Web Analytics Made Easy - Statcounter

کیارستمی دوست دارد تا مخاطب را از طریق تمنّایی برای واقعیت سر حال آورد، تمنّایی که سپس بر روی آن کار می‌کند تا عقیمش کند. او به محض نیل به این هدف، راه‌های جدیدی را برای دیدنش به ما نشان می‌دهد و حسّ ما از آن چیزی که در ابتدا می‌خواستیم را تغییر می‌دهد. این، یک «پروسه فلسفی» است؛ وجهه‌ای «شفابخش» از فلسفه که در مشرب فلسفی لودویگ ویتگنشتاین نیز به منصه ظهور گذاشته شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

علیرضا شیرازی‌نژاد

گروه اندیشه:

تنها چند ماه پس از درگذشت عباس کیارستمی در تیرماه 1395 کتابی با عنوان «عباس کیارستمی و فیلم-فلسفه» به قلم پروفسور «ماتیو ابوت» استاد دانشکده فلسفه دانشگاه فدراسیون استرالیا، از سوی انتشارات دانشگاه ادینبرو انگلستان به چاپ رسید که بسیار مورد توجه اهالی اندیشه قرار گرفت و چندی پیش نسخه فارسی آن با ترجمه صالح نجفی توسط نشر لِگا روانه بازار شد. «گروه اندیشه روزنامه ایران» تلاش کرد تا به مناسبت روز سینما گفت‌وگویی را با پرفسور ابوت ترتیب دهد و جنبه‌های فلسفی اندیشه و آثار کیارستمی را با او به بحث گذارد.

عباس کیارستمی (1319-1395) ابتدا از طریق عکاسی، اندیشه و تفکر خود را با تصویر پیوند زد و سپس در فیلمسازی وقایعی را که سالیان سال در زندگی تجربه کرده بود، جلوی دوربین برد. گویی عکس‌ها را قطره قطره جمع کرده بود تا از طریق فیلم دریایی از اندیشه را تحویل ما دهد. او فلسفه‌ای را به سینما می‌شناساند که هدفش «بیدار کردن مخاطب» و «غنی کردن تفسیر مخاطب از داستان زندگی» بوسیله سینما است، نه «تهییج احساسات» برای «لذت» صرف.

 

 

*پروفسور ابوت، پروژه فکری شما برای نگارش کتاب «عباس کیارستمی و فیلم-فلسفه» چه بود و چرا برای بررسی نسبت بین فیلم و فلسفه، کیارستمی را انتخاب کردید؟

«باد ما را خواهد برد» اولین فیلمی بود که من از کیارستمی دیدم و بر این باورم که این اثر به لحاظ ساختاری بسیار عالی و کاری پیشرو در سینما است. همچنین دریافتم که این فیلم دارای بینشی بسیار عمیق و مباحثی جدی است که جنبه فلسفی دارند. البته بسیار زمان برد تا بتوانم معنای موجود در این فیلم را حلّاجی کنم؛ سلوک سرسختانه شخصیت اصلی داستان بسیار جای تأمل داشت.

اما بعد از اینکه فیلم‌های بیشتری از کیارستمی دیدم، رویکرد معمول آثار او را چنین دریافتم؛ کیارستمی دوست دارد تا مخاطب را از طریق «تمنّایی برای واقعیت» سر حال آورد، تمنّایی که سپس بر روی آن کار می‌کند تا عقیمش کند. او به محض نیل به این هدف، راه‌های جدیدی را برای دیدنش به ما نشان می‌دهد و حسّ ما از آن چیزی که در ابتدا می‌خواستیم را تغییر می‌دهد.

این، یک «پروسه فلسفی» است؛ وجهه‌ای «شفابخش» از فلسفه که در مشرب فلسفی لودویگ ویتگنشتاین (فیلسوف نامدار اتریشی قرن بیستم) و شاگردانش نظیر استَنلی کاول (فیلسوف معاصر و استاد زیبایی‌شناسی دانشگاه هاروارد) نیز به منصه ظهور گذاشته شده است. برهمین اساس، برملا ساختن این رویکرد شفابخش که در چندین فیلم از عباس کیارستمی دیده می‌شود، دغدغه اصلی کتاب من است.

