سوال شریعتمداری: تکلیف ۴ سوال بی جواب از روحانی چیست؟
تاریخ انتشار: ۱۲ شهریور ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۴۴۰۱۰۰
به گزارش جهان نيوز، جلسه روز چهارشنبه مجلس شورای اسلامی که به طرح پرسشهای نمایندگان از رئیسجمهور و پاسخ ایشان اختصاص داشت، با متانت طرفین برگزار شد و به قول رهبر معظم انقلاب «نمایش اقتدار و ثبات جمهوری اسلامی ایران بود». این جلسه اما، سوی دیگری نیز داشت که نباید در سایه برگزاری شایسته و درخور تقدیر آن به فراموشی سپرده شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
و در این باره گفتنیهایی هست:
۱ ـ اکثریت مجلس کنونی تقریبا در تمامی چالشها با دولت و شخص رئیسجمهور همراه بودهاند تا آنجا که مجلس دهم را همسو با دولت معرفی میکردند و با همین نگاه بود که روزنامه شرق بعد از رای اعتماد مجلس به وزرای پیشنهادی آقای روحانی، در گزارشی نوشت «وزرای پیشنهادی دولت از موانع کوتاه بهارستان عبور کردند»!
اکنون ناتوانی دولت آقای روحانی در حل مشکلات اقتصادی و افزایش این مشکلات در دولت ایشان به جایی رسیده است که همین مجلس همسو با دولت پاسخهای ایشان را قانعکننده نمیداند. این دیگر سخن منتقدان نیست که نادیده گرفته شود و یا به اهانت پاسخ بگیرد!
۲ـ طی چند هفته گذشته، دهها تن از اقتصاددانان کشور که اکثر آنها از هواداران و طرفداران پر و پا قرص دولت بودهاند با ارسال نامههای سرگشاده به رئیسجمهور، ضمن اعتراض به سیاستهای اقتصادی دولت، ادامه این سیاستها را فاجعهبار نامیده و خواستار تغییر مسیر اقتصادی دولت شدهاند. نکته درخور توجه اینکه نامههای ارسالی اقتصاددانان یاد شده «سرگشاده» بوده است که نشان میدهد پیشنهادهای آنان به صورت خصوصی نیز به رئیسجمهور ارائه شده و احیانا با کمتوجهی ایشان روبهرو بوده که ارسال سرگشاده این اعتراضها و پیشنهادها را ضروری دانستهاند.
۳ ـ بعد از اعلام نتیجه جلسه چهارشنبه نمایندگان مجلس با رئیسجمهور و قانع نشدن آنها از پاسخهای ایشان، احزاب کارگزاران، اعتدال و توسعه و مدعیان اصلاحات که طی ۵ سال گذشته مسئولیتهای اقتصادی دولت را در اختیار داشته و شرایط کنونی دستپخت مشترک آنان است، بهجای پذیرش تقصیر و اعتراف به ناکارآمدی و نابلدی خود - عذرخواهی پیشکش - با صدور بیانیه و مصاحبه و اظهارنظرهای بیپایه و دم دستی به ترفند فرار به جلو متوسل شدند و هریک از آنان دیگری را عامل اصلی در پیدایش شرایط اقتصادی نامطلوب و خسارتآفرین کنونی معرفی کردند!
اینکه سرفصلهای اقتصادی دولت طی ۵ سال گذشته در اختیار و تیول همین احزاب بوده است و اعضای اصلی این سه حزب مسئولیتهای اصلی را اشغال کرده بودند، موضوعی است که به شرح و تفصیل جداگانهای نیاز دارد ولی کمترین و ابتداییترین نتیجهای که از فرار به جلوی آنان میتوان گرفت، اینکه آنها نیز به شکست سیاستهای اقتصادی دولت اعتراف میکنند و شرایط پیش آمده را - هرچند که خود پدید آوردهاند - خسارتبار و نامطلوب معرفی میکنند!
