خاطرهانگیزترین فیلمهای کودکانه سینمای ایران
تاریخ انتشار: ۲۱ شهریور ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۵۹۲۷۶۰
به گزارش جام جم آنلاین، اما برخی فیلمسازان توانستند فیلمهایشان را به خاطره تبدیل کنند.
1. شهر موشها 1
«شهر موشها» ابتدا بهصورت یک جُنگ تلویزیونی به کارگردانی مرضیه برومند و محمدعلی طالبی در سال 1364 ساخته شد.
شهر موشها 1 اولین فیلم پرمخاطب کودکان پس از انقلاب بود.
2. گلنار
در سالهای پس از جنگ، «گلنار» با فضای موزیکال و ترانههای جذابش مورد استقبال غیرقابلتصور تماشاگران قرار گرفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این فیلم در صدر فروش سال 1368 قرار گرفت و بیش از 15 سال بعد این فیلم دوباره در سانس صبح بعضی سینماها به امید رونق دوباره سینمای کودک پخش شود.
3. دزد عروسکها
محمدرضا هنرمند با ساختن «دزد عروسکها» دست به تجربه تکنیک جدیدی در سینمای کشور زد. تلفیقی که او میان فیلم زنده و انیمیشن انجام داد، حتی هنوز هم باگذشت حدود 25 سال از پخش فیلم، جذاب و دیدنی است.
4. پاتال و آرزوهای کوچک
«پاتال و آرزوهای کوچک» با استفاده از شعر و آواز مثل بیشتر فیلمهای کودکان در دهه 60 از اقبال خوبی برخوردار شد. مسعود کرامتی تمهید بسیار ساده برگرداندن فیلم را بارها در فیلم به کار میگیرد و گلدانی شکسته را به حالت اولش و زبالهها را داخلِ کیسهزباله بازمیگرداند.
پاتال و آرزوهای کوچک سال 1369 بعد از «هامون» در رده پرفروشترین قرار گرفت.
5. سفر جادویی
ابوالحسن داوودی در یک سفر متافیزیکی و فانتزی، کاراکتر پدر را به قبل بازگرداند و پدر با بازی اکبر عبدی بدل به همان کودک دوستداشتنی شد که از اکبر عبدی سراغ داشتیم. مضمونِ مذموم بودن تنبیه بدنی کودکان در فیلم بهانهای است که دو ساعت بچهها همراه والدینشان با مشاهده فیلم سرگرم شوند و کلی بخندند.
6. مدرسه پیرمردها
در فیلم «مدرسه پیرمردها» نگاه خندهدار علی سجادی حسینی به پیرمردهای منزل سالمندان که هرکدام به کاریکاتوری از قبل خودشان تبدیلشدهاند، برای بچهها جذاب و دیدنی است و بچهها مشتاقانه داستانِ حضورِ پسربچهای در منزل سالمندان و میان پیرمردها را دنبال میکنند. شخصیت آشپز با بازی اکبر عبدی با صدای نازک و جیغ کشیدنها و لهجه مخصوصش برای کودکان جذاب است.
7. کلاه قرمزی و پسرخاله
«کلاه قرمزی و پسرخاله» از همان فرمول پیروز و امتحان پس داده اقتباس از یک برنامه تلویزیونی پیروز بهرهگیری میکند. در زمان ساخت فیلم «کلاه قرمزی و پسرخاله»، برنامه تلویزیونی «صندوق پست» به همراه کلاه قرمزی و آقای مجری از برنامههای محبوب کودکان بود. فیلم سینمایی کلاه قرمزی و پسرخاله از امتیاز تعیینکننده حمید جبلی بهره میبرد و توانایی جبلی را در ارائه تیپهای عروسکی دوباره به رخ میکشد.
8.«الو الو من جوجوام»
مرضیه برومند که سالها تجربه در اساس برنامههای کودکان را در کارنامه خود داشت و تجربههای موفقی مثل آلبوم تلویزیونی و عروسکی «مدرسه موشها» و «خونِ مادربزرگِ» را از سر گذرانده بود، در «الو الو من جوجوام» هم تلفیقی از دو آلبوم خونه مادربزرگِ و «آرایشگاه خوشگل» را با تلفیقِ جذابترین عناصر و شخصیتهای هرکدام ارائه کرد.
9. خواهران غریب
«خواهران غریب» مثل تعداد زیادی از فیلمهای کودکان از موسیقی و آوازهای جذاب بهره میبرد و از سویی دیگر از مضمون همهوقت جذاب جابهجایی دوقلوها هم استفاده میکند. شاید تلفیق این دو تمهید جذاب، رمز موفقیت فیلم باشد. فیلم از روی قصه سرشناس اریش کستنر ساختهشده که پیش از آن فیلم «دونیمه سیب» کیانوش عیاری هم از آن اقتباسشده بود و فروش خوبی را تجربه کرده بود.