من به نوشتن درباره کیارستمی علاقه‌مند شدم چراکه هیچ فیلمسازی را نمی‌شناختم و نمی‌شناسم که چنین فلسفه‌ای را با این میزان از انسجام، شرافت، دلسوزی و فراست در آثارش مورد توجه قرار داده باشد.

 

*فکر می‌کنید دوربین کیارستمی شکاک بود؟

به نظرم، براساس آنچه «کاول» می‌گوید، سینما کلا دارای گرایشی شکّاکانه است. این به سبب ماهیت فضا، باورها و نوع مواجهه ما نسبت به سینما و واقعیت است، بنابراین فیلم‌ها معمولا مسائل شکاکانه را مطرح می‌کنند. بسیاری از فیلم‌ها رابطه بین ذهن و دنیا یا رابطه میان اذهان را مورد بررسی قرار می‌دهند و درباره آنها، طرح مسأله می‌کنند.

من این وجه شکاکیت را در سینمای کیارستمی هم شاهد بوده‌ام؛ او با هنرمندی و تبحر هرچه تمام‌تر این کار را انجام داده است. البته برخلاف فیلمسازانی که در آغوش شک‌گرایی آرمیده‌اند، مانند آنچه در فیلم هالیوودی ماتریکس (به کارگردانی واچوفسکی‌ها، ساخت سال 1999 م) یا فیلم پرسونا (به کارگردانی اینگمار بِرگمَن، محصول کشور سوئد در سال 1966) شاهدش هستیم، در آثار کیارستمی تأملاتی فلسفی در باب شک به تصویر کشیده می‌شود اما او خود را هرکز تسلیم شکاکیت نمی‌کند.

*اگر بخواهید ویژگی‌های فلسفی فیلم‌های کیارستمی را برشمارید به چه مؤلفه‌هایی اشاره می‌کنید؟

سکانس پایانی فیلم «طعم گیلاس» نمونه بارزی از فعالیت فلسفی سینمای کیارستمی است. چنانچه در این سکانس می‌بینیم که کارگردان فیلم با شخصیت اصلی آن صحبت می‌کند؛ (یعنی) خواسته‌های ما به موازات آگاهی‌هایمان هستند. ما دیگر نمی‌توانیم تفاوتی میان «واقعیت» و «مجاز» یا «اصالت» و «تصنّع» قائل شویم. ما مجبور می‌شویم تا در نهایت بپذیریم که نمی‌دانیم به دنبال چه هستیم. و جالب اینکه، در همان سکانس از فیلم، بین مخاطب و فیلم فاصله نمی‌افتد و در ادامه، بسیار قدرتمندانه پرتویی جذاب را بر مسیر ذهنی مخاطب می‌تاباند.

بدین ترتیب، اگر شما پاره‌ای از ادعاهای اصلی فیلم را بپذیرید، کیارستمی چیزی را نشان می‌دهد که می‌بایست کاملاً قابل توجه باشد: فیلم‌ها می‌توانند عمیقاً ما را تحت تأثیر قرار دهند، حتی در زمانی که ما نمی‌خواهیم (و گاهی نمی‌توانیم) به محتوای تصویر سینمایی آن معتقد باشیم. فکر می‌کنم این نیز نشان‌دهنده امری مهم و ضد شکاکیت درباره نسبت ما با واقعیت به شمار می‌رود. چنانکه من در کتابم به بسیاری از صحنه‌های اینچنینی در آثار کیارستمی اشاره کرده‌ام.

 

*چه تفاوتی میان اندیشه سینمایی کیارستمی و سینمای مدرنیسم وجود دارد؟

چنین ادعایی خیلی گسترده است و چندین استثناء قابل توجه در این زمینه وجود دارد، اما به نظر بنده فیلم‌های مدرنیسم به شکل دیگری درصدد استفاده و به عرصه گذاشتن آن وجه شک‌گرایانه در سینما هستند. بسیاری از فیلمسازان بزرگ مدرن می‌خواهند رابطه شفاف و منطقی را با سینما در ذهن مخاطبان‌شان فرو کنند. آنان می‌خواهند از طریق جلب توجه ما به وجه تصنعی و ساختگی فیلم، باورمان نسبت به تصویر واقعی فیلم را بشکنند.

