فرش شستنی که زندگی زوجی را تغییر داد
تاریخ انتشار: ۱۹ شهریور ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۵۵۱۶۹۸
به گزارش پارس نیوز، ۲۵ اسفند سال ۹۴ و در آستانه سال نو بود، رحمت آقا که به تازگی صاحب فرزند شده بود، به محل کارش نرفت تا با رُفت و روب خانه کمک حال همسرش باشد که در آن روزها بیشترین وقتش صرف نگهداری نوزاد می شد.
رحمت ۳۳ساله، کارهای داخل خانه که تا حدودی به سرانجام رسید رحمت به درخواست همسرش برای شستن دو قالی ۶ متری به کوچه رفت، غاقل از اینکه همین فرش شستن ورق زندگی این زوج را برگرداند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به همین خاطر بود که به پیروی از رسم محل زندگی این زوج یعنی اهر، که استفاده از پمپ آب امری معمول به حساب می آمد، رحمت هم برای شستن فرشها پمپ آب را بر سر کانال آب کنار خانهشان دایر می کند و بعد برای آوردن مواد و لوازم شوینده به خانه مراجعت میکند.
در همین رفت و آمد کوتاه رحمت برای آوردن شوینده بود که یک اتفاق ناخواسته، ماجرایی تلخ را رقم زد. در همین چند دقیقه، نوجوان ۱۴ سالهی همسایه که برای بیرون آوردن کلید خانهشان که ناخواسته به داخل کانال افتاده بود داخل کانال میشود و به علت عدم تعبیه سیستم ایمنی در شبکه آب برق (ارت) ضمن اتصال پمپ آب و جرقه کوچکی جریان برق در آب برقرار شده و هرچند ابتدا برق گرفتگی سطحی بوده اما بعد با سست شدن پاهاش به طور کامل در کانال آب می افتد و انتقال او به واسطه جریان آب به سمت پمپ اتفاق تلختر میشود.
این نوجوان آذری زبان به علت خونریزی وسیع در لابلای پردههای مغزی و به طبع کاهش خون رسانی و تورم منتشر نسج مغز دقایقی بعد از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست داد و زندگی رحمت و همسرش، وارد فاز جدیدی شد.
زندان به خاطر ۵۰میلیون تومان
پس از شکایت خانواده متوفی و رسیدگی به شکایت آنها، کارشناسان دادگستری در گزارش خود اعلام کردند: «دستگاه کفکش از نظر عملکرد سالم بوده ولی به دلیل عدم نصب سیستم ارت بدنه فلزی دستگاه میتوانست در فواصل نزدیک به خصوص در شرایطی که املاح آب کانال که رسانای آن را نیز افزایش میدهد موجب برق گرفتگی شود؛ اتفاقی که در این پرونده محقق گردیده است».
در ادامه طرح شکایت اولیاءدم رحمت که هیچ قصدی در وقوع ماجرای پیش آمده نداشت به استناد مواد ۲۹۱، ۴۴۸، ۴۵۰، ۵۰۶ و ۵۵۸ قانون مجازات اسلامی به پرداخت یک فقره دیه کامل مرد مسلمان محکوم میشود که به دلیل ناتوانی در تامین این محکومیت دو میلیارد و ۳۱۰ میلیون ریالی درست در حال و هوای همان ایامی که شاهد این حادثه بود در آستانه نوروز سر از زندان در میآورد.
تحقیقات محلی و میدانی ستاد دیه حاکی از آن است که رحمت ۳۳ ساله صاحب یک دختر خردسال است که تا پیش از این برای تامین معیشت خانواده به کارگری در یک کارگاه نجاری اشتغال داشت که به دلیلی تعطیلی آن مجموعه برای مدتی به دلیل تجربه در کار پخت نان در یک خبازی مشغول به کار بود که به دلیل حبسش در تاریخ ۱۰ اسفند سال گذشته همین شغل را هم از دست داده است.
با معاضدت ارایه شده با پذیرش اعسار و کمکهای ستاد دیه کشور هرچند این مبلغ امروز به ۵۰ میلیون تومان کاهش پیدا کرده اما بابت الباقی این محکومٌبه رحمت در بند حضور دارد.
خیرین میتوانند کمکهای نقدی خود را به شماره حسابهای ستاد دیه کشور به قرار ۷۴/۷۴ بانک ملت شعبه مستقل مرکزی، ۷۷۷۷ بانک تجارت شعبه مرکزی، ۸۸۸۸ بانک صادرات شعبه مرکزی یا ۵۵۵۵۵ بانک ملی واریز کرده و برای اختصاص مبلغ پرداختی جهت آزادی فرد یادشده فیش پرداختی را با تحریر موضوع کمک انجامشده به شماره ۸۸۹۱۶۰۱۱ دورنگار کنند.
روابط عمومی ستاد دیه کشور با تلفن تماس ۱۵ ــ ۸۸۹۱۶۰۱۲ پاسخگوی سئوالات شما در این زمینه خواهد بود.
منبع: پارس نیوز
کلیدواژه: سال نو نوزاد فرش سیستم ایمنی برق تورم مغز بیمارستان خانواده قانون دیه مسلمان زندان اشتغال بانک ملت تجارت تلفن تغییر زندگی پارس کمک همسرش زوجی پارس نیوز کارگر نانوایی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.parsnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارس نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۵۵۱۶۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
مقابل یکی از شعبههای دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بیقراری قدم میزد چند دقیقهای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگیام را به تو میگفتم هرچند گذشتهها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.
در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پروندهای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی میخواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرفها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید اینطور من متوجه نمیشوم ماجرای زندگی شما چیست آهستهتر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین میگفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاریام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی میکند و اینجا تنها زندگی میکند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانهای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه میشدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق میخواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید میکنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا اینطوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی میکند من در هفته یک روز او را میبینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که اینطوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. میخواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و میخواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران میکنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرفهای این زوج جوان را شنید، گفت میدانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی
دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل میکند. در این پرونده میبینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه میداد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق میکرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمیشد اما با سادهانگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.
با این حال زوجهای جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پلهای پشت سر را خراب میکند.
باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی