مغز متفکر کارگزاران در عرصه رسانه کیست؟
تاریخ انتشار: ۲۰ شهریور ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۵۶۶۲۳۷
محمد قوچانی در برخی از اظهارنظرهایش اعلام داشته که هر چیزی که در خصوص روزنامه نگاری حرفه ای آموخته؛ حاصل آموزش های جناب شمس الواعظین می باشد.
به گزارش مشرق، محمد قوچانی در 31 شهریور 1355 در رشت چشم به جهان گشود و فعالیت مطبوعاتی خود را با مقاله های سینمایی در نشریه محلی کادح گیلان آغاز کرد. وقتی قوچانی برای ادامه تحصیل در رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران، به تهران آمده بود به دلیل استعداد فراوانش در بازی با لغات و همچنین گستره واژگان نوشتاری، در سال74 به خدمت نشریه (عصرما) که رسانه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود، درآمد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بیشتر بخوانید:
مروری بر همکاری اصلاحطلبان با گروهی که امام غیرقانونی خواندمحمد قوچانی در برخی از اظهارنظرهایش اعلام داشته که هر چیزی که در خصوص روزنامه نگاری حرفه ای آموخته؛ حاصل آموزش های جناب شمس الواعظین می باشد. پس از آن که روزنامه های زنجیره ای اصلاح طلب به دلیل نشر اکاذیب و نقض مبانی ایدوئولوژیک و فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران به صورت پیاپی توقیف می شدند، قوچانی نیز به کوچ کردن های پیاپی از اینگونه روزنامه ها عادت کرده بود. وی پس از نشاط به گزارش نویس روزنامه های جامعه و توس مبدل گشته بود.
این روزنامه نگار جوان و جویای نام که همواره در نوشته هایش سعی می کرد از نوعی روایتگری مدرن با اصطلاحات نوین سیاسی استفاده نماید تا برای خوانندگان جذابیت داشته باشد، نوشته هایش همواره تحت تاثیر فلسفه سیاسی تئوریسین های سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود. سعید حجاریان و مصطفی تاجزاده از جمله تئوریسین هایی بودند که وی مبانی فکری آنها را به صورت نامحسوس در نوشته هایش می گنجاند. پس از کنفرانس برلین در سال 79و حضور برخی از اصلاح طلبان رادیکال در این کنفرانس و به تبع آن، حمایت برخی از روزنامه ها و نشریات از این حضور؛ بسیاری از روزنامه های اصلاح طلب من جمله روزنامه عصر آزادگان که تازه ترین پایگاه نوشتاری محمد قوچانی بود، توقیف شد. در مرداد ماه79 محمد قوچانی به دلیل نشر اکاذیب و همچنین توهین به مقدسات برای اولین بار در حوزه روزنامه نگاری بازداشت شده و طعم زندان را چشید.
لازم به ذکر است که محمد قوچانی به دلیل رفت و آمدهای فراوان با فعالین سیاسی اصلاح طلب و همچنین حلقه اصلی نشریه کیان، ازدواجی نسبتا سیاسی را در زندگی خود تجربه کرد. وی با مریم باقی(دختر عمادالدین باقی؛ عمادالدین باقی از فعالین دهه اول انقلاب بوده و مدت کوتاهی را هم در سپاه گذارنده بود و پس از آن تحت عنوان روزنامه نگار و فعال حقوق بشر فعالیت می کرد، وی به دلیل نشر برخی از مقالات پیرامون قتل های زنجیره ای به همراه اکبرگنجی در جامعه سیاسی ایران به شهرت رسید) وصلت نموده که چنین ازدواجی مقدمه آشنایی بیشتر محمد قوچانی با احزاب و گروه های مطرح اصلاح طلب بود.
