوانی به نام آرش به من ابزار علاقه کرد و من هم شرایط ازدواج را ترک اعتیاد گذاشتم. هنوز درگیر و دار این موضوع بودم که خواهرم با عشوه گری هایش همه چیز را خراب کرد و دل آرش را برد و با هم ازدواج کردند و پس از آن من فرد گوشه گیری شدم.
باز هم مشاوره غلط مادرم مرا به جمع افراد غریبه کشاند و علاوه بر مواد مخدر به مشروب روی آوردم، از خودم و زمانه خسته شده بودم، دوست داشتم بمیرم و این روزهای سیاه را بیشتر نبینم.
مادرم هر روز بیشتر در منجلاب غرق می شد و خواهرم و شوهرش هم فقط برای زنده ماندن در آن دست و پا می زدند. خودم نیز کاری نبود که نکرده باشم و چندین بار فکر خودکشی Suicide به ذهنم آمد.
18 سالم تمام شده بود که پسر همسایه سابق مان را در یکی از همین کوچه پس کوچه های شهر دیدم که سراغی از من و خانواده ام گرفت.
آن روز بین من و حامد شماره تماسی رد و بدل شد و دم غروب تماس گرفت و حرف های عاشقانه گفت اما من تحویل نگرفتم ولی او دست بردار نبود و به من پیشنهاد ازدواج موقت داد و من هم برای این که از خانه مادرم خارج شوم تن به این کار دادم با این که می دانستم حامد زن و بچه دارد.
ازدواج پنهانی من شش ماه ادامه داشت تا این که به طور ناخواسته حامله شدم و حامد وقتی موضوع را فهمید به خاطر ترس از خانواده مرا به یکی از شهرستان ها برد تا در آن جا بچه ام را به دنیا بیاورم اما وقتی پسرم به دنیا آمد حامد موضوع را به خانواده اش گفته بود و آن ها با موضوع کنار آمدند اما بچه 40 روزه را از من جدا کردند چون صلاحیت نداشتم مواد مخدر آبرو، حیثیت، جوانی و بچه ام را از من گرفت و الان هم فقط به عشق فرزندم به این جا آمدم تا ترک کنم و زندگی را از نو بسازم.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
بی احترامی شرم آور زائران عراقی در مشهد! / باز هم جنجال! + فیلم
جنجال بزرگ بر سر مدلینگ شدن ریحانه پارسا بازیگر زن سریال "پدر" + عکس
پشت پرده واقعی ورود جنگنده اسرائیلی به آسمان ایران !
فاجعه در نزدیکی تهران / انفجار آتشفشان دماوند بزودی!
راز جمجمه انسان در جردن تهران فاش شد! + عکس
خانم بازیگر درگذشت + جزییات
زنم خائن بود سرش را بریدم! / با چشمان خودم دیدم! +عکس
تایید فساد مردان عراقی با زنان ایرانی در مشهد توسط یک مقام!
خانم مجری در برنامه زنده با چاقو به جان خود افتاد! +تصویر
تجاوز خونین پسر همسایه به شیلا 11 ساله در اتاق خواب + عکس
سلفی بی شرمانه پرستاران با یک جسد +عکس
ناگفته های تلخ فریده از بی شرمی های پسرش
شیلا زن نیما بود اما از فرشاد بچه دار شد !
منبع: رکنا
کلیدواژه: خودرو سلامت مسکن بازنشسته ها مهم ترین های 24 ساعت ارز و سکه معتاد Addicted چای مواد مخدر Drugs خودکشی Suicide اخبار حوادث خانواده خراسان جنوبی کتاب زندگی سوخته عکس زندگی دختر ایران قتل فیلم خانواده حوادث من جوان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۴۳۹۳۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مجازات دختری که باعث مرگ مادر معتادش شد
فروردین سال ۹۸ دختر جوانی به نام نرگس در تماس با مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ مدعی شد که پس از درگیری با مادرش، او به طور ناخواسته فوت کرده است.
پس از آن مأموران به محل حادثه که خانهای در جنوب تهران بود، رفتند و با جسد زن ۶۵ سالهای به نام مریم که آثار خونریزی روی سرش پیدا بود، مواجه شدند.