۴ ـ اگر چه ۳ نمونه یاد شده به تنهایی از ناکارآمدی سیاستهای اقتصادی دولت حکایت میکنند و بر ضرورت تغییر مسیر و تعویض ریلگذاری دولت در این عرصه خبر میدهند ولی نارضایتی مردم و فشارهای طاقتفرسایی که سیاست اقتصادی دولت به آنان تحمیل کرده است نیز فصل جداگانهای است که بر لزوم تغییر مسیر اقتصادی دولت تاکید دارد. آقای روحانی با قاطعیت میگفت «ملاک تورم جیب مردم است و نه آمارهایی که ارائه میشود «با توجه به این فرمول که فرمول قابل قبولی نیز هست، به وضوح میتوان نتیجه گرفت که آقای رئیسجمهور در سیاستهای اقتصادی خود نه فقط موفق نبوده است بلکه عرصه اقتصادی کشور را به فاجعه نزدیک کرده است، گرانی لجام گسیخته کالا و خدمات، بیکاری روزافزون، تعطیلی دومینووار کارخانهها و مراکز تولید، واردات بیرویه، حجم فوق نجومی نقدینگی، اخلال و آشفتگی بازار سکه و ارز، دستاورد تقریبا هیچ برجام که قرار بود آب خوردن مردم هم به آن بستگی داشته باشد و در همان اولین روز اجرا تمامی تحریمها را بالمره لغو کند! و... بدون کمترین تردیدی از راه غلط طی شده حکایت میکند و ضرورت تغییر مسیر را الزامآور میسازد.
۵ ـ آقای روحانی در انتخابات ۹۲ با صراحت و قید قسم جلاله گفته بود «والله العلی العظیم اگر مشکلات این کشور که بسیار و بسیار و بسیار پیچیده است راهحل نداشت من کاندیدا نمیشدم»!
آقای رئیسجمهور که اقتصاددان نیست، بنابراین جای این سؤال است که چه کسانی به آقای روحانی وعده حل مشکلات را داده و ایشان را به این باور رسانده بودند که با قید قسم جلاله «والله العلی العظیم» میفرمایند اگر مشکلات راهحل نداشت کاندیدا نمیشدم! آن افراد چه کسانی بودهاند و امروز کجا هستند؟! اگر در ادعای خود صادق بودند چرا «راهحلها»ی ادعا شده را بهکار نگرفته و شرایط اقتصادی کشور را به فاجعه نزدیک کردهاند؟ و اگر در ادعای خود صادق نبودهاند در سایه روشنهای دولت چه میکنند؟! آیا این عده، اعضای همان احزابی نیستند که سرپلهای اقتصادی دولت ایشان را در اختیار داشتند و این روزها هریک از آنان ناکامی دولت را به دیگری نسبت میدهند؟! و آیا یکی از ضرورتهای تغییر سیاست اقتصادی دولت، دوری از آنان نیست؟! به قول آقای محمد مهدی سیاری، شاعر متعهد کشورمان؛
این چه بازیست این چه شطرنج است که نصیب پیادهها رنج است؟!
۶ ـ در فیلمهای تبلیغاتی آقای روحانی برای انتخابات ۹۶ آمده بود که اگر کاندیدای رقیب ایشان پیروز شود، قیمت دلار به ۸۵۰۰ تومان میرسد! شرکتهای خارجی یکی پس از دیگری ایران را ترک میکنند! کشورهای خریدار نفت ایران به طور یکجانبه قراردادهای نفتی خود را لغو خواهند کرد! و... این همه و دهها نمونه دیگر از این دست در دولت خود ایشان اتفاق افتاده و سؤال این است که چه کسانی این پیشبینیهای عوامفریبانه را به جناب ایشان ارائه کرده بودند و آنان امروزه کجا هستند؟! و آیا برای عبور از مشکلات اقتصادی پیش روی نباید از مسئولیتهای پنهان و آشکاری که دارند کنار گذاشته شوند؟!
۷ ـ این نکته نیز گفتنی است که روند امور در عرصه اقتصادی کشور طبیعی نیست و شواهد و قرائن موجود از حضور یک جریان مرموز در این عرصه حکایت میکند که نقش ستون پنجم دشمن را در جنگ اقتصادی حریف علیه ایران اسلامی برعهده دارد. این احتمال از آنجا قوت میگیرد که بسیاری از مشکلات اقتصادی پیشروی، راهحلهای مشخصی دارند ولی نه فقط به این راهکارها توجهی نمیشود بلکه اقداماتی صورت میپذیرد که به وضوح از تلاش برای تخریب عمدی عرصه اقتصادی کشور و ایجاد تنگی در معیشت مردم حکایت میکند. نکته درخور توجه اینکه جریان یاد شده از یکسو، دست به تخریب اقتصادی کشور میزند و در همان حال تنها راه خروج از شرایط سخت اقتصادی را در سازش با آمریکا، دست کشیدن از صنایع موشکی و پایان دادن به حضور ایران در منطقه معرفی میکند!