مسیر جدید حرکت محمد قوچانی پس از بازداشت 79 به سوی سردبیریمحمد قوچانی که36 روز حبس در زندان را تحمل کرده بود، بلافاصله پس از آزادی می گوید: (بعد از بیرون آمدنم از زندان ، فهمیدم که دیگر نمیتوانم به آن شیوه کارکنم و بنویسم. از طرف دیگر به کار مطبوعاتی هم علاقه مند شده بودم. پس احساس کردم که این کار را باید به یک شیوهای ادامه دهم و شکل کاری که انتخاب کردم سردبیری بود). محمد قوچانی پس از تجربه های فراوان در کنار اساتید روزنامه نگاری و تئوریسین های اصلاح طلب به این نتیجه رسیده بود که برای فعالیت موثر خود باید مسئولیت محتوایی یک نشریه یا روزنامه را برعهده بگیرد و به تعبیری به پختگی لازم جهت این مدیریت رسیده است. در همین راستا محمد عطریانفر مدیر روزنامه همشهری در سال80، قوچانی پراستعداد را به سردبیری مجله همشهری ماه که از ضمیمه های فرهنگی روزنامه همشهری به حساب می آمد، منصوب کرد. پس از تغییر شهردار و همچنین برخی از نوشته های پرشائبه توسط تیم تحریریه محمد قوچانی، وی و تیم مذکورش اقدام به انتشار روزنامه شرق در دوم شهریور 82 نمودند. قوچانی همچنان علاقه وافری به سردبیری داشته و مدیرمسئول این روزنامه از آن زمان تا به امروز همچنان مهدی رحمانیان می باشد. در دوران سردبیری قوچانی در روزنامه شرق این روزنامه دومرتبه متوقف شد که اولین مرتبه آن مربوط به پوشش خبری اعتراض نمایندگان مجلس ششم بوده و دومین مرتبه مربوط به انتشار کاریکاتوری توهین آمیز در این روزنامه می باشد. پس از این دو وقفه در روزنامه شرق، قوچانی از این روزنامه جدا شده و به همراه تیم هیئت تحریریه به انتشار روزنامه های هم میهن، شهروندامروز، اعتماد ملی، ایراندخت اقدام نمودند که در تمام این نشریات وظیفه سردبیری به عهده خود محمد قوچانی بود.
دومین بازداشت محمدقوچانی و تغییر مسیری دوباره در زندگی حرفه ای ویپس از انتخابات سال 88 و یک هفته پس از برگزاری انتخابات، محمد قوچانی توسط مامورین امنیتی بازداشت شده و در بند 209 زندان اوین حضور پیدا کرد. وی در دو دادگاه متهمین فتنه 88 حضور داشته اما اتهاماتی توسط قاضی علیه وی خوانده نشد. در نهایت قوچانی پس از 131 روز بازداشت در روز جمعه 8آبان ماه همان سال از زندان اوین آزاد شد. از نکات قابل تامل، انتشار مقاله های وی در هفته نامه ایراندخت در زمان بازداشت وی بود. در حالیکه که وی در زندان به سر می برد همچنان نامش به عنوان سردبیر و مقاله نویس در هفته نامه ایراندخت به مدیریت فاطمه کروبی به چشم می خورد. قوچانی پس از آزادی از دومین بازداشت خود در نشریاتی همچون مهرنامه، آسمان، صدا و در نهایت روزنامه مردم امروز به فعالیت ژورنالیستی می پردازد که البته هفته نامه آسمان و روزنامه مردم امروز به دلایل مختلف از جمله(توهین به مقدسات و نشراکاذیب) توقیف می گردند.
سیر تطور ذهنی محمد قوچانی پس از انتخابات سال 88برای آشنایی با سیر تطور ذهنی محمد قوچانی کافی است به یکی از مقاله های وی در ماه نامه مهرنامه تحت عنوان ( زنده باد ژورنالیسم) توجه کنیم. وی در این مقاله می نویسد: "ژورنالیست ها به چند گروه تقسیم بندی می شوند که: گروهی از آنان به «ژورنالیسم سرگرمکننده» مشغولند و هدف خود را تنها و تنها جذب مخاطب میدانند. این ژورنالها بیشترین تیراژ را دارند. گروهی از روزنامهنگاران «ژورنالیسم تجاری» را انتخاب می کنند. اینان که قدیمیترین بخش جامعهی مطبوعاتی به حساب میآیند، به آگهی بیش از آگاهی باور دارند و در واقع نوعی کاسبی کاغذی یا رسانهای پیشه کردهاند. گروه سوم از ژورنالیستها سرگرم «ژورنالیسم سیاسی»اند. یعنی از راه رسانه سعی میکنند به قدرت سیاسی نزدیک شوند. البته هر رسانهای در ذات خود میل به اثرگذاری در حوزه قدرت را دارد اما ژورنالیستهای سیاسی میخواهند از سریعترین راه ممکن به سطحیترین نوع تحول سیاسی (مانند انتخابات) دست یابد."