در عوض، فیلم‌های کیارستمی نگرانی بابت بیرون کشیدن ما از بی‌حوصلگی ندارند و سعی بر این دارند تا نشان دهند رابطه ما با تصویر سینمایی در وهله نخست نشأت گرفته از یک «اعتقاد» نیست. فکر می‌کنم این می‌تواند یکی از راه‌هایی باشد که توضیح دهد چرا در فیلم‌های مدرن اغلب لحظاتی به خشونت و گسستگی رسمی اختصاص داده می‌شود، درحالی‌که سینمای کیارستمی اصلاً رغبتی ندارد تا به این شکل از خشونت استفاده کند.

همانطور که «نگار متحده» (منتقد، نظریه‌پرداز فرهنگی فیلم و استاد ادبیات دانشگاه دوک) در کتابی که درباره سینمای ایران نوشته است، نشان می‌دهد میزانِ با دقت نگاه کردن به مسائل یکی از وجوه تمایز کیارستمی با دیگر کارگردان‌ها است.

یکی از مواردی که من به کیارستمی علاقه دارم این است که او رابطه بین مخاطب و پرده سینما را بر اساس خشونت، سادیسم، یا کنترل (قدرت تأثیر) صورت‌بندی نمی‌کند. از این لحاظ، نه تنها سینمای او فلسفی است، بلکه فمنسیت نیز هست.

 

*آیا در فیلمهای کیارستمی می‌توان نوعی از دیالکتیک بین سنت و مدرنیته را ردیابی کرد؟

فیلم «باد ما را خواهد برد» برای درک مجموع آراء و اندیشه‌های کیارستمی و مواجهه او با سنت و مدرنیته مفید است. از یک طرف، ما آن را اظهارنظری برای خسران رویه‌های سنتی در طول تهاجم مدرنیته به زندگی، تفسیر می‌کنیم و از سوی دیگر، این فیلم سنت و بخصوص تصویر مدرن آن را برای ما بازگو می‌کند.

من با خوانشی که از این فیلم داشتم، دریافتم که کیارستمی اقدام به تسلیم شدن نمی‌کند بلکه دست به انتقاد از بیگانه‌گرایی (Exoticism) و شرق‌شناسی می‌زند. فیلم او تنها منتقد مدرنیته نیست بلکه منتقد ایده سنتی بر ضدیت با آنچه مدرنتیه از خود تعریف می‌کند و همچنین آنچه برخی از منتقدان مدرنیته بر ضد آن مطرح می‌سازند، نیز هست. شخصیت اصلی داستان نمونه بارزی از این مقوله است، آنچه او در طول فیلم کشف می‌کند سبب می‌شود تا کیارستمی بتواند تصویری که امیدوار بود از سنت ضبط نماید از طریق فیلمبرداری روستائیان محقق شود، و این واقعا ایده و طرح شخص کیارستمی بود. او دریافت که آنان هم در جهان او زندگی می‌کنند.

این بیان می‌کند که او امری بدیهی را دریافته است. اما همین امر بدیهی است که ما تمایل به چشم‌پوشی از آن داریم؛ و این یکی از درس‌هایی است که کیارستمی به ما می‌دهد، همانطور که ویتگنشتاین نیز مطرحش کرده است.

منبع: ایران آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۵۸۳۲۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

استاد مجتهدی هم معلم و هم مولف بود

به گزارش گروه آموزش و دانشگاه خبرگزاری علم و فناوری آنا، موسی نجفی، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی وزارت علوم امروز (دوشنبه) در آیین گرامیداشت مقام استاد کریم مجتهدی به نام یک عمر معلم اظهار داشت: استادان معمولا دو وجه تحقیق و تالیف و تدریس و تعلیم دارند و در یکی از وجوه قوی هستند، اما استاد مجتهدی در هر دو وجه بسیار قوی بود و به این دلیل توانست جریان فکری راه بیاندازند.

رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: استاد مجتهدی به دلیل تعلق خاطر زیادی که به فرهنگ ایرانی و اسلامی داشت، مشکل بحران هویت را مد نظر قرار داد.