نرگس در توضیح ماجرا به مأموران گفت: مادرم به لحاظ روانی مشکلات زیادی داشت و مجبور بود هر روز تعداد زیادی قرص مصرف کند به همین خاطر تعادل روانی نداشت و مدام با هم دعوا میکردیم. چند ساعت قبل دوباره با هم بحثمان شد و کارمان به درگیری کشید و مادرم با سرعت به آشپزخانه رفت و چاقویی برداشت و به سمتم حمله کرد و من هم برای دفاع از خودم او را هل دادم که سرش به دیوار خورد و از حال رفت. بعد برای اینکه خودم را آرام کنم، قلیان درست کردم و به تراس رفتم تا بکشم، اما مادرم دوباره به تراس آمد و لگدی به قلیان زد و با چاقو چند ضربه سطحی به پا و شکمم زد.
با اینکه مجروح شده بودم، اما وقتی دیدم از سرش خون میآید دستهایش را گرفتم تا آرام بگیرد، اما او عصبانیتر شد و گفت باید از خانه بروم. من هم با ناراحتی از خانه بیرون رفتم. میخواستم قرصهایش را بخرم، اما بعد از دو ساعت که برگشتم در را باز نکرد. نگران شدم و با آتشنشانی تماس گرفتم. وقتی در را باز کردند با جسد مادرم رو به رو شدیم. پس از آن جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد.در تحقیقات بعدی مشخص شد که مادر و دختر هر دو به مواد مخدر شیشه اعتیاد داشتهاند.
در این میان پزشکی قانونی در گزارشی اعلام کرد: «علت فوت ضربه مغزی و خونریزی بوده است.» با اعلام این گزارش، پدر و مادر مریم و پسرش (دایی متهم) علیه نرگس شکایتی را ثبت کردند و خواستار قصاص او شدند.
با تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۲ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه، اولیای دم درخواست قصاص کردند. سپس متهم به جایگاه رفت و ضمن رد اتهام قتل عمد گفت: ۷ سال قبل پدرم، من و مادرم را تنها گذاشت و رفت و من و مادرم با هم زندگی میکردیم تا اینکه چندی قبل با پسر همسایهمان دوست شدم و او با فریب، من را مورد آزار و اذیت قرار داد که شکایت کردم و او را به تبعید و شلاق محکوم کردند.
یکی از روزهایی که با مادرم برای پیگیری پرونده رفته بودیم، مادرم زمین خورد و سرش با جدول کنار خیابان برخورد کرد و بعد از مدتی فراموشی گرفت و مشکل روانی پیدا کرد تا جایی که دست به خودکشی زد و یک بار هم نزدیک بود خانه را به آتش بکشد. او سر هر موضوعی با من درگیر میشد. آنقدر به من فشار روانی وارد شد که به خانه داییام در شهرستان رفتم. نمیخواستم به خانه برگردم، اما مادرم بارها با من تماس گرفت و التماسم کرد تا برگردم و من هم دلم سوخت و دوباره به خانه برگشتم، با این حال دوباره درگیریهای ما شروع شد.
من در این سالها خیلی سختی کشیدم، اما من قاتل مادرم نیستم.در پایان جلسه، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده، متهم را به قصاص محکوم کردند. وقتی حکم در شعبه ۴۱ دیوان عالی کشور مهر تأیید خورد و قطعی شد، دختر جوان در یک قدمی چوبه دار قرار گرفت.
رضایت اولیای دم و محاکمه از جنبه عمومی جرم
در حالی که زمان زیادی تا اجرای حکم نمانده بود او توانست پیش از اجرای حکم رضایت اولیای دم مقتول را جلب کند.بدین ترتیب وی از جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه رفت. در جلسه رسیدگی که در شعبه ۱۲ دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد، متهم به با تکرار اظهاراتش گفت: در مدت ۵ سالی که در زندان بودم یک شب آرام نخوابیدم و عذاب وجدان نابودم کرد. حالا از قضات درخواست میکنم در حد امکان در مجازاتم تخفیف قائل شوند تا بتوانم دوباره آزاد شوم.
در پایان جلسه، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و طبق ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی، وی را به ۱۰ سال حبس با احتساب روزهای بازداشتی محکوم کردند.
منبع: روزنامه ایران
tags # اخبار حوادث سایر اخبار (تصاویر) این گوسفند غولپیکر چینی از پورشه هم گرانتر است! قارچهای زامبیِ سریال آخرین بازمانده (The Last Of Us) واقعی هستند! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی میشوند آخرین حسی که افراد در حال مرگ از دست میدهند، چه حسی است؟