وی در ادامه به ژورنالیست مدنظر خودش که حدکمال پدیده ژورنالیستی بوده اشاره کرده و می گوید: " ژورنالیستهایی که ما از آنها در این گفتار سخن میگوییم از نوع چهارم هستند. این گروه مابعد ژورنالیستهای سیاسی و ماقبل کارمندان مجلات تخصصی علوم انسانی قرار دارند. مقصود از گروه اخیر افرادی هستند که به اشکالی مانند خبرنگاری، گزارشگری، تحلیلگری و مقالهنویسی سعی میکنند نظریههای علوم انسانی را عمومی کنند. یعنی از قالب تئوری به قالب تحلیل درآورند، از ادبیات دانشگاهی به ادبیات مردمی برگردانند و از فضای ذهنی به عرصه عینی جامعمه منتقل سازند." ژورنالیست مدنظر قوچانی در واقع همان روشنفکر تحلیلگر بوده که تحلیل ها و پیش بینی های خود را در قالب مقاله های نشریات به سمع و نظر دیگران می رساند. قوچانی با تغییر مسیر در زندگی حرفه ای خود پس از انتخابات سال 88 سعی کرده تا تحت عنوان یک تحلیلگر مسائل سیاسی پا به عرصه روزنامه نگاری بگذارد و در واقع پای خود را در جای پای پدران معنوی خود همچون سعید حجاریان بگذارد. وی در همین راستا برای اولین بار طرحی را تحت عنوان انتخاب اصولگرای مورد قبول اصلاح طلبان برای انتخابات ریاست جمهوری سال 92 مطرح کرد. طرحی که بسیار مورد نقد و بررسی جناح ها و احزاب مختلف سیاسی قرار گرفت. در حال و هوای پس از انتخابات مجلس 90 که بسیاری از اصلاح طلبان اقدام به تحریم انتخابات کرده بودند و تفکرات خود خواستار تحریم انتخابات ریاست جمهوری سال 92 را داشته اند، این سخنان قوچانی یک شوک سیاسی در اردوگاه اصلاح طلبان بود. قوچانی با اشاره به واقع گرایی در علم سیاست و فراموش ساختن رخدادهای سال 88، انتخاب یک اصولگرای معتدل و مورد حمایت اصلاح طلبان را زمینه بازتر شدن فضای سیاسی به منظور انتخابات سال 96 می دانست. پس از سخنان قوچانی بسیاری از چهره های اصولگرای نزدیک به آقای هاشمی در روزنامه های اصولگرا و اصلاح طلب به مصاحبه پرداختند که از مهمترین آنها می توان به آقای حسن روحانی اشاره نمود. حسن روحانی که در ایام فتنه 88 سخنی له و علیه هیچ یک از گروه ها و جناح های سیاسی بیان نکرده بود به عنوان یک چهره خاکستری مد نظر برخی از اصلاح طلبان بوده و در اولین سخنان رسانه ای خود در روزنامه آرمان به انتقاد تند از رئیس جمهور وقت(آقای محمود احمدی نژاد) پرداخت. تیتر اصلی روزنامه آرمان این جمله از آقای حسن روحانی بود که: ( مردم مدیر می خواهند، نه نوکر) این تیتر به سرعت در دیگر رسانه های فضای مجازی مورد توجه قرار گرفت و سرانجام در انتخابات سال 92 پس از رد صلاحیت آقای هاشمی، روحانی به عنوان کاندیدای اصلی اصلاح طلبان مطرح شد. در واقع اولین تحلیل و پیش بینی محمد قوچانی در حوزه سیاست با موفقیت روبرو شد.