10. یکی بود یکی نبود
ایرج طهماسب پس از «کلاه قرمزی و پسرخاله»، فیلمی دیگر با کاراکترهای عروسکی ساخت، اما تفاوت اینجا بود که «یکی بود یکی نبود» برنامه تلویزیونی نمونه و در حال پخش نداشت؛ درنتیجه فروش اش قابلمقایسه با کلاه قرمزی و پسرخاله نبود. فیلم از انبوهی عروسکِ ریزودرشت و بامزه و ترانههای جذاب بهره میبرد.
11. خالهسوسکه
خالهسوسکه داستانی قدیمی، نوستالژیک و خاطرهانگیز است. چنین ویژگی مهمی بهصورت بالقوه میتواند عنصر تأثیرگذاری برای جذب مخاطب به سالنهای سینما باشد. نادره ترکمانی هم با بهرهگیری از این داستان اصیل ایرانی و بهره بردن از المانهایی از فرهنگ فولکلور، سعی کرده فیلم جذابی بسازد.
12. نخودی
«نخودی» فیلم خوشساخت و تأثیرگذاری است. داستان فیلم نخودی به کارگردانی جلال فاطمی، در مورد یک کارگردان تئاتر عروسکی است که در انجام نمایشهایش ناموفق است. او با هر شکست و تحقیری کوچک و کوچکتر میشود، اما ملاقات با نخودی در سرزمین قصهها، زندگی وی را تغییر میدهد.
13. اختاپوس
سید جواد هاشمی برای ساخت اولین فیلم سینماییاش سراغ ساخت یک فیلم کودک پرهزینه رفت. «اختاپوس» مثل تعداد زیادی از فیلمهای ژانر کودک، تقابل ازلی و ابدی خیر و شر را بهعکس میکشد.
14.«شهر موشها 2»
سال 93 فیلم «شهر موشها 2» که قسمت دوم فیلم سینمایی خاطرهانگیز و محبوب کودکان در اواخر دهه 50 و اوایل دهه 60 بود، به کارگردانی مرضیه برومند پخش شد. شهر موشها 2 درمجموع در 85 سینما در سراسر کشور به نمایش درآمد و با فروش 11 میلیارد و 300 میلیون تومانی با پشت سر گذاشتن فیلم اخراجیها 2 پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای کشور ایران در آن زمان شد.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: جام جم آنلاین روز سینما
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۵۹۲۷۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سینما به روایت «آپاراتچی»
ایسنا/اصفهان «آپاراتچی» روایت زندگی جلیل، مردی جوان و ساده است که سواد نوشتن ندارد، اما شور دارد و عاشق سینماست.
فیلم «آپاراتچی» ساختۀ قربانعلی طاهرفر، یکی از فیلمهای در حال اکران اصفهان است که گیشۀ سینمای ساحل نشان میدهد با استقبال اندکی مواجه شده است، من نیز این فیلم ۹۴دقیقهای را بهتنهایی در سالن عالیقاپو نگاه کردم و وضعیت سالن، یعنی صندلیهای خالی، این موضوع را تأیید میکرد. اما جای سؤال دارد که آیا تماشای «آپاراتچی»، محصول سال ۱۴۰۲ که در چهلودومین جشنوارۀ فیلم فجر به نمایش درآمد، وقت تلفکردن است؟!
اگر عاشق «سینما» باشید، «آپاراتچی» به یک بار دیدنش (و اگر عاشقتر باشید، به چند بار دیدنش!) میارزد؛ آن هم در مقایسه با بسیاری از فیلمهای پرهیاهو و با بازیگران دهانپرکن، اما بیکیفیت که طرفدار هم زیاد دارند. «آپاراتچی» روایت زندگی جلیل است که عاشق سینماست و برای ساختن فیلمی بلند و سینمایی حاضر است هر کاری بکند. او وقتی دیگران معنی کارهایش را نمیفهمند به آنها میگوید، تا حالا عاشق شدی؟! من عاشق سینما هستم!
اتفاقات این اثر که در جشنوارۀ فجر سال گذشته به دریافت جایزۀ ویژۀ داوران برای «نگاه نو» موفق شد، در روزگار نزدیک به پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ و سالهای نخست جنگ ایران و عراق بازمیگردد. جلیل نقاش ساختمان است که روی بوم هم هنرش را به رخ میکشد و مخصوصاً پرتره شهدای عزیزمان را در جنگ ایران و عراق تصویر میکند و به دل خانوادههایشان تسلایی کوچک میبخشد. همین جلیل که عشق بیوحدومرزی به سینما دارد و همواره خود را در جشنوارههای فیلم تصور میکند که جوایزی نفیس به دستش میدهند، قصد دارد فیلمی بلند و زندگینامهای بسازد.