۸ ـ و بالاخره، دیروز از قول هیئت رئیسه مجلس اعلام شد که پرسشهای بیپاسخ مانده نمایندگان از رئیسجمهور به دستگاه قضایی فرستاده نمیشود. این تصمیم هرچه هست و با هر انگیزهای اتخاذ شده است نباید به مفهوم توقف پیگیری مطالبات مطرح شده نمایندگان مردم در چهار سؤال بیپاسخ مانده از رئیسجمهور محترم باشد!
منبع:کیهان
منبع: جهان نيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۴۴۰۱۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پشت پرده تصمیم رئیس جمهور چین برای ملاقات با وزیر خارجه آمریکا / توسعه و تقویت اقتصادی، راهکار چین برای مقابله با تحریکات آمریکا / چین بر جذب سرمایه گذاری خصوصی از آمریکا متمرکز است
به گزارش جماران، ایان آرتور برمر (متولد 12 نوامبر 1969) دانشمند علوم سیاسی، نویسنده و کارآفرین آمریکایی است که بر ریسک سیاسی جهانی متمرکز است. او بنیانگذار و رئیس گروه اوراسیا، یک شرکت مشاوره و تحقیقات ریسک سیاسی است . برمر 11 کتاب در مورد مسائل جهانی منتشر کرده است. او در تازه ترین نوشتار به بررسی رابطه ایالات متحده و چین به بهانه سفر اخیر وزیر خارجه ایالات متحده به این کشور پرداخته و می نویسد:
آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا به تازگی از چین ( پکن و شانگهای) بازگشته است. رابطه این دو کشور در حال حاضر در چه وضعیتی است؟ مدیریت تنش بهتر و پایدارتر از آنچه در مدت زمان طولانی پیش از آن دیده ایم، ادامه دارد. البته با توجه به تعداد مسائلی که ما بین این دو کشور اصطکاک ایجاد کرده، مشخص نیست که لزوماً چنین وضعیتی ادامه پیدا خواهد کرد یا خیر؟
درست در طول دو هفته گذشته، رئیس جمهور آمریکا، تعرفه های جدیدی بر فولاد چین وضع و تحقیقات جدیدی را در مورد کشتی سازی چین آغاز کرده است. مخالفت های کنگره ایالات متحده با تیک تاک ادامه دارد. شما خبر 2 میلیارد دلار کمک نظامی اضافی برای تایوان از جانب ایالات متحده را شنیده اید. انتقادات زیادی از سوی آمریکاییها در مورد حمایت مداوم چین از روسیه در جنگ اوکراین با ارائه فنآوریهای با استفاده دوگانه به گوش رسیده است.با توجه به همه این اختلاف ها آیا رابطه به سمت تقابل بیشتر حرکت خواهدکرد؟ پاسخ واقعا مشخص نیست. وزیر امور خارجه چین گفت که آمریکایی ها باید بین داشتن یک رابطه محدود و یک رابطه مشارکتی یکی را انتخاب کنند و مطمئناً آمریکایی ها ترجیح می دهند هر دو طرف را داشته باشند. آنها می خواهند در زمینه هایی که برای آمریکایی ها مناسب است، مشارکت داشته باشند و در مناطقی که برای آمریکایی ها مناسب است، چین و قدرت این کشور را مهار کنند.
آمریکاییها بیش از سایر کشورها می توانند چنین سیاست دوگانه ای را پیش ببرند زیرا ایالات متحده قدرتمندترین کشور جهان است و در نهایت چینیها بیشتر از آمریکاییها به چین نیاز دارند. با این حال، وابستگی متقابل زیادی میان واشنگتن و پکن وجود دارد و چین هم از توانایی پاسخگویی به سیاست های آمریکا برخوردار است. اما سوال اینجاست که چین تا چه اندازه وارد این بازی تلافی کردن شده است؟ واقعیت این است که پکن عکس العمل مستقیم کمی از خود نشان داده است.
درست است که وزارت خارجه چین اعلام کرد که اگر حمایت تکمیلی از تایوان که خط قرمز چینی هاست امضا شود، اقدامات قاطعانه ای صورت خواهد گرفت و من گمان می کنم که به این معنی است که ما شاهد تحریم های بیشتری از سوی چین علیه پیمانکاران دفاعی ایالات متحده خواهیم بود اما این تا حد زیادی نمادین است. به نوعی مصداق اینکه زدی ضربتی ، ضربه ای نوش کن.