دگردیسی فکری قوچانی از ژورنالیست نوع چهارم به ژورنالیست نوع سوممحمد قوچانی در سالهای 78 تا 79 به نقد بی رحمانه آقای هاشمی رفسنجانی دست می زند، اقدامی که بی شک تحت تاثیر تفکرات پدرخوانده های معنوی خود در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بوده وی در مقاله ای تحت عنوان هاشمی ها در قالب یک حزب می نویسد:" خانواده هاشمی رفسنجانی نمادی از روابط قدرت در جامعه ای است که هنوز دیپلماسی پنهان روش دیرین سیاستمداران آن است و مشروعیت حکومت به جای رقم خوردن در صندوق های انتخابات در اتاق های پشتی خانواده های مقتدر شکل می گیرد در پناه این اقتدار فرمانفرمایی است که هنوز سلول تشکیلاتی حکومت نه احزاب سیاسی که خانواده های قدرت است و طبیعتا در این میان نقش احزابی چون کارگزاران سازندگی و اعتدال و توسعه تا زمانی که مانند فرزندان وفادار خانواده گوش به فرمان پدر هستند جز رنگ و لعابی بر چهره چروکیده مناسبات کهنه قدرت نیست." همان طور که به وضوح مشخص است قوچانی حزب کارگزاران را گوش به فرمان خانواده هاشمی می داند، حال پس از این نوشتارها در سال 78، این روزنامه نگار و تحلیلگر جویای نام در سال 93 به عضویت همین حزب کارگزاران در می آید. این تغییر رویه در محمد قوچانی می تواند گویایی حب قدرت در عرصه سیاسی برای وی باشد. فردی که تا پیش از این ادعای روشنگری و تحلیلگری سیاسی را داشته حال در قالب یک حزب سیاسی که خود روزی از سرسخت ترین منتقدانش بوده در آمده است، حزبی که شاید به زعم قوچانی تنها مامن برای ورود تفکرات اصطلاح طلبانه به عرصه قدرت باشد.
منبع: مشرق
کلیدواژه: حمایت از کالای ایرانی تحولات عراق برجام اصلاح طلبان حزب کارگزاران رسانه ها سعید حجاریان محمد قوچانی مصطفی تاجزاده
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۵۶۶۲۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طرحی برای رسانههای فردای ایران
سطح نازل آزادی رسانه و ضعف فاحش اقتصاد رسانه بارقههای امید رسیدن به گشایشی در نظام رسانهای را کمرنگتر از همیشه کرده است. اوضاع وخیم اقتصادی و بنبست سیاسی هم بر نظام رسانهای سایه انداخته است. فعلاً نشانهای از بهبود در افق پیدا نیست.
ولی اگر مقیاس تاریخ را وسیعتر از چند دهه در نظر بگیریم، شاید بتوانیم مشاهده کنیم که جامعه ایران ایستا نبوده و به هر طریقی با تکاپوها و جنبوجوشهایی که دارد راهش را پیدا کرده است.ایران در یک پیچ تاریخی قرار گرفته و دگرگونیهای بنیادینی که چند سال است نشانههایش را میبینیم آغاز شده است. ما برای نظام رسانهایِ فرداهای روشنتر ایران نیاز به طرحی و چارچوبی استوار و رسا و دقیق با اتکا به تجربیات گذشته داریم. هنگامی که یک جامعه به وقت نوزایی میرسد، نیازمند بدیلی است که بایدآماده کرده باشد تا بتواند در زمان نوزایی از آن بهره بگیرد، وگرنه در زمانهای که ایدههای سابق برافکنده میشوند و خلأ ایده پیش میآید، ایدههای کژ و نامطلوب و بدخواهانه میتواند بهراحتی خلأ را پر کند. از سوی دیگر، اگر بدیلی نداشته باشیم، دائماً وسواسگونه و منفعلانه تصور میکنیم سیاهی تا ابد ماندگار است، اما اگر از قبل به بدیلها و جایگزینهای احتمالی فکر کرده باشیم، بهسوی آن گام برمیداریم هرچند آهسته و با موانع و رنجهای بسیار.
