اثبات وضعیت بد اقتصادی در سال 55 با استفاده از اسناد حکومت شاه
تاریخ انتشار: ۱۴ شهریور ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۴۷۵۱۹۶
به گزارش جماران، در نشستی که با موضوع «سیر تطور اقتصاد ایران از پهلوی تا امروز» برگزار شد، این اقتصاددان بر شکست سیاستهای تعدیل ساختاری و کاهش اعتماد مردم به حاکمیت در نتیجهی استقرارِ «نابرابریهای موجه» تاکید کردند. متن این گفتگو را در زیر میخوانید.
این روزها یک نگاه نوستالژیک در جامعه رواج پیدا کرده؛ این نگاه، حسرتِ شکوفایی اقتصاد در دوران قبل را میخورد و معتقد است که ما از چاله به چاه افتادهایم؛ این را چطور میبینید؛ چند درصد این حسرتها مبنای واقعی دارد و قاعدتاً باید باشد و چند درصد، توهم و ساختگیست؟
فرشاد مومنی: در جامعهشناسیِ توسعه، بحث بسیار مهمی در زمینه رابطه بین سطح آگاهیها با سطح تحریکپذیری وجود دارد که البته این دو مولفه با هم رابطه معکوس دارند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شبکههای خارجی آه حسرت ایجاد میکنند
در حال حاضر فضای ذهنی ناآگاه مردم و نقصها و ضعفهای غمانگیز، فاحش و فاجعهآمیز رسانه ملی که نتوانسته اعتماد عمومی را درحد استاندارد جلب کند، موجب سوءاستفاده خارجیها شده است. براساس سرشماری سال ۱۳۹۵ نزدیک۶۸/۴ درصد از جمعیت ایران را افرادی تشکیل میدهند که در قبل از انقلاب کمسن و سال بودهاند که قادر به تشخیص مناسبات نبودند یا پس از انقلاب متولد شدهاند؛ بنابراین این افراد درک درست و روشنی از اوضاع واحوال دوران پهلوی ندارند. از سویی شبکههای بیرونی که اتصالات، علایق و جهتگیریهای خاصی دارند به طرز غیرمتعارفی سرمایهگذاری میکنند تا بر این توهم دامن زده و آه حسرت ایجاد کنند.
اجازه دهید در این مورد خاطرهای را نقل کنم؛ تقریبا پنج سال پیش تعدادی از دانشجویان بنده مراجعه کردند تا به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب، جلسهای تشکیل دهم و در مورد ریشههای اقتصادی انقلاب صحبت کنم. البته این دانشجویان با یک تصویرسازی به این نتیجه رسیده بودند که گویی نسل ما از فرط خوشی دست به انقلاب زده بودیم، منتها به دلیل حفظ حریم استاد و دانشجویی آن را بیان نمیکردند که البته بنده متوجه منظور آنها بودم. به هر روی بنده این جلسه را برگزار و حتی آن را به عنوان یک فصل از کتاب «اقتصادسیاسی توسعه در ایران امروز» منتشر کردم. در پایان جلسه وقتی از حضار خواستم تا نکات و ابهامات خود را بیان کنند حتی یک نفر هم حاضر نشد. جالب آنکه یکی از همسن و سالان بنده که از مقامات جمهوری اسلامی هم است ملتمسانه درخواست میکرد تا آن را به صورت کتاب منتشر کنم، وقتی دلیل اصرار ایشان را پرسیدم، پاسخ داد که من هم به نوبهی خود تحت تاثیر این فضا بودم و همیشه تصور میکردم که زمان پهلوی «گل و بلبل» بودهاست.
فقر و نابرابری در ۱۳۵۵ تکاندهنده بود
من برای اینکه سوءتفاهمی وجود نداشته باشد و تنها متر و معیار، داوری علمی باشد در تهیه این گزارشِ مقایسهای، چند قید برای خود گذاشتم؛ به هیچیک از مخالفان رژیم پهلوی استناد نکردم، به هیچیک از اسناد جمهوری اسلامی مراجعه نکردم و مستندات بنده مبتنی بر اظهارات خود شاه، خاندان سلطنتی، مقامات، گزارشهای سازمان برنامه و بانک مرکزی و گزارشهای خارجیها در دوره پهلوی بود تا تصویر واقعی را نشان دهم. برای نمونه دادههای سرشماری سال ۱۳۵۵ از فقر و نابرابری چنان تکاندهنده بود که افراد همفکر بنده نیز آن را فراموش کرده بودند. بنابراین حالا که دولت قادر به فهم و حل مشکلات نیست، بسیاری باور دارند که آن دوران بسیار عالی بوده است.