اما در مقابل همه سیاستهای دیگری که آمریکاییها به تازگی علیه چین اعمال کردهاند، ما شاهد تمرکز چینیها بر مقاومتر کردن کشور و اقتصادشان در برابر تلاشهای آمریکا برای مهار آن بودهایم، اما نه ضربه زدن مستقیم به آمریکایی ها. در واقع وضعیت چینی ها کاملا پایدار به نظر می رسد.
دیدیم که شی جین پینگ ، رئیس جمهور چین همچنان مستقیماً با وزیر امور خارجه آمریکا آنتونی بلینکن ملاقات کرد، دیداری که حذف آن برای دولت چین بسیار آسان بود و از سوی دیگر از نظر تاریخی در شرایط پرتنش رابطه چنین دیداری مرسوم هم نیست اما آنها ترجیح دادند که این دیدار انجام شود.
وزیر خارجه آمریکا به یک فروشگاه موسیقی رفت و می دانیم که او هم به خوبی گیتار می نوازد و هم به موسیقی علاقه مند است. پوشش رسانه های دولتی چین از آن سفر بسیار انسانی، دوستانه و بی تکلف بود. در حقیقت برای چینی ها کاری ندارد که دکمه رفتار متقابل را فشار دهند تا نشان بدهند که از این وضعیت راضی نیستند اما این انتخاب آنها در جریان سفر بلینکن نبود. ما شاهد یک رفتار فوق العاده از سوی دولت چین بودیم و این بسیار مهم است.
با گفتن همه اینها، باز هم باید بگوییم که مدیریت رابطه با چین چالش برانگیزتر می شود زیرا در ایالات متحده، چه دموکرات یا جمهوری خواه، یکی از معدود مواردی که در سیاست خارجی می توانید روی آن توافق کنید این است که حواستان باید به چینی ها باشد. بنابراین فقط بایدن نمی تواند درباره سیاست واشنگتن در قبال پکن تصمیم بگیرد بلکه کنگره هم نقش خود را دارد.
در مورد رسانه های آمریکایی نیز وضع به همین منوال است و هرکدام ساز خود را درباره این رابطه می زنند و این در حالی است که در چین اگر رئیس جمهور اراده کند همه رسانه ها یک خط را دنبال خواهند کرد. در حال حاضر، تعداد زیادی از شرکت ها و بانک های آمریکایی وجود دارند که مدیران عامل خود را برای سفر به چین می فرستند. تعامل میان مردم دو کشور بسیار زیاد است و این چیزی که مقامات چینی به شدت روی آن متمرکز هستند.
ارتباطات و همکاری های بسیار بیشتری در مورد مواردی مانند آب و هوا و برخی مسائل دیگر میان دو کشور وجود دارد. همچنین در بالاترین سطح ایالات متحده تمایل زیادی برای ارائه اطلاعات بیشتر به چین وجود دارد آنهم در شرایطی که وضعیت جاری در خاورمیانه را می بینیم و چین هم مایل به برقراری آتش بس در غزه است و البته این تمایل میان پکن و واشنگتن در این مقطع مشترک محسوب می شود.
چینی ها دیپلمات های سطح بالا و توانایی زیادی برای جمع آوری اطلاعات که آمریکایی ها دارند، ندارند و به همین دلیل زمانی که مقام های سطح بالای آمریکایی با همتاهای چینی خود درباره خاورمیانه صحبت می کنند چینی ها به یادداشت برداری مشغول شده و البته از این روند راضی و قدردان هم هستند.
بنابراین به طور کلی، من همچنان شاهد تعاملات سطح بالا میان دو کشور هستم که بسیار سازنده است اما همزمان شما در مقابل رابطه ای قرار می گیرید که هیچ اعتمادی در آن وجود ندارد و خط اصلی درگیری در آن به روشهای مختلف و در مکانهای مختلف در سراسر جهان ظاهر میشود. با گذشت زمان، حفظ این سطح پایدار در روابط ایالات متحده و چین دشوارتر خواهد شد. اما در حال حاضر، من فکر می کنم که ما احتمالاً به این روند حداقل تا زمان انتخابات در نوامبر ادامه خواهیم داد.