فیلم جلیل دربارۀ شخصیتی به اسم نوری است. نوری در فیلم قاضی سختگیری معرفی میشود. همه مردم از جمله جلیل و همسر و پدر پیرش که در یک خانه زندگی میکنند، بدگویی از این قاضی به روزمرهشان تبدیل شده است. همه معتقدند که نوری دارد جان جوانان وطن را با قضاوتهای نادرستش پایمال میکند. اما در همان ابتدای فیلم، وضعیت نوری دستکم در چشم برخی از مردم، از جمله همین جلیل داستان، دگرگون میشود. و وقتی نوری یعنی قاضی بدنام به دنبال اتفاقاتی شهید میشود، تصمیم میگیرد فیلمی از او بسازد و نامش هم بگذارد: «نوری در تاریکی».
اما فیلمساختن در زمانۀ جلیل آسان نیست. پدرش با او مخالفت جدی دارد و سینما را هنری تهی میداند که یک مشت آدم فاسد و بیدین دور هم جمع میشوند تا بقیۀ مردم را هم با ساختههایشان بیبندوبار کنند! همین نگاه پدر جلیل، طنز تلخی را به اثر بخشیده است. از طرفی، جلیل را وزارت ارشاد وقت جدی نمیگیرد و حاضر به حمایت از او نیست.
فیلم هیچ حامی معنوی و پشتیبان مادی ندارد. خانواده شهید نوری هم با مخالفتها یا خواستههای خود به نوعی دیگر مانعی بر سر راه فیلمسازی جلیل شیفته و خیالپرداز هستند. حالا در ادامه باید دید سرنوشت این فیلم به کجا ختم میشود و اگر روی پرده برود، محبوب مردم خواهد شد، چنانکه جلیل در رؤیا میبیند؟!
فیلمسازی در میانۀ انقلاب و جنگ
فیلم «آپاراتچی» در حد خود و تا جایی که توان گشودن بال و پر داشته است، داستان بغرنج سینمای ما و البته شیرینیهای آن و شوریدگیهای آدمهایش را بازتاب میدهد. سینمای کشورمان از ۱۳۵۷ شمسی بهبعد که هنرمندانی نامدار در آن افتخار آفریدند و از این قاب رنگی و اسرارآمیز ما را به جهانیان نشان دادند یا هرکس دیگری که به توان و سلیقه خود آثاری در آن تولید کرده است، آغازش داستانی پیچیده دارد.
سینمای ایران بعد از ۱۳۵۷ شمسی، در میانۀ انقلاب و جنگی زودهنگام پا گرفت و همواره موانع پرشماری از جنبههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بر سر راهش بود. اما سینما زنده ماند، گاهی نیمهجان شد و گاهی جان تازه گرفت، اما هرچه بود و نبود به پیش رفت و نشان داد که این دنیای شگفتانگیز و پرقدرت شاید سر خم کند و در برخی سالیان منزوی شود، اما از میان نمیرود. سینمای ایران همواره عاشقان خودش را داشته است که برای سربلندی این گوشه پهناور از هنر معاصر ایرانزمین کوشیدهاند.
به جز اینکه به «آپارتچی» میتوان نگاهی تاریخی داشت که در آن مقطع، خاص ایرانمان است، این فیلم به رابطۀ پویایی اقتصاد و هنر نیز نگاه خوبی دارد. جلیل و گروه کوچکش یک مانع جدی بر سر راه فیلمسازیشان دارند و آن هم نداشتن پول کافی و امکانات مادی بهدردبخور است.
این مسئلۀ جدی است. هیچ هنرمندی در هیچ کجای دنیا نمیتواند با شکم خالی و زندگیای که تمامش دغدغه نان باشد، هنری ماندگار به جهان تقدیم کند. گامبرداشتن در چنین مسیری ازجانگذشتگیها میخواهد. اگر در تاریخ هنر درنگ کنیم، آثار پراعجازی که هنوز ماندگارند و ما را انگشتبهدهان میکنند، یا هنرمندش از خانوادهای ثروتمند برخاسته یا نهاد دولتی یا غیردولتی، آن هنرمند را حمایت مالی کرده و دنیایی امن برایش فراهم ساخته است. مردی مثل جلیل که برای فیلمسازی و نمایش استعداد هنری خود به فروختن فرش دستباف همسرش محتاج است، فرشی که میتوانست زیرپای آن دو و پدر و بچههایشان باشد، چه سرنوشتی در سینما خواهد یافت؟
انتهای پیام