یکی از استنادات بنده به روزنامه کیهان مورخه ۳ آبان ۱۳۵۵یعنی یک روز مانده به ۴ آبان و تولد شاه بود که طبق روال معمول مصاحبهای را با دو روزنامه کیهان یا اطلاعات انجام میداد تا به اصطلاح تحلیلی از شرایط کرده و چشمانداز آینده را نیز نشان دهند. در آنجا خبرنگار کیهان از شاه پرسیده بود، برخی برآوردها نشان میدهد که بار دیگر شاهد جهش در قیمت نفت خواهیم، آیا اعلیحضرت برنامهای برای این مسئله تدارک دیدهاند؟ و شاه پاسخ داده بود: اگر بار دیگر چنین فرصتی نصیب ما شود، دیگر پولهای خود را «آتش» نخواهیم زد.
این مصاحبه یا اصطلاح شاه که پولهای خود را «آتش» نخواهم زد، چه چیزی را ثابت میکند؟ این اعتراف که شخص اول مملکت میگوید منابع مالی را درست اختصاص ندادهام و آتش زدهام، گویای شکست در سیاستهای توسعهای است؛ آیا منظورتان این است؟
فرشاد مومنی: شما ببینید که طرز اداره کشور در آن دوران چگونه بوده که فرد شماره یک کشور اعتراف میکند که پولهای کشور پس از «جهش بزرگ» به آتش کشیده شده است. کسانی که نسبت به اهمیت فرد شماره یک کشور واقفند، میدانند که اگر اداره کشور به قاعده بود، او هیچگاه چنین سخنی را به زبان نمیآورد چون موضوع خیلی عریان و غیرقابلانکار بود، مجبور به اعتراف شد. همچنین شاه در سالهای پایانی شدیداً متوهم شده بود. بهطوری که یک گروه مهندسی از خارج را برای تهیه برنامه تمدن بزرگ فراخوانده بود یا زیر نامه یا حکمی از خود را با عنوان «خدایگان محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه آریامهر» توشیح میکرد.
ایشان در آن نطق ۱۲ دقیقهای معروف خود که گفت؛ پیام انقلاب شما را شنیدم،۷ بار به وجود فساد گسترده و عمیق در کشور اذعان کرد و فرصت جبران از مردم خواست اما ارزیابی مردم بهگونهای بود که شاه دیر به فکر جبران افتاده است. پس وقتی فرد شماره یک اینگونه نسبت به وجود فساد اعتراف میکند، اوضاع به شکلی بوده که نمیتوانست اعتراضات مردم را نادیده بگیرد. الان هم با کمال تأسف شرایطی را داریم که مقامات مهم کشور معترف به وجود فساد غیرمتعارف در کشور هستند. در رابطه با اوضاع نامساعد اقتصاد پهلوی، بهتر است به دادهها مراجعه کنیم؛ در دادههای سرشماری سال ۱۳۵۵، بیش از ۳۵ درصد از جمعیت خانوارهای ایران تنها یک سقف برای زندگی داشتند که اگر این را تشریح کنیم، حساب کار دست ما میآید.
بقای شما در خطر است؛ دروازههای تمدن جهانی پیشکش!
از لحاظ ضریب جینی در کل دوره ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷ همواره این شاخص بالای۰/۵۱ بود که از منظر اقتصاد سیاسی هرگاه این ظریب بین۴/ تا ۵/ باشد به معنی قرارگرفتن در آستانه انفجار و بالای ۵/ شرایط انفجار اجتماعی را گوشزد میکند و گروه مهندسین "ست ایران" نیز با مشاهده این دادهها به شاه هشدار داده بودند که بقای شما در خطر است و باید انرژی خود را صرف حفظ خود کنید و دروازههای تمدن بزرگ پیشکش.