باری، سؤال اصلی اینجاست: نظام رسانهای آینده ایران باید چطور باشد و بر چه پایههایی استوار باشد؟ شاید آزادی اولین مؤلفه اساسی آن باشد: آزادی از سانسور، آزادی از هرگونه ایدئولوژی و آزادی از هر نوع فشار اجتماعی از سوی گروههای صاحب قدرت و نفوذ. بخش مهمی از روزنامهنگاری مربوط است به دیدهبانی قدرت و نظارت بر عملکرد صاحبان قدرت. قدرت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی واجد عناصری فسادپرور است که روزنامهنگاری مراقب و منعکسکننده این فسادهاست. طبیعی است که قدرتمندان در هر سطح و هر نوع بخواهند جلوی این دیدهبانی را بگیرند. پس رسانهها باید در برابر صدمات احتمالی از جانب قدرتمندان حفاظت شوند و مصون باشند. اولین مؤلفۀنظام رسانهای آینده ایران میتواند ایجاد سازوکاری حقوقی و قضایی و حرفهای برای برقراری آزادی رسانهها باشد.
دومین مؤلفۀ نظام رسانهای مطلوب در ایران میتواند قطع انحصار از رسانههای سنتی و نوین باشد. در کنار رادیو و تلویزیون عمومی ــ که همان هم تماماً نمیباید منحصر به تبلیغات سیاسی حکومت باشد و باید آرای بخشهای مختلف جامعه را با همه کثرتی که در آن است بازتاب دهد ــ لازم است که دهها و صدها شبکه تلویزیونی و رادیویی خصوصی وجود داشته باشند تا اقشار و گروههای مختلف با عقاید گوناگون و آرمانهایی متکثر بتوانند محتوای دلخواه را تولید و با فرم دلپسند خود منتشر کنند. به همین ترتیب، تعداد متنوعی از شرکتها و اوپراتورهای خصوصی اینترنتی باید بتوانند در حلقههای مختلفِ زنجیره کسبوکارِ دسترسی به اینترنت نقش داشته باشند.
برداشتن فیلترینگ اینترنت از همان جنس آزادی رسانه است، اما برای تأکید بیشتر و جبران تجربههای تلخی که داشتهایم، میتوان فصلی از طرح پیشنهادی نظام رسانهای مطلوب برای آینده ایران را جداگانه به آن اختصاص داد. شبکههای اجتماعی و سایتهای اینترنتی نباید فیلتر باشند، مگر در مواردی بسیار استثنایی در حوزه خلافکاری و جرائم نه اخبار و عقاید. فیلترینگ سمی است که بهتدریج به پیکر نظام رسانهای ایران تزریق شده است و در ایران فردا باید از این جسم خسته و فرسوده سمزدایی کرد.
برای رسیدن به این شرایط در رسانههای ایران نیازمند یک پیششرط اساسی هستیم: کمترین میزان دخالت حکومت در امور رسانهها، از مالکیت و مدیریت رسانهها تا مجوزدهی و نظارت و حمایت از رسانهها. اینکه میگوییم حکومت در نظارت بر رسانهها دخالت نداشته باشد، به این معنی نیست که هیچ نظارتی مطلقاً وجود نداشته نباشد، بلکه بدان معناست که حکومت ناظر و عامل نظارت نباشد تا این امکان برایش مهیا نباشد که جلوی رسانههایمنتقد و حتی مخالفش را بگیرد. نهادهای صنفی و حرفهای روزنامهنگاری مستقل میتوانند بر عملکرد حرفهای رسانهها نظارت داشته باشند و دادگاههای مستقل و عاری از جانبداری وچارچوب قضایی مخصوص رسانهها میتوانند درباره تخلفات احتمالی قضاوت کنند. این وضعیت نیازمند قانونگذاری و سازوکار حقوقی خاصی است که در آن از صدور مجوز پیش از انتشار برای مطبوعات و وبسایتها خبری نیست و با سهولت بهشبکههای تلویزیونی و خبرگزاریها امکان تأسیس میدهد.
در طرح پیشنهادی برای رسانههای فردای ایران، حکومت اگر میخواهد به رسانهها کمک کند، بهجای دادن یارانههای مستقیم و بازیگری در عرصه رسانهها، میتواند به توسعه امور زیرساختی رسانهها نظیر چاپخانه و اینترنت و استودیو و شهرکهای فناورانه رسانهای بپردازد، تازه آنهم بهصورتی غیرمستقیم. همچنین همه رسانهها با انواع عقاید و نظرات انتقادی نیز باید بتوانند از این زیرساختها استفاده کنند و زیرساختها نباید متعلق باشد به وفاداران به گروه سیاسی خاصی یا معتقدان به عقیده بخصوصی.