نجفی گفت: استاد مجتهدی نگاهی عمیق داشت و این نگاه باعث می‌شد انقلاب و شرایط فعلی را بهتر درک کند. وی معتقد بود می‌توانیم از فرهنگ خود سوال بپرسیم ولی جواب باید از فرهنگ خودمان باشد.

وی افزود: استاد مجتهدی معتقد بود غرب شناسی واجب و غرب زدگی حرام است.

استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نیز در این مراسم گفت: در مطالعات تطبیقی چند اندیشه یا نظریه علمی با استفاده از روش‌های مختلف مقایسه می‌شود تا شباهت و تفاوت‌های نظریه‌ها را بشناسیم. معمولا فلاسفه به مطالعه تطبیقی فلسفه‌هایی که هر کدام به جهان‌های علمی مختلفی تعلق دارند، علاقه نشان نمی‌دهند. عده‌ای معتقدند مقایسه ممکن است ولی سودمند نیست.

حجت الاسلام رضا غلامی ادامه داد: استاد مجتهدی را به عنوان فیلسوف منتقد و نقاد فرهنگ غرب می‌شناسیم. البته با اینکه خود را متخصص فلسفه غرب می‌دانست، مطالعات مفصلی در اشراقی و صدرایی داشت و به طور طبیعی بنابراین ساختار فلسفه اسلامی را هم می‌شناخت.

وی با اشاره به کتاب «فلسفه و فرهنگ» نوشته دکتر مجتهدی گفت: وی در این کتاب فیلسوفان مختلف را از جهان‌های مختلف گردهم آورده و سخنان آنها را بیان و نقد کرده است.

غلامی گفت: استاد مجتهدی نگاه از بیرون به فلسفه اسلامی داشتند و برداشت‌های نو و بدیعی از فلسفه اسلامی ارایه داد. در این ارایه گاهی با شوق انگیزی دیدگاه‌های سهروردی را طرح می‌کند و همین بدیع نگری به فلسفه صدرایی هم مشاهده می‌شود.

وی گفت: ادامه اقدامات استاد مجتهدی به نفع هر دو فلسفه اسلامی و غرب است و این تلقی از مدرنیستم که در تعارض کامل با سنت است، تلقی درستی نیست و از رویکرد کاریکاتوری به غرب و غرب مدرن نشات می‌گیرد.

استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: مطالعات تطبیقی بیش از همه فرصت رشد فلسفه اسلامی و بازشدن پنجره‌های تازه به روی فلسفه اسلامی را فراهم می‌کند و فرصت‌های نوآوری را در فلسفه اسلامی به وجود می‌آورد.

وی نتیجه گرفت: فلسفه اسلامی حتی در جهان خود که جهانی آسمانی است و نه جهانی زمینی، از رشد لازم باز مانده است.

غلامی در پایان گفت: حتی نوآوری‌های علامه طباطبایی در فلسفه به دلیل مواجهه ایشان با جهان فلسفه‌های غربی است که بعد از ایشان فلاسفه اسلامی چنین مواجهه‌هایی ندارند و شاهد نوآوری‌های بیشتر هم نبودیم.


انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • مجتهدی حال فلسفی‌اش از قال فلسفی‌اش بیشتر بود
  • فلسفه نامگذاری ماه‌های شمسی چیست؟
  • بررسی اندیشه های فلسفی شهید مطهری در برنامه رادیویی سوفیا
  • رسیدن به فلسفه زندگی از راه خودشناسی
  • ببینید | ناگفته‌های فردیون جیرانی از خدمت بزرگ عباس کیارستمی به سینما
  • (ویدئو) ماجرای خدمتی که عباس کیارستمی در دهه ۷۰ به سینمای ایران کرد چه بود؟
  • استاد مجتهدی هم معلم و هم مولف بود
  • فلسفه نام‌گذاری ماه‌های شمسی چیست؟
  • نشست «اقلیم، طبیعت، بیان هنری» برگزار شد/ نگاه فلسفی به زیبایی
  • مجموعه ۹ جلدی بن‌مایه‌های فلسفه دین رونمایی می‌شود