اما نکته کلیدی که بنده به دانشجویانم گفتم این بود که وقتی۹۰ درصد یک جامعه اعلام میکنند که خواستار تغییر رژیم هستند دیگر نمیتوان ادعا کرد این۹۰ درصد احساساتی شدهاند. مثلا فردوست در خاطرات خود به شکلی و اسدالله اعلم به شکلی دیگر بیان میکنند که مشروعیت رژیم پهلوی در دورهی۵۴ تا ۵۵ با ظریب بالای۷۰ درصد در میان خود درباریان فروریخته بود. دیگر موضوع مربوط به احساسات عدهای نبود بلکه شدت نابهنجاریها و نابرابریها بهگونهای غیرقابل تحمل شده بودند که به ندرت سراغ داریم که بیش از ۹۰ درصد جمعیت ایران در یک موضوع اتفاق نظر داشته باشند.
رژیم پهلوی در دوره ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ از نظر شاخصِ «دستنشاندگی» به آستانه بحران رسیده بود
کتابی با عنوان سیاست خارجی آمریکا و شاه توسط «مارک کازروسکی» یک ایرانشناس لهستانی الاصل آمریکایی نوشته شده است. او در این کتاب با استفاده از استانداردهای دستنشاندگان، شاخصی را تهیه کرده است و با محاسبات خود نشان میدهد که رژیم پهلوی در دوره ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ از نظر شاخصِ «دستنشاندگی» به آستانه بحران رسیده بود.
مطالعات جناب بایزید مردوخی در اواسط دهه ۶۰ نشان میدهد که کل صادرات صنعتی ایران در سالهای۵۵ تا ۵۶ قادر بود حداکثر نیازهای ارزی سه روز بخش صنعت ایران را تامین کند. شاید شاخص دستنشاندگی وجه سیاسی موضوع را بارزتر میکند اما وجه اقتصادی بسیار فاجعهآمیزتر از وجه سیاسی آن است.
امیدواریم دولت این را بفهمد که منتقدان، دلسوزان واقعی هستند
خلاصه اینکه ما میتوانیم اوضاع کشور را به اعتبار اشتباهات داشته، نقد کارشناسایی کنیم همانطور که آن را با افتخار انجام میدهیم و امیدواریم افراد درون ساختار قدرت این را درک کنند که منتقدان، دلسوزان واقعی کشور و مشوقان واقعی مردم و حکومت هستند نه چاپلوسان و کاسبان کمتجربه؛ رژیم پهلوی این را نفهمید و هزینه آن را پرداخت کرد و ما امیدواریم در جمهوری اسلامی این فهم گسترش یابد.
انتهای پیام
منبع: جماران
کلیدواژه: رفع حصر لایحه شفافیت استاندارد ایران تمدن صنعت جماران رفع حصر لایحه شفافیت امام خمینی س سید مصطفی خمینی سید احمد خمینی سید حسن خمینی انقلاب اسلامی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۴۷۵۱۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معمای کف و سقف مجاز حجاب
پس از پیروزی انقلاب و روی کار آمدن جمهوری اسلامی،سبک زندگی مردم و به ویژه پوشش افراد، چه زن و چه مرد به یک مناقشه پایان ناپذیر بدل شد و این مسئله امر تازه ای نیست که مثلا ربطی به مرگ مهسا امینی و وقایع پس از آن داشته باشد. همه به یاد می آورند سال های اول انقلاب را که بر روی دست جوانان با پیراهن آستین کوتاه رنگ پاشیده می شد و یا حتی پوشیدن لباس های رنگی ممنوع بود. همین چند سال پیش بود که سردار رادان فرمانده نیروی انتظامی، پوشیدن چکمه را مظهر تبرج و آن را غیر قانونی اعلام کرده بود. اما چرا این مناقشه در جامعه ایران قابل حل نیست؟ بسیاری از تحلیلگران سیاسی و اجتماعی دلیل تداوم چالش میان حکومت و مردم بر سر حجاب را عدم پذیرش این قانون از سوی مردم می دانند. اما به نظر می رسد مسئله فراتر از این امر است. در جوامع اقتدارگرا، اغلب قوانینی وضع می شود که مقبول عامه نیست ولی همان قوانین،بیکم و کاست با قدرت از سوی حکومت اعمال می شود. در ایران، با استناد به دین مبین اسلام که دین اکثریت قاطع مردم است، قوانین شریعت اجرا می شود. اما افراد برداشت های فردی خود را از برخی امر دینی دارند. از سوی