بازپیکربندی نظام رسانهای نیز از دیگر مسایلی است که میتواندر طراحی نظام رسانهای آینده به آن توجه کرد. سیاستهای سانسور و فیلترینگ و همچنین ایجاد اعوجاج و منحرفکردن نقشهای نهادهای مدنی باعث شده است که رسانههای مختلف در ایران نقشهایی را بر عهده بگیرند که نه وظیفه آنهاست و نه از عهده انجامش برمیآیند. برای مثال، در برههای از تاریخ نیمقرن اخیر ایران، از مطبوعات بهجای احزاب استفاده شده است یاهماکنون از شبکههای اجتماعی برای اطلاعرسانی در حد رسانههای حرفهای بهره گرفته میشود. رسانههای مختلف بایددوباره نقشهای طبیعی و معمولی خود را بر عهده بگیرند و نقشهای تحمیلی را به نهادهای مربوط به آنها واگذار کنند.
در چنین شرایط و زمینهای که تصویر شد، رسانهها بهتدریج خواهند توانست قدرتمند شوند و روزنامهنگاران تشکلهای صنفی و مدنی خود را شکل دهند و کسبوکار رسانهای رونق بگیرد. دیگر لازم نیست حکومت به رسانهها کمک مالی کند و همین که آزادی آنها را با نظامهای قضایی و حقوقی خاصی پاس بدارد کافی است. رسانهها نیز نباید آزادی رسانه و بیان را از حکومت گدایی کنند، بلکه به قدرت اجتماعی خود آن را بهدست میآورند. باقدرتگرفتن نهادهای صنفی و حرفهای روزنامهنگاری، اگر حکومت نخواهد آزادی رسانه را پاس بدارد باز هم ناگزیر است که به آزادی احترام بگذارد. از سوی دیگر، در چنان وضعیتی رسانهها خودشان خواهند دانست چطور باید رقابت کنند و روزنامهنگاری چه اصولی دارد و در بازار رسانهها چگونه باید مخاطبان را جذب کرد. بنابراین نیازی نخواهد بود که حکومت در نقش مرشد و استاد و معلم رسانهها ظاهر شود. آن نظام رسانهای که درست شکل گرفته باشد و ارکانش صحیح باشد، میتواند بهکمک روزنامهنگارانش تشخیص دهد چقدر به عامهپسندی بگراید و چه اندازه نخبهگرا باشد، کجا وارد شود و تا حد جلو رود.
وقتی نظام رسانهای از وضعیت همواره استثنایی خارج شد و به وضعیتی طبیعی دست یافت، آنگاه تازه در چنان فضای نرمال و در چنین نظام رسانهای هنجارینی، رسانههای ما به آفتهایی برخواهند خورد که رسانههای همه کشورهای عادی جهان با آن روبهرو شده بودهاند، مسایلی از جمله ضربهخوردن از شبکههای اجتماعی و شرکتیشدن رسانهها و اثرپذیری از فناوری. برای این مشکلات نیز راهحلهایی هست که میتوان همچون سایر کشورها به کار بست.
در آینده ایران، وقتی که خورشید بتابد و سپیده رخ بنماید، ما نمیتوانیم با نظام رسانهای کهنه کار کنیم و نیازمند نظم رسانهای تازه و بدیل هستیم. از حالا که در قعر چاه مشکلات و مصائب گیر افتادهایم باید به فکر فردا باشیم. علاوه بر مؤلفههایی که ذکر شد، حتماً ضروریات و پیششرطهای دیگری نیز هست که تا رسیدن به روزهای خوش رسانهای باید ارائه شوند و دربارهشان بحث شود.اینکه ما در شرایط فعلی از نظام رسانهای جایگزین صحبت کنیم، حاصل خوشخیالی یا سادهدلی یا زیستن در رؤیاهای واهی یا امیدواری به هر قیمتی نیست. وقتی ما بدیل داشته باشیم و دربارهاش صحبت کنیم، از هماکنون به زایاندن نظم جدید و دگرگونی کمک کردهایم. رسیدن به نظام رسانهای بدیل یکی از مراحل مهم و مؤثر تحول و گذاری است که با همه گرفتاریها و مصیبتهای کنونی، در چشمانداز این کشور میتوان دید.
*روزنامهنگار
۴۷۲۳۲
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1900950