دیگر بخش بزرگی از قوانین شرع، بیشتر امری فردی است که تعهد فرد به خدای او و مجازاتش هم الهی است. بر همین مبنا، افراد، اعمال مجازات از سوی حکومت، برای امری که بین آنها و پروردگارشان است را نمی پذیرند. با این حال مشکل در این هم نیست چرا که آن چیزی که به نام حجاب در ایران مورد مناقشه بین افراد جامعه با حکومت شده، چندان ربطی به پوشش شرعی ندارد. بر اساس شرع اسلام جز وجه و کفین هیچ بخشی، حتی به اندازه یک تار مو از بدن زن، نباید در معرض دید نامحرم باشد. چنین حجابی در ایران در بین اکثریت زنان جامعه رواج ندارد و آن حدی هم که حکومت بدان رضا داده بسیار نازلتر از حد شرعی است. اما همین میزان از حجاب مورد تایید حکومت هم مقبول بخش بزرگی از جامعه نیست و خود نظام سیاسی هم به این واقعیت اگاه است کماینکه وقتی فرمانده نیروی انتظامی دلیل عدم ورود روسای سابق جمهوری، به مسئله برخورد با بی حجابی را، ترس آنها از ریزش آرایشان می داند، یعنی او به زبان دیگر می گوید که کاندیدای ریاست جمهوری که مدافع برخورد با بی حجابان باشد در انتخابات رقابتی رای نمی آورد، چرا که اکثریت مردم موافق برخورد ماموران با بی حجابی نیستند. از سوی دیگر حکومت مایل است که اجبار به حجاب را در محدوده امر دینی نگه دارد تا آن را نه خواست حکومت و امری حکومتی بلکه خواست خدا و دین قلمداد کند و چون این حجاب با حجاب شرعی تفاوت فاحشی دارد، قادر به تعیین حدود و ثغور برای آن نیست و قوانین مربوط به آن هم دقیقا به همین علت از منطق کافی برای اجرا برخوردار نیستند؛ برای مثال همانگونه که در بالاتر هم گفته شد یک روز پوشیدن چکمه جرم بود و امروز نیست یا پوشش مهسا امینی که در آن روز توسط پلیس دستگیر شد امروز دیگر نه تنها جرم نیست که حتی آرزوی حکومت است یا مثلا اگر زنی امروز با پوشیدن کلاه تمام موهای خود را به پوشاند مرتکب جرم شده اما اگر یک شال ده سانتی متری بر سر کند که ده سانت از موهایش از جلو و نیم متر موهایش از عقب پیدا باشد از منظر قانونی ایرادی ندارد. در واقع نظام سیاسی قادر نیست که معیار شفافی را به عنوان پوشش حکومتی مشخص کرده و همان را اعمال کند. در این شرایط نه مردم می دانند تکلیفشان با حکومت چیست نه مامور حکومت می داند که دقیقا از مردم چه می خواهد. در واقع چیزی در میان است که سقف و کف آن نامشخص است. حال چگونه ممکن است قانونی لازمالاجرا شود اما حدود آن مشخص نباشد؟ تا کنون تنها ماده قانونی برای حجاب تبصره ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی بوده که در آن بر رعایت حجاب شرعی که همان وجه و کفین است تاکید شده و اگر قرار باشد نیروی انتظامی قانون مربوط به حجاب را اجرا کند باید بر همان مبنا، همه زنانی که حتی یک تار مویشان پیداست را دستگیر کنند. در قانون جدید هم که هنوز تصویب نشده بر پوشیدگی همه موی سر بانوان تاکید شده است. یعنی در هر صورت باید حکومت اول مشخص کند چه میزان از برهنگی سر مجاز است. قطعا حکومت نمی تواند شفاف اعلام کند که مثلا بیرون بودن بخشی از موی سر ایراد ندارد چرا که این دیگر حجاب شرعی نیست. در آن صورت باید اعلام کند که این یک پوشش اجباری حکومتی است اما حاکمیت، مایل نیست در مظان چنین اتهامی قرار گیرد و به اقتدارگرایی در حجاب متهم شود ولی تا زمانی که تکلیف حد و مرز تشخیص حجاب از بیحجابی روشن نشود، خروجی این قانون ،جز نمایش نزاع مردم و حکومت، چیز درخور دیگری ندارد و این چالش، به دلیل اجرای سلیقه ای از سوی مجریان و مردم اجتنابناپذیر است. 2121 برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901041